نگاهی به حقیقت دعا و آثار آن/ حکمت عدم استجابت دعا چیست؟
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۶۴۸۴۰۳
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-سید محمود جوادی: بندگان حقیقی خدا و پرستش کنندگان واقعی همواره نیازمند ارتباط روحانی با پروردگار خویش هستند و پیوسته حوائج و نیازهای خودرا از ذات بی نیازش درخواست میکنند. این ارتباط روحانی از دیرباز تا کنون در قالب نماز، مناجات و دعا تجلی یافته و آثار شگفت انگیزی به دنبال داشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از دیرباز تا کنون افراد بی شماری حاجتهای خودرا با دعا کردن و راز و نیاز با پروردگار عالم به دست آوردند و در این میان افراد دیگری نیز که با وجود متوسل شدن آنها به دعا و طلب حاجت از خدای متعال، به خواسته خود نرسیدند - که به دلیل درک ناقص خود از موضوع دعا –متاسفانه باعث مخدوش شدن ایمان و باور آنها در این خصوص گردید.
در اینجا سعی داریم از زوایای مختلف به مقوله دعا بپردازیم و با کمک گرفتن از آیات قرآن و روایات، اهمیت دعا در زندگی انسان را بررسی نمائیم.
معنای لغوی دعا
دعا در لغت به معنای دعوت کردن (فراخواندن) و کسی را صدا زدن، عملی که عکس العمل آن اجابت و یا استجابت است. این عمل میتواند برای افراد بکار برده شود اما نوع عالی، معنوی و ارزشمند آن میان بنده و آفریدگار بکار میرود.
حقیقت دعا که همان توجه ناقص به کامل مطلق برای رفع نقص و احتیاج خود است، امری فطری و جبلّی است که لازمه آن یأس از غیرحق و قطع طمع از مردم و انقطاع از غیرالله میباشد.
کلمه دعا و مشتقاتش که حدوداً بیش از ۲۰۰ بار در آیات قرآن کریم بکار رفته است .۳ از ریشه «دَعَوَ» و به معنی خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاهی مطلق خواندن از آن منظور است.
گاهی نیز این دعا و دعوت بجای اینکه از پایین به بالا باشد (دعوت بنده از خدا) از بالا به پایین است، برای مثال: دعوت خدا از بندگانش برای حج گذاردن. خداوند برای انجام این مناسک در میقاتها و شهر مکه مکرمه و مسجد الحرام بندگانش را دعوت میکند و بندگانی که شایسته حضور و اجابت این دعوت الهی هستند، با حضور در میقاتها لبیک گویان دعوت الهی را اجابت میکنند. واژه «لبیک» در اینجا به معنای اجابت شفاهی و پاسخ بندگان به این فراخوان الهی است. اجابت عملی به این دعوت نیز در انجام بقیه اعمال حج تجلی مییابد تا این دعا و این اجابت به منصه ظهور برسد.
دعا در قرآن و حدیث
کلمه «دعا» در قرآن و احادیث اسلامی با عنایت به مفهوم لغوی آن در معانی مختلفی استعمال شده است.
به طور کلی این واژه گاه در مورد خداوند متعال به کار میرود و گاه در مورد انسان. دعای خداوند متعال دو گونه است:
الف دعای تکوینی
دعای تکوینی خداوند متعال به معنای ایجاد چیزی است برای هدفی خاص، گویا آن چه ایجاد میشود به آن چه خداوند میخواهد دعوت میگردد.
مانند این سخن خداوند متعال:
«یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ» روزی که شما را فرا میخواند و شما با حمد او، اجابت میکنید.
بدین معنا که خداوند در قیامت انسانها را به زندگی اخروی تکوینا دعوت میکند و آنان با زنده شدن پس از مرگ دعوت او را اجابت مینمایند.
ب دعای تشریعی
دعای تشریعی، عبارت است از مکلف کردن مردم به انجام آن چه خداوند واجب کرده و ترک آن چه تحریم نموده است، در حقیقت تکلیف، فرا خواندن مکلف به انجام اوامر و ترک نواهی الهی است، مانند این سخن خداوند عزّوجلّ:
«أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الاْءَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرَکُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی» مگر درباره خدا پدیدآورنده آسمانها و زمین تردیدی هست؟ او شما را دعوت میکند تا پارهای از گناهانتان را بر شما ببخشاید و تا زمان معینی شما را مهلت دهد.
