نگاهی به وضعیت ادبیات در سال ۹۷
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۳۰۸۱۴۳
حسن اصغری با بیان اینکه به آینده داستاننویسی و شعر کشورمان امیدوار است، میگوید: به علت گرانی کاغذ، چاپ آثار داستانی، شعر و ترجمه در سال ۹۷ کاهش داشته است.
این نویسنده در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت ادبیات در سال ۱۳۹۷ با اشاره به کاهش کمی آثار چاپشده، اظهار کرد: جای خوشحالی است که جوانان بسیاری در دو دهه اخیر در عرصه داستاننویسی و شعر بسیار فعال و کوشا بودهاند و کموبیش آثارشان را به چاپ رساندهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او با بیان اینکه در داستان و شعر همیشه کیفیت سخن نخست را میزند، گفت: البته این سخن به معنای نفی کمیت نیست؛ آثار کیفی و ماندگار همواره از درون کمیت پدید میآیند و جلوه میکنند. در یک قرن اخیر بهویژه در نیم قرن اخیر، داستانهای بسیاری نوشته شده و به چاپ رسیده است، اما در میان این انبوه نوشتهها به تعداد انگشتان دو دست، کم و یا بیش، آثاری مانده و درخشیدهاند و اکنون نیز خواننده دارند.
اصغری سپس افزود: من در عرصه شعر صاحبنظر نیستم، البته با عشق و شورمندانه اشعار گذشتگان و معاصران را میخوانم و میبینم که کتابهای شعر نیز انبوهوار چاپ و عرضه میشوند. به نظر من باید منتظر بود تا آثار ماندگار شعر نیز همچون آثار ماندگار داستانی از کمیت سر برآورند و خودشان را نشان بدهند.
او در ادامه خاطرنشان کرد: درخشش آثار هنری، چه شعر و چه داستان، همواره روند گزینش زمان و پذیرش عام ر ا بر چهره خود داشته و دارد. زمان و پذیرش فرهنگی جامعه حرف نخست را زده و خواهد زد. هیچگاه آثار نوشته و عرضهشده تماما به پذیرش فرهنگی جامعه درنیامده است. گزینش اصل است و زمان و سلیقه و رشد سطح فرهنگی مردم و جامعه گزینشگر قهاری است و حرف اول و آخر با اوست.
نویسنده «ول کنید اسب مرا» در ارزیابی آثار ترجمه نیز گفت: من هیچگاه مترجم حرفهای نبوده و نیستم. آگاهی و دانش زبان انگلیسی من در حد خواندن آثار داستانی است و نه بیشتر. اما ترجمه در سه دهه اخیر به درازای یک قرن آثار ارزشمند داستانی و شعری و آثاری در امور علوم انسانی به جامعه فرهنگی ما عرضه کرده است که زمینه رشد فرهنگی جامعهمان را به دنبال داشته و خواهد داشت. البته در سالهای اخیر داستانهای سطحی زیادی ترجمه شده اما در میان این ترجمهها آثار گرانبها نیز وجود دارند که باعث خرسندی است. جامعه فرهنگی ما در طول یک قرن هیچگاه به اندازه این سه دهه آثار گرانقدر جهانی را به جامعه ما ارائه نداده بود و این سه دهه چه در عرضه آثار داستانی داخلی و شعر و چه در عرضه آثار ترجمه غوغا کرده است. جوانان ما اکنون کوهی از آثار فرهنگی جهان را در اختیار دارند که میتوانند در آن رشد کنند و شکفته شوند.
اصغری در ادامه اظهار کرد: من به آینده داستاننویسی و شعر خودمان خوشبینام. البته اکنون نیز جرقههایی در زمینه داستان و شعر میبینم که نویددهنده افقهای باشکوهی است. میراث فرهنگی گذشته ما نیز چنین افقهای باشکوهی را پذیراست. میراث فرهنگی گذشته کوهی است و عرضه میراث فرهنگی جهانی نیز با درهم آمیختگی به غنا و عظمت آن میافزاید و به آن طراوت میبخشد.
