Web Analytics Made Easy - Statcounter

تحلیل‌گر برجسته سیاسی گفت: معتقدم حتی اگر استعفای او پذیرفته می‌شد او باید مسئولیت پیگیری مطالبات ایران را برعهده داشته باشد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ محمدحسن قدیری ابیانه در گفتگو با خبرنگار یزدرسا در واکنش به جنجال‌آفرینی ظریف گفت: اینکه در خود ریاست جمهوری این هماهنگی لازم وجود ندارد و نابسامانی وجود دارد به نحوی که وزیر خارجه را برای ملاقات با رئیس‌جمهور کشورمان و رئیس‌جمهور سوریه دعوت نمی‌کنند این خودش خیلی قابل توجه است؛ البته دعوت نکردن کار اشتباهی بوده، اما ما چگونه انتظار داریم این‌ها کشور را اداره کنند در حالی که دفتر خودشان را نمی‌توانند اداره کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

***اقدام ظریف نسنجیده بود
وی افزود: این که ظریف به خاطر عدم حضور و عدم دعوت و ناهماهنگی در دفتر ریاست جمهوری، استعفا بدهد و جنجالی به پا کند و توجهات را به عدم دعوت وزیر خارجه به این ملاقات جلب بکند، خود نشان دهنده نپختگی آقای ظریف است. حتی اگر او می‌خواست استعفا بدهد نباید به این مناسبت و علنا اعلام می‌کرد که به این دلیل استعفا داده است.
سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در مکزیک اظهار داشت: اما او موارد دیگری را هم در دلیل استعفایش ذکر کرده، یکی از موارد این بود که او گلایه کرده که چرا به من می‌گویید به‌طور مستقیم به رهبر انقلاب گزارش ندهم، در حالی که این واقعا رسم بوده که وزارت خارجه گزارش‌های سیاست خارجه را همیشه و در دوره‌های مختلف برای رهبری می‌فرستاده است.
قدیری ابیانه خاطرنشان کرد: چرا دولت آقای روحانی یا آقای روحانی مایل نیست که وزیر خارجه گزارش اوضاع و روابط خارجی را مستقیم به رهبری بدهد، آیا می‌خواهد رهبر را سانسور کند؟ که به نظر می‌آید چنین تلاشی از جانب آقای روحانی واقعیت داشته باشد.

***سانسور مردم و هم رهبری! برای اعمال سیاست های غلط
وی ادامه داد: آقای روحانی می‌خواهد نظرات خودش را حتی با بی‌خبر نگه داشتن رهبر انقلاب از اوضاع اعمال کند، که البته او نمی‌تواند این کار را بکند و رهبر انقلاب اطلاعات لازم را از همه منابع کسب می‌کند اما تلاش روحانی برای این کار خجالت‌آور است.
این تحلیلگر سیاسی اضافه کرد: ضمن اینکه آقای روحانی از صدا و سیما هم خواسته FATF را در تلویزیون نقد نکنند تا او بتواند FATF و پالرمو و CFT را تصویب کند، یعنی او در تلاش است که هم مردم را سانسور کند هم رهبری را.
قدیری ابیانه یادآور شد: این نوع رفتار نشان‌ دهنده این است که آقای روحانی جایگاه خودش را نمی‌شناسند که او زیرمجموعه رهبری است و تعیین سیاست‌های کلان از جمله در سیاست خارجی با رهبری است.

***ظریف در سیاست خارجی ضعیف عمل کرد
وی عنوان کرد: اما واقعیت این است که آقای ظریف در سیاست خارجی به خصوص در برجام بسیار ضعیف عمل کرد و برجامی را امضا کرد و وعده‌هایی داد که از ابتدا برای اهل نظر مشخص بود که این وعده‌ها عملی شدنی نیست و این هم ناشی از یک نوع غرب‌باوری و خوش‌خیالی نسبت به غرب و البته مقداری هم مرعوب بودن نسبت به غرب است.
سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در استرالیا افزود: ظریف خیلی راحت می‌آید می‌گوید اصلا هدف برجام اقتصادی نبوده، در حالی که اصل برجام بخاطر رفع تحریم‌ها بود و این را خود او بارها در رسانه‌ها اعلام کرده است، خود او گفته بود «از امروز همه تحریم‌ها لغو می شود» اما بعد می‌آید می‌گوید ما اصلا هدف‌مان این نبود!
قدیری ابیانه بیان کرد: البته او از اول دنبال تعامل با آمریکا بود با این خیال که با تعامل با آمریکا می‌تواند مشکلات را کاهش دهد، اما اشتباه می‌کرد، هم او و هم روحانی در تحلیل‌شان اشتباه می‌کردند و وقایع نشان داد که تحلیل رهبر معظم انقلاب راجع به این قضیه درست بود و مردم هم به این نتیجه رسیده‌اند.

