Web Analytics Made Easy - Statcounter

هر روز به بهانه های مختلف مرا به منزل پدرم می برد و حتی می گفت که شب را هم آن جا بمانیم که مخالفت می کردم و می گفتم دوست دارم شب را در منزل خودمان باشیم و ...به گزارش بلاغ،یک سال پیش با رضا که یکی از آشنایان معرفی کرده بود ازدواج کردم. او زن و دو فرزند داشت و می گفت که چون با همسرش اختلاف شدید دارد می خواهد از او جدا شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این بین نمی دانم چرا قبول کردم در حالی که خواستگارهای دیگری هم داشتم که موقعیت شان خیلی بهتر از او بود. 

آن قدر پدر رضا آمد و رفت که بالاخره قبول کردم. در واقع پدر شوهرم با همسر سابق رضا به شدت اختلاف داشت و می گفت که زن او با افراد زیادی رابطه داشته است و برای این که آبروی آن ها بیشتر از این نرود، در شرف طلاقش هستند البته رضا هم گفته های پدرش را تصدیق کرد.

وقتی وارد منزل رضا شدم انگار خمپاره وسط خانه خورده بود و از آن جا که هیچ چیزی از او نخواسته بودم و قبول کردم با همان وسایل کهنه کنار بیایم بنابراین دستی به سر و روی خانه کشیدم و آن راتمیز کردم. همسرم دختری چهار و پسری شش ساله داشت که هر دو شرایط روحی مناسبی نداشتند بنابراین همه سعی و تلاشم را به کار بردم تا آن ها کمبودی احساس نکنند.

معلوم نبود پدر و مادرشان با آن ها چطوری رفتار کرده بودند که از همان اول وابسته ام شدند و مرا مادر صدا می کردند. تا شش ماه رابطه خوبی با هم داشتیم و در کنار یکدیگر احساس خوشبختی می کردیم. حتی رضا مرا فرشته نجات خودش و بچه‌هایش می دانست. قرار بود هفته ای یک بار بچه ها مادرشان را ببینند. رضا می گفت که دوست ندارم قیافه زن سابقم را ببینم برای همین بچه‌ها را خودم تحویل مادرشان می دادم. در این مدت در زندگی برایش کم نگذاشتم، ولی از دو ماه پیش ورق برگشت، شوهرم خیلی با گوشی مشغول بود و توجهش به من بسیار کم شد و کمتر حرف می زد.

هر روز به بهانه های مختلف مرا به منزل پدرم می برد، حتی می گفت شب را هم آن جا بمانیم که مخالفت می کردم و می گفتم دوست دارم شب را در منزل خودمان باشیم. یک روز که بحث مان شد و دلیل کارهایش را پرسیدم در جواب گفت که دوستم ندارد! با شنیدن این جمله احساس کردم سیاه بخت شده ام.

بحث بالا گرفت و مرا به منزل مادرم برد و تا چند روز سراغی از من نگرفت و حتی جواب تلفن هایم را نمی داد اما چون زندگی ام را دوست داشتم تصمیم گرفتم به منزل برگردم، وقتی وارد منزل شدم، شوهرم گفت که چرا آمدی؟ دیگر نمی خواهم با تو زندگی کنم و متوجه حضور زن سابقش در منزل شدم. با گریه گفتم تو که خانمت را دوست داشتی پس چرا مرا بدبخت کردی؟

حالا با این اوضاع نمی دانم بمانم یا بروم؟ شوهرم را دوست دارم و قصد ندارم جدا شوم اما از طرفی او دیگر هیچ توجهی به من ندارد. او با ناجوانمردی و بی معرفتی حساب بانکی ام را خالی کرد و معلوم نیست کجاست؟ حتی جواب تلفنم را هم نمی دهد و زندگی ام را به هم ریخته است

منبع: بلاغ مازندران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bloghnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بلاغ مازندران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۰۳۰۶۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرک کشیدن در موبایل همسر باعث قتل شد!

 ۲۶ فروردین امسال، صدای درگیری و فریادهای زن و مردی جوان در یکی از خیابان‌های شمال تهران توجه رهگذران را به خود جلب کرد. رهگذران که شاهد درگیری بودند، ناگهان با صحنه تلخ و عجیبی مواجه شدند.

مرد جوان گوشی تلفن همراهی در دست داشت و زن جوان با اصرار از او می‌خواست گوشی‌اش را پس بدهد اما در یک لحظه مرد عصبانی دست به جیب شد و با بیرون آوردن یک چاقو ضربات متعددی به زن جوان زد و پا به فرار گذاشت.شاهدان بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند و زن جوان به بیمارستان منتقل شد اما ۱۹ ضربه چاقو او را به کام مرگ کشاند. گزارش قتل زن جوان به بازپرس سالار صنعتگر اعلام شد و تیم جنایی تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری عامل جنایت آغاز کردند.

هویتی برای قاتل

با حضور کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل، مشخص شد محل سکونت زن جوان چند خیابان پایین‌تر از محل قتل بوده است. یکی از شاهدان در تحقیقات گفت: زن جوان اصرار داشت که گوشی تلفن همراهش را از قاتل بگیرد اما او ممانعت می‌کرد و می‌خواست محتویات داخل گوشی را ببیند. به همین دلیل مقتول به دنبال مرد جوان می‌دوید و فریاد می‌کشید.

