خداحافظ آقای «کربلا کربلا ...» +عکس
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۱۱۷۱۰۹
حاج اکبر شریعت، ذاکر اهل بیت و خالق نواهای خاطرهانگیز جبههها، درست همزمان با «روز شهدا » آسمانی شد و امروز روی دوش دوستداران امام و شهدا و میهن، به خاک سپرده میشود. این سطرها، واگویههایی کوتاه با مردی است که کمتر شناخته شده بود.
به گزارش مشرق، بعضی وقتها سال 1363 میشود، تمام عمرت. وقتی تنها و غمگین در غم از دست دادن برادر 16 ساله شهیدت روی تپهماهورها نشسته باشی و غمِ نبودش در سینهات چنگ بزند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنقدر کریمانه که حس کنی روبه روی ضریح سیدالشهدا(ع) ایستادهای و دلت میخواهد برای اربابی که یکعمر از کودکی تابهحال نوحهخوانش بودهای نفس گرمکنی، چشم تر و شعر مهیا. با همان لباس خاکی رزمندگی دست ادب به سینه بایستی رو به کربلا و شعر نو سرودهات بخوانی: «کربلا کربلا ما داریم میآییم» در تمام بیتهای آن شعر، نام شهدای انقلاب و دفاع مقدس را به نیابت از برادر شهیدت بیاوری و نوایت ماندگار شود، آنقدر که به آن بگویند: «نوای جبههها»
33 سال دوری و هجران
حاج «اکبر شریعت»، «نغمهخوان دارخوین»! گاهی وقتها چقدر بین خواندن و رفتن فاصله هست، چیزی حدود 33 سال. ظهر عاشورای سال 1363 که در قرارگاه «عاشورا» مداحی میکردی و کربلا کربلا ما داریم میآییم میخواندی، هیچ فکر میکردی 33 سال راه، هجران و آرزوی وصل پیش رو داری تا راهی کربلا شوی؟ وقتی نوای تو را میگذاریم کنار وعده صادق شهید «ابراهیم هادی» که جاده را به دوستش نشان داد و گفت: «یک روزی میرسد که مردم از همین جادهها دستهدسته میروند کربلا.» دل ما هم راهی و هوایی میشود. چه زیارتی بشود، تو «کربلا کربلا» بخوانی و ما رو به ضریح سیدالشهدا(ع)، سلام شهدا را به سالار شهیدشان برسانیم.
حاج اکبر ناراحت نمیشود
راستی همین چند ساعت قبل، جملهای میخواندیم که نوشته بود: مداح نوای «کربلا کربلا» چهره در خاک کشید. فکر کنم تو را نشناخته بود مثل خیلی از ما. اصلاً مگر نوحهها میمیرند؟! کربلا کربلایت همیشه زنده است؛ گوش کن! صدایت را میشنوی از قطعه شهدای بهشتزهرا(س)، از سینه سوخته پدران شهدا. خبر داشتی صدایت میچکد؟ یعنی اشک میشود و میچکد وقتی مادری قاب عکس پسران شهیدش را دستمال میکشد و زمزمه میکند: «کربلا کربلا ما داریم میآییم/ مفتح، حمید و حسین و محمدها دادیم...» شعرت را تغییر میدهد و نام 3 پسرش را هم جا میزند توی یکی از مصرعها. خیالش حتماً راحت است که «شریعت» دلگیر نمیشود که اگر میشد، نوحه ماندگارش را به نام شهدا گره نمیزد. چرا ما انقدر تو را می شناختیم و خبر نداشتیم؟
صداقتت شیرین بود
مداح کمتر شناختهشده اما محبوب جبههها، زندگی خاکسترِ یکنواختی و هیاهوی بسیار برای هیچ! روی زندگی ما پاشیده، ما را ببخش اگرچنانکه باید یادت نبودیم. چقدر سادگی خانه و زندگیات دوستداشتنی بود، وقتی گفتی: «این سادگی را ترجیح میدهم. دلم نمیخواهد حرام و حلال کنم.» صداقتت مثل حبه قندی که آرام گوشه لپت با چایی نرم و آب میکردی، شیرین بود: «ماهی یکمیلیون و 500 هزار تومان حقوق میگیرم، بالاخره می گذارنم.» درست آن لحظه که خبرنگار میگفت که داروهایت گران است و احتمالاً باید تمام حقوقت را پای خرید آنها بدهی و گفتی: «نه! آنقدر نمیشود، 250 هزار تومان میشود.»
صدایت کی پیر شد، مَرد؟
حاج اکبر، گفته بودی «کربلا کربلا» را برای خودت نجوا میکردی، بیشتر شبها. راستی چرا خودت را آنقدر گمنام کردی که حتی در شهری که زندگی میکردی خیلیها فکر میکردند سالهاست شهید شدهای و خبری از تو نداشتند؟ نغمهخوان دارخوین شاید خیلیها اگر جای تو بودند با همان مستند پخششده از ظهرعاشورا و مداحی کربلا کربلا آنهم در سالنی پر از رزمندههای تشنه شهادت و عزادار سیدالشهدا(ع) حالا حالاها برای خودشان برو و بیا میتراشیدند. چرا تو این کمتر شناختهشده بودنت را به راه و رسم آنها ترجیح دادی؟ فقط وقتی خبرنگارها خواستند یک جمله بیتعارف به مردم بگویی، گفتی ها را گفتی: «کربلا...» حاج اکبر ما آن شب پای تلویزیون تماشایت میکردیم. با حرف بیتعارفت گلویمان را بغض گرفت و با بازخوانی نوحه 33 سال قبلت بغضمان ترکید و چشممان تر شد، درست مثل حالا که نیستی. راستی چرا صدایت آنقدر پیر شده بود، مگر نمیگویند: «صدا پیر نمیشود؟» شاید تأثیر آن 33 سال انتظار بود، خدا میداند.
