از روزی که جانباز شدم زمان متوقف شده است
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۳۷۰۸۶۴
به گزارش جهان نيوز، ویلچر مخصوص او را همسرش با بالابر از اتاق به پذیرایی خانه میآورد. لمسی، لاغری و سردی حرکات دستانش نشان از مجروحیتی بیش از آسیب کمری میدهد. او یک جانباز قطع نخاع گردنی دوران دفاع مقدس است. اما برخی اشیا را میتواند برای چند ثانیه در دستانش گیر داده و نگه دارد. مثل مهر نمازش. جوانتر از آن است که در نگاه اول باور کنی که بیش از 36 سال پیش قطع نخاع شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
میگوید: «انشایم خوب نیست... حرف زدن بلد نیستم... سوالات سخت را از همسرم بپرسید و...» در واقع جملاتش را با طنز میآمیزد تا از پاسخ دادن طفره برود. گویی دوست ندارد فکر کنیم یک قهرمان است. دوست ندارد احساس کنیم از خود یا همسرش تعریف میکند. میخواهد کاملا مستند و واقعی او را ببینیم. و چه چیزی واقعیتر از بدنی که چند دهه روی تخت دوام آورده و حتی جزئیترین کارهایش را به دست همسرش انجام داده است. همسری که داوطلبانه با او ازدواج کرد و در تمام این سالها قلبش برای او تپیده است. همسرش در جملاتی کوتاه از شدت مجروحیت همسر اینچنین میگوید: «حتی پشهای را نمیتـواند خودش پس بزند...» و تماشا کردن سکانسهای واقعی زندگی آنها دائما این سوال را در ذهن مرور میکند که جانباز قهرمانتر است یا همسرش؟
گفتگو با جانباز مهدی ترابیان را در ادامه بخوانید:
چه شد که تصمیم گرفتید به جبهه بروید؟
به هر حال آن موقع تقریبا تازه انقلاب شده بود. من تقریبا 16 ساله بودم و در بسیج فعالیت داشتم. بچههای بسیج را میدیدم که به جبهه میرفتند و ضرورت دفاع و انقلاب را در این باره درک کرده بودم. احساس مسئولیت میکردیم. احساس مسئولیت نسبت به آنچه که فهمیدیم – نه آنچه که توان داشتیم- باعث شد راهی جبهه شویم.
خانواده مانع رفتنتان نشدند؟
چرا مخالف بودند اما من مخفیانه رفتم.
چطور توانستید مخفیانه بروید؟
دیدم بچههای بسیج راهی جبهه هستند که به آنها گفتم: «صبر کنید من هم با شما میآیم.» قرار بود با خانواده جایی برویم. به پدرم گفتم: «من دل درد دارم و نمیتوانم همراهتان بیایم.» وقتی پدرم از در بیرون رفت، من هم مخفیانه بیرون زدم و به بچهها پیوستم تا به جبهه بروم. آن موقع زمان جنگهای نامنظم و فرماندهی شهید چمران بود.
بعد چه زمانی به خانواده اطلاع دادید که جبهه هستید؟
یادم هست بعد از عملیات طریق القدس زنگ زدم خانه و اطلاع دادم که هنوز زندهام و نگران نباشید بعد از آن هم مرخصی دادند و برگشتم خانه. بعدا دوباره راهی جبهه شدم. من در عملیات طریق القدس، فتح المبین و رمضان شرکت داشتم.
چطور مجروح شدید؟
در مرحله پنجم عملیات رمضان مجروح شدم. تیر سرگردانی بود و ما هم سرگردان... در حالت سینه خیز بودم که تیر به ناحیه گردنم اصابت کرد.
