Web Analytics Made Easy - Statcounter

در این بخش از این گزارش گفت‌وگوی خبرنگار برنا با علیرضا رئیسیان، همایون ارشادی، غلامرضا موسوی، خسرو معصومی و حبیب اسماعیلی را می‌خوانید.

 

همایون ارشادی: کری دربی پرسپولیس واستقلال در سینما!

همایون ارشادی معتقد است چهل سال قبل سینما از خیلی جهات یک صحنه نوپا بود و کمتر از صدای سرصحنه استفاده می شد، اما به مرور همه چیز پیشرفت کرد و دگرگون شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همایون ارشادی، بازیگر پر افتخار «طعم گیلاس»، که سال گذشته فیلم های «سرو زیر آب» و «هت تریک» را بازی کرده، معتقد است تکنولوژی و تعداد عوامل فیلم ها از چهل سال گذشته تا به حال تغییر کرده و تولید در سینمای ایران رو به پیشرفت است. «چهل سال قبل از خیلی جهات سینما یک صحنه نوپا بود و کمتر از صدای سرصحنه استفاده می شد.» این بخش دیگری از صحبت های همایون ارشادی است که به روند تغییر در سینمای ایران در چهل سال گذشته اشاره می کند. او همه خاطرات و اتفاقات تلخ و شیرینی که برایش در جشنواره فیلم فجر پیش آمده را از طرفداری یک تیم فوتبال تا موضوعی که در یک نشست مطبوعاتی با آن مواجه شد، تعریف کرد تا باز هم خاطره به جا بماند. 

در ادامه گفت‌وگوی همایون ارشادی را با خبرنگار برنا، می‌خوانید:

چهل سال از انقلاب می گذرد، وضعیت سینمای ایران را بعد از گذر این سالیان، چطور ارزیابی می کنید؟

هرچه سینما جلوتر می رود، پیشرفت نیز همراه آن می شود و در مورد سینمای ایران هم این پیشرفت را از چهل سال پیش داشتیم. قبل از انقلاب تولید سینمای ایران زیاد نبود و اگر اشتباه نکنم، تعداد فیلم ها 20 یا 30 فیلم در طول سال بود اما در حال حاضر تولید سینمای ایران به مراتب بالاتر است. تمرکز و تأکید من بیشتر روی تعداد فیلم هاست، نه ارزش گذاری بر اساس کیفیت.

فکر می کنید سینمای ایران قبل از انقلاب چه شاخصه هایی داشته و حالا چه ویژگی هایی دارد که در آن زمان نداشتیم؟

چهل سال پیش سینما از خیلی جهات یک صنعت نوپا- به خصوص از لحاظ فنی- بود و فکر می کنم در آن زمان صدای سر صحنه نبود یا به تازگی شروع شده بود و همه از این تکنولوژی جدید برای آن زمان در ایران استفاده نمی کردند؛ یعنی یا وسایل مورد نظر را نداشتند یا هنوز جا نیفتاده و درونی نشده بود. دوربین های آن زمان هم سروصدای زیادی داشتند که امکان صدابرداری سر صحنه را به عوامل نمی داد. به طور کلی وسایل فیلمبرداری با تکنولوژی زمان خود فاصله زیادی داشت. از لحاظ نفرات و عوامل یک گروه هنری مانند تهیه کننده، کارگردان، فیلمبردار، صدابردار و بازیگر تعداد زیاد نبودند و ما الآن روز به روز به لحاظ تکنولوژی و تعداد نفرات در هر رشته پیشرفت زیادی کردیم.

بهترین فیلم هایی که در جشنواره فیلم فجر دیده اید، چه فیلم هایی بوده است؟

فیلم های زیادی دیدم که از بعضی خوشم آمد و از بعضی دیگر نه، اما این دلیل خوب یا بد بودن فیلم نیست، چون من به عنوان تماشاگر ساده فیلم را نگاه می کنم و اگر با سلیقه من یکی باشد، مورد پسندم است و آن را دوست دارم.

سی و هفت دوره از جشنواره فجر می گذرد، چه محاسن و معایبی در آن می بینید؟

هر جشنواره ای، حتی جشنواره های بزرگ بین المللی مشکلات خاص خود را دارد و به طور طبیعی جشنواره فجر از این مشکلات مُبرّا نیست. معتقدم بزرگترین مشکل جشنواره فجر نداشتن یک کادر ثابت برای اداره طولانی است. اگر جشنواره کادر ثابتی داشته باشد، می توانیم برای سال های آینده برنامه ریزی دقیقی به منظور بهتر کردن جشنواره و رفع معایب آن داشته باشیم. همان طور که می دانید اکثر جشنواره های بین‌المللی طی سالیان متمادی در یک ساختمان برگزار می شود و مشکل دیگر ما به نبود یک مکان ثابت به عنوان کاخ جشنواره برمی گردد که در حقیقت سمبل و نماد جشنواره شناخته می شود. 

چه خاطراتی از فیلم دیدن در جشنواره فجر دارید؟

دو خاطره دارم. اولین خاطره مربوط به بازی پرسپولیس و استقلال می شود. در بحبوحه جشنواره، مسابقه فوتبالی بین استقلال و پرسپولیس برگزار می شد که در سالن اصلی جشنواره به طور مستقیم نشان می دادند. استقلال تا دقایق پایانی دو بر صفر جلو بود و بقیه دوستان بازیگرِ استقلالی برای پرسپولیسی ها کُری می‌خواندند. مهراوه شریفی‌نیا طرفدار سرسخت پرسپولیس بود و چون تیم ما جلو بود، چیزی نمی گفت اما ورق برگشت و استقلال در دقایق پایانی، بازی برده را باخت و خدا دیگر آن روز را نیاورد، چون بعد از بازی ملیکا یا مهراوه، هروقت من را در جشنواره می دید، برایم کُری می خوانند!