به سخن دیگر، دین پیام تکامل انسان است که خداوند متعال انسان را بدان دعوت میکند تا از طریق پیاده کردن آن در زندگی به فلسفه آفرینش خود دست یابد.
دعای انبیا در قرآن
قرآن کریم مشحون از دعاهای پیامبران و اولیای الهی است که در شرایط دشوار، خالق خویش را به مدد طلبیدند و خداوند متعال با پاسخ و عطای کریمانه خود، درخواست آنان را اجابت نموده است، چنان که این دعاها تبدیل به کدهای کلیدی و روشهای کاربردی - برای بندگان الهی در قضای حوائج خود - تبدیل شده است.
در اینجا چند مثال مطرح میکنیم تا این نکته برای ما روشن شود و آن اینکه اگر کسی حتی در مقام نبوّت و رسالت هم قرار داشته باشد باید برای برآورده شدن حاجتش دست به دعا شود و از خدای خویش درخواست یاری نماید.
- دعای حضرت نوح علیه السلام
حضرت نوح علیه السلام وقتی از دست قوم خود طاقتش طاق شد از خداوند کمک خواست و قرآن درباره آن حضرت چنین فرمود: «وَنُوحًا إِذْ نَادَی مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِوَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ»، نوح را [یاد کن] آنگاه که پیش از [سایر پیامبران] ندا کرد پس ما او را اجابت کردیم و وی را با خانواده اش از بلای بزرگ رهانیدیم و او را در برابر مردمی که نشانههای ما را به دروغ گرفته بودند پیروزی بخشیدیم چرا که آنان مردم بدی بودند پس همه ایشان را غرق کردیم. و در جای دیگر درباره درخواست حضرت نوح علیه السلام چنین فرمود: «فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ»، تا آنکه به درگاه خدایش دعا کرد که من سخت مغلوب قوم شدهام تو مرا یاری فرما. با این دعای سه حرفی «أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» خداوند تمام زمین را به زیر آب برد و دشمنان حضرت نوح را غرق کرد و اورا یاری نمود.
اکنون نیز دعای «أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» به دعایی کلیدی تبدیل شده است برای کسانی که در زندگی خود دچار استسصال شده اند و هیچ کسی را برای یاری شأن جز خدا ندارند.
- دعای حضرت یونس علیه السلام
حضرت یونس علیه السلام وقتی در شکم ماهی گرفتار شد پی به اشتباه خود برد و به یاد خدا افتاد، قرآن درباره او چنین میفرماید: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»، و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتی نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودی جز تو نیست منزهی تو راستی که من از ستمکاران بودم. پس [دعای] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات میدهیم. همچنین خداوند در وصف این ماجرا چنین فرمود: «وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ فَلَوْلا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»، و همانا یونس از فرستادگان است. آن گاه که (از قوم خود) فرار کرد (و) به سوی کشتی پر (از بار و مسافر شتافت. کشتی به خطر افتاد و بنا شد بر اساس قرعه، افرادی به دریا افکنده شوند). پس یونس با مسافران کشتی قرعه انداخت و از بازندگان شد. پس (او را به دریا افکندند و) ماهی بزرگی او را بلعید. او خود را سرزنش میکرد (و در شکم ماهی به تسبیح خداوند پرداخت). پس اگر از تسبیح گویان نبود، تا روز قیامت در شکم ماهی میماند. پس از این ماجرا ذکر حضرت یونس علیه السلام به «ذکر یونسیه» معروف شد و عرفا و اهل ذکر از دیرباز تا کنون برای گشودن گرههای مختلف در زندگی خود این ذکر را بکار میبردند.
- دعای حضرت زکریا علیه السلام
همچنین درخواست حضرت زکریا از خدا برای پدر شدن، خداوند درباره این پیامبر الهی چنین فرموده است: «وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ»، و زکریا را [یاد کن] هنگامی که پروردگار خود را خواند پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی، پس [دعای] او را اجابت نمودیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته [و آماده حمل] کردیم زیرا آنان در کارهای نیک شتاب مینمودند و ما را از روی رغبت و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند.
اکنون دعای «رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ» به دعایی کلیدی برای کسانی که از خداوند طلب فرزند میکنند تبدیل شده است.
