ترامپ برای بار دوم رئیس جمهور میشود/ برجام امر حکومتی است نه دولتی/ در صورت نپیوستن به FATF ایران کیش و مات خواهد شد
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۳۱۵۰۳۶
«مهدی مطهرنیا» کارشناس مسایل بین الملل، ضمن حضور در خبرگزاری، با خبرنگار سیاسی برنا به گفت و گو نشست که متن این گفتگو به شرح زیر است.
مهمترین اتفاق سیاسی در سال 97 از نظر شما چیست؟
مهم ترین مسئله ای که در سیاست خارجی ما رخ داد، خروج آمریکا از برجام بود. ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، در کمپین انتخاباتی خود زمینه های ایجاد یک فضای تحریک آمیز را برای تهران فراهم کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ترامپ در یک فضای مشکوک انتخاباتی، ریاست جمهوری را پذیرفت. سپس زمینه های ایجاد فشارهای بیشتر بر جمهوری اسلامی را مهیا کرد. او علناً از برجام خارج شد، امضای خود را پای خروج آمریکا از برجام گذاشت و جلوی دوربین ها گرفت. چرا که هم ایران آن را یک آوردگاه دیپلماتیک می داند و هم اتحادیه اروپا آن را میراث این اتحادیه می خواند و یکی از مهم ترین دستاورد های اتحادیه اروپا محسوب می شود.
آمریکا تلاش می کند با خروج خود از برجام، دکترین محدودسازی همکاری های بین المللی با ایران و محاصره منطقه ای تهران را به انجام برساند و ایران را از چالش بین المللی به یک دشمن بین المللی، برای ایالات متحده آمریکا تبدیل کند تا در آینده بتواند از این فرایند برای ایجاد اجماع جهانی بیشتر بهره برداری کند. لذا به عقیده من، مهم ترین مسئله ای که در این سال باید از آن نام ببریم، ماجرای برجام است.
هر دولت دیگری هم بود، توافقنامه ژنو را امضا می کرد
شما به ماجرای برجام اشاره کردید. با توجه به خروج آمریکا از برجام، به نظر شما اگر به غیر از دولت روحانی دولت دیگری سر کار بود، چه اتفاقی میافتاد؟
برجام و پرونده هسته ای یک امر حکومتی است و دولتی نیست. کسانی که با ساختار دولت بعد از انقلاب آشنا هستند، می دانند که حکومت عنوان بخش های فرادولتی است و در عرصه سیاست های خارجی تصمیم می گیرند. نه تنها در عرصه سیاست خارجی، بلکه در عرصه های اقتصادی، فرهنگی و غیره هم این دولت نیست که تصمیم گیرنده نهایی است بلکه ساختارهای فرادولتی هستند که از دولت به عنوان قوه اجرایی و اجراکننده سیاست گذاری استفاده می برند.
بر این باور هستم که هر دولت دیگری هم بود، توافقنامه ژنو را امضا می کرد حتی اگر دولت، راست گرا ترین دولت و نومحافظه کارانه ترین دولت بود. حکومت برای انجام مذاکرات عزم جدی داشت و این عزم را در دولت قبلی به نمایش گذاشت. مذاکرات قبلاً آغاز شده بود و انتقال پرونده از شورای امنیت ملی به دولت، یعنی وزارت امور خارجه، نیز به این واسطه بود که آن ها می دانستند به این جا ختم می شود و حکومت نباید مسئولیت عهده می گرفت. بنابراین، به دولت ارجاع داده شد و هر دولت دیگری بود، همین مسیر را تا برجام می رفت و بار دیگر با خروج آمریکا از برجام، مانند دولت روحانی در برجام می ماند.
هر دولت دیگری هم بود در سیاست خارجی در همین فضا باید عمل میکرد
با پذیرش برخی انتقادها به دولت آقای روحانی، این دولت در سیاست های خارجی تلاش های فراوانی داشته و دستاورد هایی را کسب کرده است. نقش دولت روحانی را در سیاست خارجی چگونه می بینید؟
سیاست خارجی پلی است که جامعه داخلی را به نظام بین المللی و دو محیط منطقه ای و بین جهانی ارتباط می دهد. لذا سیاست خارجی متاثر از سیاست داخلی است و بالعکس. هر دولت دیگری هم بود در همین فضا باید عمل می کرد. مگر دولت قبلی، یعنی دولت نهم و دهم، دولت تقابلی با دولت حسن روحانی محسوب نمی شود؟ آن دولت چه کار کرد؟ آن دولت با سیاست های خارجی تهاجمی خود، قطعنامه های متعددی به جمهوری اسلامی وارد و اعلام کرد که آن قدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه دان شما پاره شود. همچنین دولت آقای احمدی نژاد اعلام کرد که تحریم های اقتصادی برای ما نعمتی هستند و ما در چارچوب تحریم ها می توانیم به دستاورد برسیم.
