افشای جزئیات بیشتری از همکاری و روابط تل آویو- رباط
تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۵۹۱۶۱۱
یک نویسنده صهیونیست از جزئیات بیشتری از همکاری امنیتی و اطلاعاتی میان رژیم صهیونیستی و حکومت مغرب پرده برداشت.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، جاکی خوجی کارشناس صهیونیست امور کشورهای عربی گفت: محمد ششم پادشاه مغرب فرمان ملوکانهای به وزیر کشور صادر کرده تا بر اساس آن اقلیت یهودیان ساکن مغرب بتوانند برای اولین بار طی پنجاه سال اخیر، انتخابات آزاد برای خود برگزار کنند، این گامی نمادین قلمداد میشود، زیرا هر یهودی در مغرب میداند که هنگام نیاز چه رویکردی در پیش بگیرد.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این تحلیلگر صهیونیست در مقالهای نوشته است این گام تلاشی است تا به یهودیان مغرب که تعداد آنها به ۲۵۰۰ نفر میرسد، مشروعیت رسمی داده شود که پادشاه مغرب به آنها میدهد، این گام اشاره و پیام مثبتی از سوی پادشاه در محافل غربی به ویژه در ایالات متحده آمریکا قلمداد میشود و این احساس را تقویت میکند که نظام پادشاهی مغرب از اقلیتهای دینی حمایت میکند.
وی افزود محمد ششم حجم و میزان دوستی و وفاداری دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا به یهودیان را درک میکند و به همین سبب تلاش میکند تا خود هم در جایگاه درستی در تاریخ قرار گیرد با علم به اینکه روابط امنیتی و اطلاعاتی میان رباط و واشنگتن در سطح وسیعی قرار دارد و مغربیها کمکهای امنیتی فراوانی به آمریکایی در مقابله با پدیده جهاد جهانی ارائه میکنند.
این تحلیلگر صهیونیست اظهار داشت روابط مغرب با اسرائیل همچنان ادامه دارد، هر چند در سطح محدودی قرار دارد، دولتهای اسرائیل و مغرب هماهنگی و همکاری امنیتی پنهانی با هم دارند، گردشگری اسرائیلی در مغرب هم بی نهایت پویاست، همه ساله ۳۰ هزار توریست اسرائیلی به مغرب سفر میکنند، در کنار آن باید به سفر هیئتهای علمی، ورزشی و دانشگاهی اشاره کرد که به اسرائیل (مناطق اشغالی ۱۹۴۸) و مغرب میروند بدون اینکه شاهد مخالفت علنی باشد.
وی تاکید کرد طی سالهای اخیر گامهایی از سوی مغرب در راستای اعطای تابعیت به یهودیان مقیم این کشور برداشته شده است، اقدام اخیر پادشاه یک هفته پس از آن صورت گرفت که حاخام یاشیاهو فینتو از اسدود در جنوب (فلسطین اشغالی) یک جایگاه و موقعیت بالایی در اقلیت یهودیان ساکن مغرب به دست آورد، وی روابط نزدیکی با ایالات متحده آمریکا دارد و گفته میشود تماسها و ارتباطاتی هم با کاخ پادشاهی در مغرب دارد که معنایش این است که تمام راهها به واشنگتن ختم میشود.
عمیر بوخبوط کارشناس نظامی صهیونیست هم در پایگاه عبری واللا فاش کرد که موساد (سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی) عملیات سری را برای دفاع از یهودیان مغرب با اطلاع ملک حسن دوم طی سالهای دهه پنجاه قرن بیستم انجام داده بود به طوری که کار برای بازگرداندن هزاران یهودی مغربی به اسرائیل (مناطق اشغالی) از آن زمان آغاز شد.
وی در یک گزارش تحقیقی پژوهشی مفصل آورده است آغاز فعالیت موساد در مغرب و شمال آفریقا به سال ۱۹۵۴ میلادی برمی گردد که در آن زمان انقلابهای عربی علیه فرانسه آغاز شد و هزاران نفر طی آن کشته شدند به طوری که این روند، چراغ قرمز را در سامانه امنیتی اسرائیل برای تامین حمایت از یهودیان مغرب روشن کرد و بحث و بررسیها درباره چگونگی آوردن آنها به اسرائیل (مناطق اشغالی) آغاز شد.
