Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-04-30@04:38:11 GMT

لشکر شمشادهای زرد!

تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۴۳۳۶۸۲

لشکر شمشادهای زرد!

 جمعه: بریم «پارک جنگلی ســی سنگان» . شنبه: بریم «سی سنگان» . یکشنبه: اصلا بریم «رامسر»... چهارشنبه: که بالاخره جنگلهای «سنگده دودانگه ساری» تصویب میشود.

 رقیه توســلی/

 جمعه: بریم «پارک جنگلی ســی سنگان» . شنبه: بریم «سی سنگان» . یکشنبه: اصلا بریم «رامسر»... چهارشنبه: که بالاخره جنگلهای «سنگده دودانگه ساری» تصویب میشود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 راه می‌اُفتیم. نسیم فروردین و آفتاب کمرنگش دلبری می‌کنند. واقعاً ماه شــیرین و طنازی است این اولین فرزند بهار. شیشه اتومبیل را میدهم پایین. به همسفرم میگویم: استنشــاق کن. دیگر مثل این شکوفه و ابر و شــبنم نصیبت نمیشــود.

می خنــدد، میخندم، میخندیم. هنوز سرخوشی کافی زیر پوستمان ندویده و سرمست شکوه سرشاخه‌ها نشدهایم که میرسیم. میرســیم اما به کجا... نمیشناسم و به جا نمی‌آورم واقعاً... انگار دســتی به زور بیدار کــرده مرا از خواب قشــنگم... تمام رؤیای جاده از ســرم میپرد... خیره میشوم به هکتارها پاییز زودرس... انگار نه انگار که اهل این دیارم.

با دهان باز به جنگلی که نیســت و به آقای همسر که آرام است نگاه میکنم... بیسؤال و پُرسؤال! شــماتت بار میگوید: وقتــی دل نمیدهی به اخبار، همین میشود دیگر. یادت نیست درباره آفت شب پره  ۹۶ و ۹۷؟ نگفتم کارشناس گیاه پزشکی منابع طبیعی توی مصاحبه از ابتلای جنگلهای ســاری، سوادکوه، بهشــهر، چالوس، نور، رامســر و رویان چه اطلاعات دردناکی داد. ذره ذره یادم می‌آید. اما شنیدن کی بود مانند دیدن. جلوتر میرویم. خبری از شمشادستان ساری نیست.

 تعدادی درخت خشک و سوخته فقط مانده که یادمان بیندازد اینجا رویشگاه سبزبرگها بوده روزگاری. دستپاچه میروم توی اینترنت... به عنوان یک شمالی قلبم دارد می‌ایستد از رؤیت جنگل‌های هیرکانی در حال انقراض... واگویه میکنم مگر شمشــاد گرانبها، سبزپوش چهارفصل نبود؟ چه به سرش آمد؟ مگــر نگفتند که محلــول پاشــی میکروبی گیاهی انجام شــد؟ نه! هفت - هشــت هزار هکتار مگر رقم مختصریســت که بشود همین طوری دولپی برود در شکم شب پرههای خائن؟ پس اعتبارات کی میخواهد به داد جنگل‌های بیمار برسد؟ جنگلهای لب گور؟ جمع پشیمان میشود از پیشــنهاد جنگل گردی و جنگل مانی و توقف بر سَر بالین بیمار و میگوید بگذار ببینم طبیبان چه میکنند با شمشادها؟ و پریشــان راه کج میکنیم سمت ویال. از خیر پارک جنگلی میگذریم.

 دل و دماغ اول سفر ته نشین شده در همه مان. تَه نوشت: یعنی در این اســتان پُرمسئول، کسی آنقدر کفش آهنین دارد کــه مثل مادر- پدر یا که نه اقلاً مثل خاله، شمشــادهای نزار خزری را دریابد؟ پاشــویه کند و برایش پنجه در پنجه حشره شب رو، سمج و شکم چران بیندازد؟ دعا میکنم باد، قصه شمشــادها را به گوش راشها و نمدارها و توســکاه  رســانده باشــد؛ آنها خیلی میترسند!

منبع: قدس آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۴۳۳۶۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا حسن باقری نمی‌خواست فرمانده عراقی کشته شود؟

احمد دهقان در گفتگو با رادیو مضمون روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتح‌الله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفته که در ادامه می‌خوانید:

فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتح‌المبین می‌دانستم ایران می‌خواهد حمله کند» و داشت برگ‌برنده‌هایش را برای فرمانده ایرانی رو می‌کرد.

فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که می‌خواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانی‌ها خیلی خطرناک است و این‌ها امشب حمله می‌کنند. بعد به نیرو‌هایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانی‌ها می‌خواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشته‌هایی که شما دادید بخاطر پیش‌بینی من بود».

آقای جعفری هیچ چیزی نمی‌گفت و این حالت داشت مرا دیوانه می‌کرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقی‌ها تمایل پیدا کرده بود.

آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را می‌شناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول می‌شد».

آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس‌های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!

آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.

حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر می‌کنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»

آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده‌ها را جمع کردی. بعد فرمانده جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!

دیگر خبرها

  • چرا حسن باقری نمی‌خواست فرمانده عراقی کشته شود؟
  • ضرورت استفاده از هوش مصنوعی و پهپاد‌ها برای حفاظت از جنگل‌ها
  • نجات زاگرس با الگوی ۳ کشور اروپایی | مرگ یک پنجم مساحت جنگل‌های زاگرس | جنگلداری اجتماعی چگونه زاگرس را احیا می کند؟
  • ثبت تصویر گوزن قرمز ایرانی در ارتفاعات جنگلی رودبار + فیلم
  • رخ نمایی مرال قرمز ایرانی در ارتفاعات جنگلی رودبار
  • احیای جنگل‌های هیرکانی گلستان با تولید و کاشت سه میلیون نهال
  • شروین بزرگ: وقتی پنالتی خراب کردیم، گفتم حتما پرسپولیس را می بریم!
  • توقیف چوب جنگلی قاچاق در آمل
  • آزادسازی اراضی ملی بابل با حکم دادگاه
  • بازگشت ۳۷۰ هکتار از اراضی جنگلی مازندران به طبیعت