Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جنوب نیوز»
2024-05-07@04:32:20 GMT

سارا تو چقدر داغی! + عکس

تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۵۲۴۸۲۴

سارا تو چقدر داغی! + عکس

آرام دستم را گرفت. وقتی داغی دستم را احساس کرد، گفت: وای سارا تو چقدر داغی؟! تب داری! پاشو بریم خونه.»

جنوب نیوز - کتاب «سامان عشق» را انتشارات کتابستان معرفت به تازگی چاپ کرده تا در نمایشگاه کتاب به علاقمندان عرضه کند.

این کتاب را زهرا سلگی بر اساس خاطرات همسر شهید مدافع حرم، سعید سامانلو در قالبی داستانی نوشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

روز گذشته این کتاب همزمان با سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در محل معراج شهدای مرکز در تهران به همت کتابستان معرفت و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با حضور خانواده شهید سامانلو، اوحدی، رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و سردار کوثری جانشین قرارگاه ثارالله رونمایی شد.

سارا سادات رباط جزی همسر شهید در این مراسم طی سخنان کوتاهی گفت: این کتاب، حاصل عاشقانه های من با دو نفر از عزیزترین انسان های زندگی ام است؛ پدرم و همسرم. من در این جمع عزیز دعا می کنم مسیرمان تا آخر شهدایی باشد.

وی افزود: امروز روز تولد من است و رونمایی از این کتاب را کادوی پدر شهید و همسر شهیدم به خود می دانم.

چند معرفی دیگر از کتاب ها را هم بخوانیم:

چند دقیقه با کتاب «شیر دارخوین»؛ / ۶۰ ازدواج «جواد فری» با خمپاره / من باجناق آقای روحانی‌ام + عکس چند دقیقه با کتاب «حلوای عروسی»؛ / ۵۹ شهید چمران ترشی چه کسی را دوست داشت؟ چند دقیقه با کتاب «سربلند»؛ / ۵۸ شگرد «شهید حججی» برای خوردن بستنی! چند دقیقه با کتاب «سرِّ سَر»؛ / ۵۷ عید نوروز بدون شیرینی‌های حاج عبدالله + عکس چند دقیقه با کتاب «خط مقدم»؛ / ۵۶ مخالفت «امام» با زدن کاخ صدام + سند چند دقیقه با کتاب «معشوق بی نشان»؛ / ۵۵ «شهید همت» زندانیان قصر را تحویل چه کسی داد؟

رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هم در سخنانی گفت: خانواده شهدا به این تجلیل ها نیازی ندارند و این ماییم که بااین مراسم ها باید نام و یاد شهدا را برای خودمان زنده نگه داریم.

سعید اوحدی افزود: حتی فکر اینکه شهدا زنده نیستند حرام است. اگر من و شما از زندگی کثیف دنیا روزی می خوریم، شهدا عند ربهم یرزقون اند. حضور در این مراسم ها مثل حضور در مراسم ذکر شهدای کربلاست.

این آزاده دفاع مقدس تاکید کرد: من با شهدایی حشر و نشر داشته و زندگی کرده ام و همچنین در خاطرات شهدا از زبان خانواده شان شنیده ام که شهدا سیر کمالی داشته اند و رسیدنشان به مقام شهادت، اتفاقی نبوده است.

سردار حاج محمد اسماعیل کوثری نیز در این مراسم ضمن اشاره به ویژگی های حضرت امام، به شکل گیری سپاه و بسیج اشاره کرد و گفت: در دفاع مقدس، پاسدارها و بسیجی ها برای شرکت در جنگ از هم سبقت می گرفتند و خوشبختانه نسل جدید هم این سبقت را برای شرکت در دفاع از حرم دید. جوانان بسیاری به من مراجعه می کردند تا برای دفاع از حرم اعزام شوند اما امکان شرکتشان فراهم نشد. در جنگ تحمیلی صحبت از مرزهای کشور خودمان بود اما در نبرد سوریه و عراق هم دیدیم که جوانان ما و تفرات انقلابی شان حد و مرز نمی شناسد.

در این مراسم همچنین گروه سورد بین المللی سفیر عشق نیز به اجرای برنامه پرداخت.

شهید سعید سامانلو همان شهید معروف شبکه های مجازی است که فیلم فرزند کوچکش در حالی که با ماکت پدر مواجه می شود و به گمان اینکه پدرش بازگشته به سوی ماکت می دود تا وی را در آغوش بگیرد صدها هزار بازدید داشته است.

شهید سامانلو دی ماه ۱۳۶۰ در قم به دنیا آمد و ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ در منطقه نبل الزهرای سوریه به فیض شهادت نائل شد.

کتاب سامان عشق را انتشارات کتابستان معرفت در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و با قیمت ۱۴,۰۰۰ تومان روانه بازار کتاب کرده است.

آنچه در ادامه می خوانید، بخشی از این کتاب است:

سه ماه از عقدمان به همین منوال گذشت و من تغییری در احوالم نمیدیدم. آخرهفته بود و سعید آمده بود قزوین. طبق معمولمان راهی سینما شدیم. بلیت ها را که خریدیم متوجه شدیم بیست دقیقه از فیلم گذشته، سعید رو کرد به من و گفت: «سارا به پیشنهاد.»

