Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-04-30@05:18:12 GMT

خاطراتی از عبدالحسین زرین‌کوب

تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۱۷۵۷۹۱

خاطراتی از عبدالحسین زرین‌کوب

باقر صدری‌نیا با بیان خاطراتی از عبدالحسین زرین‌کوب می‌گوید: استاد زرین‌کوب بی‌تردید یکی از شخصیت‌های بی‌بدیل علمی و ادبی عصر ما بوده‌اند.

دکتر باقر صدری‌نیا، استاد دانشگاه تبریز که یکی از شاگردان عبدالحسین زرین‌کوب بوده است در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به آثار برجای‌مانده از این چهره فقید فرهنگی اظهار می‌کند: تنوع حوزه‌هایی که ایشان به تحقیق و ژرفکاوی در آن‌ها پرداخته نه تنها چشمگیر بوده، بلکه این توفیق را یافته‌اند که در حوزه‌های مختلف، آثار برجسته‌ای از خود به یادگار بگذارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

 او تاکید می‌کند: آثار استاد زرین‌کوب جزء پرمراجعه‌ترین آثار در میان اهل دانش و محققان کشور است، و نه تنها پژوهشگران در رشته ادبیات، بلکه تاریخ‌پژوهان و محققان رشته‌های گوناگون معارف اسلامی نیز همواره نیازمند مراجعه به آثار استاد هستند. 

 صدری‌نیا با اشاره به نحوه آشنایی خود با استاد و ویژگی‌های شخصیتی و وارستگی اخلاقی او می‌گوید: پیش از ورود به دانشگاه برخی از آثار استاد را خوانده بودم، اما آشنایی رویاروی بنده با استاد بعد از ورود به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ممکن شد. 

او می‌افزاید: استاد زرین‌کوب مدیر گروه ما بودند اما غالبا معاون ایشان به امور جاری گروه رسیدگی می‌کرد و ایشان در اتاق خودشان در ضلع جنوب غربی دانشکده و دور از محل گروه ادبیات به مطالعه و تحقیق می‌پرداختند، به همین جهت کمتر در حوالی گروه دیده می‌شدند. در سال اول گاهی استاد را در راهرو گروه ادبیات می‌دیدم و سلامی می‌دادم و می‌گذشتم، اما در سال دوم بود که با جسارت خاص آن ایام برای اعتراض به برخی برنامه‌های گروه به اتاق ایشان رفتم و بدین ترتیب برای نخستین‌بار با استاد هم‌کلام شدم و بدین ترتیب آشنایی حضوری‌ام با استاد زرین‌کوب رقم خورد. 

 صدری‌نیا ادامه می‌دهد: با جسارت و خامی جوانی نزد استاد رفتم و اولین انتقادم را مطرح کرد و گفتم: «بعضی اساتید که سر کلاس ما می‌آیند به اندازه ما سواد ندارند، چرا چنین افرادی را  سر کلاس می‌فرستید؟» استاد نه‌ تنها از اعتراض گستاخانه من ناراحت نشدند بلکه با واقع‌بینی نقد مرا پذیرفتند و گفتند: «حق با شماست و من بسیار متاسفم ولی چاره‌ای نداریم، دانشگاه بعضی‌ها را که شایستگی لازم را نداشته‌اند استخدام کرده و به گروه فرستاده است و ما ناچار هستیم تدریس بعضی درس‌ها را به آن‌ها واگذار کنیم». لحن  محبت‌آمیز و همدلانه استاد بر جسارتم افزود و دومین اعتراضم را مطرح کردم و گفتم: «برنامه کلاس‌های ما خوب تنظیم نشده و ما بین کلاس‌ها چند ساعتی را بی‌کار هستیم و وقتمان تلف می‌شود!» استاد به آرامی و مهربانی پاسخ دادند: «عامدانه این کار را کرده‌ایم تا دانشجو از این فرصت استفاده کند و وقتش را صرف مطالعه در کتابخانه کند». 

 او می‌گوید: همین جا متوجه نابجایی اعتراض خود و استواری منطق نهفته در سخن استاد شدم و از این‌که چنین اعتراض نسنجیده‌ای را مطرح کرده بودم احساس شرم کردم. 