خیلی زود محل زندگی مقتول و خانواده‌اش شناسایی شد و در تحقیقات از آنها مشخص شد مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی می‌کرده است. مدتی قبل او با مردی به نام پژمان آشنا شد.

اما بعد از چند ماه زن جوان تصمیم به جدایی گرفت اما مرد جوان موافق جدایی نبود. با این اطلاعات احتمال ارتکاب قتل از سوی پژمان قوت گرفت و کارآگاهان با دریافت عکس وی و نشان دادن به شاهدان ماجرا مطمئن شدند که قتل از سوی او رخ داده است.

همچنین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل درگیری تصاویر ضارب را بدست آوردند که با تطبیق عکسی که از پژمان در دست داشتند، تأیید می‌کرد که او قاتل فراری است.

دستگیری در شمال

با شناسایی هویت قاتل، تیم تحقیق راهی محل زندگی او شدند، اما مرد جوان آنجا را ترک و فرار کرده بود. تحقیقات برای شناسایی متهم ادامه داشت تا اینکه رد او در یکی از شهرهای شمالی کشور بدست آمد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت، پس از هماهنگی‌های قضایی، راهی محل مخفیگاه متهم شده و او را بازداشت کردند.

متهم پس از انتقال به پایتخت، به قتل ناخواسته زن جوان اعتراف کرد. پژمان، برای تکمیل تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت به اداره آگاهی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

نمی‌دانستم مرتکب قتل شده‌ام

مرد جوان که به اتهام قتل بازداشت شده، مدعی است پس از ضربه زدن به زن جوان و هنگام فرار از اینکه زن مورد علاقه‌اش به قتل رسیده بود، اطلاع نداشته و بعد از دستگیری متوجه شده است.

با مقتول چطور آشنا شدی؟

۵ ماه قبل در یکی از خیابان‌های شمال تهران با او آشنا شدم. رابطه‌مان اوایل در حد تلفن و پیامک بود، اما کم کم قرار ملاقات‌ها شروع شد و مدام همدیگر را می‌دیدیم. به خودم که آمدم متوجه شدم او را خیلی دوست دارم و او همان زنی است که سال‌ها دنبالش بودم.

با این همه علاقه چرا او را به قتل رساندی؟

قصدم کشتن نبود. اصلاً نمی‌دانستم که او را کشته‌ام. وقتی او را زدم و فرار کردم نگران حالش بودم اما جرأت نمی‌کردم تماس بگیرم.

می‌دانستم پلیس در تعقیبم است و می‌ترسیدم که لو بروم از طرفی هراس این را داشتم که بشنوم او کشته شده است.

چرا تلفنش را گرفته بودی؟

شک کرده بودم. رابطه ما خیلی خوب بود اما از یک هفته قبل از قتل همه چیز تغییر کرد. رفتارش سرد شده بود و تلفن‌هایم را پاسخ نمی‌داد. از هر ۱۰ پیام یک پیام را جواب می‌داد. پیگیر رفتارش شدم و او گفت که دیگر نمی‌خواهد با من ادامه دهد و خواست که با او تماس نگیرم.

چرا؟

خودم هم نمی‌دانم، رابطه‌مان خوب بود و حتی قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما یک دفعه تغییر کرد، احساس می‌کردم شخص دیگری وارد زندگی‌اش شده است و باید به این موضوع پی می‌بردم.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟

به مقابل خانه‌اش رفتم و از او خواستم گوشی تلفن همراهش را بدهد تا آن را بررسی کنم. تصور می‌کردم اگر پای شخص سومی در این میان باشد، بی‌شک پیام‌ها یا تماس‌هایش را در گوشی می‌بینم. اما او نمی‌خواست تلفنش را ببینم و زمانی که گوشی او را به زور گرفتم، تا چند خیابان آن طرف‌تر دنبالم آمد.

چرا چاقو داشتی؟

چاقو را بردم تا او را بترسانم و بتوانم گوشی تلفن همراهش را بگیرم و با بدست آمدن رمز گوشی، وارد آن شوم و بفهمم که آیا به من خیانت کرده است یا خیر.

چند ضربه به او زدی؟

نمی دانم، خیلی عصبانی بودم. پلیس می‌گوید که ۱۹ ضربه زده‌ام. آن زمان چون حالم را نمی‌فهمیدم، به یاد ندارم چند ضربه زده‌ام.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • کرگر: بازی جمال موسیالا را بیشتر از جود بلینگام دوست دارم
  • حکم رییس دانشگاه تهران برای همسر و معاون رییس جمهور
  • عکس| خانم بازیگرِ تلویزیون، برای همیشه ایران را ترک کرد
  • ترکیب احتمالی مردان نکونام مقابل تراکتور | نقشه‌ سرمربی برای تثبیت صدرنشینی
  • آرژانتین مسی را ابدی می‌خواهد: تا ابد بازی کن لئو!‏
  • سرک کشیدن در موبایل همسر باعث قتل شد!
  • تصویری عجیب از همسر علیرضا بیرانوند به همراه یک سگ غول‌پیکر!
  • (عکس) جمیله علم الهدی در کنار همسر اردوغان
  • ببینید | پاسخ جالب همسر کاپیتان تیم ملی فوتسال به یک سوال جنجالی
  • عکس وایرال شده از جمیله علم الهدی در کنار همسر اردوغان