Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-06@19:17:11 GMT

آرامشی به رنگ گِل

تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۲۷۶۴۷۹

آرامشی به رنگ گِل

هر کسی دنیا را از دید خودش می‌بیند، با همان رنگی که دوست دارد. صورتی، آبی، فیروزه‌ای. برای بسیاری از ما اصفهان فیروزه ایست. ما هر روز در خیابان از کنار گنبدهای فیروزه‌ای شهرمان عبور می‌کنیم و اصفهان را با این رنگ می‌شناسیم، اما برای معصومه فیروزه‌ای، سیاه است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، خودش می‌گوید از همان سال ۸۹ که در گیر اسید پاشی و.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. شد دیگر از راه رفتن در خیابان‌های شهر می‌ترسد. با خانواده‌اش از اصفهان مهاجرت کرده و به تهران رفته‌اند و ترس تنها سوغاتی بود که معصومه به اجبار با خود برده است. سکوت می‌کند،  بعد از گذشت ۹ سال دوباره به اصفهان آمده، با لبخندی بر لب می‌گوید چیزی مرا به اصفهان می‌کشاند.

معصومه سال‌ها پیش رفته؛ با چشمانی تاریک و دلی روشن... آخرین باری که اصفهان را دیده در پس دعواهای خانوادگی‌اش بوده و صورت پدرشوهری که اسید ‌پاشیده روی صورتش و این تصویر تاریک مانده در ذهنش و او را از خیابان‌ها می‌ترساند. پس از آن اتفاق ۳ سال تختخواب اتاقش تنها جایی بوده که می‌توانست با حس امنیت در آن بماند. همانجا مانده، زندانی شده، فکر کرده، شاید گاهی افسوس خورده و اندوه رهایش نکرده، اما معصومه باز هم ایستاده.

از آن روزها چند سالی می‌گذرد و حالا دختری که باید پر از خشم باشد و نفرت و ناامیدی، برای امیدهایش می‌جنگد. دختر که زندگیش را از او ربودند حالا با دستانش زندگی می‌بخشد و دختری که رنگ مهر را گم کرده بود حالا خودش مهر را در آثارش، در میان گِل جان می‌دهد. امروز به اصفهان برگشته تا هنرش را به اصفهان هدیه کند.

روز گذشته ۷ اثر از آثارش را به اصفهان آورده و در کافه کندو به نمایش گذاشته است. "در یک سال گذشته ۳۰ اثر ساخته‌ام. کارگاهی ندارم. هفته‌ای دو روز در کارگاه استادم به کار می‌پردازم. " دوست دارد برای خودش کارگاهی دست و پا کند و به کسانی که مانند خودش در این دست اتفاقات آسیب می‌بینند کمک کند.

سفالگری روحش را آرام می‌کند خودش می‌گوید مجبور است در سفالگری تمرکز کند. "باعث می‌شود تمرکزم از مشکلات و ذهن آشفته‌ام به چیزی به جز سفالگری معطوف نباشد و سفالگری شد بخشی از زندگیم و آرامش را برایم به ارمغان آورده است. "

"در آموزشگاه نابینایان آموزش سفالگری دیدم. همانجا بود که آموختم گِل را فرم دهم و جان ببخشم، پس از آن سفالگری را کنار یک استاد حرفه‌ای دنبال کردم. حالا خودم سفالگری را در آموزشگاه نابینایان به صورت حرفه‌ای تدریس می‌کنم. تدریس برایم لذت است نه منبع در آمد..."

زمانی که حال روحیش خوب نیست پشت چرخ سفالگری می‌نشیند. می‌گوید "گاهی تصمیم ندارم چیزی بسازم، اما همین که دستم به گل باشد و فرمش بدهم و تمرکزم را روی آن بگذارم آرامش پیدا می‌کنم. گاهی اگر چیزی اذیتم کند آن را روی گل پیاده می‌کنم و ذهنم آرام می‌شود. برخی از طرح‌هایم را از پس زمینه ذهنی در حال بدم می‌سازم. "

"اگر حمایت خانواده و اطرافیانم را نداشتم هیچ وقت نمی‌توانستم این مراحل را پشت سر بگذرم. پس از آن اتفاق به مدت ۳ سال حتی برای خوردن آب هم از تختم خارج نمی‌شدم. فکر می‌کردم همه چیز برایم تمام شده است، اما شرایطم را پذیرفتم. اکنون عصا دستم می‌گیرم و بیرون می‌روم، سوار مترو می‌شوم و مستقل شده‌ام. استقلال من باعث خوشحالی خانواده‌ام است. "

قدرتش را نمی‌شود انکار کرد، حتی زمانی که بغض در تعریف کردن داستان اسید پاشی و سختی‌های راهش، راه گلویش را می‌بندد. برخوردی مؤدبانه موقر و مهربان دارد، اما برای احترام به توانایی‌ها، قدرت و ایستادگی‌اش ناخودآگاه هرکلامت را بارها مزه مزه می‌کنی و از خود می‌پرسی باید این حرف را بزنم؟

معصومه یکی از اعضای هیئت مؤسس انجمن دفاع از قربانیان اسید پاشی است. این انجمن را همراه یکی از دوستانش که قربانی اسید پاشی بوده و دکتر جراحی پلاستیکشان راه اندازی کرده‌اند و تلاش می‌کنند تا فعالیت انجمن را گسترش دهند. از انجمن که حرف میزند نگرانی را می‌شود در میان طنین صدایش یافت. "انجمن را برای کسانی راه اندازی کردیم که در خانه مانده‌اند. مانند همان احساسی که در سه سال نخست داشتم. انجمن را راه اندازی کردیم که نشان دهیم دنیا تمام نشده، تا هنر بیاموزیم به آدم‌های مثل خودم. "

از داستان زندگیش که می‌گوید حتی اگر تکراری باشد و هزاران بار در رسانه‌ها و روزنامه‌های مختلف خوانده باشی، برای چند دقیقه‌ای در بهت فرو می‌روی. توانایی تکلم از تو سلب می‌شود و فقط نگاه می‌کنی. برای خودش هم راحت نیست. گاهی بغض می‌کند و گاهی چند دقیقه‌ای سکوت، اما در پس تمام این سکوت‌ها لبخند روی لبش قدرتش را به رخت می‌کشد.