خاطره دومم مربوط به فیلمی می شود که در آن بازی کرده بودم و در جشنواره فجر نمایش داده شد و قرار بود نشست پرسش و پاسخ آن با حضور خبرنگاران برگزار شود. در این جلسه مجری برنامه مخالف اضافه کردن یک صندلی برای یک بازیگر که اسمش در فهرست کسانی که روی سن قرار می گیرند، بود و در مقابل کارگردان نیز روی این موضوع تأکید داشت و در جلسه بحث به وجود آمد و در آخر وقتی کارگردان قانع نشد، مجری جلسه را تعطیل کرد. من خیلی ناراحت شدم و فکر کردم چرا باید برای یک صندلی اضافه جلسه تعطیل شود و همان جا اعتراض خودم را مقابل خبرنگاران حاضر در جلسه اعلام کردم. همان شب مجری محترم برنامه با کمال فروتنی با من تماس گرفت و از من دلجویی کرد.

 

حبیب اسماعیلی: پرونده فیلم ها را با نقد خوب باز بگذاریم/ تماشاگران جشنواره با تماشاگران عادی فرق می کنند

حبیب اسماعیلی، تهیه کننده سینما، معتقد است تعریف یا نقد منفی از یک فیلم تأثیر قابل توجهی در استقبال یا عدم استقبال از یک فیلم در زمان اکران دارد

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ حبیب اسماعیلی، از تهیه کنندگان قدیمی و کهنه کار سینماست که آخرین تهیه‌کنندگی او فیلم «360» درجه بوده است. با توجه به اینکه مدتی کوتاه از جشنواره فجر می‌گذرد با او گفت و گویی انجام دادیم تا از خروجی جشنواره فیلم فجر و نقش سیمرغ گرفتن فیلم ها در فروش فیلم ها پرس و جو کنیم که در ادامه از نظر می گذرانید:

فکر می کنید خروجی جشنواره فیلم فجر پس از سال ها برگزاری چه بوده است؟

خروجی‌های برگزاری جشنواره کشف استعدادهایی است که در سال‌های گذشته شاهد آن بودیم و گاهی فیلم‌هایی آمده اند که به عنوان پدیده از آن یاد می‌شود. اصولا برای فیلم‌هایی که با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند، جشنواره بسیار کارساز و خوب است. ممکن است جشنواره برای فیلم هایی که خاص هستند و تماشاگران خاص خود را دارد، خوب نباشد و به اکران عمومی آن ضربه بزند؛ یعنی تمایلی به دیدن آن فیلم ها در جریان اکران نداشته باشند. فکر می کنم در جشنواره فیلم فجر دوستان سینما، مطبوعات و رسانه باید امین باشند و زمانی هنوز فیلم اکران نشده، آن را در جشنواره نقد نکنند. وقتی نقدی بر این مبنا می نویسند که فلان فیلم با بیینده ارتباط برقرار نمی کند، پرونده فیلم بسته می شود و در زمان اکران همه با این پیش زمینه به تماشای فیلم می روند. از طرف دیگر فیلم هایی که نزد عامه مردم محبوب بوده و به عنوان بهترین فیلم در جشنواره شناخته شده، به طور معمول در اکران عمومی موفق بوده است.

فکر می کنید فیلم‌هایی که این سال‌ها بخت این را داشتند که سیمرغ بگیرند، توانسته‌اند در اکران عمومی هم موفق باشند و آیا اصلا سیمرغ‌ها نقشی در استقبال یا عدم استقبال از یک فیلم دارد؟

چندان نمی توانیم نقش سیمرغ را در این رابطه دخیل بدانیم و گاهی فیلمی سیمرغ نگرفته و در آرای عمومی چهارم شده، اما جزو پرفروش ترین فیلم ها در آن سال می شود. تماشاگران جشنواره با تماشاگران عادی فرق می کنند، چون ممکن است افراد فیلم بین حرفه ای باشند و نگاه دیگری نسبت به فیلم ها داشته باشند. 

آخرین بار این قاعده در روند اکران جشنواره فجر به وجود آمد که نیمی از سهم فروش به صاحبان آثار تعلق گیرد، نگاه‌تان نسبت به این موضوع چیست؟ 

همیشه وقتی جشنواره برگزار می شود، این بحث سهم سینماگران از جشنواره وجود داشته است و صاحبان فیلم‌ها نیز در این روند نقش دارند. کسانی که این کار را انجام می‌دهند، قدم بسیار مثبتی برداشته‌اند و موجب تشویق کسانی می‌شود که فیلم خود را برای جشنواره می‌فرستند و اگر تعداد نمایش‌ها بیشتر شد، شاید تهیه‌کننده‌ها دیگر اعتراض نکنند. هرچه استقبال بیشتر باشد نتیجه فروش آن به دست‌اندرکاران سینما می‌رسد.

و صحبت پایانی؟

برای ما که دست اندرکار هستیم، جشنواره فجر نعمتی است، چون هم همکاران و دوستان خود را می توانیم ببینیم و هم از نقطه نظرات دوستان برای فیلم ها نیز استفاده کنیم. علاوه براین، فرصتی هم برای دیدن فیلم‌ها فراهم می‌شود. بارها اتفاق افتاده که ما در جشنواره بودیم و 30 یا 40 فیلم را دیدیم، اما در طول سال فیلم‌هایی که در جشنواره نبودند را نتوانستیم، ببینیم. 

 

خسرو معصومی: انتخاب داوران جشنواره فجر از روی شناخت نیست

خسرو معصومی که همیشه نسبت به داوری جشنواره فجر اشکال هایی وارد کرده معتقد است اگر فیلمی خوب اکران شود و کسی توصیه فیلمی را نکند، در اکران هم جواب خودش را می گیرد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ خسرو معصومی که اخیرا «کار کثیف» را کارگردانی کرده، انتقاداتی نسبت به جشنواره فجر و فیلم‌هایی که در آن نمایش داده می شود، دارد و معتقد است اکثر داوران از روی شناخت برای جشنواره فجر انتخاب نشدند. او همیشه نسبت به داوری نقدهایی وارد کرده است و معتقد است اگر داوران نتوانند تصمیم گیرنده نهایی باشند، جشنواره فیلم فجر نیز مستقل نیست.

