تفاوت سیل بندهای دولت احمدی نژاد و پل های دوران هخامنشی
تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۵۹۷۲۷۵
خسارت سیل در پلدختر بیش از حد تصور است، اینجا سیل فقط خانه ها را ویران نکرده، زمین خانه ها را هم با خود برده، حالا چندین خانواده هستند که خانه هایشان، رودخانه شده و آب با سرعت در حال حرکت است.
حوالی ظهر به پلدختر می رسیم، از آن بالا که نگاه می کنی هم، می توانی متوجه شوی که سیل با این شهر چه کرده ولی وقتی وارد شهر می شوی حیرت می کنی، سیل چنان سهمگین بوده و در برخی نقاط این شهر، خانه و زمین را با خود برداشته برده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسوولان هلال احمر استان می گویند: "از دو روز قبل درب خانه ها را زدیم و از مردم خواستیم تخلیه کنند" شهروندان پلدختر هم تایید می کنند اما به روایت های متفاوت:" از دو روز قبل پرسنل هلال احمر به ما گفتند تخلیه کنید ولی نگفتند اسباب و اثاثیهتان را هم ببرید، فقط گفتند خودتان بروید"، "گفتند خروش رودخانه است، نگفتند سیل قرار است ویران کند"، "به ما که در ورودی شهر هستیم نگفتند تخلیه کنید، فقط به سازمانی های غربی گفتند" و...، اینها روایتهای پلدختری هاست از اطلاع رسانی هلال احمر است ولی آنچه همه تایید می کنند هشدارهایی بوده که داده شده و شاید به خاطر همین هشدارها هم بود که سیل سهمگین لرستان تلفات جانی نداشته، یکی از شهروندان می گوید:" وقتی سیل شروع شد، ما فورا بچه ها و پیرها را به ارتفاعات بردیم، خواستیم برگردیم و بقیه هم کمک کنیم ولی سرعت و حجم آب خیلی بالا بود به همین دلیل آن بالا ماندیم، به قدری سیل سهمگین بود که منتظر بودیم آب فروکش کند و برویم و جنازه ها را جمع کنیم" ولی جنازه ای در کار نبود، اطلاع رسانی به موقع باعث شد این سیل عظیم تلفات جانی نداشته باشد.
حالا در پلدختر به گفته ساکنان ۴۲۰۰ خانه ویران شده و ساکنان این خانه شب ها را در چادرهای هلال احمر سپری می کنند، یکی این چادرها را از خود هلال گرفته و آن دیگری چادرهای هلال احمر را از سپاه و بسیج ولی همه چادرها آرم هلال دارند، پتوها هم همچنین، با این همه از نوع توزیع اقلام نارضایتی وجود دارد: "هلال احمر اقلام را در اختیار معتمدین قرار می دهد و آنها به ما نمی دهند" این معتمدین را البته خود مردم و سیلزده ها انتخاب کرده اند:" خودمان اشتباه کردیم، حالا تاوانش را هم دادیم، کاش هلال احمر خودش توزیع کند" البته ادعاهایی هم وجود دارد که نه قابل تایید است و نه قابل تکذیب:" معتمدین برنج ها را از پلدختر برده اند و در دزفول فروخته اند، شماره پلاک و ماشین را هم داریم".
سیلزدگان پلدختر اگر هنگام وقوع سیل نگران جان و خانه هایشان بودند، حالا نگران تیرآهن هایی هستند که از سیل باقیمانده است:" همین تیرآهن ها برای ما باقیمانده که آنها را هم دزدها می دزدند، حالا چند شب است که نگهبانی می دهیم تا ندزدند، با یک کوله پشتی می آیند و شبانه ۱۰ کیلو، ۱۰ کیلو برش می دهند و می برند. لطفا نیروی انتظامی اینجا مامور بگذارد تا تیرآهن هایمان را ندزدند، خودمان هم کمک می کنیم."
سازمان جوانان هلال احمر در یکی از کمپ ها برای سرگرمی کودکان در حال اجرای برنامه است، شعر می خوانند و با بچه ها بازی می کنند، آن پشت و داخل چادرها هم البته ساکنان گلایه هایی دارند، حالا که هوا گرم شده نیاز به وسایل خنک کننده دارند و البته پزشکانی که به آنها رسیدگی کنند:" هر چند روز یکبار دکتر می آید و ما و بچه ها را معاینه می کند و دارو می دهد، حالا که هوا گرم شده و احتمال بیماری هم بالاتر رفته نیاز داریم بیشتر به ما سرکشی کنند.