***ظریف باید الان به مردم بگوید که اشتباه کردم
وی تصریح کرد: آقای ظریف باید الان می‌آمد و اعلام می‌کرد که «مردم اشتباه کردم که به غرب اعتماد کردم، اشتباه کردم که فکر می‌کردم با آمریکا می‌شود به تعامل رسید، اشتباه کردیم به امریکا اعتماد کردیم، دیگر شما فریب امریکا را نخورید، مذاکره با امریکا فایده‌ای ندارد» اما به جای این‌ها می‌آید استعفا می‌دهد!
این کارشناس سیاسی تأکید کرد: الان ظریف که خودش برجام را امضا کرده باید -البته با هماهنگی مسئولین کشور-  بیاید اعلام کند که «غربی‌ها برجامی باقی نگذاشته‌اند که ایران بخواهد به آن پایبند باشد».
قدیری ابیانه اظهار داشت: ضمن اینکه من معتقدم حتی اگر استعفای او پذیرفته می‌شد او باید مسئولیت پیگیری مطالبات ایران را برعهده داشته باشد، یعنی حتی اگر شده با حکم شخص رئیس‌جمهو به عنوان دستیار ویژه رئیس‌جمهور صرفا برای مطالبات ایران از غربی‌ها و امضاکنندگان برجام– البته نه با مذاکره یا توافق جدید که نشان داد در آن زمینه‌ها فریب می‌خورد-، مطالبات را پیگیری کند.

***روحانی حتی نمی‌تواند دفتر خودش را اداره کند
وی ادامه داد: چون غربی‌ها به او به عنوان نماینده جمهوری‌اسلامی ایران وعده دادند که به تعهداتشان عمل می‌کنند، او باید مطالبات ایران را پیگیری کند، هر چند مطالبه‌گری او هم موجب نمی‌شود آن‌ها به عهد خود وفادار باشند، اما بالاخره از نظر تبلیغاتی باید این در سطح جهانی مطرح شود که غربی‌ها به عهد خودشان وفا نکردند.
سفیر سابق ایران در مکزیک اضافه کرد: اما متأسفانه شاهد این هستیم که ظریف با وجود همه این خطاها، باز هم دبنال تصویب FATF و پالرمو و CFT است، یا سیاستی را اعلام می‌کند و می‌گوید «ما باید بهانه را از غرب بگیریم» یعنی به خواسته آن‌ها تن بدهیم تا دیگر بهانه نکنند، خب در این صورت آن‌ها برای رسیدن به هدف‌شان کافی است هر چیزی را بهانه کنند و ما هم برای اینکه بهانه را بگیریم، باید تسلیم نظرات و خواسته‌های آن‌ها شویم.
قدیری ابیانه تأکید کرد: لذا استعفا به این صورت اصلا درست نبود اگر هم می‌خواست کنار بکشد باید به نحو دیگری کنار می‌کشید، ضمن اینکه بنده معتقدم که اگر این استعفا را آقای روحانی می داد بهتر بود چون نشان داده است که نه تنها نمی‌تواند امور کشور را اداره کند و مشکلات موجود کشور این را نشان می‌دهد بلکه حتی نمی‌تواند دفتر خودش را اداره کند.
انتهای پیام/

منبع: دانا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۹۲۵۱۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!/ نمادی که می توانست نهاد شود اما نشد

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلی‌ها یادآور دوران «توفیق» بود.

 

          کارتون هادی حیدری به یاد کیومرث صابری (گل آقا). هادی حیدری خود از دست پروردگان مجله گل آقا و از همکاران آن بوده است


  
   نسل تازه‌ شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلی‌های دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمی‌کرد و کامل می‌آورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم می‌کاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
  
  روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامه‌ای خنثی شناخته می‌شد و می‌شود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمی‌آمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامه‌ها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه‌ "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه می‌شد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.

«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخست‌وزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای نبود این امکان هرگز فراهم نمی‌آمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است. ( نامه‌های اولیه مرحوم رجایی به عنوان نخست‌وزیر به ابوالحسن بنی‌صدر رییس جمهوری که نثر شسته و رفته و لحن اداری‌تری دارد به ویرایش صابری است. بعدتر که اختلافات تشدید شد و در عنوان نامه‌ها به جای "برادر گرامی دکتر سید ابوالحسن بنی‌صدر مقام محترم ریاست جمهوری" تعابیر صریح و ساده را شاهدیم و لحن نامه‌ها هم کمی تند شده می‌توان حدس زد نیاز به بازنویسی و ویرایش او نبوده است. کتاب نامه‌های نخست‌وزیر به رییس جمهوری منتشر شده)

 مرحوم دعایی در اطلاعات ستون‌های روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهره‌های کلاسیک دیگر نیز می‌نوشتند.

  از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را می‌خریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار می‌زدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت می‌خواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوت‌اند.

  کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان می‌داد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمی‌ربود.