این کارشناس صهیونیست تاکید کرد: ایسار هارئیل رئیس وقت موساد مجوز دیوید بن گورین نخست وزیر وقت اسرائیل را برای تشکیل یگان جدید برای انجام اقدامات سری در شمال آفریقا و حمایت از اقلیت یهود در آن منطقه به دست آورده بود که تعداد یهودیان درآن زمان، ۶۰۰ هزار نفر برآورد میشد.
وی افزود در اواخر سال ۱۹۵۵ میلادی، موساد هفت یگان امنیتی خود را در شمال آفریقا در شهرهای مراکش، دارالبیضاء و طنجه در کشور مغرب، اوران و قسطینه در الجزایر و پایتخت تونس متمرکز کرد که ماموریت آنها جمع آوری مزدورانی از اقلیت یهود بود، نیروهای موساد برای نظارت میدانی به مغرب میرفتند و پادشاه مغرب در آن زمان با انتقال ۶ هزار یهودی به اسرائیل (مناطق اشغالی) موافقت کرد، ولی نیروهای آژانس یهود که روابط خود با دستگاههای امنیتی مغرب را حفظ کرده بودند، توانستند ۱۳ هزار یهودی مغربی را منتقل کنند.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: اسرائیل انتخابات صهیونیستی مغرب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۵۹۱۶۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟
استیون کوک، ستون نویس و نویسنده کتاب "پایان جاه طلبی: گذشته، حال و آینده آمریکا در خاورمیانه" در فارن پالیسی نوشت: آیا رهبران کشورهای عربی هوای اسرائیل را دارند؟ اگر کسی نگاهی به تحلیلهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی در خصوص تلاشهای ترکیبی دولتهای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و احتمالا سایر دولتهای عربی برای ناکام گذاشتن حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل بیاندازد، چنین برداشتی خواهد کرد. گروهی از تحلیلگران، اسرائیلیها و فعالان طرفدار اسرائیل دوست دارند چنین تحلیلی را باور کنند.
به گزارش انتخاب، اما افسوس که این ادعا تا حد زیادی اغراق آمیز است. آخر هفته گذشته در بردارنده تحولات بسیاری بود، اما تقویت همکاریهای عربی اسرائیلی جز تحولات سپیده دم"خاورمیانه جدید" نبود.
تهاجم نظامی ویرانبار اسرائیل به نواز غزه در طی ۶ ماه گذشته فشار زیادی بر روابط این کشور با دولتهای عربی به ویژه اردن و مصر وارد آورده است. از بین دولتهای عربیای که دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل هستند، سفرای مراکش، مصر و امارات همچنان در تل آویو حضور دارند، اما پس از کشته شدن ۷ عضو سازمان غیرانتفاعی آشپزخانه مرکزی جهان، ابوظبی هماهنگی خود در زمینه کمکهای بشردوستانه را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده است. با این حال همچنان پس از همه این خشونتها و تنشهای دیپلماتیک، خبرنگاران و تحلیلگران این سوال را مطرح میکنند که آیا توافقات ابراهیم، که با وساطت دولت ترامپ به عادی سازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عرب حاشیه خلیج فارس منجر شد اکنون مرده است یا نه.
یک دلیل وجود دارد که چرا هماهنگیهای امنیتی منطقهای در آخر هفته گذشته با رهبری فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) حائز اهمیت بسیاری بوده است. جنبه دیگر اهمیت موضوع مربوط به خود آمریکاست. پس از بیش از یک دهه تلاش برای تمرکز زدایی و چرخش توجه سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به سایر مناطق، دولت بایدن اثبات کرد که واشنگتن میتواند صرف نظر از رویکرد سردرگم خود در قبال جنگ غزه، یک منبع تامین کننده امنیت در منطقه باشد.