داستانش همان داستان ازدواج سنتی در سن پایین و شوهری که دست بزن داشته و خرجی نمی‌داده است. پس از ۶ سال زندگی، حاصل این ازدواج فرزندی است که یک روز در هفته را با خانواده پدری‌اش می‌گذرند. در یکی از همین روزها بوده که پدر شوهر سابقش پسر معصومه را به خانه رسانده و به بهانه هدیه دادن به پسر معصومه از او خواسته که چشم‌هایش را ببندد و اسید... همانجا بوده که معصومه چشمانش را از دست داده.

معصومه اما سخت کار هنری‌اش را دنبال می‌کند، با همان بی مهری‌هایی که گاهی به هنرمندان می‌شود که برای وی دوچندان است. گاهی از نمایش دادن آثارش، او را محروم می‌کنند چرا که او قربانی اسید پاشی بوده و این مسئله از نظر عده‌ای حساسیت زا است. "آخرین نمایشگاهمان در یکی از موزه‌های تهران در بهمن ماه سال گذشته بود. حراست موزه به دلیل این که ما قربانیان اسید پاشی هستیم اجازه نمایش آثارمان را به ما نداد. پس از چندین ساعت صحبت کردن موفق شدیم آثارمان را به نمایش بگذاریم. "

آثار سفالگری اش را رنگ نزده، با همان رنگ گِلی میسازد و میفروشد. اگر رنگ رفته باشد از دنیای معصومه، اما گل همیشه همان رنگ است، با همان عطری که پر میشود در ریه هایت. همان عطری که از صحبت های معصومه در فضا پراکنده میشود. معصومه میز را با عطر گل و جمله "دنیا تمام نشده" ترک میکند.

منبع: ایمنا

کلیدواژه: اسیدپاشی اصفهان اسيدپاشي سفالگری هنرمندان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۲۷۶۴۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تهیه «غذای پزشکی» از امول ژل‌های حامل لیپاز پانکراسی

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان ریاست جمهوری، خسروشاهی اصل در توضیح طرح پژوهشی خود با عنوان «تهیه و تعیین ویژگی امول ژل‌های خوراکی حامل لیپاز پانکراسی» که با حمایت بنیاد ملی علم ایران اجرا شده گفت: موضوع تحقیق یکی از نیازهای جامعه است که در بیماری نارسایی پانکراس کاربرد دارد؛ چرا که در این بیماری، پانکراس به تدریج توانایی تولی آنزیم‌های پانکراتیک را از دست می‌دهد. در این صورت جذب چربی و پروتئین مختل می‌شود.

وی افزود: لیپاز پانکراس یکی از آنزیم‌های بسیار مهم برای هضم چربی‌ها است و از ناپایدارترین آنزیم‌های پانکراتیک به شمار می‌رود. مهمترین مشکل افرادی که نارسایی پانکراس دارند، کمبود یا فقدان آنزیم لیپاز است.

این پژوهشگر در ادامه بیان کرد: کمبود هضم لیپولیتیک پانکراسی غیر قابل جبران است و چون منبع عمده انرژی چربی است احتمال سو تغذیه افزایش پیدا می‌کند و به دنبال آن فقر ویتامین و ریزمغذی‌ها ایجاد می‌شود. همین امر موجب نارسایی پانکراس آنزیم لیپاز به بدن می‌شود. با توجه به اینکه، ژلان قادر به تشکیل هیدروژل‌های وابسته به دما و مقاوم به اسید است؛ می‌توان از آن در تهیه غذاهای پزشکی که داروی مورد نظر را از معده به سلامت عبور می‌دهند استفاده کرد.

این دانش آموخته دکتری تخصصی علوم و صنایع غذایی دانشگاه Reading انگلستان در ادامه به تعریف غذاهای پزشکی پرداخت و گفت: غذاهای پزشکی، نسل جدیدی از غذاها هستند که با غذاهای متداول و نیز غذاهای فراسودمند متفاوتند و هدف از تهیه و مصرف این دسته از غذاها کمک به درمان بیماران است.

وی تصریح کرد: با توجه به اینکه ژلان قادر به تشکیل هیدروژل‌های وابسته به دما و مقاوم به اسید است، می‌توان در تهیه غذاهای پزشکی از آن استفاده کرد تا داروی مورد نظر را از معده به سلامت عبور دهند.

کد خبر 6097135

دیگر خبرها

  • منطقه ۹ اصفهان میزبان برپایی جشن «لبخند خدا» می‌شود
  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و آتش زد / «صدایی از من می‌خواست از مادرم انتقام بگیرم»
  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و در خانه آتش زد
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
  • رفلاکس معده؛ نشانه‌ها، علل و راه‌های درمان آن
  • توصیه های هواشناسی کشاورزی
  • غذای پزشکی تولید شد
  • قتل هولناک زن جوان به دست پسرش | حمله قاتل با اسید به پلیس
  • تهیه «غذای پزشکی» از امول ژل‌های حامل لیپاز پانکراسی