به دولت نهم و دهم اشاره کردید. آیا دولت آقای احمدی نژاد دستاوردی در حوزه سیاست خارجی داشت؟
گفته می شود که در سال 84 که ما با سه کشور اروپایی مذاکره می کردیم، در موضع قدرت نبودیم و در موضع ضعف برجام را پذیرفتیم. پس سانتریفیوژها را اضافه کردیم تا در موضع قدرت سخن بگوییم. در آن زمان قرار بود ما به سازمان تجارت بینالمللی بپیوندیم، هواپیماهای مجانی و امتیازهای دیگری بگیریم و در نهایت عرض کردیم که این همه آب نبات چوبی است. سانتریفیوژها را اضافه کردیم و هزینه های بسیار بالا به خود و ملت وارد کردیم ولی در نهایت برجامی را پذیرفتیم که آن امتیازها را در پی نداشت. آیا اضافه کردن سانتریفیوژها به ما قدرت بخشید یا ما را ضعیف کرد؟
ترامپ بیشترین مجبوبیت را در بین افکار عمومی آمریکا دارد
حزب دموکرات و جمهوری خواه در آمریکا هرکدام نمایندگان خود را دارند و حزب دموکرات نمایندگان زیادی معرفی کرده است، از آنجلینا جولی گرفته تا برنی سندرز. به نظر شما، کدام حزب موفق خواهد بود؟ آیا ترامپ بازنده انتخابات 2020 خواهد بود؟
سیگنال ها و پیشران ها به من نشان می دهند که ترامپ برای بار دوم رئیس جمهور آمریکا خواهد شد. با وجود این که ترامپ شرایط مناسبی را در عرصه رأی گیری و کمپین انتخاباتی خود نداشت اما امروز یکی از موفق ترین روسای جمهور آمریکا در دوره اول ریاست جمهوری، بعد از گذر از 2 سال نخست است. او زمانی که سر کار آمد، در قیاس با روسای جمهور دیگر آمریکا، از وضعیت بسیار بد و پایینی برخوردار بود. جذابیت او کم بود و بعد از اوباما آمد که به صورت کاریزما در شیکاگو ظهور کرد. همچنین آمدن ترامپ با تظاهرات گسترده مخالفین در روز تحلیف، رو به رو شد.
اما همین ترامپ امروز به عنوان یک رئیس جمهور محبوب در ایالات متحده آمریکا، در طبقات گوناگون اجتماعی مطرح شده است. در مقام قیاس با روسای جمهور دیگر الان بیشترین مجبوبیت را برای افکار عمومی آمریکا دارد. او بیکاری را پایین آورده، ارزش پول ملی آمریکا را بالا بُرده، وضعیت اقتصادی آمریکا را انسجام بخشیده و قدرت آمریکا را در دهه 1980 بازآفرینی کرده است. او آرزو بنیان گذاران آمریکا برای ایجاد اجماعی مرکب در جهان، را عملیاتی می کند. لذا، باید گفت وضعیت ترامپ در سال 2019 خیلی بهتر است. اینکه آیا دموکرات ها می توانند با کسی مثل آنجلینا جولی یا برنی سندرز پیروز انتخابات شوند به نوع رفتار آنها بستگی دارد.
کلینتون در دام ترامپ افتاد
تحلیل شما از شکست هیلاری کلینتون در مقابل ترامپ چیست؟
هیلاری کلینتون به عقیده من تا 20 روز قبل از انتخابات می توانست بر ترامپ پیروز شود اما او در دام حرکت های ترامپ افتاد و به جای نقد اوباما، به حمایت از سیاست های او روی آورد و در تشک کشتی که جودو کاری مثل دونالد ترامپ بود، تحریک شد. ترامپ باز از این شیوه استفاده کرد و جای خالی داد و چه کسی را پرتاب کرد، هیلاری کلینتون. همین کاری که با نانسی پلوسی در کنگره آمریکا به خاطر دیوار مکزیک، انجام داد.