- دعای حضرت ایوب علیه السلام
حضرت ایوب علیه السلام نیز وقتی مصیبتها بر ایشان به آخر رسید از خداوند خواست که اورا از این وضع نجات دهد. خداوند در این باره میفرماید: «وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَی رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِکْرَی لِلْعَابِدِینَ»، و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تویی مهربانترین مهربانان، پس [دعای] او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان [مجدداً] به وی عطا کردیم [تا] رحمتی از جانب ما و عبرتی برای عبادت کنندگان [باشد].
اکنون دعای «أنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» به دعایی کلیدی برای کسانی که مبتلا به انواع بلاها هستند شده است و از خداوند درخواست برطرف کردن این بلاها را دارند.
دعا از ما اجابت از خدا
خدواند متعال در آیه شماره ۶۰ سوره غافر میفرماید: «وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» پروردگارتان فرمود مرا بخوانید اجابت میکنم شما را. نکته جالب در این آیه استجابت بی درنگ از سوی پروردگار است، در اینجا باید گفت بر خلاف ترجمههای مرسوم در خصوص این آیه که میگوید «مرا بخوانید تا اجابت کنم شمارا»، قید «تا» فاصله زمانی را از «بخوانید» تا «اجابت» را زیاد میکند در حالی که ترجمه صحیح آن «دعا کنید تا بی درنگ اجابت کنم شمارا» صحیحتر است، بنابر این وقتی خدای متعال میفرماید: «أدعونی» بلا فاصله میفرماید: «أستجب»، یعنی به محض دعای شما استجابت میکنم، اما باید شرایط کلی این استجابت فراهم شود تا عینیت یابد.
برای مثال یکی از خداوند میخواهد اورا صاحب همسر، فرزند و یا خانه کند، طبق سنت الهی و همانگونه که در بالا به آن اشاره شد، استجابت حاصل میشود اما باید اسباب مادی و زمان آن فراهم شود. مگر میشود در همان لحظه یک فرد مجرّد به صرف اینکه دعا میکند در همان لحظه صاحب همسر و فرزند و خانه شود؟! بنابراین همه ما باید درک صحیحی از دعا و استجابت داشته باشیم تا دچار اشتباه در فهم این آیه نشویم.
حکمت دیر برآورده شدن دعا و یا عدم استجابت آن چیست؟
یکی از حکمتهای عدم استجابت دعا این است که اگر اجابت شود به دین ما لطمه میزند.ما چیزی را از خدا طلب میکنیم، اما بهدلیل عدم تسلط و نبود آگاهی به نفع دین ما نیست، شاید دنیای ما را آباد کند، ولی آخرت که دنیای جاودانه و حقیقی است با آن، ویران شود. چه بسا مصلحت – که همان استجابت واقعی دعا به شمار میرود - در این باشد که خواستهی دعا کننده از سوی پروردگار محقق نشود.
خدای متعال در آیه ۲۱۶ سوره بقره در این رابطه فرموده است: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَی أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛ بر شما کارزار واجب شده است در حالیکه برای شما ناگوار است و بسا چیزی را خوش نمیدارید و آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست میدارید و آن برای شما بد است و خدا میداند و شما نمی دانید».
مهمترین سرمایه هر مؤمنی، دین اوست، حال اگر خواستهای داشته باشد و برای برآورده شدن ان دعا کند و اجابت نشود باید احتمال دهد که اجابت آن شاید برای دین او ضرر داشته باشد.
خدای متعال گاهی اجابت دعای انسان را به تأخیر میاندازد و گاهی دعای انسان را رد میکند چون اصلاً به مصلحت انسان نیست، زیرا بینش و آگاهی انسان محدود است، از همینرو نمیتواند خیر و شر خود را در همه ابعاد درک کند کمااینکه تأخیر در اجابت دعا، ارتقای معنوی و برخورداری از پاداش بیشتر است.
التماس دعا چیست؟
در کتاب الجواهرالسنیه که کلیات حدیث قدسی است در باب هفتم ص ۱۴۶ آمده خداوند به موسی (ع) وحی کرد: «ای موسی، مرا با زبانی بخوان که گناه نکرده است.»
موسی عرض کرد: «خداوندا! آن زبان را از کجا بیاورم؟ خطاب آمد: با زبان دیگری مرا دعا کن.»
در تفسیر این حدیث قدسی دوگونه برداشت بیان شده است:
نخست آنکه در هنگام دعا از واژگان جمع استفاده کند و دیگری را نیز با خود همراه سازد و بگوید که خداوندا ما را ببخش یا به ما فرزندان نیکو ده یا عاقبت همه ما را ختم به خیر گردان.
