آموزش عالی؛ تودهای یا نخبهگرا؟
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۴۱۹۴۲۹
تهران-ایرناپلاس- در تاریخ معاصر ما دانشگاه همواره بهعنوان نهادی مهم و تأثیرگذار با کارکردها و کارویژههایی متفاوت در برهههای زمانی مختلف بوده است. گاهی نهادی برای توسعه و انضباطبخشی جامعه بوده، گاه نهادی انقلابی بوده، گاهی بار روشنفکری را به دوش کشیده و گاه کانون تمرکز علم بوده است.
بهطور کلی همواره دانشگاهها در تمام زمینههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جوامع نقش داشتهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
1- دموکراتیزه شدن یا تودهای شدن یا فراگیر شدن آموزش عالی
2- ظهور اقتصاددانانی که روشهای سنتی یادگیری در دانشگاهها را تغییر دادهاند و به مقوله فرهنگ پرداختند
3- جهانی شدن آموزش عالی که این بخش را به صنعت صادرات تبدیل کرده است
4- رقابت مؤسسات آموزش عالی برای دانشجویان، کسب منابع مالی و گرندهای پژوهشی
فیلیپ آلتباخ، نظریهپرداز حوزه آموزش، تودهای شدن را از جمله نیروهای معاصر بسیار تأثیرگذار بر دانشگاه توصیف میکند.
نظامهای آموزش عالی جهانی را میتوان به سه دستهی نخبهگرا با مشارکت کمتر از 15 درصد گروه سنی مربوطه، تودهای با مشارکت 20 الی 30 درصدی و جهانی با مشارکت بیش از 30 درصد تقسیم کرد. در حال حاضر بر اساس آمارها، آموزش عالی تودهای تبدیل به یک عرف بینالمللی شده است.
در بیشتر نقاط جهان، تا میانه قرن بیستم، اندازه و وسعت آموزش عالی محدود بود. اما پس از جنگ جهانی دوم و با تغییرات اقتصادی گسترده در سطح جهانی، با انفجار جمعیت و افزایش مهاجرت از روستاها به شهرها، سطح تقاضا برای آموزش عالی نیز افزایش یافت و شاهد چرخش از نظام آموزش عالی نخبهگرا به آموزش تودهای بودهایم. از این رو، بیش از آنکه تودهای شدن آموزش را ناشی از عامل درونی یا توسعه خودانگیخته بدانند، متأثر از عوامل بیرونی دانسته میشود.
در ایران اما، گسترش آموزش عالی از مرز تودهای شدن هم فراتر رفته و در سال 2011 به مرز مشارکت 50 درصد گروه سنی مربوطه رسید! برای مثال در دهه 70، تعداد 102 دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی در کشور وجود داشت که در سال 1388 این تعداد به 507 دانشگاه، دانشکده، پژوهشکده، مؤسسه آموزش عالی و... رسید، که از این تعداد، 205 دانشگاه و مؤسسه مربوط به بخش غیردولتی است.
همچنین تعداد دانشجویان از اول انقلاب تا دهه 80 رشدی معادل 1806.8 درصد داشته است. شاخص تعداد دانشجو در سال 57، 448 نفر در هر 100 هزار نفر بود که در سال 67 به 773 نفر، در سال 77 به 2108 نفر و در سال 87 به 4602 نفر در هر 100 هزار نفر رسید که بر اساس گزارش یونسکو در بازه 1999-2010، ایران بالاترین نرخ رشد را بعد از چین داراست.
با توجه به این شواهد، حداقل تنها با افزایش کمّی تعداد دانشجویان میتوان ادعا کرد که آموزش عالی در ایران دستخوش فرآیند تودهای شدن شده است. حال این سؤالات مطرح میشوند که آیا تودهای شدن آموزش در ایران با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و سنت دانشگاهی، به همان ترتیبی صورت گرفته که در سایر کشورها انجام شده است؟ آیا میتوان فراگیر شدن آموزش عالی را دال بر همهگیر شدن تفکر و رسوخ علم در جامعه دانست؟
در ابتدا لازم است کمی به ویژگیهای آموزش عالی تودهای بپردازیم.
با افزایش تعداد دانشجویان و مؤسسات آموزش عالی، نقش اجتماعی این مؤسسات نیز تغییر یافته است. به این ترتیب که نظام نخبهگرایی که به بازتولید نخبگان اجتماعی میپرداخت اکنون تبدیل به نظام آموزش عالی تودهای شده که به تولید نیروی متخصص برای بازار کار میپردازد.
