باید شیوههای تعامل میان زنان و مردان اصلاح شود
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۳۵۷۹۴۲
تهران- ایرنا- مانی رفیعی دکترای روانشناسی در حوزه آسیب شناسی روانی در گفت وگو با «آرمان» می گوید: بالا بردن سواد رسانهای جامعه، ایجاد فرصت و محیطهای سالم برای تعامل سازنده بین دو جنس، آموزش مهارتهای ارتباطی در مدارس و دانشگاهها از جمله راهکارهایی است که میتواند به سرعت به تلطیف فضای بین آنها بینجامد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دکتر مانی رفیعی دکترای روانشناسی در حوزه آسیب شناسی روانی معتقد است: اگر اصلاحات و کوشش لازم برای بهبود فضای متشنج میان زنان ومردان از طریق آموزش صحیح در مدارس، دانشگاهها و به ویژه خود رسانهها فراهم نیاید، همین شیوه تعامل و نگاه به نسل بعدی نیز منتقل خواهد شد و ما شاهد تکرار الگوهای بیمار به صورت بین نسلی در روابط زناشویی خانواده هایمان خواهیم بود . در ادامه گفتوگوی «آرمان »با دکتر مانی رفیعی را در این زمینه میخوانیم:
**در سطح جامعه و به خصوص شبکههای مجازی شاهد نوعی نگاه منفی و حتی خشونتهای کلامی بین زنان ومردان هستیم به نظر شما این امر ازچه ناشی میشود؟
من فکر میکنم ریشه همه این تحولات اخیر در ارتباطات ایرانیان، از جمله این موضوع را باید در گذار ناقص ما به عصر تکنولوژی و جامعه جهانی و مواجهه مان با پدیدههای جدید مانند شبکههای اجتماعی پیدا کرد. به رغم ورود این ابزارها، فرهنگ استفاده از آنها به هیچ عنوان مورد توجه سیستمهای آموزشی ما و یا خانوادهها نبوده و در عمل ما با فضایی روبهرو هستیم که با ایجاد امکان گمنامی بر مبنای کنشهای آنی و خواستهای غریزی اداره میشود و مامنی را فراهم میآورد که از تمام اختلافاتی که در جامعه پوشیده شده عقده گشایی شود.
از طرف دیگر مسأله جنسیت و به ویژه تحقیر زنان نیز یک رفتار کلیشهای با سابقه طولانی در فرهنگ عامه ایرانیان بوده است که در فضای بدون نیاز به ملاحظه شبکههای مجازی امکان بروز مییابد. همین شرایط بر زنان نیز در این شبکهها فراهم است. در واقع گمنامی برای زنان این امکان را فراهم میآورد که دور از قضاوت جامعهای که زن خشونتگر را محکوم میکند بتواند شدیدترین واکنشها را به کنشهای جنسیتی مردان نشان دهد. در کنار اینها باید تحولات برابری خواهانه نسل جدید زنان ایرانی را اضافه کرد، که البته آن نیز به دلیل عدم آموزش صحیح و نبود مطالعه کافی معمولا رنگ خشن و یا برتری خواهانه مییابد. به این طریق یک کشمکش آزار دهنده در تعامل دو جنس در تمامی موضوعات مورد بحث در صفحات مجازی سایه انداخته و مانع از گفتوگوی سازنده میشود.
**اصول تربیتی والدین و رفتار آنها در خانواده چقدر در شکل گیری این نگاه منفی موثر است ؟
نگاه برتری طلبانه جنسیتی که معمولا به صورت پدرسالاری و پسرسالاری در بین اقشار مختلف جامعه ما اعم از فقیر و غنی جاری است، از یک سو این جسارت را به پسران ما منتقل میکند که به هر نحوی که میخواهند به تحقیر جنس مخالف بپردازند و از سوی دیگر خشم فرو خورده و احساس حقارتی را در دختران ما ایجاد میکند که در فضای مجازی امکان بیان و برون ریزی مییابد. به این موضوع دانش و شناخت پایین والدین که آنها را از رصد فعالیتهای فرزندان شان در شبکههای مجازی ناتوان میکند را نیز اضافه کنید تا تاثیر عمیق نقش آنها در اتفاقات امروز شبکههای مجازی مشخص شود.