دوم آنکه از دیگران التماس دعا داشته باشد و از آنان بخواهد که در حق شما دعا کنند چنان که دستور داده شده است که مؤمنان از پیامبر (ص) بخواهند تا در حق ایشان استغفار کند.
بنابراین شخصی که از دیگری میخواهد که برای وی دعا کند از زبانی استفاده میکند که با آن گناهی نکرده است. اگر به کسی گفته شود که با زبانی که گناه نکردهای دعا کن آن زبان تنها زبان دیگری است؛ زیرا شخص با زبان دیگری دعا نکرده یا آنکه شخص با اعضا و جوارح دیگری هرگز گناهی مرتکب نشده است از این رو زبان دیگری زبانی است که شخص با آن هیچ گناهی انجام نداده است. بنابراین میتوان گفت که حقیقت التماس دعا این است که شخص میخواهد از زبانی استفاده کند که با آن خودش هرگز گناهی نکرده است و در پیشگاه الهی پاک و مبرا از گناه است. از این رو میتوان گفت که دعای دیگری در حق هر کسی مستجاب است و شخص با این روش میتواند به خواستههای خویش برسد و دعایش برآورده گردد.
خلاصه مطلب
ما در هر مقام و جایگاهی و حتی تحت هرگونه شرایط مادی نیازمند پروردگار خویش هستیم. خداوند متعال در این باره میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»؛ ای مردم شما به خدا نیازمندید، و خداست که بی نیاز ستوده است، لذا باید همواره خواستههای خودرا تنها از او بخواهیم و بر این باور باشیم که طبق این آیه شریفه که فرمود: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ»؛ هر وقت بندگانم از من سوال کنند همانا من نزدیک آنها هستم، او در کنار ماست و چنان به ما نزدیک است که فرمود: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»، و ما به او (انسان) از رگ گردنش نزدیکتر هستیم، پس تنها او را صدا بزنیم و اجابت دعا را با مصلحت الهی گره بزنیم که کسی جز خالق، مصلحت مخلوقش را نمیخواهد.
در پایان، به آخرین وصیت امیر المومنین حضرت علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام در باره اهمیت دعا و توفیقات آن اشاره میکنیم که فرمود: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلَ لَکَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَک»؛ فرزندم، بدان آن کس که گنجهای آسمان و زمین در دست اوست به تو اجازهی دعا و درخواست را داده و اجابت آن را تضمین نموده است، به تو امر کرده که از او بخواهی تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنی تا رحمتش را شامل حال تو گرداند.
آن حضرت در بخشی دیگر از سخنان گهربار خویش محبوب ترین کارها نزد خداوند را دعا میداند: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِعَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ»، پس قدر خودرا هنگام دعا کردن بدانیم و دریابیم از چه کسی حاجت خودرا طلب میکنیم که اگر بدهد یا ندهد طبق این آیه شریفه: «وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»، خیر و صلاح ما در آن است.
کد خبر 4605476منبع: مهر
کلیدواژه: دعا و نیایش عبادت ماه مبارك رمضان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۶۴۸۴۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نور فلسفه و حکمت، روشنیبخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان
فلسفه و حکمت، دو نوری هستند که به روشنتر شدت مسیر پیشرفت نصف جهان کمک شایانی کردند و در همین راستا، علما و حکمایی پرورش یافتند که مسیر زندگی و درسهای مکتب آنان، جزئی از هویت اصفهان شدهاند.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، برخی معتقدند که با پیشرفت دانش و مادیگرایی، دیگر فلسفه و حکمت، مخصوصاً از نوع اسلامی، کارایی ندارد در حالی که تعالیم آن، باغ بزرگی است که درخت علوم مختلف در آن ریشه زده و به ثمر مینشیند.
از خوشبختی اصفهانیهاست که علما در این شهر نمیمیرند بلکه با گذشت صدها سال، همچنان نام و یادشان زنده است و تعالیمشان، راهگشای حقیقت جویان است؛ آنچنان که تخت فولاد بهعنوان یک قبرستان، توانسته زندهترین انسانهای تاریخ را در آغوش خاک خود جای دهد و بر همین اساس علی کرباسیزاده، مدیر خانه حکمت اصفهان اظهار میکند: نگاه به زیست و زندگی حکماً و فیلسوفان در اصفهان، موضوع مهمی است و اگر بخواهم به دوران صفویه که موجب تشکیل مکتب اصفهان شد اشاره کنم، زندگانی میرفندرسکی میرداماد و به ویژه نحوه زیست شیخ بهایی میتواند به این موضوع کمک کند.