او همچنین درباره جوایزی که در سال جاری برگزار شد و انتخابهایشان گفت: من بارها گفتهام جوایز به طور کلی تعیینکننده آثار برتر ادبی نیستند و نمیتوانند باشند، زیرا داوری بر محور سلیقه چند نفر در یک دایره محدود میچرخد و گستردگی گزینش عام را ندارد. از طرف دیگر تأویل و تفسیر آثار هنری چه شعر و چه داستان در محدوده داوری چند تن نمیگنجد. هیچ منتقدی نیز نمیتواند ادعا کند که من در باب فلان شعر یا داستان حرف آخر را زدهام و جامعه فرهنگی نیز باید حرفم را بپذیرد. اینگونه سخن گفتن خودفریبی است و در عرصه هنر جایگاهی ندارد و زمان و سلیقه فرهنگی عمومی آن را باطل میکند. هنر در ذات خود گشوده و چندلایه است و تأویل هنر نیز همواره محدود است و قادر نیست همه ابعاد و لایههای آن را ببیند و نشان بدهد و مُهر برتری بر آن بکوبد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: حسن اصغری وضعیت ادبیات در سال1397
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۳۰۸۱۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشیمانم!
مهاجرتهای ناموفق هنرمندان و سلبریتیها، سابقهای نسبتا طولانی دارد. در اواسط دهه نود، گروهی از هنرمندان درجه دو و سه عرصه بازیگری با هدف رشد حرفهای، به کشورهای دیگر- بالاخص ترکیه - مهاجرت کردند. مهاجرتهایی که اغلب با شکست مواجه شد و تقریبا تمامی این افراد یا به کشور بازگشتند و یا پیشه هنری خود را به فراموشی سپردند و به زندگی در قالب یک شهروند عادی خو گرفتند.
به گزارش ایسنا، در پی انتشار مصاحبه یک شبکه فارسی زبان معاند با بازیگر ایرانی مهاجر و ابراز ندامت وی، روزنامه صبح نو در مطلبی درباره این موضوع نوشت: پس از وقایع سال ۱۴۰۱ اما گروه دیگری از هنرمندان، با تصمیماتی شتابزده، مهاجرت را به مثابه یک تصمیم احساسی در دستور کار قرار دادند و اکنون پس از گذشت زمانی کوتاه، اخباری از ندامت در گفتار اغلب ایشان به گوش میرسد. اخیرا صحبتهای اشکان خطیبی درباره مهاجرت، خبرساز شده که به همین بهانه، نگاهی به مسأله مهاجرت هنرمندان ایرانی داریم.
مقوله مهاجرت در ایران به یک بحران عمومی تبدیل شده است و بررسی آن، از دو منظر فردی و اجتماعی گستره وسیعی از نکات عبرتآموز را در بر میگیرد. از منظر فردی، لزوم پرهیز از نگاه فانتزی به مقوله مهاجرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به این معنا که زندگی در خارج از مرزهای ایران، الزاما به معنای رستگاری و جهش طبقاتی نخواهد بود. رواج غربزدگی در ایران، طی سالهای اخیر به شکلگیری یک تصویر رؤیایی از مهاجرت دامن زده است. علاوه بر این، بخش زیادی از تجربه مهاجرتکنندگان هم علنی نمیشود و به گوش مردم نمیرسد. با این همه، مروری بر وضعیت هنرمندان پس از مهاجرت، برخی از زوایای پنهان این موضوع را روشن خواهد کرد.
اساسا هنرمندان، اعضای صنفی هستند که پس از مهاجرت، بیشتر از سایر مشاغل، در معرض اضمحلال قرار میگیرند. کار هنرمند خلق اثر هنری است و خلاقیت در بافت جامعه شکل میگیرد. هنرمندی که در میانسالی جامعه خود را تغییر میدهد، از یک سو ارتباط با فرهنگ عمومی کشور خود را از دست میدهد و از سوی دیگر نمیتواند بهعنوان یک هنرمند خلاق در کشور مقصد پذیرفته شود. علاوه بر این، جامعه مخاطبان یک هنرمند نیز پس از مهاجرت بسیار محدودتر میشود و از همین رو است که اغلب هنرمندان، مدتی پس از مهاجرت، ابراز تمایل به بازگشت میکنند.
