Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-27@23:56:23 GMT

جاذبه فرمانده تخریب

تاریخ انتشار: ۱۷ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۳۲۰۷۴۲

جاذبه فرمانده تخریب

یکی از روزهای دوره آموزشی بود که به بچه‌ها استراحت داده بودند و من تصمیم گرفتم برای هواخوری و گشت و‌گذار به اهواز بروم. باید منتظر می‌ماندیم تا ماشینی پیدا بشود و با آن به شهر برویم. مدتی که گذشت دیدم یک تویوتا استیشن انگارعازم است. رضا احمدی

یکی از روزهای دوره آموزشی بود که به بچه‌ها استراحت داده بودند و من تصمیم گرفتم برای هواخوری و گشت و‌گذار به اهواز بروم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

باید منتظر می‌ماندیم تا ماشینی پیدا بشود و با آن به شهر برویم. مدتی که گذشت دیدم یک تویوتا استیشن انگارعازم است.
از راننده‌اش که نمی‌شناختم کی است پرسیدم می‌تواند ما را هم با خودش ببرد، که او هم با خوشرویی قبول کرد. پشت ماشین دو قبضه موشک بود. از راننده درباره آنها پرسیدم، گفت یکی موشک تاو است و دیگری مالیوتکا و هر دو هم عمل نکرده هستند و آنها را می‌برد ببیند می‌توانند خنثایشان کنند یا نه. با یکی دیگر از بچه‌ها سوار شدیم اما آن موشک‌های حساس و عمل نکرده قدری ترس به جانمان ریخته بودند.راه افتادیم. در تمام راه همه هوش و حواس من پیش آن موشک‌ها بود که نکند یک باره بخواهند منفجر شوند. راننده هم بدجور تند می‌رفت، انگار عین خیالش نبود که آن دوتا موشک عمل نکرده پشت ماشین اش هستند.
سرپیچ جاده کوت عبدالله با همان سرعت سرسام‌آوری که می‌رفت تصمیم گرفت از یک مینی بوس سبقت بگیرد. به محض اینکه برای سبقت گرفتن از پشت مینی بوس کنار کشید دیدیم یک کامیون درست از روبه‌رو به طرف ما می‌آید. هم سرعت ما زیاد بود و هم فاصله کامیون با ما کم بود.
من و آن یک نفر دیگر داد و فریاد زنان خودمان را زیر صندلی ماشین انداختیم و هر لحظه منتظر بودیم کامیون ماشین و ما را به هوا بفرستد. نمی‌دانم چه شد که با همان سرعت از مینی بوس سبقت گرفت و جان سالم به در بردیم. از ترس زهره ترک شده بودیم.
از زیر صندلی بیرون آمدم و هر چه از دهانم درمی‌آمد  نثار راننده ماشین کردم. آن بنده خدا جز عذرخواهی هیچ چیز دیگری نگفت. به اهواز هم که رسیدیم از عصبانیت بدون تشکر و خداحافظی در ماشین را به هم کوبیدیم و رفتیم.
فردای آن روز در اردوگاه شهدای تخریب همان راننده را دوباره دیدم. از صادق هلالات که از قدیمی‌های تخریب بود و همه را می‌شناخت درباره راننده از او پرسیدم. گفت مگر چیزی شده که سؤال می‌کنی. ماجرای روز قبل را برایش تعریف کردم که نزدیک بود ما را به کشتن بدهد و من هر چه فحش بلد بود نثارش کرده بودم.
صادق که از خنده نمی‌توانست جلو خودش را بگیرد گفت می‌دانی چه کار کردی؟ بنده خدا آن راننده ماشین برادر علی است. پرسیدم برادر علی دیگر کیست؟ جواب داد، علی فرمانده تخریب قرارگاه کربلا است، چطور او را نشناختی؟ مگر تا به حال او را ندیده بودی؟ این را که گفت انگار کسی با مشت بر سرم زده باشد.
 من که هنوز با روحیه بچه‌های بسیجی جنگ آشنا نبودم با خودم گفتم بدبخت شدم، هرچه می‌توانستم بار کسی کردم که فرمانده تخریب است و او حتماً دمار از روزگارم درمی‌آورد. تا چند روز سعی می‌کردم جایی که برادر علی است آفتابی نشوم، هم از ترس و هم از خجالت.
یک روز پشت نماز خانه اردوگاه در حال وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز بودم که ناگهان دیدم علی رسید. آمدم فرار کنم که دستم را گرفت و گفت کجا می‌روی، مگر وضو نمی‌گیری؟ سرم را پایین انداخته بودم که به چشم‌هایش نگاه نکنم. او که انگار حال و روزم را فهمیده بود پرسید، چرا از دست من فرار می‌کنی؟ گفتم برادر علی بابت آن روز مرا ببخشید، نباید آن حرف‌ها را می‌زدم. سرم را که بالا آوردم دیدم علی با لبخندی که همیشه بر لب داشت به من نگاه می‌کند. مرا در آغوش گرفت و صورتم را بوسید و گفت: برادر، من باید بابت آن سبقت بی‌جهت و رانندگی بد از شما معذرت بخواهم و خجالت شما را بکشم، نه شما.
شما که کاری نکردید، همه‌اش تقصیر من بود. امیدوارم مرا ببخشید. از آن روز به بعد دیگر نتوانستم در چشم‌های علی عاصمی نگاه کنم و فهمیدم هر چه بچه‌ها از صفای باطن و بزرگی روح و خلق خوش علی می‌گفتند کاملاً حقیقت داشت. چند سال بعد علی به همراه سه نفر دیگر از بچه‌های تخریب، داود پاک‌نژاد و محسن گردن صراحی و محسن اسمی، در کرمانشاه به شهادت رسید و من هنوز شرمنده او و مدیون اخلاق کریمانه‌اش هستم.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۳۲۰۷۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