در ادامه گفت و گویی با این کارگردان در خصوص جشنواره فیلم فجر انجام دادیم که از نظر می گذرانید:

شما در جشنواره های مختلف دنیا حضور داشتید. روند برگزاری جشنواره و نمایش فیلم‌ها در کشورهای خارجی به چه نحوی است و ما چقدر از آن‌ها فاصله داریم؟

در جشنواره‌های دنیا مرسوم نیست که فیلمی 40 نمایش داشته باشد و این به نفع تهیه‌کنندگان نیست. خوشبختانه امسال آقای داروغه‌زاده تصمیم گرفتند 50 درصد فروش فیلم‌ها را در جشنواره فجر به صاحبان آنها برگردانند. در این صورت اشکالی نمی‌بینم که فیلمی چهل نمایش داشته باشد، چون درآمدهای آن در جیب مسئولان جشنواره نمی‌رود، بلکه به تهیه‌کنندگان فیلم می‌رسد. همه فیلم‌ها در جشنواره‌های دنیا معمولا سه یا چهار نمایش دارد و هر جشنواره‌ای به پخش کننده فیلم حدود دوهزار دلار می‌دهد تا متضرر نشود. من به این جشنواره‌های خارجی رفتم که فیلم ها را در حد دو یا سه بار نمایش می دادند. متأسفانه در ایران گاهی چهل نمایش از فیلم بدون پرداخت یک ریال به تهیه کننده داریم، اما این تصمیم که 50 درصد از فروش به صاحبان آن ها برگردد، خوب است و نه سیخ می سوزد و نه کباب!... جشنواره فجر معمولا تکلیف خوب یا بد بودن یک فیلم را مشخص می کند، اگر فیلم خوبی باشد، نامش روی زبان ها می افتد و اگر بد باشد، به ضرر فیلم ها تمام می شود.

چقدر سیمرغ گرفتن یا نگرفتن فیلمی در اکران عمومی آن نقش دارد و تأثیرگذار است؟

دریافت سیمرغ در فروش فیلم ها نقش دارد؛ شاید بعضی از فیلم هایی که فامیلی جایزه گرفتند و این اتفاق در فجر هم افتاده، در اکران جواب نگرفتند. فیلم هایی مانند: «ابد و یک روز» یا «مغزهای کوچک زنگ زده» به حق خودشان رسیدند، در اکران نیز فروش خوبی داشتند. من همیشه نسبت به داوری اشکال هایی وارد کردم و اگر فیلمی خوب اکران شود و کسی توصیه فیلمی را نکند، در اکران هم جواب خودش را می گیرد. اکثر این فیلم ها در نمایش های مردمی نیز فیلم اول انتخاب می شوند. به عنوان مثال «مغزهای کوچک زنگ زده» انتخاب اول جشنواره فیلم فجر بود و فروش سیزده میلیارد داشت که شاهد بودید. 

عملکرد جشنواره فیلم فجر را در سی و هفت دوره گذشته چطور ارزیابی می‌کنید و چه آسیب‌شناسی نسبت به آن دارید؟

مسلم است که جشنواره عملکرد مناسبی در این سی و هفت دوره داشته، اما اشکالاتی بر آن وارد است که نیاز به کارشناسی بیشتر دارد. به جرأت می توانم بگویم، اکثر دوره هایی که جشنواره فجر برگزار شد، داورهایی که انتخاب شدند، از روی شناخت نبود. یکبار در این سی و هفت دوره ندیدم ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی یا مرحوم کیارستمی داور جشنواره شود. این تمثیل ها که فلان شخص خودی هست یا خیر در جشنواره فجر در نظرگرفته شده است و این اشکال بزرگ جشنواره است. معتقدم هرکس در بخش داوری انتخاب غلطی انجام دهد، گناه کرده است. این موضوع هرسال در جشنواره حتی در انتخاب فیلم ها تکرار می شود و شاهد بودیم خیلی از فیلم های خوب در بعضی از دوره های جشنواره انتخاب نشد. به عنوان مثال، فیلم خودم «تابو» در جشنواره فجر رد شد، اما در بخش اصلی جشنواره مونترال کانادا انتخاب شد. همان زمان وقتی مجید مجیدی وقتی فیلمم را در جشنواره دید، درباره علت رد شدن فیلمم در جشنواره فجر پرسید. اگر فیلم را به جشنواره فجر می دهم، روی کمیته انتخاب آن حساب می کنم. اگر بدانم فیلمی با گرفتن چندین جایزه جهانی، مربوط به فجر نیست، اصلا به چه علت باید به فجر بدهم؟... در هر دوره مدیریتی این اعمال می شود و کار درستی نیست. اگر بخواهیم جشنواره ای برگزار کنیم، باید فیلم های کسی که منتقد به مسائل اجتماعی جامعه است، در جشنواره حضور داشته باشد. این اتفاقات باعث می شود که جشنواره فجر مستقل نباشد. فیلم من دو دوره در جشنواره فیلم شانگهای جایزه برد و داوری که در جشنواره شانگهای برای فیلم «خرس» اتفاق افتاد، کاملا بی طرف بود و حق را به فیلمسازی می دهند که روی کار خود اشراف دارد. من در این جشنواره داور بودم و هیچ وقت این اتفاق نیفتاد که مدیر جشنواره فیلم شانگهای بگوید فلان فیلم چینی را برنده کنید. ما هفت داور بودیم که با یکدیگر اختلافاتی داشتیم و در نهایت به نتیجه ای می رسیدیم و رأی خود را صادر می کردیم. 

بهترین فیلم هایی که دیدید، چه بوده است؟

فیلم‌های خوب زیاد دیدم و زمانی که داوری درستی در جشنواره فجر بود، به حق‌شان رسیدند. از انتخاب نشدن بعضی فیلم‌ها مثل «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی، «زیر درختان زیتون» عباس کیارستمی و فیلم مادیان «علی ژکان» خیلی تعجب کردم. 