  این که در اوج جنگ و در روزنامه‌ای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صور‌اسرافیل" می‌نوشت.

  خیلی‌ها نمی‌دانستند نام اصلی «گل‌آقا» چیست و لو هم نمی‌داد مگر مواقعی که در همان ستون جدی می‌نوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.

 با این حال تصویری از او منتشر نمی‌شد و فراموش نمی‌کنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزب‌اللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز می‌کردم و نمی‌توانستم باور کنم گل‌آقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمی‌تر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرف‌هامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیت‌الله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگ‌تر بود اختلاف سنی زیادی حس نمی‌کردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامه‌نگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گل‌آقایی که در نوشته‌ها می‌شناختم با آن کاراکتر ذهن مرا به شدت درگیر کرده بود.

  گل‌آقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گل‌آقا» بر سر زبان‌ها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق"  که 6 سال بعد از راه‌اندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته می‌شد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور می‌شد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.

غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
   
  گل‌آقا در تمام دهۀ 70 نشریه‌ای مهم و خواندنی و تأثیر‌گذار بود که مطالب آن نقل می‌شد و از توقیف‌های 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گل‌آقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیت‌هایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپ‌های مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!

  او هیچ‌گاه دلیل توقف انتشار نشریه‌ای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه می‌توانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود. 
  
  انکار نمی‌کرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه می‌شد با او در افتاد و نه نادیده‌اش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد می‌کرد چه بسا سراغ او می‌آمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان هم‌سو می‌شد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گل‌آقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.

   این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمی‌توانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گل‌آقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"

  در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گل‌آقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آ‌ن که چنین جمله‌ای را ننوشته بود اما ضرب‌المثل و به گل‌آقا منتسب شد.

  در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهواره‌ای هم البته خبری نبود اما گل‌آقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشت‌زهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیده‌ای که می‌زنند؟ شاغلام پاسخ می‌دهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم می‌گوید: درست است ولی آنها اول می‌زنند بعد می‌شمرند!"

    گل آقا چنان که اشاره شد آدمی مبادی آداب بود و وقتی دانست طنز کوتاه او در اطلاعات درباره مارگارت تاچر به سبب خانم بودن نخست وزیر انگلستان نوشته او را غیر اخلاقی جلوه داد رسما عذرخواهی کرد.

  از ویژگی‌های صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بی‌شک برخی از نوشته‌های او در کتاب‌های درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگی‌های صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.

  الگوی اصلی گل‌آقا اما نه توفیق‌ها که  علی اکبر‌خان دهخدا بود. مشروطه‌خواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامه‌نگار و البته فرهنگ‌نویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
  

  از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب می‌رود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری می‌گوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر می‌رسید و نگاه‌مان نمی‌کرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمی‌کنید ولی آقا! این آقا گل‌آقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.

  آدم‌هایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته می‌شوند و در این 20 سال عیار او روشن‌تر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند. (این که صابری بسیار کوشید گل آقا را فراتر از نماد به عنوان یک نهاد تثبیت کند تا قائم به شخص او نباشد و بعد ادامه یابد و دختر و دوستانش مدتی بعد از مرگ در این راه کوشیدند و ناکام ماندند می تواند به عنوان شاهدی دیگر بر نظریه دکتر کاتوزیان هم باشد: ایران؛ جامعه کوتاه مدت که به ایران؛ جامعه کلنگی هم مشهور است و این که در ایران نهادها نمی مانند و قائم به افراد است و برای همین مدام شاهد روز از نو روزی از نو و نقطه سر خط هستیم!) 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دیدار گل آقا و آیت‌الله خامنه‌ای (+عکس)/ نامه رهبری درباره مجله

دیگر خبرها

  • مطالبات پارلمان کودک مورد پیگیری قرار می گیرد
  • دغدغه‌ام حل مسایل معیشتی و پیگیری منافع ملی و مطالبات مردم است
  • ببینید| نظر وزیر اسبق بهداشت درباره برجام و محمدجواد ظریف/ «هر روز که از خواب بیدار می‌شویم وضعیت عوض شده»
  • ظریف: اسرائیلی‌ها به آمریکایی‌ها هم لگد زدند | اسرائیل به هیچ کس رحم نکرد | آنانکه دل‌شان برای آمریکا لک می‌زند باید بدانند آمریکا چه کرد
  • ایجاد درآمد پایدار اولویت اساسی شهرداری‌ها باشد+فیلم
  • قرارداد پیمانکاری در گروه ملی فولاد تخلف قانونی است / درویشی: فقط مطالبات صنفی کارگران را پیگیری می‌کنیم +فیلم
  • حسن روحانی دلایل ردصلاحیتش را اعلام کرد
  • مطالبات کارگران مازندران پیگیری می شود
  • صدای شما پیگیر مطالبات در استان چهارمحال و بختیاری
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!/ نمادی که می توانست نهاد شود اما نشد