گفتم: «چی؟»
مثل همیشه پرانرژی و مهربان گفت: «ببین الان تقریباً نیم ساعت از فیلم گذشته. ما قاعدتاً الان از فیلم چیزی متوجه نمیشیم. موافقی بریم زیارتگاهی که نزدیک سینماست به زیارت بکنیم تا سانس بعدی فیلم؟

دیدم درست می گوید. سرم را به نشانه ی تأیید تکان دادم و گفتم: «باشه بریم.» بلیت ها را پس دادیم و رفتیم زیارتگاهی که چهار پیغمبر در آن دفن شده بودند و معروف بود به «چار پیغمبریه». قسمت زنانه و مردانه اش جدا بود. باهم قرار گذاشتیم یک ربع بعد داخل حیاط همدیگر را ببینیم. وارد که شدم رفتم نزدیک ضریح و شبکه های ضریح را در دستم گرفتم. چشمانم را که بستم یاد درگیری های این روزهای دلم افتادم و سعیدی که آن طرف ضریح عاشقانه مرا دوست دارد و من…! دلم شکست و به حال خودم گریه کردم و قسمشان دادم که کمکم کنند، یا مهر سعید را در دل من بیندازند یا مهر مرا از دل او بیرون کنند.

به خودم که آمدم ده دقیقه از یک ربعی که قرار گذاشته بودیم گذشته بود. آمدم که خارج شوم، از همان جایی که ایستاده بودم سعید را دیدم که توی حیاط زیر آفتاب ایستاده تا گرمش شود. هوا سرد بود و سوز داشت. دیدن سعید برایم این بار با همه دفعات قبل فرق داشت. احساس کردم مهری از سعید به دلم نشست که تا به این لحظه، اصلاً نبوده و تا همین چند دقیقه پیش تمنایش میکردم. هرچه به او نزدیک تر می شدم این مهر بیشتر می شد و دمای بدنم بالاو بالاتر می رفت. آن قدر که وقتی به سعید رسیدم صورتم از شدت گرمای بدنم سرخ و داغ شده بود. سعید که من را با این حال دید تعجب کرد و گفت: «سارا خوبی؟ چرا دیر کردی؟» گفتم: «نه سعید خوب نیستم.»

با نگرانی پرسید: «تو که خوب بودی! اونجا اتفاقی افتاده؟ کسی چیزی بهت گفته؟»

گفتم: «نه … نه…»

آرام دستم را گرفت. وقتی داغی دستم را احساس کرد، گفت: وای سارا تو چقدر داغی؟! تب داری! پاشو بریم خونه.»

گفتم: «نه سعید! خونه نه. بشین می خوام باهات حرف بزنم.»...

منبع: جنوب نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jonoubnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جنوب نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۵۲۴۸۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت زندگی تنها شهید فرانسوی دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب

«موسیو کمال» داستانی است از زندگی جوانی فرانسوی به نام ژروم است. او بعد از مسلمان شدن در جنگ تحمیلی ایران شرکت می‌کند.

به گزارش مشرق، بهزاد دانشگر با کتاب «موسیو کمال» به نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ تهران می‌آید. این کتاب داستانی است از زندگی جوانی فرانسوی به نام ژروم. او بعد از مسلمان شدن برای تقویت باورهای دینی خود به ایران سفر می‌کند، در قم درس طلبگی می‌خواند و در آخرین روزهای جنگ تحمیلی به آرزوی دیرینش می‌رسد و می‌شود تنها شهید اروپایی دفاع مقدس.

در بخشی از این کتاب می‌خوانید:

«گفت: مادرت برات بمیره! پس تو چرا هیچ زنی دنبال تابوتت نیست قربونت برم؟!» یکدفعه انگار همه ساکت شدند. نفس نمی‌کشیدیم انگار. به خودمان آمدیم. همه‌مان مرد بودیم. یک تعدادی سیاه آفریقایی. یک تعدادی با جثه‌های ریز مالزیایی. چندتایی سرخ و سفیدِ ترک. بقیه هم ایرانی؛ اما همه مَرد. بعد یکی از بین جمعیت در آمد گفت: مادرش مرده خانوم. اگه نمرده بود هم، نمی‌تونست بیاد بالا سر بچه‌ش. همه کس‌وکارش فرانسه‌ن. زن زیر لب ذکری گفت و بعد گفت: پس برید اون‌طرف تا من بیام به‌جای مادرش براش گریه کنم.»

«ژروم ایمانوئل» معروف به «کمال کورسل» ۹ آوریل ۱۹۶۴ در پاریس از مادری فرانسوی و پدری تونسی چشم به جهان گشود. پدرش با نام محمد از مهاجرین تونسی بود که برای کار به فرانسه آمده و در همانجا ماندگار شده بود. ژروم به تبعیت از مادرش آیین مسیحیت را برگزیده بود. وی در دوران نوجوانی سفری به تونس داشت و در آنجا با اسلام آشنا شد و در سن ۱۷ سالگی به دین مبین اسلام و مذهب اهل تسنن گرایش یافت.

شهید کورسل، مسیر طولانی از پاریس تا مرصاد، از مسیحیت تا تشیّع، از زندگی در قلب اروپا تا شهادت در جنگ میان ایران اسلامی و همه دنیای کفر را در هفت سال طی کرد و نامش به عنوان تنها شهید اروپایی دفاع مقدس ثبت شد.. مزار مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر (ع) قم، قطعه ۱۸ ردیف دوم قرار دارد.

دیگر خبرها

  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
  • روایت زندگی تنها شهید فرانسوی دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب
  • رونمایی از «رضای انقلاب» در حوزه هنری
  • جشن امضای «احتضار» برگزار می‌شود
  • رونمایی و جشن امضای کتاب عکس «احتضار»
  • وقتی «علی خاوری» ابراهیم هادی زمانه شد
  • خانواده‌ ۱۱ نفره گرفتار در کوه «اکوز داغی» مهمان هلال‌احمر شدند
  • خانواده‌ای ۱۱ نفره گرفتار در کوه اکوز داغی مهمان هلال‌احمر شدند
  • نجات خانواده ۱۱ نفره گرفتار در کوه «اکوز داغی» شهرستان هریس