همان موقع فهمیدید چه اتفاقی برایتان افتاده؟
می دانستم مجروح شدهام. در اهواز به من گفتند که قطع نخاع شدهای ولی واقعا نمیدانستم قطع نخاعی یعنی چه. شنیده بودم که برخی همرزمان قطع نخاع شدهاند ولی دقیقا نمیدانستم عوارضش چیست. در بیمارستان به من گفتند باید عملت کنیم. گفتم نه میروم تهران. 48 ساعت بعد با بقیه مجروحین من را به تهران فرستادند و در بیمارستان شهدا 40 روز بستری بودم و بعد به آسایشگاه ثارالله منتقلم کردند. و دیگر عمل نشدم. آن موقع تقریبا 17 ساله بودم. وقتی راهی جبهه شدید، فکر میکردید جانباز شوید؟ بالاخره کسی که به جنگ میرود، میداند که مجروحیت در انتظارش هست. میدیدم که بچهها دست و پایشان قطع میشود. اینطور نبود که این چیزها را ندیده باشم. انتظار مجروح شدن را داشتم ولی نه اینگونه.
از حال و روز آن زمان بگویید. در مورد آینده چه فکری میکردید؟
ما آن موقع فکر زمان حال را داشتیم و در مورد آینده فکر نمیکردیم.
چقدر طول کشید با شرایط کنار بیایید و به مجروحیت عادت کنید؟
شاید هنوز هم عادت نکردهام. زود قبول کردم که مجروح شدهام اما عادت چیز دیگریست. هنوز آنقدر با وضعیتم کنار نیامدهام و هنوز شیطنتهای سابق خود را دارم. واکنش خانواده به مجروحیت شما چه بود؟ شاید مجبور بودند که قبول کنند. وقتی من را به تهران آوردند تا 24 ساعت باز به خانواده نگفتم و بعد از آن تلفنی اطلاع دادم که زندهام و یک مجروحیت کوچک دارم. پدرم آمد بیمارستان پیش من. پس از آن هم که به آسایشگاه منتقل شدم.
در آسایشگاه ثارالله چه کردید؟
تحصیل را ادامه دادم. رسیدگیهایی برای مجروحیت مثل فیزیوتراپی را برای ما انجام میدادند. از سال 61 تا 73 آسایشگاه بودم. البته منزل هم میرفتم و برمیگشتم اما بیشتر آسایشگاه بودم.
خودتان خواستید آسایشگاه بمانید؟
بله؛ فضای آسایشگاه برایم بهتر بود و آزادتر بودم. خانه مشکلات خودش را داشت. نبودن اطلاعات در مورد مجروحیتم و کمبود امکانات، بچههای کوچک خانه که مادرم به آنها میرسید و سرش شلوغ بود و...همه اینها باعث میشد که در آسایشگاه بیشتر احساس راحتی کنم. البته خانواده هیچوقت نگفتند برو آسایشگاه بمان ولی خودم احساس میکردم با توجه به فضای موجود آسایشگاه بهتر است. وقتی به جبهه رفتید کم سن و سال و دانش آموز بودید. تحصیلتان را چگونه ادامه دادید؟ در زمان جنگ درس و مدرسه را به نوعی رها کردم و به نوعی درس و مدرسه من را رها کرد. یک دوره جبهه رفتم و وقتی برگشتم دیگر مدرسه راهم ندادند و گفتند باید شبانه بخوانی. البته بعد از جبهه درس را ادامه دادم. در آسایشگاه تا دیپلم تحصیل را ادامه دادم. روی تخت بودم. استاد میآمد و درس می داد و ما هم گوش داده و حفظ میکردیم. دانشگاه هم قبول شدم ولی به خاطر اشتباهی که پرسنل آسایشگاه در زدن کد انتخاب رشته انجام داده بودند. چیزی قبول شدم که دیگر نتوانستم ادامه بدهم. از ماجرای ازدواجتان بگویید؟ یک استاد نقاشی داشتم که در آسایشگاه به ما نقاشی یاد میداد. او خانمم را به من معرفی کرد. همسرم خودش داوطلب ازدواج با جانباز بود. اول قبول نکردم که ازدواج کنم اما بعد قبول کردم. به هر حال وضعیت ما وضعیتی بود که با سه پرستار در آسایشگاه باز رسیدگی سخت بود، در آن شرایط فکر کردن به خانه، آغاز زندگی و زندگی متأهلی با وظایف خاص خودش خیلی سخت است. فکر کردن به این سختیها باعث میشد اول مخالفت کنم.