**رشد طلاقهای عاطفی و رسمی در کشور چه میزان در شکل گیری این خشم و بدبینی تاثیر دارد ؟
بدون شک شیوه تعامل پدر و مادر ، الگوی ارتباطی فرزندانش را در رویارویی باجنس مخالف شکل میدهد. کم شدن دو عامل احترام و محبت در بین پدران و مادران میتواند زمینه ساز بروز پرخاشگریهای کلامی و احساس بدبینی به طور کلی به جنس مخالف شود که طبیعتا بخشی از بروز آن را در شبکههای مجازی شاهد هستیم. متاسفانه این شبکهها تنها آیینهای هستند که واقعیتهای بخش قابل توجهی از نسل نوجوان و جوان ما را آشکار میکنند. همین پرخاشگری کلامی و احساس بدبینی به جنس مخالف را در روابط دوستانه و زناشویی این نسل نیز کمابیش میتوان مشاهده کرد. البته غیرمنصفانه است که ما این شیوه نگاه را مختص نسل جوان امروزمان بدانیم. در واقع آنچه که در دوره فعلی شاهد آن هستیم امکانات بیشتر برای بروز این بدبینی است.
**شکستهای عاطفی پیاپی در میان دختران و پسران جوان چقدر در شکل گیری این نوع نگاه موثر است؟
هر شکست عاطفی یک فقدان عمیق را در انسانها ایجاد میکند. در یک مطالعه عمیق کیفی در سال گذشته بر روی جوانان ایرانی که توسط من و همکارانم صورت پذیرفت به این نتیجه رسیدیم که فقدانهای ناشی از شکست عاطفی چه از حیث همه گیری و چه از حیث عمق جز قوی ترین تاثیرها در بین فقدانهای تجربه شده در این نسل یا دوره رشدی به حساب میآیند. بعد از هر فقدان عمیق از این نوع ،این امکان وجود دارد که علاوه بر از دست رفتن یک فرد یا یک رابطه، بخشی از باورهای جوان یا نوجوان شکسته خورده نیز دچار فروپاشی شود.
احساس اطمینان به دیگران، حس امنیت و حتی وجود عشق از جمله باورهایی است که ممکن است به دنبال یک فقدان عمیق و یا تکرار این گونه فقدانها دچار تزلزل گردد. در اینجا نقش والدین، دوستان و جامعه در چگونگی تفسیر این فقدانها بسیار کلیدی خواهد بود. حرفهایی از این دست« که همه مردها (یا زن ها) سر و ته یک کرباسن» ، «من که گفته بودم هیچ وقت به پسرها (یا دخترها) نمیشه اطمینان کرد» و یا طرد و تحقیر فرزندان توسط والدین بعد از یک شکست عاطفی شدید همگی باعث شکل گرفتن یک نگاه منفی پایدار نسبت به جنس مخالف میشود، که بخشی از عقده گشایی آن در شبکههای اجتماعی رخ میدهد.
متاسفانه این الگوی پایدار در بسیاری از مواقع بر روابط زناشویی فرد در آینده تاثیر گذاشته و یا منجر به ایجاد روابطی به منظور انتقام جویی میشود. فراموش نکنیم که تعصبات خشونت آمیز میتواند ریشه در تعمیم تجربیات محدود ناخوش آیند ما در رویارویی با یکی از اعضای آن گروه خاص باشد. مثلا یک سفید پوست که یک بار توسط یک رنگین پوست مورد دستبرد واقع شده، احتمال داشتن احساسات و رفتارهای نژاد پرستانه بیشتری نسبت به یک سفید پوستی که این تجربه را نداشته است، دارد.
**بدبینی و خشمی که در جامعه بین گروه همسالان و از طرفی شبکههای مجازی به اشتراک گذاشته میشود چه آسیبهایی را به کانون خانواده و روابط زوجین وارد میکند؟
اگر چه این خشونت کلامی در شبکههای اجتماعی فراگیر بوده و در تمامی ردههای سنی دیده میشود، متاسفانه بخش عمده آن توسط نسلی صورت میگیرد که قرار است در آیندهای نزدیک پایههای یک ارتباط صمیمانه مبتنی بر احترام را شکل دهند. احترام و اطمینان دو بال پرواز هر رابطه صمیمانه انسانی هستند و طبیعتا ازدواج به واسطه اهمیت پایداری آن بیش از هر رابطه دیگری محتاج وجود این دو صفت است.