اما تودهای شدن تنها افزایش کمّی دانشجویان را شامل نمیشود، بلکه با تغییرات مرتبط به هم در نظام دانشگاهی نیز متناسب است. بهعنوان نمونه تغییرات فرهنگی عمدهای در نظام دانشگاهی خصوصاً در جهت مدیریتگرایی صورت گرفته است. دانشگاهها بیش از پیش به ساختارهای بوروکراتیک وابسته شدهاند که موجب کاهش تمرکز بر دستاوردهای جمعی و در عوض تأکید بر کارهای فردی شده است.
یکی دیگر از پیامدهای جنبی آموزش تودهای، شکلگیری فرهنگ مصرفگرایی با افزایش ورود دانشآموختگان به بازار کار بوده است. این امر با از بین رفتن پیوندهای سنتی میان آموزش دانشگاهی و مشاغل خاص و چرخش از آموزش (بهمثابه سرمایهگذاری) به مصرف رخ میدهد. همان چیزی که جورج ریتزر، جامعهشناس آمریکایی آن را مکدونالیزه شدن آموزش عالی مینامد.
دسترسی تودهای و دموکراتیک، بارزترین وجه تأثیرگذاری ارزشهای مدرن بر آموزش عالی است. هرچند که فراگیر شدن دسترسی به آموزش عالی در جهان بهعنوان مشارکت آموزش عالی در بهبود شرایط زندگی و گامی در جهت کاهش نابرابریهای تاریخی در جهان به شمار میرود، اما از آنجایی که نحوه بروز و نمود آموزش تودهای متأثر از شرایط تاریخی، ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جوامع است، در ایران تودهای شدن و پیرو آن، جهانی شدن آموزش هم به تأسی از گرفتاریهای گذار از سنت به مدرنیته دچار ناهمگونیها و دشواریهای اساسی شده است.
تا جایی که یکبهیک تضادهایی که محمد مختاری در مقاله «شبان-رمگی و حاکمیت ملی» از آنها تحت عنوان تناقضات و گرفتاریهای ما در دوران انتقال به مدرنیسم یاد میکند، در این مورد مشهودند؛ از مخالفتهای اولیه در بطن مذهبی جامعه با نهادهای آکادمیک -اعم از مدرسه یا دانشگاه- تا بیگانه پنداشتن نهاد دانشگاه و سعی بر بومیسازی آن از طریق نهادهایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و پیش گرفتن روند اسلامیسازی دانشگاه و علوم انسانی و سعی بر ایجاد سیطره بر دانشگاه و وابسته نگاه داشتن و عدم استقلال آن و همچنین عدم آمادگی بسترها و ساختارهای لازم برای فراگیر شدن آموزش عالی، همه از جمله دلایلیاند که موجب شدهاند تودهای شدن آموزش در ایران تناسبی با تقاضاهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نداشته باشد.
یکی از مهمترین ویژگیهای تودهای شدن آموزش در ایران، فقدان ارتباط بین افزایش ورود به دانشگاه و رشد اقتصادی است. به عبارت دیگر، تودهای شدن آموزش عالی بدون توجه به نیازهای بازار کار و صنعت انجام شده است. این در حالی است که در غرب، این دو به موازات هم پیش رفتهاند و تودهای شدن همگام با رشد اقتصادی و صنعتی و تقاضای بازار کار بوده است.
امروزه مدرک دانشگاهی در ایران بهعنوان کالایی لوکس تصور میشود که باید در ویترین همه افراد وجود داشته باشد. دانشگاه نه بهعنوان یک انتخاب و بسته به شرایط فرهنگی و اقتصادی، که بهعنوان مسیری که همه افراد برای بهدست آوردن شأن اجتماعی ملزم به عبور از آن هستند، بر شمرده میشود. شأنی که گویا فقط هم از طریق تحصیل در رشتههای پزشکی یا مهندسی، آن هم بدون کمترین پشتوانه صنعتی در کشور و با به فراموشی سپردن رشتههای مادر و پایه مانند علوم انسانی و علوم پایه، کسب میشود.
این تودهای شدن بدون پشتوانه، پیامدهایی از قبیل: مدرکگرایی، فسادهایی مانند خرید و فروش مقالات و پایاننامهها، عدم ارتباط بین مهارت کسب شده در دانشگاه با حوزه کاری، افزایش اجتنابناپذیر پولیسازی آموزش به علت ناتوانی دولت از ارائه خدمات به این موج فزآینده دانشگاهی و کالاشدگی علم و نیز سیاستزدایی از فضای دانشگاه را به دنبال دارد.