وی میافزاید: میتوان گفت جامعیتی که علمای ما در آن زمان و چه در زمینههای فلسفه، عرفان و کلام و چه در موضوعات فقه و تفسیر و حدیث، باعث شد حوزه علمیه اصفهان یک حوزه بسیار درخشان در تاریخ و تمدن ایران شود و تأثیری که بر زندگی مردم اصفهان و بقیه شهرها گذاشت، این بود که توانستند تعادلی بین جنبههای مختلف تن و جسم با روح و نفس برقرار کنند به ویژه اینکه در حکمت موضوعی داریم که چگونه بین اعضای مختلف بدن و روح انسان، تعادل برقرار کنیم؛ همچنین تأثیر حکماً و فیلسوفان، طوری بوده که توانستند پیدا و ناپیدا در زندگی همه مردم تأثیر مثبت بگذارند.
مکتب اصفهان، دلیلی بر ادامهدار بودن فلسفه اسلامیمدیر خانه حکمت اصفهان ادامه میدهد: درخصوص راز پویایی و ماندگاری حکمت، زیست حکمای ما در اصفهان و تلاش آنها برای کمک به رفع تعارضاتی که در هر زمان در فرهنگ به وجود میآمد، قابل توجه است، مثلاً از میرداماد تا میرفندرسکی تا آقاحسین خوانساری، جهانگیر خان قشقایی و حاج آقا رحیم ارباب که هرکدام با نوعی از این تعارضات رو به رو میشدند و تلاش میکردند از یک طرف با علما و دانشمندانی که در علوم ظاهری کار میکردند و از طرف دیگر با حاکمان و حکومتیان، طوری تعامل کنند که با حمایت دولت مردان، مکاتب فلسفی و حکمتی زنده بماند و بهترین نشانه آن در ایران، مکتب اصفهان برای کسانی است که فکر میکنند دیگر فلسفه اسلامی در کار نیست.
کرباسیزاده خاطر نشان میکند: بحث تلاقی ادیان در حوزه مکتب فلسفی اصفهان هم اتفاق افتاده که محل تلاقی اشراق، عرفان، حکمت و کلام است؛ یکی از دلایل پویایی تاریخ فلسفه حکمت در ایران و اصفهان این است که دل و عقل به یک نقطه مشترک برسند و بهترین نمونه آن شیخ بهایی است که چه در اشعار او چه کتابهایش، هدف نهایی دل و عقل را یکی میبیند؛ در واقع روحی که در آثار معماری اصفهان و یا در مشهد وجود دارد و شیخ بهایی در بنای آنها دارای تأثیر مستقیم است، به دنبال وحدتی بین دانشها میگردد و میداند نقطه اشتراک همه آنها عرفان و اشراق است.
وی با بیان کتاب اینکه رساله صناعیه از میرفندرسکی که از حیث موضوع در کل تاریخ تفکر، بی نظیر است و قبل و بعد آن هیچکدام از حکماً، مستقیماً به بحث صنعت، هنر و پیشه و فن، نپرداختند، میگوید: میرفندرسکی معتقد است که پیشه، یک امر الهی است و هرکس برای پیشهای زاده شده، که از نبوت و امامت، شروع و به طبقات پایینتر میرسد؛ در واقع میگوید رابطه صنعت با زندگی انسان، مانند رابطه بدن اجزای بدن و روح است؛ مردم اصفهان باید قدر خود را بدانند زیرا در شهری زندگی میکنند که هر دوره آن، افتخارآمیز است و پایتخت حکومتهای مختلف بوده، طوری که بزرگترین متدینان به هر دینی در این شهر به دنیا آمدند و یا تربیت شدند که این موضوع از آثار به جا مانده، پیداست؛ بیهوده نیست که وقتی شاه اسماعیل به اصفهان آمد و متوجه مدارس متعدد علمی و رفت و آمد دانشجویان و طلاب شد، گفت اگر از این جنگ آخر، جان سالم به در ببرم، اینجا پایتخت قرار میدهم که این کار توسط شاه عباس کبیر انجام شد و امروز با چنین پیشینه درخشانی به مراتب جلوتر افرادی هستیم که دارای چنین هویتی نیستند.