چه خاطراتی از جشنواره فجر در طی این سال‌ها دارید؟

تمام دوره‌های جشنواره فجر برایم خاطره بود، چون جشن سینمای ایران است، اما خاطرات تلخ آن بهتر از خاطرات شیرین آن بود. دوستی بازی و روابط نسنجیده برایم تلخ بود. بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر را که آقای میرکریمی برگزار می کند، بیشتر پسندیدم، چون استقلال بیشتری در انتخاب و نوع داوری فیلم ها می بینم. سال گذشته فیلم من در بازار فیلم شرکت کرده بود و احساس کردم هم شکل برگزاری خوب است و هم برای فیلمساز ارزش قائل می شوند. در اولین دوره ای که در جشنواره فیلم فجر بودم، چند فیلم برایم تجربه خوبی داشت که یکی «بازجویی یک جنایت» سجادی بود. به جرأت می توانم بگویم تنها دوره ای که جشنواره فیلم فجر مستقل بود، مربوط به دوره سیف‌الله داد است. در آن سال فیلم من «دوران سربی» و فیلم امیر نادری «آب، باد، خاک» بود و زمانی فیلمم در بخش رزرو انتخاب شد، بسیار تعجب کردم. پس از آن که نقدی بر فیلمم نوشتند، دوباره فیلمم به بخش مسابقه برگشت و این جزو خاطرات تلخی است که از فجر برایم مانده است. آرزو می کنم یک روز جشنواره فجر هم در کمیته انتخاب و هم در داوری به استقلال لازم برسد. 

 

علیرضا رئیسیان: سینمای ایران منحنی سینوسی پر افت و خیزی داشته است

کارگردان سینما معتقد است سینمای ایران و جریانات فرهنگی طی چهار دهه گذشته یک منحنی سینوسی با فراز و نشیب های بسیار را طی کرده و از سر گذرانده است.

علیرضا رئیسیان، کارگردان و تهیه کننده سینما، معتقد است سینمای ایران  و جریانات فرهنگی طی چهار دهه گذشته یک منحنی سینوسی با فراز و نشیب‌های بسیار را طی کرده و از سر گذرانده است. او به تنوع مضمونی آثار در دهه 60 و 70، استقبال تماشاگران از سینما در دوران سخت جنگ و همچنین آزادی نسبی فیلمسازان در زمان مدیریت سی‌ الله داد در این گفت و گو اشاره کرد. رئیسیان همچنین در رابطه با فضای جشنواره فیلم تهران در سال های آغازین و جشنواره جهانی صحبت کرد که در عین کمبود امکانات ترجمه ای، خاطرات بسیار خوش برایش به یادگار مانده است. 

در ادامه گفت‌وگوی علیرضا رئیسیان با خبرنگار برنا، را می‌خوانید:

وضعیت سینمای ایران را نسبت به چهل سالی که از انقلاب می گذرد، چطور ارزیابی می کنید؟

بخشی از اتفاقات سینما به شرایط عمومی مملکت بر می گردد و اصولا جریانات فرهنگی منحنی سینوسی دارند و با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه هستند و مثل صنعت ماشین سازی نیست که از پیکان به سمند برسیم. به نظرم دهه 60 دهه تأسیس مجدد سینماست؛ یعنی سینما دوباره با دوره ای سرشار از شکوفایی آغاز به کار کرد، اما به طور طبیعی تحت کنترل دولت بود. شروع دهه 70 با چند فیلم خیلی خوب بود و پس از آن تغییراتی در نهادهای دولتی ایجاد شد که دوره‌ای از رکود را در زمان میرسلیم و لاریجانی طی کردیم. پس از آن در دوره سیف‌الله داد مضامین آزاد بودند و بخش مهمی از نظارت های مزاحم از بین رفت و فیلمسازان به دلیل فضای عمومی جامعه آزادی های بیشتری به دست آوردند و به علاوه، مخاطبان بیشتر جذب سینما شدند. اوایل دهه 80 نیز تا حدودی این طور بود و پس از آن دوره ای خطی طی کردیم که چندان آزادی های سینما از نظر مضامین و جذب مخاطب خوب نبود. دهه 90 شروعی برای ازدیاد مخاطب بود، اما همپای آن با تنزل کیفیت بصری و مضمونی در سینما رو به رو شدیم. 

سی و هفت دوره از جشنواره فجر می گذرد، چه محاسن و معایبی در آن می بینید؟

در دنیا معروف است که جشنواره فجر شاید یکی از مردمی‌ترین جشنواره های سینمایی جهان باشد؛ یعنی مصرف داخلی آن در ارتباط با تماشاگر خیلی زیاد است. در دوره ای به این دلیل بود که فیلم های دیده نشده و تازه، در آغاز وارد جشنواره می شدند و بعد در طول سال به نمایش عمومی در می آمدند؛ بنابراین بخشی از مخاطبان که حساس بودند فیلم ها را در این موقعیت ببینند، خیلی از آن استقبال کردند و کنار آن مجموعه ای از فیلم های خوب خارجی وجود داشت که حالا متأسفانه این دو پاره شدن جشنواره به داخلی و خارجی خیلی به آن لطمه زده است. در مجموع، از لحاظ داوری و مدیریت جشنواره، چندان با فراز و نشیب رو به رو نبودیم و گاهی سلیقه هایی آمدند و رفتند. اصولا هر جشنواره ای را در دنیا با توجه به خروجی و آرای هیأت داوران می سنجند. جشنواره در چندسال گذشته- به خصوص دهه 90- چندان موفق نبوده است. قبل از آن تا دوره ای که دولت اختیار بسیاری از مسائل را داشت، داوری ها بیشتر نزدیک به سلیقه و نظر دولت بود، اما تنوع فیلم ها و استانداردهای سینمایی خیلی خوب بود. در آن دوره فیلم های کمدی، درام اجتماعی و فیلم های جنگی و تنوع وجود داشت. به عنوان مثال؛ کمدی اجتماعی درجه یک «اجاره نشین ها» را داشتیم که بعدها تکرار نشد و حالا هم فیلم هایی ساخته می شود که نام کمدی را یدک می کشند. اواسط دهه 60 و 70 کیفیت فیلم ها قابل قبول است و استقبال تماشاگران در آن دوره سخت جنگ خیلی خوب و منحصر به فرد بود. به عبارتی، جشنواره نتیجه تولیدات را ارزیابی می کند، اما ارزیابی و داوری ها در دهه 90 ضعیف بوده است. در حال حاضر ارتباط جشنواره فجر با مردم خوب است، اما مثل گذشته نیست و حتی بعضی از فیلم ها ترجیح می دهند اصلا به جشنواره نیایند. برای هر فیلمسازی چند اولویت مهم از قبیل فضای جشنواره، داوری‌ها و منتقدان وجود دارد. در حال حاضر رفاقت بیشتر از داوری حاکم است و فضای نقد نیز خوب نیست و یادمان نرود که فردی مثل بهرام بیضایی از همین فضای نقد جشنواره آزرده شد و ایران را ترک کرد. در دوره های دیگر نیز با امیر نادری و داریوش مهرجویی برخورد خوبی نشده است. بخش دیگر مربوط به مردم است؛ این خیلی خوب است که مردم با فیلم ها ارتباط برقرار کنند، اما تا این اندازه اکران مردمی که هیچ سود اقتصادی برای فیلم ها ندارد، به نمایش عمومی ضربه می زند. به خاطر این سه مورد انگیزه ها کاهش یافته و شاید برای بعضی حضور اول در جشنواره فجر چندان جدی نیست. 