مورد اخیر مصاحبه اشکان خطیبی، از مهمترین نمونههای فرجام مهاجرتهای عجولانه هنرمندان است. محتوای این مصاحبه، چیزی شبیه به یک کمدی تلخ است. دو سال قبل، اغتشاشاتی در ایران رخ داد و گروهی از سلبریتیها که فکر میکردند گروهی از مردم میتوانند معادلات سیاسی و اجتماعی را، با توسل به اعمال خشونتآمیز، تغییر دهند، خودشان زودتر از همه، تصمیم به ترک کشوری گرفتند که میخواستند شرایط آن را برای زندگی بهتر از نظر خودشان فراهم کنند.. اشکان خطیبی هم با این امید که بتواند با خیال راحت و از طریق فعالیت در فضای مجازی، در آتش ناآرامیهای داخل ایران بدمد، حالا خودش را در بنبستی گرفتار میبیند که حتی ممکن بوده از کشوری که در آن ساکن است هم دیپورت شود. خطیبی در میانههای حرفهایش، تلویحا میپذیرد که تحت تاثیر جنگهای روانی قرار گرفته و شاید بهتر بود برای مهاجرت و حضور در برخی جمعهای خارج از کشور، قدری بیشتر خویشتنداری میکرد. مروری بر صحبتهای این بازیگر نشان میدهد که وی روزگار خوبی را سپری نمیکند و این در حالی است که خطیبی در ایران، علاوه بر بازیگری و اجرا، مسئولیتهای فرهنگی و مدیریتی را هم بر عهده داشت که خودش آنها را، با لحنی حسرتبار، مرور میکند.
جمله مهم اشکان خطیبی در این مصاحبه این است: «خودم پشت پا زدم به همه چیز». همین جمله، به وضوح ندامت و پشیمانی را در کلام این بازیگر را هویدا میکند.
مهمتر از به خطر افتادن موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی هنرمندان پس از مهاجرت، به خطر افتادن سلامت روانی ایشان است. هنرمندی که یک جامعه بزرگ چند ۱۰ میلیونی از مخاطبان و چرخه ارتباطات چند ۱۰ هزار نفری همصنفان خود را با جامعهای بسیار محدود تاخت میزند، قبل از هر چیز، درگیر نوعی بحران عدم توجه و به دنبال آن بروز نشانههای افسردگی میشود؛ چیزی که در لحن اشکان خطیبی هم کاملا هویداست، هرچند که او هنوز هم سعی دارد وضعیت را به شکلی دوپهلو توجیه و خودش را قربانی یک شرایط ناخواسته معرفی کند.
خبرهایی که از وضعیت ارژنگ امیرفضلی، دیگر بازیگر مهاجرت کرده مخابره میشود نیز حاکی از چیزی بهتر از این نیست. ریحانه پارسا، حمید فرخنژاد، مزدک میرزایی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و تعداد دیگری از هنرمندان و سلبریتیهایی که مهاجرت کردهاند هم به هر بهانهای، درباره آنچه با مهاجرتشان از دست دادهاند، حرف میزنند و آرزو میکنند که بتوانند به کشور بازگردند. کیست که نداند امثال فرخنژاد و افشار، وقتی که در ایران بودند، تا چه حد میتوانستند از مواهب توجه عمومی بهرهمند باشند. حمید فرخنژاد در مصاحبهای به صراحت اعلام کرد که قبل از مهاجرت برنامه کاریاش تا یک سال آینده بسته شده بوده؛ اما در این مدتی که از مهاجرتش میگذرد، حتی امکان بازی در یک نقش فرعی سینمایی را هم به دست نیاورده است. مهناز افشار نیز که در ایران جز به بازی در نقش اول راضی نمیشد، تقریبا بازیگری را به دست فراموشی سپرده است. این وضعیت، حتی شامل حال خوانندگان و هنرمندانی که دههها از مهاجرتشان میگذرد نیز میشود. مروری بر واکنشهای خوانندههای لسآنجلسی، حسرت کار کردن در ایران را بازنمایی میکند و تقریبا هیچیک از ایشان، نسبت به بازگشت به کشور، چیزی جز اشتیاق از خود نشان نمیدهند. وضعیت پیش آمده برای هنرمندانی که با خراب کردن پلهای پشت سرشان، مسیر بهشت خیالی غرب را در پیش گرفتند، میتواند چراغ راهی برای سایر هنرمندان باشد تا فراموش نکنند که تمام هویت ایشان در گرو توجه جامعه کثیر مخاطبان ایرانی و امکان کار کردن در داخل مرزهای این کشور است.
انتهای پیام