اما نباید در نتیجه گیریها از این اتفاق بیش از حد اغراق کرد. همزمان با اشتراک مساعی دوستان اسرائیل و در حالی که تل آویو به صورت علنی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اردن و قدرتهای منطقه بابت کمک هایشان قدردانی میکرد، مقامهای کشورهای عربی و تحلیلگران به سختی در تلاش بودند تعبیرها درباره تولد خاورمیانه جدید را تعدیل کنند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن تصریح کرد که ساقط کردن پهپادهای ایرانی دفاع از حریم هوایی کشورش بوده و اگر پهپادهایی از سمت مقابل نیز شلیک میشد اردن همان کار را انجام میداد.
یک مقام سابق عربی در این باره به من گفت: «باید دید دولتها چه برداشتی از مشروعیت اقدام نظامی اخیر (در دفع حمله ایران) دارند. در دریای سرخ ظاهرا کسی نمیخواست بخشی از ائتلاف دریاییای باشد که به منزله دفاع از اسرائیل تلقی میشد. هفته گذشته، کشورها پرتابههای شلیک شده را به این دلیل ساقط کردند که میشد آن را در قالب دفاع از حاکمیت بر آسمانشان تعبیر کرد و نه تمایل به یک جنگ منطقه ای.»
استدلالهای مهمی این وسط وجود دارد. با توجه به جنایتهای رخ داده در غزه و خشم بسیاری از شهروندان خاورمیانه از به خاک و خون کشیدن غیر نظامیان توسط ارتش اسرائیل، هیچ رهبر عربیای تمایل ندارد که به صورت علنی در کنار اسرائیل قرار بگیرد، چه رسد به تلاش برای حفظ امنیت آن. با این حال، دفاع از حریم هوایی و جلوگیری از تشدید نزاع منطقهای کنونی نتیجه یکسانی به دنبال دارد: کمک به اسرائیل.
صرف نظر از هیاهوهای روزهای اخیر، عملیات نظامی هماهنگی که از اسرائیل در برابر تلفات انسانی و مادی احتمالی محافظت کرد، نشان دهنده پایداری توافقات صلح اردن - اسرائیل و مصر - اسرائیل و همچنین توافقات عادی سازی سال ۲۰۲۰ است. تردیدی نیست که روابط میان دولتهای اسرائیل و اردن در سالهای اخیر و با توجه به تمرکز نتانیاهو بر توسعه روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس و اقدامات تحریک آمیز در بیت المقدس و کرانه باختری تحت فشار بوده است. این وضعیت مشکلاتی سیاسی برای ملک عبدالله ایجاد کرده بود و توازن ظریف برقرار شده میان خواستههای جمعیت فلسطینی ساکن اردن، جنبش اسلامی فعال این کشور و رهبران قبایل کرانه شرقی از یک سو و ضرورت راهبردی حفظ روابط عمیقا نامحبوب با اسرائیل از سوی دیگر را تهدید میکرد.
عزم ملک عبدالله برای حفظ روابط با اسرائیل، با توجه به اهمیت روابط اردن و آمریکا در بردارنده یک دیالوگ امنیتی بود که با وجود تضعیف روابط با اسرائیل در سایر جنبه ها، همچنان برای رهبران اردن از اهمیت برخوردار بود. این همکاری امنیتی زمانی که اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۱ در حوزه تحت مسئولیت سنتکام قرار گرفت تقویت شد. مصریها به نوبه خود ظاهرا نقش قابل تشخیصی در تحولات آخر هفته گذشته ایفا نکردند، اما آنها هم اطمینان یافته اند که به رغم بحرانهای متعددی که روابط دو کشور را از سال ۱۹۷۹ تاکنون تحت تاثیر قرار داده، دیالوگهای امنیتی شان با اسرائیل همچنان به قوت خود باقی و برای طرفین سودمند بماند.