فکر می کنید سینمای ایران قبل از انقلاب چه ویژگی هایی داشته و حالا چه ویژگی هایی دارد که در آن زمان نداشتیم؟

از 17 سالگی سینما را دنبال می کردم و فیلم های داخلی و خارجی بسیاری دیدم. در آن زمان جشنواره داخلی «سپاس» و «جشنواره فیلم تهران» وجود داشت. جشنواره «سپاس» اهمیت چندانی نداشت و تنها مراسمی بود که به فیلم های داخلی جایزه می داد، اما جشنواره فیلم تهران اتفاق بزرگی بود. به خاطر می آورم تبلیغ فیلم «جمعه» در فصلنامه مربوط به جشنواره جهانی فیلم تهران منتشر می شد که کمیته انتخاب جشنواره این فیلم را دیده است. در آن زمان افرادی حاضر می شدند و مرور آثار سینماگرانی وجود داشت که خیلی عجیب بود و تقریبا به طور جدی هر شش دوره آن را پیگیری کردم. آن جشنواره با این جشنواره ای که نام جهانی دارد، بسیار فاصله داشت. سال 51 حدود 90 فیلم در ایران تولید شد، اما تنها سه فیلم می توانست در مسابقه جشنواره فیلم تهران شرکت کند که معمولا آن سه فیلم از کارگردانان مشخصی بود و به جریان عمومی سینما ربطی نداشت. اگر قرار است جشنواره ای حداقل در مقیاس جهانی برگزار شود، باید کنار جشنواره فجر قرار بگیرد و در همان زمان برگزار شود. 

چه خاطراتی از جشنواره فجر و فیلم دیدن در آن دارید؟

قبل از انقلاب فیلم های بسیار خوبی را برای اولین بار روی پرده دیدم و مانند الآن همه چیز در دسترس نبود. در آن زمان این فرصت را داشتید که یکبار به زبان اصلی روی پرده با کمترین سانسور مضمونی فیلم را ببینید، چون کپی فیلم ها سی و پنج میلی متری بود و اصلا در خانه ها به این فیلم ها دسترسی نداشتیم و آن لذت فراموش نشدنی است. بعد از انقلاب هم چندان درگیر فیلم دیدن حتمی در جشنواره نشدم و به نظرم در تمام سال ها هم فیلم های خوب و هم متوسط وجود داشتند. بعد از انقلاب معمولا سینما آزادی پاتوق اصلی سینمادوستان حرفه ای سینما در جشنواره فیلم فجر برای بخش مسابقه و سینما تخت جمشید (عصر جدید) برای بخش بین الملل بود. تجربه دیدن آثار تارکوفسکی به زبان روسی بدون زیرنویس در سینما تخت جمشید برای ما عجیب و منحصر به فرد بود. به یاد می آورم مرحوم هما روستا بدون بلندگو در سالن در سانس آخر شب؛ یعنی 9 شب با صدای بلند فیلم به زبان روسی تارکوفسکی را ترجمه می کرد و همه ما لذت می بردیم.

 

غلامرضا موسوی: سینما در حال حاضر بالاترین کیفیت تولیدی خود را دارد

غلامرضا موسوی، تهیه کننده سینما، معتقد است ساخت فیلم اتفاقی بد پس از انقلاب، کمتر از پیش انقلاب بوده است.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، سینمای ایران پس از انقلاب، کودکی است که تا به مرحله بلوغ و چهل سالگی خود برسد، با شیب و نشیب بسیاری رو به رو بوده، اما برآیند اکثر فیلمسازان و تهیه کنندگان نسبت به روند طی شده، مثبت است. سید غلامرضا موسوی عضو شورای عالی تهیه کنندگان سینما نیز از جمله افرادی است که نگاه مثبتی به سینما پس از گذشت چهل سال از انقلاب دارد و معتقد است که ساخت فیلم اتفاقی بد پس از انقلاب، کمتر از پیش انقلاب بوده است. این تهیه کننده در بخش دیگری از صحبت هایش به خاطره اش از جشنواره کن و پیشنهاد تأسیس سینمایی برای اهالی مطبوعات برای اولین بار اشاره کرد و آن را یکی از بهترین خاطرات خود از جشنواره فیلم فجر دانست. تهیه کننده فیلم «قرمز» موضوع غفلت از فیلمنامه را یکی از مشکلاتی برشمرد که سینمای ایران از آن رنج می برد.

چه ارزیابی از وضعیت سینمای ایران با گذشت چهل سال از انقلاب دارید؟

به طور طبیعی اگر بخواهیم وضعیت کنونی سینمای ایران را با پیش از انقلاب مقایسه کنیم، در حال حاضر سینما در بالاترین کیفیت و کمیت تولیدی خود قرار دارد. ما در دنیا با سینمایی رو به رو هستیم که کاملا شناخته شده است و در داخل تماشاگران با خاطر مطمئن به دیدن این فیلم ها می روند و با سینمای رشد یافته ای رو به رو هستیم که به لحاظ کیفی نیز وضعیت مناسبی دارد.