آمریکا بیشتر از آنجلینا جولی به ترامپ نیاز دارد
پس ترامپ بار دیگر پیروز انتخابات خواهد شد؟
شاید سناریو دیگری طراحی شود که پسر ترامپ بیاید و موجب ایجاد یک شکاف در منطق حرکتی دموکرات ها شود و سپس پدر و پسر یکی بر سر یک کاندیدا کنار بیایند. آمریکایی ها سناریونویس های بسیار خلاقی هستند؛ لذا سناریوهای مختلفی را طراحی می کنند.
آمریکا تا الان 45 رئیس جمهور داشته است. در ایالات متحده آن کسی انتخاب می شود که آمریکا به او نیاز دارد. در یک زمان به بوش دوم نیاز دارد تا بتواند به آسیا رخنه کند و پس از شکست اتحادیه جماهیر شوروی سوسیالیستی، رهبری می خواهد که قدرت حمله به آسیا را داشته باشد و در مرکز آسیا و در خاورمیانه وارد شود. بعد از آن رئیس جمهوری را می خواهد که به تأسیس هژمونی آمریکایی ها در قرن 21 را تحکیم ببخشد. این جا است که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا، می شود و قرار است، این تحکیم را تثبیت ببخشد. در سال 2016 نومحافظه کاری مثل ترامپ رئیس جمهور می شود که آمریکا در آن زمان به او نیاز دارد.
این که بگوییم رئیس جمهور آینده چه کسی خواهد بود، بیش از هر چیزی باید به نیاز آمریکا در سال 2020 بیندیشیم. آیا در سال 2020 آمریکا به ترامپ در بافت موقعیتی کنونی جهان بیشتر نیاز خواهد داشت یا آنجلینا جولی. وقایع نشان می دهد که بیشتر از آنجلینا جولی به ترامپ نیاز است. اگر در ایران در سال 1388 فردی کاندید بود در سال 1392 دوباره همان فرد رئیس جمهور بود و نه حسن روحانی. ما هیچ وقت هیچ فردی را به موقع به میدان نمی آوریم.
آمریکا نیروهای خود را از سوریه خارج و نیروهای نیابتی وارد میدان خواهد کرد
رئیس جمهوری در نشست سوچی خروج کامل نیروهای آمریکایی از سوریه را بعید دانست. نظر شما در این باره چیست؟
آمریکایی ها دریافتند که نباید به صورت مستقیم وارد نبرد با نیروهای تقابلی خود در سوریه شوند. آنها در نبرد سوریه یک اشتباه تاکتیکی داشتند و این بود که نیروهای خود را وارد میدان کردند. در حالی که روسیه، عربستان و ایران، نیروهایی را آوردند که نیابتی بودند. آمریکا از چند سال گذشته، در پی تربیت نیروهای نیابتی در منطقه است تا به صورتی سازماندهی شده از آنها استفاده شود. اگرچه آمریکا نیروهای خود را از سوریه خارج می کند اما نیروهای نیابتی بیشتر و با پشتیبانی بیشتری وارد معرکه خواهد کرد.
اگر ایران FATF را بپذیرد شکاف داخلی بین نیروهای رادیکال و نیروهای میانه رو بیشتر خواهد شد
FATF مجدد به ایران مهلت داد. آیا این مهلت برای آخرین بار خواهد بود؟
FATF با تمدید مهلت، به جامعه جهانی گوشزد می کند که سازمان های بین المللی در پی ایجاد یک فضا مثبت در زمینه حل و فصل مسائل ایران و نظام بین الملل از طریق دیپلماتیک هستند. لذا این تمدید امتیازی برای ایران محسوب می شود و نمی توان این امتیاز را نادیده گرفت.