حال کشوری با حدود چهار میلیون دانشجو را تصور کنید که بیش از نیمی از آنها هیچ چشماندازی برای آینده خود متصور نیستند. در این میان با حاکمیتی مواجهیم که بهموجب فسادها و ناکارآمدیهایش، دچار بحرانهای عظیم اقتصادی و سیاسی است؛ لذا پرسشی که در مواجهه با چنین وضعیتی مطرح میشود این است که آیا پیامد همزمان این دو از زاویه نگاه حاکمیت، میتواند چیزی جز افزایش پولیسازی دانشگاهها و کاهش هزینههای دولت، به تأخیر انداختن ورود افراد به بازار کار در شرایطی که در اقتصاد دولتی وظیفه تولید شغل نیز با دولت است و در آخر سیاستزدایی از نهاد دانشگاه بهعنوان نهادی تأثیرگذار و تعیین کننده در جامعه، باشد؟
یک راهکار و چالشهای آن
مرتضی مردیها در کتاب «دانشگاه نخبه، دانشگاه توده» ضمن نقد تودهای شدن دانشگاه در ایران، استدلال میکند که توسعه کمی دانشگاه در ایران نتیجه تودهای برای تحصیلات عالی است که این خود بر ارزشهای مدرنی، چون برابری و عدالت آموزشی متکی است و مخالفت با آن لاجرم نخبهگرایانه و مخالفت با ارزشهای بنیادین مدرن است. او توسعه کمی و افت کیفی دانشگاهها را لزوماً پیامدی منفی نمیداند و ادعا میکند توسعه کمی دانشگاه، در مجموع معدل کیفیت نیروی انسانی در کل جامعه را بالا میبرد و حرکت به سمت توسعه را تسهیل میکند.
مردیها با ارائه پیشنهادهایی مانند برداشتن بار آموزش عمومی از دوش آموزش عالی، برداشتن هزینه حق تحصیلات عالیه بهعنوان حقی عمومی از دوش دولت، حذف کنکور و جایگزینی آن با معیارهایی دیگر، ضمن تلاش برای رفع پیامدهای منفی دانشگاه تودهای، در جستجوی بدیلی برای دانشگاه ایرانی است. ضرورت وجود همزمان «دانشگاه نخبه» که کارویژه آن تولید علم و تربیت نیروی متخصص است و «دانشگاه تودهای» که با هدف توسعه فرهنگی به مطالبات انبوه متقاضیان پاسخ میدهد، بدیل پیشنهادی مردیها برای بحران دانشگاه در ایران است.
این کتاب از آن جهت که از معدود تحقیقات لیبرالی درباره مسئله دانشگاه است، جالب توجه به نظر میرسد. اما از آنجا که تشریح بیش از اینِ بحث، در این مقال نمیگنجد، به ذکر چند نکته کوتاه بسنده میکنم. نخست آنکه راهکارهای مردیها خود با چالشهایی مهم نظیر ایجاد «اشرافیت جدید» روبهرو است. در حالیکه دانشگاه تودهای خود نتیجه گذار از ساخت اشرافی قدیم دانشگاه نخبهگرا به ساخت برابریخواهانه مدرن بوده است. سخن کوتاه، بهعنوان نکته آخر در خصوص این بدیل میتوان پرسید چه الزامی در پرورش شهروند خوب و توسعه کیفی جامعه با آموزش عالی تودهای و غیردولتی است؟ آیا اجرای این امر در مقاطع تحصیلی پایینتر ممکن نیست؟
*دانشجوی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
نشریه بهمن، دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
منبع: ایرنا
کلیدواژه: اجتماعي آموزش عالي دانشگاه اقتصاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۴۱۹۴۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصویب نقشه راه اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش
به گزارش «تابناک» به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، جلسه شورایعالی انقلاب فرهنگی عصر امروز سهشنبه به ریاست سید ابراهیم رئیسی با تصویب سه مصوبه برگزار شد.
نخستین مصوبه این جلسه نقشه راه اجراییسازی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بود که با رای اکثریت اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید.
این سند با وجود برخورداری از غنای مبنایی، فاقد نقشه راه اجرایی بود که با تلاش شش ماهه وزارت آموزش و پرورش و ستاد تعلیم و تربیت شورایعالی انقلاب فرهنگی کلیات آن تدوین و در جلسه امروز این شورا تصویب شد.
همچنین در جلسه امروز دو نفر از اعضای حقیقی شورای سیاستگذاری جایزه دکتر کاظمی آشتیانی و پنج نفر از اعضای حقیقی برای عضویت در هیئت امنای بنیاد سعدی با نظر موافق اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی انتخاب شدند.