از چه جنبه هایی وضعیت مناسبی دارد؟

قبل از انقلاب، تعداد اندکی فیلم خوب داشتیم، اما به گمانم پس از انقلاب بیش از 50 یا 60 درصد فیلم های تولید شده متعلق به سینمای استاندارد است؛ یعنی از کیفیت و کمیت خوبی برخوردار است. در حالی که در شرایط فعلی فیلم های کم ارزش اتفاقی است، اما قبل از انقلاب فیلم های خوب اتفاقی بود؛ یعنی در آن زمان فیلم خوب به طور اتفاقی ساخته می شد و الآن تعداد فیلم هایی که خوب نیست، هرسال از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رود. 

از نظر کارگردانی بدون اغراق 150 کارگردان توانا داریم؛ یعنی می توانیم روی آن ها به عنوان فیلمساز خوب حساب کنیم. در حال حاضر فیلمبردارانی داریم که کیفیت کار تعداد زیادی از آن ها مثل آقایان کلاری، جعفریان، منصوری و اصلانی در دنیا ارزشمند هستند و کار آن‌ها در حد فیلمبرداران جهانی است. بخش صدابرداری و صدای سر صحنه قبل از انقلاب، کمتر وجود خارجی داشت، اما بعد از انقلاب به تدریج صاحب صدای سرصحنه شدیم و صدابرداران و صداگذاران درجه یکی داریم که بعضی مانند آقای دلپاک حتی عضو آکادمی اسکار هستند. همچنین از لحاظ بازیگری و طراحی صحنه نیز کیفیت کارها افزایش یافته است. قبل از انقلاب منشی صحنه نداشتیم، اما الآن داریم که افراد حرفه ای بسیار با دستیاران متعدد هستند. در زمینه گریم استادانی مثل عبدالله اسکندری و جلال الدین معیریان داریم که جزو مفاخر سینمای ایران هستند. از نظر جلوه های ویژه تصویری و میدانی پیشرفت خوبی داشتیم و جنگ باعث شد که در این زمینه به جایگاه خوبی برسیم. 

به طور کلی در همه مراحل پیشرفت کردیم و افرادی داریم که کارشان به آثار جهانی پهلو می زند و نزدیک است. واقعیت این است سینمای ایران در قله ای ایستاده که حضور فیلم ها در جشنواره های جهانی اهمیت دارد. ما همیشه به دنبال حضور در جشنواره ها بودیم، اما الآن باید به سمت بازارهای جهانی حرکت کنیم و با تولیدات مشترک پیش برویم و برنامه‌ریزی داشته باشیم. ما سینمای بسیار خوب و پاکیزه‌ای داریم، اما در بخش بین‌الملل به دلیل نداشتن برنامه ریزی دقیق  چندان موفق نبودیم. به‌طور طبیعی این به معنی ایراد نداشتن سینمای ایران نیست و فضای کار همیشه مشکلات با مشکلات همراه است، اما باید مشکلات را حل کرد تا سینمای ایران رشد کند.

فکر می کنید در حال حاضر سینمای ایران از چه مشکلاتی رنج می برد؟

همچنان معتقدم در بخش فیلمنامه بیش از بخش‌های دیگر با مشکل روبه‌رو هستیم. ما فیلم هایی تولید کردیم و کارگردانانی داریم که در سطح جهانی فیلم ساختند، اما وقتی علت موفق نشدن آن ها را بررسی کنید، به فیلمنامه می رسید. اگر با وسواسی که در کارگردانی و انتخاب صحنه و تصویر دارند، فیلمنامه می نوشتند، سریعتر در دنیا به موفقیت می رسیدیم. فیلمسازان ما تنها آقای فرهادی، خانم بنی اعتماد و مرحوم کیا رستمی نیست بلکه آقایان مجیدی و درویش و... هستند که در ابعاد جهانی کار کردند. بعضی نگران فیلمنامه های این فیلمسازان هستند و اگر فیلمنامه ها مشکلات حاضر را نداشت، با توجه به تیم حرفه ای که با آنها کار می کند، می توانست در بازار جهانی بدرخشد.

سی و هفت دوره از جشنواره فیلم فجر می گذرد، چه محاسن یا معایبی را در آن می بینید؟

جشنواره سیاست بلند مدت و یک شورای سیاستگذاری دائمی ندارد و هرچندوقت یک دبیر دارد. جشنواره ها باید بلندمدت فکر کنند؛ یعنی یک شورای سیاست گذاری داشته باشد که نباید از این جشنواره به جشنواره دیگر یک بخش را اضافه کند یا بردارد. اگر شورای بلند مدتی داشته باشیم که سیاستگذاری کند، اتفاقاتی که در جشنواره می افتد و هربار دچار معضل می شویم، از بین می رود. ما در حال حاضر به شدت به یک کاخ جشنواره و جای ثابت خوب احتیاج داریم. تهیه کنندگان سینما با نمایش فیلمشان در جایی مانند برج میلاد به شدت مخالفند، چون کیفیت صداوتصویر آن بد است. به طور طبیعی از این اقدام دبیر جشنواره که به سالن های سینمایی مثل ملت برای نمایش فیلم برای دوستان مطبوعاتی آمدند، استقبال می کند. سینما باید به این سمت برود که بعد از 37 سال یک شورای سیاستگذاری دائمی و یک کاخ جشنواره داشته باشد و مثل مستأجران نباشد که هرسال به سمتی برود. وجود یک کاخ جشنواره با همه امکانات، هم برای مطبوعات عالی است و هم به برگزارکنندگان و مسئولان کمک می کند، چون این جشنواره ملی است و همزمان با دهه فجر برگزار می شود.

چه آینده ای برای سینمای ایران ترسیم می کنید؛ یعنی سینمای ایران در حال حاضر چه ویژگی هایی دارد که چهل سال قبل فاقد آن بود و چه خصوصیاتی چهل سال قبل داشت که حالا ندارد؟

همان طور که گفتم سینمای ایران داشته های بسیاری دارد و معتقدم سینمایی رو به رشد است. با آمدن جوانان صاحب فکر در بخش های مختلف تهیه کنندگی، کارگردانی، فیلمنامه نویسی و بازیگری سینمای ایران باید به بازارهای جهانی برسد و خود را به آن ها تحمیل کند. قطعا تماشاگر بعد از مدتی به فیلم ایرانی اعتماد می کند و آن را می بیند.