اگر ایران FATF را بپذیرد شکاف داخلی بین نیروهای رادیکال و نیروهای میانه رو بیشتر خواهد شد و اگر نپذیرد، سازمان های بین المللی از نظر اقتصادی، پولی و بانکی با ایران همکاری نخواهند کرد و در لیست سیاه قرار می گیرد و وضعیت اقتصادی بدتر می شود. لذا وضعیت ایران کیش و مات خواهد بود. در این شرایط آمریکا خواهد توانست بار دیگر اجماع بین المللی علیه ایران را به زمان اوباما بازگرداند و سهولت بیشتری پیدا کند. لذا به عقیده من، این مهلت یک امتیاز محسوب نمی شود، بلکه یک شگردی برای اقناع افکار عمومی در ارتباط با برخورد با ایران است و از این جهت باید مراقب بود.
منافقین دارای قدرت و توان ایجاد تشکیلات حزبی هستند
تحلیل شما از فعال شدن منافقین در کشور های مختلف چیست؟
سازمان مجاهدین خلق ایران که به منافقین مشهور هستند، پس از انقلاب پایگاه آنها در کشورهای پیرامونی زده شد. ایران تلاش داشت آنها را از مرزهای کشور دور کند و با همکاری دولت حاکم بر عراق پس از سقوط صدام، این کار انجام شد. پایگاه اشرف از هم پاشیده شد و با پاشیدن اشرف، نیروهایی که در بین نیروهای انقلابی در کنار حزبی مثل حزب توده، بیشترین میزان تجربه در کار تشکیلاتی را داشتند، از عراق در کل اروپا و آمریکا پخش شدند و امروز به عنوان مشاوران تشکیلاتی و ایجاد تشکیلات در اپوزیسیون می توانند از آنها استفاده کنند.
لذا این که آنها از اشرف خارج شدند، از منظر سیاسی یک پیروزی بود ولی از منظر استراتژیک موجب شد که از یک فضا محدود خارج و پراکنده شوند. اگرچه نیروهای فعالی ندارند، اگرچه مقبولیت جهانی ندارند و اگرچه در داخل ایران منفور محسوب می شوند اما دارای قدرت و توان ایجاد تشکیلات حزبی هستند و می توانند از تجارب خود به دیگر گروه ها منتقل و انتقال تکنیک کنند و تاکتیک های متفاوتی به آنها آموزش دهند. من سال ها پیش گفتم که این کار یک اشتباه محض است و منجر به ایجاد یک فضا تزریقی در اپوزیسیون خواهد شد و امروز می توانیم آن را به آشکار ملاحظه کنیم.
رهبر کره شمالی نباید به آمریکا، ژاپن و چین اعتماد کند
آیا آمریکا و کره شمالی پیشرفتی در مذاکرات خود داشتند؟
به هر ترتیب، دیدار رهبران دو کشوری است که یکدیگر را سگ کثیف و خوک خوانده اند. اما بعد از نشست اولیه، عاشق هم شده اند و ترامپ اعلام کرد که ما عاشقانه با یکدیگر رفتار می کنیم و این یک گام به جلو است. از دیدار اولیه تا دیدار دوم، کره شمالی به آمریکا امتیازاتی داده است ولی آنها امتیازاتی نبودند که آمریکا می خواست. پس باید دید در دیدارهای بعدی آیا کیم جونگ اون وارد معامله بیشتری با آمریکا خواهد شد یا نه. او اعلام کرده است که دیگر به دنبال پیروی برای دستیابی به بمب اتمی، نیست. او همچنین اعلام کرده که اگر بخواهد قدرت بزرگی در جهان باشد و کره شمالی و مردم کره شمالی را با رهبری خود پیش ببرد، باید به توسعه کره شمالی بیندیشد. او امروز به خوبی، خود را با کره جنوبی که نوکر استعمار خوانده و ضایعه امپریالیستی دانسته است، مقایسه می کند. بنابراین، این موضع گیری ها نشان می دهند که رهبر کره شمالی تا حدودی به واقعیت ها تن داده است.
اما اینکه تا چه اندازه به آمریکایی ها اعتماد کند، مسئله بعدی است. به نظر می رسد که اون به آمریکایی ها اعتمادی ندارد و این امر درستی است. اون نه تنها به آمریکایی ها، بلکه به چینی ها، ژاپنی ها و روس ها نباید اعتماد کند. او باید به مردم خود اعتماد و در جهت خواست مردم خود حرکت کند. همه کشور های جهان، نه دوست دائمی دارند و نه دشمن دائمی و من می گویم که منافع دائمی نیز وجود ندارد.