آب و برق و گاز در پلدختر وصل است، مردم هم رضایت دارند:" از اداره برق خیلی راضی هستیم، به سرعت برق وصل شد، آب و گاز را هم زود وصل کردند" اما مشکل سرویس بهداشتی تا حدودی آزارشان می دهند:" یک خانم خیر آمد و چند حمام و دستشویی اینجا نصب کرد ولی کم است و تعداد ما زیاد"، البته نگرانی اصلی آنها این مشکلات نیست، نگران خانه هایشان هستند، نگران لوازمی خانگی شان که سیل با خود برده، نمی دانند تا کی باید در این چادرها زندگی کنند، آنهایی که خانه هایشان بیمه بود یا زیرمجموعه بهزیستی و کمیته امداد هستند تقریبا مشکلشان حل شده ولی بقیه از چگونگی تامین هزینه ساخت خانه هایشان اطلاعی ندارند:" به ما بگویند می خواهند چه کار کنند؟ کمک بلاعوض می دهند؟ وام می دهند؟ خودشان می سازند؟ قرار است چه کمکی کنند؟ ما تا قبل از عید همه چیز داشتیم، خانه، زندگی، رفاه، حالا هیچ چیز نداریم، حتی یک قاشق، ما فقیر نبودیم ولی حالا شدیم، برای برگشتن ما به زندگی عادی قرار است چه کمکی کنند؟".
این گوشه رودخانه، در دولت احمدی نژاد سیل بند هایی زده اند که استاندارد نیستند، همین سیل بندها، هم باعث کوچک شدن عرض روخانه شده و هم به دلیل نصب غلط و غیر مهندسی، به سرعت کنده شده اند و آب را به داخل شهر فرستاده اند. آن گوشه رودخانه، پایه های پلی بیرون آمده که می گویند برای دوران هخامنشی است، پایه هایی که هنوز سالم و محکم به نظر می رسند.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: برنج خانواده زمین سیل هلال احمر هلال احمر استان پلدختر سیلزدگان لرستان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۵۹۷۲۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹سالهاش!
علی دایی مرد کارهای نادر و عجیب و غریب است. اگر تا امروز تردیدی بود، دیگر به یقین تبدیل شد که او را نمیتوان پیشبینی کرد.
کسی تا حالا سراغ ندارد که یک اسطوره ورزشی آنهم در رشته فوتبال که حالا دلیل محبوبیتاش در جامعه ایران فقط گل ها و رشادتهایش نیست، اینطور برای تبریک تولد و ملاقات خانواده یک خبرنگار ورزشی، به خانهاش رفته باشد و اینگونه از او بابت زحماتش تجلیل و تقدیر کند.
چنین کاری فقط از یک ستاره پیشبینیناپذیر بر میآید که متوجه همه رویدادها و آدمهای اطرافش هست و به جزییترین مسائل دقت میکند.
صالح محمدرحیمی خبرنگار و عکاس ورزشی با گرایش حوزه پرسپولیس دو دهه است که کار رسانهای میکند و کسی در خانواده بزرگ فوتبال نیست که از علاقه فوقالعاده او به شهریار فوتبال آگاه نباشد.
او سالهاست با علی دایی همراه و همگام است و فراز و نشیب روزگار برای آقای گل پیشین بازیهای ملی فیفا، باعث کاهش این علاقه و دوستی نشده است. حتما اگر مخاطب تابناک بوده اید، تا حالا چندین گفتوگوی اختصاصی و جذاب و پرتیتر صالح محمدرحیمی با دایی را خواندهاید.
صالح به نوعی عکاس اختصاصی علی آقا هم هست و خبرنگار معتمد او محسوب میشود. تابناک هم طی سالیان اخیر رسانه معتمد علی دایی بوده و او حرفهای مهمش را در تابناک به گوش مردم رسانده است و در لحظات سخت و حساس دو سه سال اخیر هم این ارتباط محکم و ناگسستنی ماند.
ظهر امروز اهالی شهرک اکباتان در حال زندگی روزمره و معمولی خود بودند که ناگهان مقابل ورودی بلوک خود، با قد افراشته و لب خندان و برخورد صمیمی علی دایی مواجه شدند.
برخی یادشان رفت نوشابه و خریدهای شان را کنار بگذارند و همانطور کنار دایی ایستادند و عکس یادگاری شان را گرفتند. بچهها از مدرسه برمیگشتند که دیداری تاریخی برایشان رقم خورد. دایی همه سلامها را جواب داد و با حوصله درخواست عکس از همه را در محله یک خبرنگار حرفه ای ورزش قبول کرد.
اما بخش جذاب این ملاقات، داخل منزل صالح رحیمی و در دیدار مادر ۸۹ساله او با علی دایی رقم خورد. انگار مادر و فرزندی پس از سالها همدیگر را میبینند. دایی، سر این مادر که مدتها کسالت و ناخوشی سخت را پشتسر گذاشت، بوسید و دل یک خانواده را شاد کرد و البته احترام متقابلش را به جامعه خبرنگاران و عکاسان ورزشی که طی دههها همراه او در پیروزی و شکست بودند، ثابت کرد.
صالح رحیمی فردا در یادداشتی جداگانه حس خود از این دیدار را به رشته تحریر در خواهد آورد.