شبعید را با خرید میشناسیم؛ خرید لباس نو و شیرینی و آجیل. با شور و وسوسه عیدی گرفتن و خوشحالی 13 روز تعطیلی. بچه که بودیم خیلیهایمان نمیدانستیم شبعید برای بعضیها خوشحالی که ندارد هیچ، پر از غم است و حسرت و شرمندگی پدر و مادرها بابت اینکه نمیتوانند برای بچههایشان خرید کنند و با این خریدها دلشان را خوش کنند یا اینکه خیلیها از خانههایشان دورند یا دلشان خوش نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گزارش ها: یگانه خدامی گزارش نویس اما بزرگ که شدیم کمکم همه اینها دستمان آمد و دلمان برایش گرفت. در همین بزرگ شدنها و فهمیدنها بعضیهایمان سعی کردیم فقط فکر خودمان نباشیم و برای شبعید خودمان بدو بدو نکنیم. آستین بالا زدیم تا شادی شبعید را به خانه هرکسی که دستمان میرسد ببریم. روایت ما را از این کمکهای عیدانه و تلاشهایی که سفیر شادی است بخوانید. شادی بینظیر کمک کردن به نیازمندان در شبعید کمی همت و پشتکار میخواست که مرتضی سراوانی داشت. برای تحصیل در رشته دامپزشکی به کرمان رفته بود و وقتی 7، 8 سال پیش به شهرش مشهد بازگشت، کمکهایش را کلید زد: «اول در مقیاس کم شروع کردم. یعنی از خودم و خانوادهام. لباسهایی را که تمیز و سالم بودند جمعآوری کردم و به افراد نیازمند و حاشیه نشین شهر دادم چون یکی از مهمترین دغدغههای خانوادهها برای شبعید تهیه لباس است، برای همین اولویتم را روی لباس گذاشتم.» مرتضی کمکم کارش را منظمتر کرد و از شبکههای اجتماعی کمک گرفت. در تلگرامش فراخوان داد و در اینستاگرامش پست و استوری گذاشت تا دوستان و بقیه افراد فامیل هم در این کار کمکش کنند. به قول خودش استقبال دوستانش خیلی هم خوب بود. الان خیرین زیادی با او همکاری میکنند. آنطور که خودش میگوید از میان هزار و 500 فالوئرش در اینستاگرام حدود 200 نفر خیر شدهاند و هرکسی هر کمکی که میتواند میکند؛ یکی لباسهای تمیز و قابل استفادهاش را میآورد، یکی پول نقد میدهد و یکی شاید عروسک به دستش برساند. حالا حامیان و خیرین فقط مشهدی و همشهریهای مرتضی نیستند و از تهران، کرمان، شیراز، ارومیه و شهرهای دیگر هم کمک میکنند. البته در کنار این
خیرین مرتضی با یک گروه خیریه هم در تماس است که آنها کار شناسایی افراد نیازمند را انجام میدهند و اطلاعاتش را در اختیار او میگذارند. لباسهایی که جمع میشود اگر استفاده شده باشد همینطوری به دست نیازمندها نمیرسد. او و خیرینش تلاش میکنند حرمت و عزتنفس نیازمندان حفظ شود: «من شکل و نوع کمک کردن را بر عهده خیرین میگذارم و وقتی کسی میخواهد از لباسهای استفاده شدهاش کمک بفرستد میگویم اگر میدانید لباستان تمیز و سالم و آبرومند است آن را به ما بدهید. تأکید میکنم لباسها طوری نباشد که آن فرد حرمتش از بین برود. بعد هم از آنها اجازه میگیرم و لباسها را بررسی میکنم. اگر نیاز به شستوشو داشته باشد به خشکشویی میدهم یا اگر رفو بخواهد به خیاط میدهم تا رفو کند و بعد هم لباسها را بستهبندی میکنیم. براساس اینکه نیازمندها چندساله و چه جنسی هستند آنها را چند روز قبل از عید به پدر و مادرها میدهیم نه به بچهها. کمک میکنیم تا پدر و مادرها بهعنوان عیدی لباسها را به بچههایشان بدهند. اینطوری خیلی بهتر است و ارج و قرب آنها هم حفظ میشود.» با همین شکل کار و با همین همراهی دوستان و خانواده، آنها توانستند سال قبل به حدود 70 خانواده در شبعید لباس برسانند. حالا یا برای همه اعضای خانواده یا فقط بچهها. البته اگر پول نقد هم جمع شود آن را تقسیم میکنند یا برحسب نیازمندی به خانوادههای نیازمندتر میدهند. امسال هم قرار است همین روزها برای جمعآوری کمکها