بهترین فیلم هایی که در جشنواره دیدید، چیست؟

به‌طور طبیعی سلیقه‌ام با سلیقه عموم مردم نزدیک‌تر است و نام بردن از 50 یا 70 فیلم در جشنواره یا خارج از آن به دلیل نداشتن فهرست کار سختی است.

چه خاطراتی از جشنواره فیلم فجر دارید؟

به یاد می‌آورم در سال های اول جشنواره به همراه آقای جیرانی فیلم می دیدیم و دنبال کشف های جدیدی از فیلمسازان بودیم و دوست داشتیم فیلمسازان جوان را به دوستان مطبوعاتی خود معرفی کنیم که بروند و آن فیلم ها را ببینند. به یاد می آورم فیلم «دیده بان» ابراهیم حاتمی کیا را به همراه آقای جیرانی دیدیم و توانستیم به همکاران خود معرفی کنیم و بگوییم که آینده خوب و درخشانی دارد. 

من مسئولیت صنفی داشتم و وقتی به جشنواره کن رفتم، متوجه حرمت و جایگاه مطبوعات شدم و به مهندس بهشتی و انوار پیشنهاد ایجاد سینمای مطبوعات جداگانه را دادم. این پیشنهاد از طرف مسئولان وقت جشنواره مثل جمال امید و آقایان بهشتی و انوار حمایت شد و برای اولین بار با پیشنهادم و مجمع تولید و توزیع کنندگان فیلم ایران، سینمای مطبوعات به وجود آمد. در ابتدا سینما شهر قصه – که بعدها آتش گرفت و به جای آن سینما آزادی فعلی ساخته شد- سالن ویژه اهالی مطبوعات شد. من برای اینکه همکاران مطبوعاتی با فضای سینما آشنا شوند، قبل از هر گفت و گوی مطبوعاتی یک سخنران گذاشتم و یکی از بچه های سینما مانند آقایان داوود نژاد و افخمی می آمدند و درباره مسائل سینمای ایران چند دقیقه ای صحبت می کرد. پس از آن برای اولین بار ما جلسات مطبوعاتی را برگزار کردیم و من به عنوان رئیس مجمع تولید و توزیع کنندگان با توجه به اینکه باید مجری به دو حوزه سینما و مطبوعات اشراف داشته باشد، رسول صدرعاملی را-به عنوان تهیه کننده و کارگردان و با سابقه مطبوعاتی- پیشنهاد دادم. شب های اول خیلی در میان مسئولان دولتی نگرانی وجود داشت، اما من هیچ نگرانی نداشتم. در شکل اولیه تمام سوالات را کتبی می گرفتیم و بعد از چند شب برگزاری و انعکاس خوب، جلسات مطبوعاتی و سینمای مطبوعات پای ثابت جشنواره فجر سالیانه شد.  

 

خبرنگار: نسرین بختیاری

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: ایام نوروز پرسپولیس رسانه سینمای ایران برنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۳۹۷۱۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۷ فیلم‌ که مثل «بیبدن» بر اساس پرونده‌ای واقعی ساخته شده‌اند

همشهری آنلاین: پرونده‌های جنایی یکی از متداول‌ترین منابع اقتباس سینمایی در جهان مخصوصا در هالیوود هستند. فقط در دو دهه اخیر پرونده‌های جنایی مختلفی دستمایه ساخت فیلم سینمایی قرار گرفته‌اند، از «زودیاک» گرفته تا «جانی بوستون». در سینمای ایران پرداختن به پرونده‌های جنایی به اندازه هالیوود رواج ندارد، چراکه موانعی زیادی در مسیر به تصویر کشیدن آنها وجود دارد. با این حال، در سال‌های اخیر برخی کارگردانان و فیلمنامه‌نویسان با رایزنی‌هایی که با مسئولان انجام داده‌اند، امکان به فیلم درآوردن تعدادی از پرونده‌های جنایی را در چارچوب‌های توافق‌شده به دست آورده‌اند. جدیدترین نمونه‌ای که در سینمای ایران یک پرونده جنایی را مبنای اقتباس قرار داده، «بیبدن» ساخته مرتضی علیزاده است که خط داستانی آن با پرونده مشهور «غزاله و آرمان» بسیار مشابهت دارد، هرچند کارگردان فیلم بارها چنین مشابهتی را رد کرده و فیلمش را حاصل چند پرونده جنایی و نه یک پرونده خاص دانسته است. جز این فیلم، کدام فیلم‌ها در سینمای ایران بر اساس یک پرونده جنایی واقعی بوده‌اند؟

ماهی و گربه (۱۳۹۲)

«ماهی و گربه» ساخته شهرام مکری فیلمی است با بیش از دو ساعت زمان و تک‌پلان درباره گروهی جوان که دور دریاچه‌ای کمپ زده‌اند و در نزدیکی دریاچه سه مرد میان‌سالِ عجیب‌وغریب کلبه‌رستورانی را می‌چرخانند. نمی‌شود گفت این فیلم مستقیما از روی پرونده جنایی خاصی اقتباس شده. جمله‌ای در ابتدای فیلم می‌آید که می‌گوید این فیلم بر اساس ماجرای واقعی رستورانی بین‌راهی که از گوشت چرخ‌کرده انسان استفاده می‌کرده ساخته شده است. این خبر، حتی در صورت موثق بودن هم، در خود فیلم چندان مهم نیست. «ماهی و گربه» فیلم فرم است تا مضمون.

خشم و هیاهو (۱۳۹۴)

پرونده قتل لاله سحرخیزان، همسر ناصر محمدخانی، بازیکن سال‌های دور تیم فوتبال پرسپولیس و تیم ملی، تا مدت‌ها تیتر اول رسانه‌ها بود و مردم هم با کنجکاوی اخبار این پرونده را دنبال می‌کردند. زنی به نام شهلا جاهد، همسر صیغه‌ای محمدخانی، به عنوان متهم به قتل دستگیر شد و با اینکه پس از گفت‌وگویی با محمدخانی حاضر به پذیرش اتهامش شد، اما تقریبا در ۸ سالی که تا روز اجرای حکم اعدام در زندان بود، هیچ‌گاه قتل لاله را گردن نگرفت. «خشم و هیاهو» ساخته هومن سیدی به این پرونده پرداخت و اتفاقا محمدخانی به استفاده بی‌اجازه دست‌اندرکاران فیلم از این ماجرا معترض شد. مطابق معمول هم سیدی ارتباط فیلمش با این پرونده را تکذیب کرد.