به نظر من نمیتوان از نسل فردای مان بدون تجربه فضای احترام و اطمینان، انتظار داشت که روابط پایداری را تجربه کنند و تاسف بزرگتر در اینجا است که اگر اصلاحات و کوشش لازم برای بهبود این فضا فراهم نیاید، همین شیوه تعامل و نگاه به نسل بعدی نیز منتقل خواهد شد و ما شاهد تکرار الگوهای بیمار به صورت بین نسلی در روابط زناشویی خانواده هایمان خواهیم بود. البته اعتقاد دارم که هنوز هم فرصت کافی برای تغییر این روند از طریق آموزش صحیح در مدارس، دانشگاهها و به ویژه خود رسانهها فراهم است.
**شیوع و تبلیغ نگاه منفی نسبت به جنس مخالف در فضای اجتماعی ومجازی چقدردر ترس از ازدواج جوانان موثر است؟
رابطه این دو مقوله بسیار آشکار و ساده است. کدام پسر عاقلی خود را در ازدواج با یک زن طماع سوءاستفاده گر گرفتار میکند که قصد دارد از طریق به اجرا گذاشتن مهریه اش تمام دسترنج او را به نفع خود مصادره کند ؟و در مقابل کدام دختر عاقلی حاضر است که با یک پسر هوسران که در وفاداری او حتی در شب عروسیش هم در شک است و علاوه بر این از هیچ خشونت کلامی و فیزیکی ای نیز علیه او دریغ نمیکند، ازدواج کند؟ اینها تصاویری هستند که نسل نوجوان و جوان ما به طور روزمره در پستها و در نظرات زیر پستهای اینستاگرام و یا در گفتوگوهای سایر شبکههای مجازی با آن روبهرو میشوند.
حتی الگوهای روابط ظاهرا موفق معرفی شده در اینگونه شبکهها از چند فرسخی ،بوی تقلبی بودن میدهند و در بسیاری از موارد بعد از چند ماه یا حتی چند روز به بدترین شکلی پایان مییابند. همه این تصاویر در کنار هم ذهن جوانان ما را نسبت به برقراری یک رابطه پایدار متعهدانه بدبین کرده است. البته نمیخواهم این موضوع را آنقدر برجسته کنم که نقش مسائل کلیدی تری مانند مشکلات اقتصادی، تغییر سبک زندگی و خواست ها، گسترش طلاق و نقش مخرب برخی والدین در روابط زناشویی فرزندانشان را کمرنگ کنم. به هر حال ترس این نسل از ازدواج مسأله جدی و گستردهای است که بدون شک دهها عامل بر روی آن تاثیر گذار است.
**بهترین راه پیشگیری از رواج این نگاه منفی چیست؟
اگر بخواهیم بلند مدت و ریشهای به سراغ مسأله برویم، رفع تبعیضهای جنسیتی به ویژه در خانوادهها، چه در نگاه والدین و چه در رفتارشان اساسی ترین کمکی است که میتوان به حل این مشکل کرد. طبیعتا اصلاح قوانین و نگاه اجتماعی نیز در کنار تغییرات رفتار در خانوادهها ابزار دیگری است که به حل ریشهای این معضل کمک خواهد کرد. در کوتاه مدت نیز بالا بردن سواد رسانهای جامعه، ایجاد فرصت و محیطهای سالم برای تعامل سازنده بین دو جنس، آموزش مهارتهای ارتباطی در مدارس و دانشگاهها از جمله راهکارهایی است که میتواند به سرعت به تلطیف این فضا بینجامد.
منبع: روزنامه آرمان؛ 1398.01.20
گروه اطلاع رسانی **9370**2002
منبع: ایرنا
کلیدواژه: اجتماعي آرمان زنان و مردان ارتباط و تعامل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۳۵۷۹۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آشنایی با زنان عارفی که مردان دانشمند از محضرشان درس گرفتند
رابعه نه تنها به اربابان قدرت بیاعتنا است، بلکه میگوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود میداند! - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "برای مردان بهرهای است از آنچه کسب کردهاند و برای زنان نیز بهرهای است از آنچه کسب کردهاند." (سوره نساء؛ آیه 32) در نگاه دینی، زن و مرد علیرغم تفاوتهای جسمانی، در زمینه مقام بندگی و کسب معرفت یکسان هستند. زن در این نگاه هرچند مسئول امور منزل است، اما میتواند در مراتب علمی و دینی به بالاترین درجات برسد.