ظرفیت اینستکس را در بین مردم بالا نبریم
ارزیابی شما از راه انداری اینستکس چیست. آیا کشورهای اروپایی به این سازوکار ملحق خواهند شد؟
اینستکس در واقع ایجاد ساز و کار حداقلی برای احیا برجام در حوزه اقتصادی است. به عبارتی دیگر، یک کانال ارتباطی بین ایران و اتحادیه اروپا است که شرکت های دارای ریسک پایین اقتصادی در همکاری با تهران بتوانند از آن برای مبادلات پولی و بانکی شان استفاده کنند. شرکت های بزرگ اروپایی به هیچ وجه نمی توانند در چارچوب اینستکس با ایران همکاری داشته باشند اما اگر ایران FATF را نپذیرد، همین هم انجام نخواهد شد و اگر انجام نشود، می تواند فشارهای اقتصادی و مالی بیشتری به ایران وارد کند.
بنابراین ایران باید از اینستکس استقبال کند اما در عین حال ظرفیت های آن را در میان مردم بالا نشان ندهد زیرا توقعات فزاینده شده و منجر به ایجاد التهاب می شود. لذا اینستکس یک فرایند مطلوب حداقلی برای حرکت های کوچک اقتصادی در سطح بین الملل محسوب می شود.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: ایران جامعه دولت رئیس جمهور سوریه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۳۱۵۰۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روزها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش میشود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را میتوان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالاهای خانگی را عرضه میکند. سالها دورانی که قیمتها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش میماند، گذشته است و مردم همچون خاطرهای محو از آن یاد میکنند. افزایش قیمتها مدتهاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سالهاست میکشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد میآورند که در آن سالها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و میشد با آن کالایی همچون پاککن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راهآهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده میشد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمیکرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعیاش که میشد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روزها هیچ کس تصور نمیکرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیشبینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر میرسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» میگوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمالسازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژهای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاشهای داخلی، با تلاشهای دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسیخواهی» را منوط به «نرمالسازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنیهای مداوم و مانعتراشیهای مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصهها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمیریزد و آرامش جامعه را به هم نمیزند. در وضعیت نرمال، قیمت کالاها برای مدت طولانی - سالها - ثابت میماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمتها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت میماند و مدام دچار افت یا نوسان نمیشود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم میریزد و دچار بیثباتی میکند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بیثباتی میکند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایهگذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست میرود که حتی منجر به فرار سرمایه هم میشود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامههای حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحرانهایی روبهرو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمالسازی» بودند، با حمایت بخشهایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیارگیری تریبونهایی بیشتر کنند. همان گروه که بارها به «جواد ظریف» و تیم مذاکرهکننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سالها از زیر تحریمهای فلجکننده خارج کند و چشماندازی امیدوارکننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشورهای بزرگ، داوطلب سرمایهگذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضانزاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آواربرداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدینژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آواربرداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژهای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابیهای گذشته را جبران میکرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان میداد. آن هم با خزانهای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدینژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانهای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشتهای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پولپخشی»های مداوم و بیحساب کتاب احمدینژاد که گاه با «گونی» پولها را در سفرهای استانی جابهجا میکرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچگاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچگاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» میتوانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:
نقویحسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابیفرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانهای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقتپور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوریآرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاحطلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاحطلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاحطلب بودند. تقریبا تصویری بینقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامیها» و «نابرجامیها» تقسیم خواهد شد. «برجامیها» که خواهان گفتگو و عادیسازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع میاندیشند و «نابرجامیها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریمها استقبال میکنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا میکنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفافسازی میبندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی میشود که باید در لایههایی پنهان تصمیمگیری شود. دالانهایی پنهان برای افرادی خاص گشوده میشود و تجارتی نهان شکل میگیرد که از چشم ناظران پنهان میماند. امتیازهایی در همان لایهها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل میشود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ میکند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا میکنند که توانایی دور زدن تحریمها و معامله در پشت درهای بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیداهای شاخص اصلاحطلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحهای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامهای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشمانداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیدهتر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیشتر احمدینژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادیتر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسامآور قیمتها، با جهش بیسابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار سالهاش خواهد شد بیآنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظهای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. بهرغم همه آمارهایی که ارایه میشود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوانسازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش میبرد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالاهای خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که میتوانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بیآنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چارهای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.