لانتوری (۱۳۹۵)

تنها قسمتی از فیلم «لانتوری» ساخته رضا درمیشیان است که یک پرونده جنایی را تداعی می‌کند. پاشا که بارها علاقه‌اش را به مریم ابراز کرده و از سوی او پس زده شده، در نهایت با پاشیدن اسید روی مریم از او انتقام می‌گیرد. پاشا دستگیر می‌شود و مریم در قصاص او مصر است. صحنه قصاص پاشا یادآور پرونده آمنه بهرامی و اسیدپاش‌اش است. آمنه تا مدت‌ها حاضر به رضایت دادن نبود و بر اجرای حکم قصاص پافشاری می‌کرد، اما دست آخر از اجرای حکم قصاص که منجر به نابینایی اسیدپاش می‌شد گذشت کرد.

طلاخون (۱۳۹۶)

مهین قدیری قاتل سریالی بود که پس از قتل ۵ زن و یک مرد در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۸ دستگیر و در ۲۹ آذرماه سال ۱۳۸۹ در زندان چوبیندر قزوین اعدام شد. بخش‌هایی از داستان مهین در فیلم «طلاخون» ساخته ابراهیم شیبانی با بازی شهاب حسینی آمده است. فیلم در اکران موفق نبود و شباهتش با پرونده مهین هم خیلی مورد توجه قرار نگرفت. مهین در اعترافاتش گفته بود به دلیل مشکلات مالی و بدهی دست به قتل‌ زده بود. محمدحسین حیدری نیز مستندی به نام «داستان مهین» بر اساس این پرونده ساخته بود.

هزارتو (۱۳۹۷)

سال ۱۳۹۳ محمدامین ۵ ساله در شهرستان جوین ربوده می‌شود و ربایندگان در تماس با خانواده این کودک درخواست ۵۰۰ سکه طلا می‌کنند. پلیس پس از مطلع شدن از ماجرا دست به کار می‌شود و افرادی را که مظنون به همکاری با ربایندگان هستند بازداشت می‌کند. با مرگ یکی از این افراد، سایر دستگیرشدگان از همکاری با پلیس خودداری می‌کنند و سرنوشت بچه مبهم باقی می‌ماند. این پرونده موضوع فیلم «هزارتو/ لابیرنت» ساخته حسین ترابی بود که شهاب حسینی و پژمان جمشیدی در آن بازی داشتند. فیلم خیلی دیده نشد و نتوانست توجهی جلب کند.

عنکبوت (۱۳۹۸)

سعید حنایی مردی چهل ساله بود که از مرداد ۱۳۷۹ تا مرداد ۱۳۸۰ در مشهد ۱۶ زن خیابانی را کشت. آخرین زنی که حنایی قصد کشتن او را داشت توانست از دستش بگریزد و ماجرا را به اطلاع پلیس برساند. حنایی پس از دستگیری عنوان کرده بود که انگیزه‌اش از این قتل‌ها خیرخواهانه بوده و هدفی متعالی را دنبال می‌کرده است. مستند «و عنکبوت آمد» که مصاحبه‌های نابی با حنایی داشت از این ماجرا ساخته شد. بعدها این مستند و خود پرونده سوژه فیلم «عنکبوت» ساخته ابراهیم ایرج‌زاد شد که تقریبا دو سالی طول کشید تا توانست با جلب رضایت مسئولان به روی پرده برود. محسن تنابنده نقش حنایی را بازی می‌کرد.

علف‌زار (۱۴۰۰)

این فیلم الهام‌گرفته از ماجرایی واقعی در سال ۱۳۹۰ در اصفهان الهام گرفته است. در این پرونده ۶ مرد به صورت غیرقانونی وارد یک مراسم خانوادگی در باغی می‌شوند و پس از حبس کردن مردان، به زنان تجاوز می‌کنند. کاظم دانشی، کارگردان فیلم، در اولین تجربه ساخت فیلم بلندش موضوعی ملتهب و سخت را برای کار برگزید که اتفاقا به لطف حضور پژمان جمشیدی اکرانی نسبتا موفق داشت. او فیلمنامه «بیبدن» را هم نوشته که باز بر اساس پرونده‌ای جنایی مشهوری است. اخیرا خبرهایی درباره ساخت سریالی بر اساس یک پرونده جنایی به دست او شنیده شده است. گویا دانشی علاقه خاصی به پرونده‌های جنایی دارد.

کد خبر 847038 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها کارگردانان سینمای ایران بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران مجله سینمای ایران قتل - قاتل

دیگر خبرها

  • ۷ فیلم‌ که مثل «بیبدن» بر اساس پرونده‌ای واقعی ساخته شده‌اند
  • حمید سهیلی سرباز سینما بود/ راش‌هایی که اسناد تاریخی مهمی هستند
  • ماجرای ورورد فیلمساز مشهور آمریکایی به تهران
  • پرفروش‌ترین سینما‌های کشور در فروردین اعلام شد
  • پرفروش‌ترین سینما‌های کشور در فروردین اعلام شد/ جمع کل؛ بیش از ۱۴۶ میلیارد و ۸۵۱ میلیون تومان
  • حمید سهیلی خود را سرباز سینما می‌دانست/ آثار سهیلی اسناد تاریخی معتبری است
  • حمید سهیلی خود را سرباز سینما می‌دانست
  • ماجرای ورورد فیلمساز مشهور آمریکایی به تهران | من زمان جنگ ویتنام هم به آمریکایی بودنم افتخار می‌کردم اما حالا...| تصاویر
  • روزی که پل شریدر فیلمساز معروف آمریکایی به تهران آمد
  • نماوا بایکوت می‌شود؟/ رضا کیانیان: از شانه‌ساززاده شکایت می‌کنیم/ همایون اسعدیان: با شما قطع همکاری می‌کنم/ فرحبخش: برو سرامیکت را بفروش !