واژگونی خودرو شوتی حامل سوخت قاچاق در بندرخمبر

سرهنگ علی اکبر مرادی  فرمانده انتظامی شهرستان بندرخمیر گفت: ماموران یگان امداد شهرستان بندرخمیر حین گشتزنی در یکی از محورهای مواصلاتی شهرستان، به یکدستگاه خودرو وانت نیسان پلاک مخدوش و حامل سوخت قاچاق مشکوک شده و دستور توقف دادند.

وی افزود: متاسفانه راننده بدون توجه به دستور ایست پلیس و علائم هشدار دهنده با افزایش سرعت اقدام به فرار کرد که پس از طی مسافتی تعقیب و گریز خودرو حامل سوخت، بدلیل عدم توانایی راننده در کنترل خودرو واژگون گردید و دچار حریق شده و متاسفانه راننده و یک نفر از سرنشینان آن در دم فوت، و یک نفر دیگر مصدوم که جهت سیر مراحل درمانی، به بیمارستان منتقل شد.

فرمانده انتظامی سهرستان بندرخمیر در پایان گفت: زوایای مختلف وقوع این حادثه تحت بررسی است که نتیجه نهایی متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد.

باشگاه خبرنگاران جوان هرمزگان بندرعباس

دیگر خبرها

  • بعد از شهادت هم کار همرزمش را راه انداخت!
  • دو فوتی در واژگونی خودروی حامل سوخت قاچاق در بندرخمیر
  • فوت سرنشینان خودرو سوخت‌بر بر اثر واژگونی
  • واژگونی خودرو شوتی حامل سوخت قاچاق، فوت راننده و سرنشین آن را رقم زد
  • واژگونی خودرو شوتی حامل سوخت قاچاق در بندرخمبر
  • تعقیب و گریز خودرو بدون پلاک و رانندگی غیر متعارف در جاده اسکو
  • عکسی دیده نشده از رهبر انقلاب در سال های دور /برادر محسن هم بود
  • فیلم| فرمانده کل ارتش: ایران به هر کجای اسرائیل لازم باشد موشک می‌زند
  • راننده از ترس پلنگ فرار کرده رفته تو ماشین / درخواست کمک گرفتنش خیلی جالبه (فیلم)
  • جزئیاتی تکان دهنده از قتل یک جوان توسط ۴ برادر