قبل از ازدواج در چه زمینههایی با همسرتان صحبت کردید؟
من در مورد وضعیتم برایش گفتم و چند کتاب در مورد معلولیت و جانبازان نخاعی و ...به ایشان دادم تا مطالعه کند و در مورد نوع مجروحیتم آگاهی پیدا کند. ایشان هم قبول کرد و ازدواج کردیم. الان سه فرزند داریم. دو دختر و یک پسر دخترهایم 22 و 15 ساله و پسرم 20 ساله است.
اگر بخواهید بهترین ویژگی اخلاقی همسرتان را برشمرید چه میگویید؟
صبر بالایی دارد که فکر میکنم همه ویژگیهای اخلاقی ایشان را پوشش میدهد.
این سالهای مجروحیت چگونه گذشت؟
الحمدلله که تا اینجایش گذشته است. نفهمیدم چگونه گذشت. پس خوب گذشته است. پنجاه و چند ساله هستم ولی 16 ساله بگویم بهتر است. زیرا تغییر نکردم. از زمان مجروحیت زمان برای من ثابت است. برای خودم خوب است. زندگی سختیهای خودش را دارد و برای هر کسی یک جور است. برای ما هم مشکلات اینطور رقم خورده است.
فرزندانتان در مورد جبهه و جنگ عموما چه سوالاتی از شما میپرسند؟
در مورد وضعیت مجروح شدن، اینکه چرا به جنگ رفتی و جبهه چطور بود بیشتر سوال میکنند. در واقع سوالاتی که در مدرسه و در مواجهه با همکلاسیها برایشان پیش میآید. یا گاهی هم خاطراتی که از آنها میخواهند را از من میپرسند که من هم همیشه از زیر پاسخش در میروم. معتقدم وقتی خاطره بدی وجود ندارد پس همهاش خوب است. همه خاطرات در یک طبقه است. آن را تفکیک نمیکنم.
تفریح خاصی هم دارید؟ بیشتر اوقاتم را با کامپیوتر میگذرانم. با بچهها بازیهای کامپیوتری میکنیم.
هنوز با بچههای آسایشگاه ثارالله در ارتباطید؟چه تفاوتهایی با سالهای حضور شما در آنجا کردهاند؟
بله؛ من سال 61 رفتم آسایشگاه ثارالله و تقریبا تا سال 67 که جنگ ادامه داشت تعداد بچهها روز به روز بیشتر میشد. چهرهها در طی این سالها تغییر کرده است. خیلیها هم از این دنیا رفتند. خدا رحمتشان کند.
به دیدار حضرت آقا هم رفتهاید؟
دو بار به دیدار آقا رفتم که تقریبا دیدار خصوصی بود و دو بار هم ایشان به آسایشگاه ثارالله برای دیدار با ما آمدند. در این دیدارهانه چیزی گفتم و نه چیزی خواستم فقط دوست داشتم پای صحبتهای ایشان بنشینم و نشستم.
منبع:تسنیم
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۳۷۰۸۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نامگذاری روزی به نام یک شهر برای اولین بار در شیراز انجام شد
به گزارش خبرنگار مهر، آیتالله لطفالله دژکام در خطبههای نماز جمعه این هفته نماز جمعه ابتدا به ابعاد جنگ ترکیبی دشمن علیه ما پرداخت و با بیان اینکه جنگ نظامی از سال ۵۹ به ما تحمیل شده بیان کرد: در این خصوص رهبر انقلاب تاکید کردند که هر روز مستمر باید در عرصه نظامی نوآوری داشته باشیم در غیر این صورت شکست خواهیم خورد.
خطیب جمعه شیراز خاطرنشان کرد: در جنگ اقتصادی و فرهنگی نیز باید به نقطهای چون نقطه نظامی برسیم که بتوانیم هر حمله دشمن را با پاسخی قاطع جواب بدهیم که در وعده صادق این را ثابت کردیم.