 عضو هیئت علمی دانشگاه تبریز بیان می‌کند: استاد برنامه‌ ویژه‌ای برای ایجاد تحول در آموزش گروه ادبیات داشتند و زمانی که دانشجوی استاد زرین‌کوب شدم، وی مدیر گروه ادبیات دانشگاه تهران بود و برای دوره لیسانس ما سه گرایش (ادبیات ایران پیش از اسلام، ادبیات دوره اسلامی و ادبیات معاصر وجهان) در برنامه تعریف کرده بودند که هم‌کلاسی‌های ما موظف بودند پس از گذراندن درس‌های اصلی و پایه، یکی از این سه گرایش را انتخاب کنند. 

او با تاکید بر این‌که تعمیق آشنایی‌ من با استاد مربوط به دوره فوق لیسانس و خاصه درس مثنوی بود، می‌گوید: استاد در این دوره به دانشکده نمی‌آمدند و ما به منزل ایشان می‌رفتیم. ایشان منزل سابق خود را به کتابخانه تبدیل کرده بودند و کلاس در همان‌جا تشکیل می‌شد. البته بعدها این افتخار نصیبم شده بود که گاهی برای ملاقات استاد به آپارتمان محل اقامتشان بروم. البته این افتخار را نیز داشتم که در دوره دکتری به عنوان استاد مشاور رساله‌ام از محضر استاد بهره‌مند شوم. 

صدری‌نیا اظهار می‌کند: متانت توام با عطوفت و مهربانی ویژگی بارز استاد زرین‌کوب بود و تلاش شگفت‌انگیز و حافظه‌ بسیار عجیب ایشان نیز بسیار حیرت‌آور بود، بدین جهت روزی از استاد پرسیدم: «شما چگونه این همه مطالب را در مورد مطالب می‌نویسید، آیا فیش‌برداری می‌کنید؟» ایشان پاسخ دادند: «حافظه‌ام بد نیست و مطلبی را که ۴۰ سال پیش خوانده‌ام غالبا به خاطر دارم که در کدام صفحات کتاب بوده است، ابتدا مطلب را می‌نویسم و سپس به کمک حافظه ارجاع می‌دهم». 

او در ادامه به تلاش و پشتکار بی‌وقفه و مداومت استاد زرین کوب در مطالعه اشاره می‌کند و می‌افزاید: هر وقت که برای دیدارشان می‌رفتیم، یا مشغول خواندن بودند یا نوشتن؛ این درحالی بود که گرفتار انواع بیماری‌ها بودند و در این رابطه می‌گفتند «من کلکسیون امراض هستم». استاد در طول شبانه‌روز حدود ۱۶ تا ۱۸ ساعت مشغول مطالعه و نوشتن بودند. آثار گرانقدری که از ایشان به یادگار مانده در نتیجه همین مداومت‌ها و تلاش‌هاست. 

صدری‌نیا در بخش دیگری از سخنانش به بیان خاطره‌ای از استاد می‌پردازد و می‌گوید: سال ۷۵ بود که برای تعیین تاریخ دفاعیه خود نزد استاد رفتم و متوجه شدم که استاد برای معالجه عازم خارج از کشور هستند، موضوع را با استاد در میان گذاشتم و ایشان گفتند که معلوم نیست دوباره بازگردم یا نه؛ نمی‌خواهم کار شما به تاخیر بیافتد، از این رو نامه‌ای به استاد راهنمای رساله‌ام‌، استاد شفیعی کدکنی نوشتند و ضمن اشاره به این‌که برای معالجه دل و دیده عازم خارج از کشور هستند، از ایشان خواستند تا در این مورد نیز مثل موارد دیگر به هر نحوی که صلاح دیدند از جانب ایشان عمل کنند تا کار دفاعیه به تاخیر نیافتد. من این نامه را به عنوان یادگار ارجمندی از آن استاد بزرگ هنوز هم نزد خود دارم. 