منتقدان بدون تردید استدلال خواهند کرد که این روابط امنیتی شده جای تحسین و مباهات چندانی ندارد. روابط میان دولتهای عربی که مشروعیتشان از جمله به دلیل روابط با اسرائیل زیر سوال است، و یک دولت اسرائیلی که فلسطینیان را قتل عام و سرکوب میکند، جز برای رهبران اقتدارگرا و با هدف جلب حمایتی که آنها از واشنگتن دریافت میکنند برقرار نیست. اما این موضوع نافی این واقعیت نیست که دیالوگهای امنیتیای که سالها بین این کشورها برقرار بوده، در روز ۱۳ آوریل به ثمر نشسته است.
استدلال مبنایی در مورد ضرورت وجود توافقات ابراهیم که بر اساس آن همکاریهای امنیتی پس از سالها هماهنگی غیررسمی و پنهانی به سرعت توسعه یافت، همچنان پابرجاست. هیچ رهبر عربی در حاشیه خلیج فارس نیست که به نتانیاهو اطمینان داشته باشد و مخالف اقداماتی که ارتش اسرائیل در غزه انجام میدهد نباشد، اما اماراتی ها، بحرینیها و سعودیها (که شرکای ساکت توافقات ابراهیم هستند) مطمئنا بیشتر از اسرائیل از ایران ترس دارند. این تاکیدی بر استدلال حامیان توافقات ابراهیم است و اینکه چرا حامیان مردم فلسطین از این توافقات عصبانی هستند: رهبران عربی که روابط خود با اسرائیل را عادی سازی کرده اند، بیش از آنکه به موضوع تشکیل دولت فلسطینی اهمیت بدهند، بر دفع چالش ایران متمرکز هستند. به رغم عدم حضور برخی از سفرای کشورهای عربی در تل آویو در طول ۶ ماه گذشته، هیچ یک از دولتهای عربی که دارای روابط با اسرائیل هستند، اقدام به قطع روابط خود نکرده اند. برای مثال دولت عربستان علنا تصریح میکند که همچنام متعهد به عادی سازی روابط است، اما مسئولین سعودی خاطر نشان میکنند این عادی سازی را منوط به تشکیل دولت فلسطینی خواهند کرد. با این حال پس از همه این خشونت و قتل غیرنظامیان بی گناه در غزه، صرف این واقعیت که عربستان همچنان مایل به پیشبرد روابط خود با اسرائیل است ناگفتههای زیادی درباره جایگاه موضوع فلسطین در میان اولویتهای رهبران کشورهای عربی دارد.
در نهایت پس از آنکه بیش از دو دهه سرمایه گذاری آمریکا برای ایجاد تغییر در خاورمیانه نتیجه چندانی به دنبال نداشت، تلاش هماهنگ هفته گذشته برای جلوگیری از یک جنگ گسترده منطقهای نتیجه رهبری واشنگتن بود. این اقدام نشان داد که زمانی که سیاستگذاران آمریکایی بر جلوگیری از تهدیداتی که ثبات و امنیت منطقه را به خطر میاندازد تمرکز کنند، واشنگتن میتواند موفق عمل نماید. مطمئنا منتقدان استدلال خواهند کرد که ایالات متحده در توانمندسازی ارتش اسرائیل برای نابود کردن غزه نقش کاملا مخربی را ایفا نموده است. این انتقادی کاملا بجاست. آیا این ناظران یک جنگ تمام عیار منطقهای را ترجیح میدهند؟ برخی ممکن است با توجه به نگاهشان نسبت به اسرائیل موافق چنین جنگی باشند، اما سیاست آمریکا بر خلاف چنین سناریویی است.
آخر هفته گذشته بسیاری از تحلیلگران در شبکههای اجتماعی و سایر رسانهها با هیجان از این مسئله سخن گفتند که چگونه خاورمیانه جدیدی متولد شده که در آن کشورهای منطقه تلاشی هماهنگ را برای دفع حملات ایران علیه اسرائیل شکل داده اند، اما آنچه هیجان انگیزتر است اینکه جنگ حاضر تغییر چندانی در مناسبات منطقهای صورت نداده است. دولتهای منطقه همچنان مرعوب ایران هستند، هیچ تعهد ویژهای به برقراری عدالت در حق فلسطینیان ندارند، خواهان روابط خود با اسرائیل و مایل به ایفای نقش رهبری از جانب واشنگتن هستند.