فراخوان بدهد. تهیه لباس شبعید تنها کاری نیست که مرتضی و گروهی که جمع کرده انجام میدهند. آنها دنبال آزادی زندانیان هم هستند و این چند روز دنبال تأمین دیه یک زندانی بودند تا شبعید بتواند پیش خانوادهاش برگردد. غیر از شبعید برای اول مهر هم بسته تحصیلی برای دانشآموزان تهیه میکنند. شاید شما هم که این گزارش را میخوانید کمی دلتان غنج زده باشد از اینکه چند خانواده دغدغه لباس شبعید مخصوصاً برای بچههایشان دارند. این غنج زدن برای مرتضی و دوستانش چند برابر است. خودش میگوید: «وقتی کمکها را پخش میکنیم این خانوادهها، هم خوشحال میشوند و هم غم دارند که چرا خودشان نتوانستهاند مایحتاجشان را تهیه کنند. پارسال همزمان با روز مادر کمکها را در یکی از روستاهای تربت حیدریه پخش کردیم و خیلی خوشحال شدند. دعاهای خیلی قشنگی به زبان و لهجه خودشان برایمان میکردند. با این واکنشها آدم شاد میشود. باور کنید شادی مثل این را خودم هیچ وقت تجربه نکردم. خیلی احساس شعف میکنم وقتی این کار به نتیجه مطلوبش میرسد. از خودم راضی میشوم و خدا را شکر میکنم دوستانی دارم که همیشه پشت من بودهاند و در این کار مشارکت کردهاند. در نهایت هم به آینده بشر امیدوار میشوم. با این دوره و زمانهای که با مادیات، جنگ و درگیری و... انسان از انسانیت فاصله گرفته این چیزها مرا به آینده کره زمین خیلی امیدوار میکند.» مرتضی 33 ساله دکترای دامپزشکی دارد و به تازگی از پایان نامهاش در تخصص بهداشت مواد غذایی دفاع کرده است. پس میبینید که کم کار شخصی ندارد و این کارهای خیریه هم حسابی وقت میخواهد. میپرسم چطور وقت میکند؟ وقت کم نمیآورد؟ به هرحال خیلی از ما با دغدغههای روزمره دیگر حوصله رسیدن به بقیه چیزها را نداریم و بیشتر کارمان به دلسوزی برای نیازمندان ختم میشود اما او میگوید: «اولا که من تنها نیستم و خیلی از دوستانم در این کار دستمان را میگیرند و مصرتر از من دنبالش میروند. بعد هم اینکه اگر آدم بخواهد کاری را انجام بدهد وقتش را پیدا میکند. هیچ کس اینقدر مشغول نیست که بگوید من وقت ندارم یا سرم اینقدر شلوغ است که یادم میرود. اگر این چیزها اولویت آدم باشد وقتش را هم برایش خالی میکند و لذت میبرد از این زمانی که میگذارد.» جایی که کسی سر نمیزند کاری که مهشید یوشی و دوستانش برای شبهای عید انجام میدهند کمی متفاوت است. فراتر از جمع کردن کمکهای نقدی و خرید لباس و آجیل و شیرینی برای خانوادههای نیازمند. آنها تلاش میکنند بچهها را شاد کنند. بچههایی در شرایط خاص و با نیازهای خاص. آنها از سال 92 کارشان را شروع کردند. اول گروهشان 4، 5 نفره بود. مهشید به یکی دو دوست کتابخانهایاش گفته بود و همکارش و دوستان دیگرش و بعد به دوستان و اطرافیانشان از کارشان تعریف کردند و الان دیگر 40، 50 نفری عضو گروهشان هستند هرچند که اعضای ثابت و همیشگی 10، 12 نفرند. گروهی که بیشترشان باهم دوستند. هدف اصلیشان هم کار برای کودکان است: «اول نزدیک 2 سال به بخشهای مختلف بیمارستان کودکان میرفتیم. با بچهها نقاشی میکشیدیم و بازی میکردیم یا نمایش و سرود اجرا میکردیم. چندبار هم با کمک چند نفر از اعضای گروه که معماری خواندهاند برای مراکز درمانی روی دیوار نقاشی کشیدیم و دیوارها را رنگ کردیم. لابهلای برنامهها به مراکز بهزیستی مخصوص کودکان معلول هم میرفتیم. دلیلش هم این بود که مادرم پرستار بچههای معلول بود و من از بچگی همراهش میرفتم و دغدغه این بچهها را داشتم.» گروه مهشید و دوستانش که دیگر
