«پسران سالخورده» وارد بازار نشر شد
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۰۹۴۲۳۳
به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی نشر اسم، اثر جدید حسامالدین مطهری با نام «پسران سالخورده» در قالب مجموعه داستان به همت نشر اسم منتشر و روانه کتابفروشیها شد.
این مجموعه داستان دارای مضامین رویارویی با خود، مقاومت در برابر عرف و شکستپذیری انسان در برابر اجتماع است و به گفته نویسنده، هر یک از این داستانها دریچهای است رو به یک جهان داستانی و نگرش اخلاقگرایانه به پدیدهها و رویدادهای اجتماع امروز ایران.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
داستانهای «پسران سالخورده»، خردهروایتهایی درونی-روانی هستند و بیش از آنکه راوی یک برش زمانی باشند، تصویرهای پرجزئیاتی را از یک جهان ارائه میکنند.
«پسران سالخورده» دومین مجموعه داستان و چهارمین اثر داستانی حسامالدین مطهری است و پیشتر رمانهای «کلت۴۵» و «تذکره اندوهگینان» و یک مجموعه داستان به نام «درخت به» را منتشر کرده است.
انتهای پیام
منبع: ایکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۰۹۴۲۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای طعم شیرین آخرین دعای کمیل شهید زین الدین
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.
به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز، بعد از ظهر پنج شنبه بود سر و کله ی آقا مهدی پیدا شد. پایگاه ما در نوار مرزی سردشت بود و مهدی آمد تا از نزدیک، پیشرفت کارها و مسائل مربوط به شناسایی را بررسی کند.
بعد از جلسه، وقت نماز شد. آن شب خود مهدی اذان گفت و نماز جماعت را اقامه کردیم.
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.
مهدی با سوز عجیبی دعا می خواند. تمام کسانی که آن شب در جلسه بودند، طعم شیرین آن دعای کمیل را از یاد نخواهند برد. مهدی دعا را در شرایطی خواند که ما زیر پای دشمن قرار داشتیم و از همه طرف مورد تهدید بودیم.
او به حدی گریه کرد که از خود بی خود شده بود. قسمتی از دعا را هم جواد دل آذر خواند.
این دو نفر چنان شوری به پا کرده بودند که همه ضجه می زدند. دعا که تمام شد، مهدی از سنگر بیرون آمد، نگاهی به آسمان انداخت و زیر لب چیزهایی زمزمه کرد. دو روز بعد خبر شهادتش آمد.
برگرفته از کتاب «برف تا برف» مجموعه خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین الدین
راوی: عبدالرزاق شیخ زین الدین پدر شهید