نوع زندگی و طریقت حضرت خدیجه (س) و حضرت زهرا (س) و دیگر زنان صدر اسلام میتواند معرف نگرش دین به جایگاه زن مسلمان باشد. زمانی که جامعه عرب، دختران را زنده به گور میکرد، پیامبر (ص) نهایت تکریم و محبت را نسبت به دخترشان ابراز میکردند. حضرت فاطمه (س) در کنار کارهای منزل، جلسات تفسیر قرآن برگزار میکردند و در زمینه اعمال عبادی هم در زمره بهترین بندگان خدا هستند.
اما متأسفانه تاریخ شاهد آن است که علیرغم سفارش اسلام به یادگیری علم برای یک مسلمان، بدون در نظر گرفتن مسئله جنسیت، زنان حتی پس از ورود اسلام به سرزمینهای مختلف، همواره مورد ظلم قرار گرفته و جرأت ورود به عرصههای مختلف علمی را ندارند. زنان آنچنان در تنگنا قرار داشتهاند که ما کمتر اثری از ایشان در تاریخ گذشته جوامع میبینیم. وقتی به تعریف عرفان توسط مشایخ آن نگاه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که در تعریف عرفان و در کسب مقامات عرفانی نیز نباید تفاوتی بین زن و مرد وجود داشته باشد.
خبرگزاری تسنیم با مرور بخشهایی از زندگی زنان عارف برگرفته از بخشهایی از مقاله زهرا خاکباز، استاد دانشگاه، به بررسی جایگاه و منزلت این عرفای اسلامی در طول تاریخ پرداخته است.
رابعه عدویه؛ عارفی که مردان دانشمند از محضرش درس گرفتند
در میان زنان عارف اهمیت رابعه عدویه (بصری) کاملاً مشهود است. سخنان و کارهای او در کتاب تذکرة الاولیا و دیگر متون نقل شده است و مردان بزرگی مانند حسن بصری با او مراوده داشتهاند و از محضرش بهره میبردهاند، که بسیاری از سخنان رابعه از این عارفان نقل شده است.
رابعه، عارفی بزرگ است و تأثیر بسزایی در عرفان اسلامی داشته است. رابعه،از ابتدای کودکی مورد احترام امیران بوده است؛ شبی که متولد شد، در خان پدرش از شدت فقر لباسی نبود که بر تن او کنند. عیسی رادان (امیر بصره) به پدر او پیغام میدهد که: «من خود آیم و به محاسن، خاک آستان تو روبم.»
دلیل این تواضع، رساندن پیغام رسول خدا(ص) به امیر، از طریق پدر رابعه است. پیغمبر(ص) در خواب به پدر رابعه میفرمایند:«این دختر سیّدهای است که هفتادهزار از امت من در شفاعت او خواهند بود. پیش عیسی رادان رو...» عیسی رادان که این خواب را میشنود، شخصاً به بالین رابعه حاضر میشود. درواقع از کودکی امیران دنیا خاکسار رابعه هستند.
اما این تواضع دوطرفه نیست. رابعه نه تنها به اربابان قدرت بیاعتنا است، بلکه میگوید:«وقتی به روشنایی چراغ سلطان، شکاف پیرهن دوختم، دلم روزگاری بسته شد. تا آن را باز نشکافتم، دلم گشاده نشد.» یعنی حتی استفاده از نور چراغ سلطان را موجب ظلمات قلب خود میداند! این حد بی توجهی به دنیا و مالکان دنیا در سایر اقوال وی نیز دیده میشود.
آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوینوشته شده روزی یکی از مشایخ بصره نزد رابعه شروع به بدگویی از دنیا میکند، رابعه به وی میگوید: تو دنیا را دوست داری که اگر دوست نداشتی، نیک و بد آن را به زبان نمیآوردی. «من احب شیئا، اکثر ذکره» و این حد اعلای اِعراض از دنیاست.
این نگرش رابعه فقط در کلام وی تجلی نیافته، بلکه در عمل نیز او یکی از بهترین نمونههای پرهیز از دنیاست. او به دلیل همین رویگردانی از دنیا، هیچ وقت حاضر به ازدواج نشد و طریقت دائمی او عدم توجه به جسم و پرورش روح بود. درباره قوت او آمده است که رابعه به روزی یک خرما یا اندک پیه آبهای قانع بود.
فاطمه نیشابوری؛ گمشدهای در عرفان اسلامی
یکی از اولیاء تصوف و عرفان فاطمه نیشابوری است. این زن در عالم عرفان و تصوف آنچنان مقامی دارد که جامی در نفحات الانس متذکر است که فاطمه دارای مقام ولایت بوده و مینویسد بایزید بسطامی دربار او و شوهرش میگوید: «یک زوج و زوجه دیدم که از مقامات عارفین و کمالات اهل یقین هرچه از آنها پرسیدم، جوابی دادند که دلیل خبرت و بصیرت آنها بود.»