  او به تلخی‌ها و شیرینی‌های زندگی استاد زرین‌کوب اشاره می‌کند و می‌افزاید: دکتر زرین‌کوب برادران خود را که کوچک‌تر از خودش بودند خیلی زود از دست دادند. استاد برادرانش را بسیار دوست می‌داشت و برای آن‌ها در حکم پدر بود. از طرفی هم استاد زرین‌کوب همسر بسیار خوبی داشتند که همدل و همراه وی بودند؛ «دکتر قمر آریان» همسر استاد زرین کوب بودند که خود را وقف آسایش استاد کرده بود و داشتن چنین همسری یکی از خوشبختی‌های استاد بود. 

شاگرد زرین‌کوب می‌گوید: استاد با این‌که در حوزه سیاست حضوری نداشتند اما جوهره آثار و اندیشه ایشان معطوف به ایجاد یک جامعه انسانی به دور از ستم و بی‌عدالتی و مبتنی بر مدارا و مهربانی است، این تمایل را در کتاب «پیر گنجه در جست‌وجوی ناکجا آباد» می‌توان دید.

صدری‌نیا در پایان تاکید می‌کند: استاد زرین‌کوب از جمله شخصیت‌هایی بود که باید او را شناخت و آثارش را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. تلاش بی‌وقفه و رفتار بزرگوارانه از جمله ویژگی‌های یک انسان متعالی است که می‌تواند به عنوان سرمشقی برای انسان‌های جویای علم باشد.

***

عبدالحسین زرین‌کوب، تاریخ‌نگار، ادیب، مترجم و نویسنده مشهور کشورمان است که  در ۲۷ اسفند سال ۱۳۰۱ در بروجرد زاده شد و در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در ۷۷سالگی به رحمت ایزدی پیوست.

زرین‌کوب در حوزه‌های متنوعی از جمله تصوف و عرفان آثار گوناگونی خلق کرده است. او دلبستگی ویژه‌ای به مولانا جلال‌الدین محمد بلخی داشت و چند کتاب درباره این شاعر نوشته که کتاب‌های «سر نی»، «بحری در کوزه»، «پلّه پلّه تاملاقات خدا» و «نردبان شکسته» از آن جمله است. در حوزه عرفان و تصوف نیز آثاری نظیر جست‌وجو در تصوف ایران، دنباله جست‌وجو در تصوف، ارزش میراث صوفیه، فرار از مدرسه، شعله طور و... را دارد.

  

زرین‌کوب در حوزه تاریخ نیز کارهایی دارد که تاریخ مردم ایران در سه جلد، تاریخ ایران بعد از اسلام، تاریخ در ترازو، کارنامه اسلام و بامداد اسلام از جمله آن است. او در ساحت ادب‌پژوهی و نقد ادبی نیز آثار بسیاری را نوشته که از جمله آن‌ها به نقد ادبی، با کاروان حله، از کوچه رندان، سیر تحول شعر فارسی و... می‌توان اشاره کرد. 

منبع: عصر ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۱۷۵۷۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...

مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد."

و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."

۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .

اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود،  ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.

اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.

آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ‌ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمی‌کشد که بافت فرسوده می‌شود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.

مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم  را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.

امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم‌!

بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر  بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا  ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.

او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت"  و نقد "ارباب دیانت".

استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."

۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.

او چنین میگفت :

"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."

استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت‌ میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقده‌های روانی است و عقده‌های روانی تولید انفجار خواهد کرد!"

شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»

بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟

 

دیگر خبرها

  • اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
  • مطهری امام
  • آشنایی با استاد شعله
  • آشنایی با استاد اسماعیل آشتیانی
  • تجربه خاطراتی از ماجراجویی و لحظاتی شاد در دل طبیعت
  • اندیشه‌های استاد شهید مطهری ماندگار و جاودانه است
  • تربیت فضلای دین توسط ماموستا فخری از حسنات ماندگار دفتر زرین زندگانی آن عالم فقید است
  • خشونت پلیس آمریکا ضد دانشجویان
  • مسدود بودن بلوار استاد مهندسی آباده
  • تقدیر از سه چهره تاثیرگذار تئاتر ایران در شب کارگردان