گروه رنگینکمان نام گرفته آنقدر به بخشهای مختلف بیمارستان کودکان رفتند تا بالاخره توانستند یک شب یلدا برای تمام بچههای بیمارستان جشن بگیرند: «بیمارستان واقعاً به این کارها نیاز داشت. بیشتر بچهها از شهرستان میآمدند و بیمارستان هم دولتی بود. در بخش سرطانی یا نقص ایمنی و بین کودکانی که بیماریهای خاص داشتند کسانی را به ما معرفی میکردند که مشکل مالی داشتند. ماهم فراخوان میدادیم و پول جمع میکردیم اما هدف اصلیمان بالا بردن روحیه بچهها بوده و هست. میدیدیم که هرچقدر روحیه بچهها بالاتر میرفت روند درمان بهتر طی میشد مثلاً دارو و غذایشان را که قبلاً نمیخوردند بعد از برنامه میخوردند. یا اگر تا آن موقع نمیگذاشتند پرستار رگشان را بگیرد ما با آنها به اتاق میرفتیم و تشویقش میکردیم و بعد از اینکه پرستار رگشان را میگرفت بهشان جایزه میدادیم. بعد از آن هم با پرستارها بیشتر همکاری میکردند.» امسال هم برنامههایشان چیزی شبیه همینهاست. اول قرار است به مدرسهای بهنام مدرسه «سرور» بروند که مخصوص کودکان معلول آموزشپذیر است. مدرسهای که به قول مهشید نه آموزشوپرورش و نه هیچ نهاد دیگری از آنها حمایت نمیکند و بچههایش را نمیبینند. خانواده بیشتر بچهها هم محرومند. امسال گروه رنگینکمان قرار است مثل سالهای قبل برای بچهها در شبعید کیک بخرند و با گروه نمایش و سرود برایشان جشن بگیرند و بعد هم به بچهها جایزه بدهند. البته فقط این نیست؛ هرسال مدرسه به گروه مهشید و دوستانش میگوید بچهها بیشتر به چه چیزهایی نیاز دارند و آنها هم به مدرسه کمک میکنند تا این وسایل فراهم شود. بعضی از افرادی که عضو گروه هستند هم شکلات و آجیل و... به خانوادههای بچهها میدهند. مهشید میگوید: «ما چون به هیچ جا وابسته نیستیم و کلاً مستقلیم بودجهمان محدود است. سر هر برنامه و هرماه پول میگذاریم و از طرفی به اطرافیان میسپاریم کمک کنند. هربار هم جور شده است. اما به جز بخش اجرای برنامه و خرید کیک و جایزه که همهاش با خودمان است، کمکهایی که گروه رنگینکمان جمع میکند در واقع کمک هزینه خرید لباس یا هرچیزی است که بچهها نیاز دارند و مدرسه تهیه میکند.» جای دیگری که قرار است آنها شبعید به آن سر بزنند یکی از مراکز خصوصی مخصوص دختران معلول در ملارد است که زیر نظر بهزیستی است. آنجا هم برای بچهها با اجرای موسیقی و نمایش جشن عید برگزار میکنند. میبینید شاید اسم این مدارس و مراکز را اصلاً تا به حال نشنیده باشید. مهشید میگوید: «هدف ما این است جاهایی برویم که هم نیاز داشته باشند و هم کسی به آنجا نرفته باشد. الان دو سال است که به مدرسه سرور میرویم. سال اول مدیرش میگفت تا حالا کسی نیامده بود که بچهها را ببیند و برایشان برنامهای اجرا کند. ما ترجیح میدهیم به هرجا که ناشناختهتر باشد برویم.» مهشید و گروهش همه جوان هستند. از متولد 58 و 60 تا متولدان 71، 72. آنها حاضر میشوند گاهی در مناسبتهای مهم و در این شبهای شلوغ و رنگی رنگی عید، کنار خانوادههایشان نباشند اما وقت بگذارند برای کسانی که شاید آنها تنها دلخوشیهایشان باشند و به قول خودشان چی از این قشنگتر؟!
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۹۷۱۱۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رقص و شادی بازیکنان تیم ملی افغانستان با آهنگ صادق بوقی (فیلم)
ویدئوهای دیدنی دیگر در کانال های آپارات و یوتیوب عصر ایران ???????????? کانال 1 aparat.com/asrirantv کانال 2 aparat.com/asriran کانال 3 youtube.com/@asriran_official/videos کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: گلف بازی کردن مهدی طارمی و علیرضا بیرانوند (فیلم) درگیری بازیکنان چلسی برای زدن ضربه پنالتی (فیلم) عجیب ترین نتیجه تاریخ فوتبال جهان (فیلم)