ذوالنون مصری نیز در مقامات عرفانی این زن مانند بایزید بسطامی اظهار اعتقاد میکند. از این زن، با چنین درجهای از عرفان، مختصر اطلاعاتی در دست است که از طریق آنها نمیشود جزئیات روحیات وی را متوجه شد.
خواهران بشر حافی؛ الگوی تقوا و پرهیزکاری
آنچه از رابعه، دربار عدم استفاده از روشنایی چراغ سلطان ذکر شد، در احوالات خواهر بشر حافی نیز آمده است؛ البته خواهران بشر، عارف بودهاند و در کتب احوالات عارفهها، با عنوان «اخوات بشر حافی» اقوال و احوال ایشان ذکر شده است، اما این حکایت درباره یکی از آنهاست.
نقل شده است که زنی خدمت احمد حنبل رفت و عرض کرد: «تابستان بر بام پنبه میریسم، به روشنایی مشعل سلطان. و کسان خلیفه میگذرند، به روشنایی چیزی رشته میشود. روا بُوَد یا نه؟» پرسیدند: «تو کیستی؟» گفت: «خواهر بشر بن حارثم.» احمد زار بگریست و گفت: «چنین تقوی از خاندان او بیرون آید.»
بشر حافی معترف است که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعیکردیه دختر عمرو؛ بی اعتنا به ثروت دنیا
او از اهالی بصره یا اهواز بود. از او نقل شده است که گفت: «هیچ یک از صاحبان دنیا به جهت آنچه که داشتند، در نظرم بزرگ نیامد و هیچ مسلمانی را حقیر نشمردم.» و این نشان عرفان عمیق این بانوی عارف است.
اینکه انسان به کسی به خاطر مال و مقام احترام نگذارد و کسی را به خاطر فقر تحقیر نکند، نهایت زهدپیشگی است. ضمن آنکه این امر در دین مبین نیز توصیه شده است.
امام علی علیه السلام میفرمایند:«کسی که نزد توانگری رفته و به خاطر سرمایهاش برابر او فروتنی کند، دو سوم دین خود را از دست داده است.»
حبیبه عدویه و نیایشهای عارفانهاش
از احوال او چیزی در دست نیست. تنها ابن جوزی در صفة الصفوة شرح مختصری دربارهاش نقل کرده است. در احوال او آمده است که برای نماز به پشت بام خانه میرفت و میگفت:«خدای من، ستارگان نمودار شدند و دیدهها در خواب شد و پادشاهان درهای خود را بستند و در تو باز است...»
این نوع نیایش با پادشاه پادشاهان، نشان از این دارد که امید اول و آخر خداست، اگر تمام درهای دنیا بسته شوند، باز در درحمت الهی باز است و این امر، حاکی از عظمت روح این عارف و بیتوجهیاش به دنیای دون است.
کسی که این چنین با پروردگارش نیایش میکند، قطعاً دل به دنیا و اهل آن نداده است، و از همه، بجز خداوند، ناامید است. عرفان حقیقی چیزی جز این نیست.
عقلاء مجانین
یک دسته از عارفان، عقلاء مجانین هستند. عقلاء مجانین درواقع کسانی هستند که دنیا در نظر آنها تا آن حدی حقیر و بیمقدار است، که از بند عقل معاش بیرون میآیند و سخنان و افعالشان رنگ و بویی از دیوانگی میگیرد. معمولاً خوراک و پوشاک و شمایل ظاهری برای ایشان مهم نیست.
این دسته از عارفان را، شاید بتوان آزادترین عارفان نامید. بهلول، از معروفترین عقلاء مجانین است و سخنان حکیمانهای از او نقل شده است، اما کسی او را تنبیه نمیکند، چون گمان می کنند دیوانه است، اما تاریخ قضاوت میکند که ایشان معمولاً عاقلترین افراد زمانشان بودهاند.
در میان زنان عارف نیز، عقلاء مجانینی وجود دارند، اما احوالات آنها مانند بهلول، با جزئیات و مفصل نقل نشده است. نام برخی از این زنان عارف بدون توضیح زندگی و اقوال آنها ذکر میشود.
