تخم مرغ رنگی مادر بزرگ ها/عیدی که لذت اش بیشتر از مادیات است
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۱۵۴۸۰۵
خبرگزاری مهر، گروه استانها - بیت اله احمدی؛ تحویل سال در خانه مادربزرگ و پدربزرگ، انگار حال و هوای دیگری دارد، ماهیهای حوض آبی رنگ حیاط خانه آنها با جنب و جوش بیشتری به استقبال بهار میروند.
ماهیهای درون حوض هم به مهربانی دستهای مادربزرگ عادت کردهاند، وقتی مادربزرگ دستهایش را زیر آب حوض میبرد، ماهیها دور دستانش جمع شده و به آنها بوسه میزنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خانوادههای ایرانی در اولین دقایق سال جدید، با حضور در منزل پدرها و مادرها و پدربزرگها مادربزرگها، اولین تبریکها را نثار آنها میکنند، نوهها با جمع شدن دور پدربزرگها و مادربزرگها منتظر هستند تا آنها لای قرآن را باز کرده و عیدیهای متبرک را به آنها بدهند.
همه ما این احساس کودکانه را تجربه کردهایم و هیچ گاه از گوشه ذهن مان پاک نمیشود، هر سال با قدم گذاشتن بهار به کوچهها و لحظه تحویل سال جدید دسته دسته از اعضای خانوادهها را میبینیم که در کوی و برزن، پیاده و سواره، با لباسهای نو به خانه پدربزرگ یا مادربزرگ و یا یکی از بزرگترهای فامیل میروند. این سنت پسندیده ریشهای باستانی دارد و هنوز یکی از اصیلترین سنتهایی به شمار میرود که هنوز همه ایرانیان به آن اعتقاد دارند و برایش ارزش قائل هستند.
تخم مرغهای رنگی مادربزرگ
اما عید نوروز برای کودکان، خاطرات ماندگاری با خود به همراه دارد، کودکان چند دهه پیش خاطراتی به مراتب، شیرینتر از کودکان امروزی دارند که عیدیهای شأن بیشتر به صورت نقد درآمده است.
تخم مرغ این واژه آشنای نوروز برای کودکان دیروز؛ تخم مرغ یکی از نمادها و سنتهای عید نوروز و نشان حیات دوباره است
در نقاط مختلف آذربایجان شرقی مرسوم بود که کودکان صبح روز عید کیسه کوچکی در دست گرفته و به خانه اقوام و آشنایان میرفتند، صاحب خانهها نیز چیزهایی از قبیل تخم مرغ رنگ کرده، گردو، شیرینی و گاه مقداری پول یا یک جفت جوراب به آنها میدادند.
تخم مرغ این واژه آشنای نوروز برای کودکان دیروز؛ تخم مرغ یکی از نمادها و سنتهای عید نوروز و نشان حیات دوباره است، مادربزرگها در گذشته با رنگ کردن تخم مرغها آنها را به عنوان عیدی به نوهها میدادند، عیدیای که با گذشت ۱۰ ها سال از آن ایام، هنوز هم در ذهن بسیاری از افراد مانده است.
عیدیهایی که هزینه چندانی برای مادربزرگها نداشت و با کمترین هزینه تهیه و آماده میشد، اما خاطراتی بس شیرین و بزرگ و ماندگار را برای نوهها و فرزندان رقم میزد؛ علیرغم عیدیهای امروزی با اینکه شاید از نظر مادی بسیار پررنگتر از عیدیهای قدیم است اما آن لذت گذشته را ندارد.
شیطنتهایی که مادربزرگ را زنده نگه داشته است
ننه قیز خانم یکی از مادربزرگهای مهربان دنیاست، او هفتهها قبل از فرا رسیدن نوروز، به فکر عیدی نوههایش میافتد؛ او در گفتگو با خبرنگار مهر میگوید: «روزهای پایانی سال، تنها چیزی که مرا خوشحال میکند این است که عیدی نوههایم را آماده کنم تا وقتی عید نوروز می آیند دست خالی برنگردند.»
وی ادامه میدهد: «خیلی به گران بودن و بزرگ بودن عیدی فکر نمیکنم، همین که بتوانم لبخندی بر لبانشان بنشانم برایم کافی است، با یک جفت جوراب و یک عطر و… هم میشود این کار را کرد.»
این مادربزرگ با اشاره به شیطنتهای نوههایش میگوید: «من ۱۴ نوه دارم وقتی دور هم جمع میشوند، در خانه ما دیگر صدا به صدا نمیرسد اما هیچ گلهای ندارم چرا که همین صداها و با هم بودنها مرا زنده نگه می دارد».
پدربزرگها و مادربزرگها چشم انتظارند
چشمهای مادربزرگ همیشه منتظر است، حتی اگر کم سو شده باشد، او لحظه شماری میکند تا نوهها و فرزندانش دور هم جمع شده و کودکان با شیطنتهایشان همه جا را به هم بریزند و صدا به صدا نرسد با اینکه گوشهایش دیگر کمتر میشنود.
وقتی چشمان مادربزرگی به در دوخته میشود یعنی منتظر است؛ منتظر صدایی که از زنگ در بشنود و لحظهای که در باز شده و هلهله ای در حیاط خانه به پا شود.