آیت الله دژکام با بیان اینکه یکی از موضوعات مورد تاکید رهبر معظم انقلاب مساله سبک زندگی اسلامی یا عاقلانه در مقابل سبک زندگی غیراسلامی و جاهلانه است گفت: برای تقویت سبک زندگی اسلامی و رواج بیشتر آن نیاز داریم که سبک زندگی غربی را خوب بشناسیم.
طبق دستور عقل هم شراب و قمار ضرر دارد
وی با اشاره به آیه ۲۱۹ سوره مبارک بقره «ای پیامبر! در رابطه با شراب و قمار از تو سوال میکنند به آنها بگو که شراب و قمار ضرر زیادی دارد» تاکید کرد: شرب خمر و قمار بازی ضرر دارد و عاقل به دنبال ضرر نمیرود و زندگی اسلامی عاقلانه است اما سبک زندگی غربی عقل را کنار گذاشته و دنبال صرفه مقطعی است.
امام جمعه شیراز با بیان اینکه در این چند روز اخیر خبری مطرح شد که جوانی از بین میرود خاطرنشان کرد: ما انسان هستیم و عاطفه داریم و از مرگ یک انسان ناراحت میشویم بنابراین برای اینکه خداوند از این مرگها جلوگیری کند میفرماید که از این کار دست بکشید.
حد و حدود اسلامی در تمام مراتب جامعه رعایت شود
وی با بیان اینکه اکنون داد مردم برای گرانی و درمان بالا است و خیلی از این موارد به بخش درمان تحمیل میشود تاکید کرد: در منابع و کتب مختلف به مضرات شراب اشاره شده و حتی یکی از دانشمندان گفته که اگر نصف شرابفروشیها تعطیل شود، نصف بیمارستانها تعطیل خواهند شد.
وی با تاکید بر اجرای عدالت در حدود الهی و با بیان اینکه حتی اگر علم هم داشته باشیم و عقل وجود نداشته باشد، جان در عذاب است گفت: مبلغان مذهبی است باید در این زمینه سخن قرآن و خدا را به گوش مردم برسانند و مدیران کشور در ردههای مختلف باید قانون را اجرا کنند و در شهر نیز باید به قانون عمل شود و مجموعههای اجرایی کشور هرچیزی که قاضی محترم از روی علم و عدالت تشخیص داد را بپذیرند.
مطالبهگران آداب مطالبهگری را به جای بیاورند
امام جمعه شیراز با بیان اینکه رسمی به اسم مطالبه گری در برخی ایجاد شده که بدون حتی ذرهای تشکر از اقدامات صورت گرفته تنها به مطالبه میپردازند گفت: مطالبه گری خوب و لازم است اما باید کارهای مثبت انجام شده هم ذکر شود تا مایه دلگرمی خدمتگزار شود زیرا انسان ناسپاس مورد غضب خداوند قرار میگیرد.
روز شیراز یک نوآوری بود که مورد استفاده تمام شهرها قرار گرفت
آیت الله دژکام با اشاره به ۱۵ اردیبهشت، روز شیراز گفت: نامگذاری این تاریخ به نام شیراز نخستین بار در کشور اتفاق افتاد و بعد از شیراز شهرهای دیگر نیز روز خود را معین کردند که این یکی از نوآوریهای شورای شهر شیراز در کنار دیگر نوآوریها بوده است و مسلماً شیراز به عنوان وطن ما حق دارد و ما هم شهرمان را دوست داریم.
وی افزود: شیخ اجل سعدی در یکی از غزلهای خود میگوید که «سعدیا حب وطن گرچه حدیثی است صحیح … نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم.»
امام جمعه شیراز ضمن تشکر از محرومیت زدایی شکل گرفته در محلات شیراز گفت: در عرصه خدمات شهری، محیط زیست و سلامت شهری تلاشهای خوبی انجام شده که گزارش اقدامات صورت گرفته به مناسبت روز شیراز منتشر میشود.
وی افزود: متروی حرم مطهر نیز باید مورد توجه مسئولان باشد که تاکنون اقدامات خوبی شکل گرفته اما ما تا زمان رسیدن به نتیجه صبر خواهیم کرد تا عرض ادب مردم به ساحت مقدس حرمین، آسان شود.
کد خبر 6095808