ریحانه و الهه (از بصره)، ذکاره(از بغداد) و عافیه مشتاقه(از بصره) زنانی هستند که سلمی صفت والهه یا مجنونه را به ایشان میدهد. بیشتر زنانی که لقب والهه یا مجنونه داشتهاند و نامشان در گروه عقلای مجانین آمده است، شاعر هم بودهاند و احساسات تند و شوق سوزان و بیپایان درونی خود را بیپروا بیان میکردند.
عارفهای به نام تحفه نیز بوده است که در مورد او نوشتهاند که او را در تیمارستان بستری کرده بودند. سری سقطی به طور اتفاقی به آن تیمارستان رفته بود و او را دید که دیوانه نیست، بلکه عارفهای است شوریده. به او گفت از اینجا بیرون برو و او در جواب سری گفت: «آنکه حبیب دل من است مرا مملوک بعضی ممالیک خود گردانیده است. اگر مالک رضا شود، بروم؛ و الا صبر کنم.»
همچنین میمونه السوداء، از زنانی است که ابوالقاسم نیشابوری نامش را در ردیف عقلای مجانین ثبت است.
زنان دیگری مانند آسیه بغدادی، حیونه اهوازی، عوسجه واسطی، سلمونه و زهراء والهه نیز در کتاب نخستین زنان صوفی به عنوان عقلاء مجانین ذکر شدهاند.
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعیعارفههای گمنام
اما در کنار زنانی که به عنوان عارف از آنها یاد و احوالات ایشان، هرچند مختصر ذکر شده است، باید از زنانی نام برد که در دایره عرفان گمنام هستند. زنانی که نامشان برده نشده است، اما پشتیبان عارفان نامدار بودهاند.
زن همواره در عرصه هستی و در همه جای جهان، فارغ از مکان و زمان بار سنگینی به دوش داشته است؛ زادن، پروردن و به بلوغ رسانیدن. قطعاً تأثیر بسیار مهم اندیشه و طریقت زندگی مادر بر فرزند، برای همه امری مسجل است. قطعاً هستند مردان عارفی که با شیر پاک مادرانشان، مست حب الهی شده، از منیت رهایی یافتهاند.
در کنار مادران، همسران، خواهران و دیگر زنان اقوام نیز ممکن است بر عارفانی مؤثر بوده باشند. فارغ از مقوله تأثیرات مستقیم بر عارفان، صبر همسران برخی از ایشان به تنگدستی، و زندگی آنها با کسانی که از مال دنیا به گلیمی و خردهنانی اکتفا کردهاند، خود نوعی سلوک عرفانی است.
در کنار مادران و همسران، هستند زنان دیگری که در زندگی عارفان مؤثر بودهاند، همانطورکه بشر حافی میگوید که پارسایی را از خواهرم آموختم. او کوشش داشت آنچه که به دست مخلوق تهیه شده است، نخورد.
البته نقش خواهران عرفا در زندگی ایشان شایان توجه است و در داستانهای آنها خواهران مقامی اغلب بسیار مهم دارند. وقتی عارف بزرگی چون بشر حافی، تحت تأثیر یک زن پرورش یافته است، بعید نیست برخی عارفان نامدار، که اینک نامشان معرِّف عرفان اسلامی است، پرورده گمنامانی باشند که به خاطر جو غلط حاکم بر زمانشان و استبداد مردان، امروزه از احوالات ایشان چیزی در دست نیست.
زندگی و نقش زنان عارف در هالهای از ابهام است
میزان و کیفیت حضور زنان در عرصه عرفان اسلامی، در هالهای از ابهام قرار دارد. اما این مسجل است که زنانی در این زمینه فعالیت داشتهاند که از میان ایشان فقط سخنان و کرامات چند تن نقل شده است و از بقیه زنان عارف، اطلاعات کافی در دست نیست.
هرچند اطلاعات محدودی از زنان عارف نقل شده است، اما در همان اطلاعات محدود، سخنان نغز و اعمال شایستهای از این زنان مشاهده میشود. رابعه عدویه، فاطمه نیشابوری و اخوات بشر حافی زنان عارفی که حتی مطالعه اندک اطلاعاتی از ایشان روح را جلا میدهد.
در کنار بانوانی که به عنوان عارف شناخته شدهاند، همسران، مادران، خواهران و زنانی که با عارفان مراوده داشتهاند نیز بر شیوخ عرفان مؤثر بودهاند و مطالعه زندگی ایشان میتواند سرچشمه مطالعات جدیدی در زمینه عرفان اسلامی باشد.
انتهای پیام/