صدایت از دارخوین میآید، هنوز
حاج اکبر، دلمان میخواهد برویم آن جملهای را که خوانده بودیم را اصلاح کنیم و بنویسیم: شاید شریعت چهره در خاک کشید و آسمانی شد کربلا کربلایش اما هرگز نمیمیرد. ما هنوز صدایش را از خاکریزهای دارخوین میشنویم. از نگاه نافذ حججیهای دهه هفتادی میبینیم. از عزم و اراده «شهید بعد از این»های دهه هشتادی و نودیمان. مداح جبههها خیالت راحت؛ ما هم مثل تو شبهای جمعه وقتی دلمان میگیرد، رو به ششگوشه ارباب میخوانیم کربلا کربلا ما داریم میآییم...
منبع: فارسمنبع: مشرق
کلیدواژه: عید کجا برویم گام دوم انقلاب وعده های روحانی شعر شهدا علی اکبر شریعت کربلا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۱۱۷۱۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علیاکبر قربان شیرودی را میشناسید؟
شهید شیرودی بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به هلیکوپترش، باز سرسختانه میجنگید.
به گزارش ایسنا، علیاکبر قربان شیرودی دی ماه ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود از توابع شهرستان تنکابن متولد شد. پس از گذراندن سال سوم متوسطه در زادگاه خویش، برای ادامه تحصیل راهی تهران شد و همراه با کار به تحصیل خود ادامه داد. شیرودی با اتمام تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش شد و دوره مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رساند. سپس دوره هلیکوپتری کبرا را در پادگان اصفهان گذراند و با درجه ستوانیاری فارغالتحصیل شد.
وی پس از سه سال خدمت در ارتش به کرمانشاه رفت و با خلبان احمد کشوری آشنا شد. شیرودی از ارتشیانی بود که با اوجگیری جریانات انقلاب اسلامی به صفوف راهپیمایان پیوست و به دستور حضرت امام (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، او نیزخارج شد. پس از خروج از پادگان درصدد تشکیل گروهی چریکی برآمد و با تعدادی از دوستانش در کرمانشاه در این زمینه اقدام کرد تا اینکه امام خمینی (ره) به میهن بازگشتند و انقلاب به پیروزی رسید.
شیرودی که در جریانات پیروزی انقلاب با پیشمرگان کرد مسلمان همکاری کرده بود، با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به سپاه غرب کشور پیوست.
وی که با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به منطقه کرمانشاه رهسپار شده بود در جریان یکی از مأموریتهای خود با سرپیچی از فرمان بنیصدر مبنی بر تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات منطقه، به همراه دو خلبان همفکر خود و با دو هلیکوپتری که در اختیار داشتند، در طول ۱۲ ساعت پرواز بینهایت حساس و خطرناک که وی به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد.
شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاریهای مهم جهان منعکس شد. بنیصدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقا درجه داد، اما وی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواستهاش را دیدار با حضرت امام و بیان کارشکنیهای بنیصدر و بیتفاوتی برخی از فرماندهان اعلام کرد.
در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا یافت، اما طی نامهای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ چنین نوشت:
«اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمودهام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشتهام و به دستور رهبرعزیزم به جنگ رفتهام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب دادهاند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بودهام، برگردانید. »
با اوج گیری جنگ در کردستان، شیرودی و چند تن دیگر از خلبانان وارد جنگ شدند. شیرودی در عملیاتهای پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط استراتژیکی غرب کشور وارد کرد. در ۱۳ دیماه ۱۳۵۹ وقتی خیانتهای آشکار بنیصدر را دید به افشاگری پرداخت و از شنوندگان سخنانش خواست با ایمان و اسلحه و چنگ و دندان از میهن اسلامی دفاع کنند. در همین ایام علی اکبر شیرودی را به خاطر بازپس گیری ارتفاعات بازیدراز بازداشت تنبیهی کردند و در واکنش به این مساله، روحانیون متعهد و اعضای سپاه کرمانشاه مراتب ناراحتی خود را در اسرع وقت به اطلاع اعضای شورای عالی دفاع از جمله آیتالله خامنهای و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی رساندند و حکم بازداشت وی منتفی شد.
شیرودی بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به هلیکوپترش، باز سرسختانه میجنگید. شیرودی پس از چند هزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ سرانجام در آخرین عملیات پروازی خود (۸ اردیبهشت ۱۳۶۰) در منطقه بازی دراز، هنگامی که عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپارهانداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سرپلذهاب گسیل داشته بود، به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.
خلبان یاراحمد آرش که به همراه شهید شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی شهادت این خلبان دلاور میگوید: «بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست میگرفت. در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانکهای عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید. »
پیکر پاک شهید شیرودی پس از تشیع باشکوه در روستای شیرود تنکابن آرام گرفت.
پس از شهادت شیرودی، شخصیتهای مملکتی نسبت به شخصیت والا و سلوک اخلاقی وی اظهارات مختلفی کردهاند؛ از جمله حضرت آیتالله خامنهای او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف میکنند.
صاحب نظران جنگهای هوایی، او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیدهاند؛ چنانکه شهید تیمسار فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش، وی را ناجی غرب و فاتح گردنهها و ارتفاعات آریا، بازیدراز، میمک، دشتذهاب و پادگان ابوذر توصیف کرده و میگوید: " او غیرممکنها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام دادم، امام در مورد وی فرمودند: " او آمرزیده است".
انتهای پیام