عید نوروز بهترین فرصت برای تازه کردن یاد و خاطره گذشته هاست، به پدربزرگها و مادربزرگها سر بزنیم، یادمان نرود دستان پدربزرگ و مادربزرگ همیشه اولین دستی بود که برای عیدی دادن باز میشد؛ آن روزها دستانمان کوچک بود و عیدی آنها دستانمان را پر میکرد؛ به تدریج، دستانمان بزرگ شد اما باید در قلبمان برای آنهایی جایی داشته باشیم.
همیشه عیدی نوههای بزرگتر بیشتر بود، در آن حال و هوای کودکی منتظر این بودیم بزرگ شویم و عیدیهایمان بیشتر شود، اما نمیدانستیم که هرچه بزرگتر می شویم، ذوق و شوقمان برای گرفتن عیدی کمتر میشود.
پدربزرگها و مادربزرگها حتی اگر در این سنین پیری، عیدی هم به ما ندهند، همان نگاه معصومانه و دعای خیرشان، بهترین عیدی است، یادمان باشد اگر تمام عیدیهای دوران کودکی مان را هم بدهیم، دیگر آن شوق و چشم انتظاری کودکانه برای گرفتن عیدی برنمی گردد.
اما در این بین، سری هم به خانه سالمندان بزنیم، خانههایی که مأمن پدران و مادرانی است که ملتمس حتی یک نگاه هستند، اگر آنها فرزندانی ندارند و یا فرزندانی دارند که یادشان رفته پدر و مادری دارند، ما در ایام عید، نقش فرزندان را برای آنها بازی کنیم، جای دوری نمی رود…
کد خبر 4571002منبع: مهر
کلیدواژه: مراسم تحویل سال نو عید نوروز نوروز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۱۵۴۸۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دنیای مد به روایت «حسنا و ملکههای رنگی»
کتاب «حسنا و ملکههای رنگی» به قلم نسیبه استکی با توجه به یکی از دغدغههای روز نوجوانان از سوی نشر جمکران منتشر شد و در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در سالهای اخیر، مهمان تازهای به جمع بحرانهای نوجوانی اضافه شده است؛ مهمانی که روی مصرف بیجا و ریخت و پاش زیاد اصرار میکند و هرچه از در بیرونش میکنیم باز از پنجره برمیگردد. تجملگرایی و پرداختن به امیال، مهمان تازه و البته ناخوانده نوجوانهای ماست.
کتاب «حسنا و ملکههای رنگی» به قلم نسیبه استکی که به تازگی از سوی انتشارات جمکران به چاپ رسیده، با دغدغه پرداختن به همین موضوع نوشته شده است. در معرفی این اثر آمده است: «حسنا و ملکههای رنگی»، دنیایی را که نوجوان ما فکر میکند، ایدهآل است نشانش میدهد و ذره ذره طعم بودن در این دنیا را به او میچشاند. دنیایی که در آن همه چیز حتی پلهها، صندلی و دیوارها برق میزنند. هزاران کمد لباس نو وجود دارد و فقط اگر سری به یکی از کمد جواهرات ملکه بزنیم دهانمان باز میماند. اما واقعاً درون این دنیای پرزرق و برق همه چیز همین قدر بی عیب و نقص است؟!
«حسنا» که شخصیت اصلی داستان ماست، آیا میتواند بیترس از حیلههای ملکه و فکر دلتنگی خانوادهاش اینجا بماند؟! اصلاً شاید حسنا هم ملکه شود و در این دنیای قشنگ، قصری برای خودش بسازد، شاید هم اسیر این چیزها نشود و یاد حرفهای پدرش بیفتد که همیشه میگفته «با این چیزها دست و پای ذهنت رو میبندی، ذهنی که بسته شد، دیگه نمیتونه آزادانه رشد کنه».
ورود «شهر شکلها 2» به کتابفروشیهاکتاب «حسنا و ملکههای رنگی» که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده، تلاش دارد تا با زبانی شیرین و ورود ماجراهای جذاب به متن داستان، دست مخاطب خود را بگیرد و به یکی از مهمترین دغدغههای نوجوانان امروز پاسخ دهد. دو راهی انتخاب بین علایق شدید وجودمان و ارزشهای درست، محور اصلی کتاب است؛ محوری که خوراک نوجوان امروزی و مهمانهای جدیدش است.
رمان نوجوان «حسنا و ملکههای رنگی» در 172 صفحه و با قیمت 105 هزار تومان به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران روانه بازار نشر شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم:
حسنا همین که میخواست به خانه برگردد، چیزی طلایی روی سنگ جلویش برق زد. حسنا عاشق جواهرات بود، از هر نوعش؛ بدل یا واقعی، انگشتر یا النگو مهم نبود.
یک قدم به جلو برداشت. پایش لیز خورد و نزدیک بود بیفتد توی دریا. باید زود برمیگشت. همین حالا هم بیش از اندازه دیر کرده بود، ولی نمیتوانست بی خیال آن جسم براق شود. دوباره نفس گرفت و سر جایش ایستاد. بعد آهسته به جلو خم شد. همین که نوک دستش با آن شی براق تماس پیدا کرد، سنگ زیر پایش شروع به لرزیدن کرد. لرزید و لرزید و یکدفعه پایین رفت... .
انتهای پیام/