برای گفتن و نوشتن از «وطندوستی» به 35 سال پیش و حدود 15 سالگی خودم برمیگردم؛ زمانی که در کوهستانهای سردِ غرب کشور، همراه بسیاری از بهترینهای این مرز و بوم، در رکاب شهید علیرضا عاصمیِ بزرگ، با شوق و بیترس به جنگ دشمنی رفته بودیم که شرق و غرب در حمایت از او بسیج شده بودند. پرویز اسماعیلی معاون ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهوری
من؛ فهم و شناخت بسیاری مفاهیم مثل «ایمان»، «ایثار»، «وطن»، «هویت» و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
.. را مدیونِ آن «میدان بزرگ» و آن روزهای فراموشنشدنیام. میدانی که نتیجهاش روی کاغذ و بر اساس فرمولهای نظامی، برای همه از قبل مشخص بود اما در عمل، با وجود نوپا بودن انقلاب، کمتجربگی نیروهای
نظامی و هزاران مشکل و مانع دیگر، ایستادیم؛ یک وجب از خاک به دشمن ندادیم و پیروز شدیم. چرا؟ چون «همه با هم» و برای هم بودیم؛ چون حبّ وطن و مردم جزو ایمانمان بود؛ به جای مچ، دست یکدیگر میگرفتیم؛ مرز بینمان سلیقه سیاسی و حتی مسلکِ همسنگرمان نبود؛ صبور بودیم. دلهایمان پر از محبت و خالی از کینه بود و نظر مخالف زمینهساز پختهتر شدنمان بود. چون فخری بر هم نداشتیم و آبروی هم بودیم و... حالا هم، همان روحیه را داریم؟ شما بگویید. چقدر حاضریم ضعف یا عیب یکدیگر را بپوشانیم؟ میتوانیم از تفاوتها بگذریم و جایی که نام «ایران» در میان است، علایق و سلایق سیاسی و گروهی را کنار بگذاریم و یار هم باشیم؟ بیتعارف، اصلاً حاضریم جانمان را فدای مردم و وطن کنیم؟ هر وقت در پاسخ به این سؤالات دچار تردید شدیم، خوب است تاریخمان را مرور کنیم.
تاریخ ما پر از داستانهای حماسی و پرغروری است که با سلحشوری و جانبازیِ سردارانمان رقم خورده. از افسانهها و اساطیر دوری چون رستم و فرهاد و آرش، تا نمونههایی عینی در همین نزدیکیها. آذربایجان، خوزستان، کردستان، سیستان و بلوچستان، خراسان، بوشهر و... جای جای این خاک، صندوقچه خاطرات ایثار و شجاعت قهرمانان ماست. یادمان نرود؛ ما وارثان مصیب ملک محمدی، عبدالله شهریاری و سیدمحمد راثیِ هاشمی هستیم که سال ۱۳۲۰ و روی پلِ جلفا، سه نفری لشکر ابرقدرتی چون شوروی را ۴۸ ساعت زمینگیر کردند و تا زمانی که نعششان روی زمین نیفتاده بود، اجازه عبور لشکر اجنبی از مرز را ندادند. سرلشکر نوویکف، فرمانده وقت لشکر ۴۷ شوروی وقتی مطمئن شد سربازان ایرانی کشته شدهاند، از پل آهنی عبور کرد و وارد خاک
ایران شد. اما وقتی فهمید دو شبانهروز تنها با ۳
سرباز جنگیده، به نشانه احترام، یکی از درجههای خود را باز کرد و روی سینه سرجوخه ملک محمدی گذاشت و از چوپانی خواست تا ۳ سرباز شجاع را به شیوه مسلمانان کنار پل آهنی دفن کند. طبق روایت شاهدان، تدفین این ۳ سرباز وطنپرست با تشریفات نظامی از سوی لشکر ۴۷ ارتش دشمن صورت گرفت. ما از تبار ستارخان و باقرخانیم، از تبار رئیسعلی دلواری و میرزا کوچکخان جنگلی که جلوی استبداد و استعمار سینه سپر کردند و تا نفس آخر برای استقلال و آبادانی و آزادی ایرانِ عزیز ما جنگیدند. ما وارث غیرت دینی و وطندوستیِ همتها و باکریها و باقریهاییم. وارث همه سرداران رشیدی که با عشق به ایران و اسلام، در آن هشت سال پرافتخار، معادلات کلاسیکِ جنگی را بهم ریختند و نبرد نابرابر را برای دشمنِ تا دندان مسلح مغلوب کردند. ما وارث خطّ خون و رسم سرخی هستیم که از اعماق تاریخ ایران شروع شده و پس از عبور از بزنگاههای درخشندهای همچون سالهای دفاع مقدس، به امروزمان رسیده است. ما وارث حُججی و همه پاسداران امنیت و شهدای مدافع حرمیم. دلخوشیم به شجاعت بسیجیان رشیدی که همین امسال در مریوان به شهادت رسیدند، جانبرکفانی که در رژه نیروهای مسلح در اهواز شربت شهادت نوشیدند، مرزبانانی که هنوز چند نفرشان در اسارت تروریستهایند، شهدای مظلوم حادثه تروریستیِ اخیر در جاده خاش-زاهدان و سربازان فداکار مرز میرجاوه که همین روزها برای نجات یکدیگر از سیل، جان دادند؛ تا همه بفهمیم، باوجود دعواها و جدلها و فراز و نشیبها، چشمه ایثار در این مرز و بوم هنوز نخشکیده و ان شاءالله هرگز نمیخشکد. راستش را بخواهید، حجتِ وطندوستی من، همین قهرمانهایند. همینهایی که ایران هنوز هم از وجودشان خالی نشده. دلخوشم به اینکه اگر در میدان نظامی، سلحشورانی چون حاج قاسمها را داریم، در میدان سیاست هم مجاهدت ظریفها هست، برای محافظت از ایرانِ اسلامی و منافع ملی. دلخوشم به همه کسانی که، به رغم تفاوت ها و ناملایمتیها، پشتیبان همند و برای امنیت ایران و آرامش ایرانیان از جان مایه گذارند. به تاسّی از همه قهرمانانمان، از گذشته تا امروز، ایران را دوست داریم و به این دوست داشتن افتخار میکنیم. ایران را دوست داریم چون بخشی از هویت و جزئی از ایمان ماست. ایران را دوست داریم، چون زیست بومِ نیاکانیِ ماست؛ چون ریسمانی است که همه ما را فارغ از تفاوتهای زبانی، قومی و مذهبی، مثل دانه های تسبیح دورهم جمع کرده و میکند.
مردی سنگتراش روی مزار آن ۳ سرباز آذربایجانی کنار پل جلفا سنگ قبری گذاشت و به پاس
وطنپرستی شان حک کرد:
هر چند شد آغشته به خون، پیرهن ما
شد جامه سربازی ما هم، کفن ما
شادیم ز جانبازی خود در دل این خاک
پاینده و جاوید بماند وطن ما
بر مزار تمام شهیدان و قهرمانان تاریخ ایران، میتوان همین رباعی را نوشت. این «حجتِ وطندوستیِ من» است.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۱۵۷۱۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عکس داخلی که روی دست عکس های مربوط به حیوان دوستی شهروندان ترکیه بلند می شود!
کانال عصر ایران در تلگرام