ایرانی که میراثدار باستان و اسلام استعلیرضا فرهنگ، محقق و پژوهشگر حوزه ادیان نیز اظهار میکند: امروزه در ایران میراث دار دو فرهنگ عمیق هستیم، یکی از آنها، فرهنگی است که از ایران باستان و دیگری از اسلام به ما رسیده است؛ کوروش کبیر شخصیتی بود که اولین امپراتوری چند ملیتی و چند دینی را پایه گذاری و آشتی و همزیستی بین ادیان را ایجاد کرده است، شخصیت کوروش به نحوی است که در کتاب مقدس یهودیان، او را مسیح خدای یهود معرفی کردند و هم از استوانه کوروشی که در بابل به جا مانده، کوروش میگوید که من را خدای بابل صدا زد تا دین را اینجا اصلاح کنم؛ در قرآن به اعتبار مفسرینی مثل علامه طباطبایی، ذکر ذوالقرنین اشاره به کوروش دارد؛ جالب اینجاست که امروز نمیدانیم دین خود کوروش چه بودهاست زیرا با هر دینی متناسب با همان دین برخورد میکرده و به همین روش توانسته امپراتوری پایداری ایجاد کند که صدها سال استوار بماند.
وی میافزاید: در اواخر ساسانی، انحصارگرایی دینی رخ میدهد که منجر به ضعف این امپراتوری و از هم گسیختگی آن میشود و اسلام این دیدگاه را دوباره احیا میکند؛ قرآن از بین تمامی کتب مقدس به طور خاص تری به تفضیل، تفسیر و تأیید ادیان دیگر پرداختهاست؛ در آیات ۴۴ تا ۴۸ صورت مائده دستور قرآن به سه دین یهودیت و مسیحیت و مسلمان این است که با یک دیگر درگیر نشوید بلکه در نیکیها از هم سبقت بگیرید، در حالی که متأسفانه امروزه شاهد جنگ بین ادیان مختلف هستیم و شاید این الگوی زیبا بتواند یک راهنما برای همزیستی ادیان متفاوت باشد.
فرهنگ ادامه میدهد: اولین کسی که تاکید بر همزیستی دارد ابوریحان بیرونی است که کتاب ماللهند را مینویسد؛ در آن زمان، دید مردم این بود که هندوها بت پرستند درحالی که ابوریحان، به عنوان یک مسلمان مقید، از آنها دفاع میکند و آنها موحد میداند؛ میرفندرسکی که خانه حکمت در کنار مزار اوست، بیش از ۱۰ سفر به هند داشته و کتاب «جوگ باسشت» که کتاب مهمی برای آنهاست، به فارسی ترجمه کرده و تحقیقات زیادی در این حوزه داشته است.
اصفهان موزهای است که تمام ادیان را در خود جای داده استوی خاطر نشان میکند: هاتف اصفهانی که ترجیع بند آن شاهکار ادبیات ایران است، بخش اول با آئین زرتشت شروع میکند و آن را به حق و یکتا پرست میداند؛ در بخش دوم به مسیحت اشاره میکند و دوباره به همان موضوع میپردازد؛ جالب اینجاست که هاتف در زمانی میزیسته که تقریباً دیدگاه تعصب آمیزی نسبت به علما وجود داشتهاست و با این حال، به طور تمام قد از ادیان مختلف دفاع میکند.
محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با بیان اینکه بعد اسلام اصفهان حدود ۴۰۰ سال، پایتخت بوده و به نوعی، زبده فرهنگ تمدن ایرانی اسلامی است، میگوید: اصفهان، هنوز هم موزهای است که تمام ادیان را در خود دارد و هیچ گاه شاهد درگیری بین آنها نبودهایم؛ در واقع با روی باز، روابط خیلی خوبی در تمامی حوزهها بین این افراد وجود دارد.
وی بیان میکند: شرایط امروز جهان شرایط خاصی است و در طول تاریخ چنین شرایطی را نداشتیم، رشد علم و فناوری، کاملاً بر رفاه انسان متمرکز است و با خودش نوعی انسانگرایی آورده که این دو به تدریج باعث شده انسان امروزی از متافیزیک و حوزه روح جدا شود و روز به روز، بیشتر شاهد دین گریزی و دین ستیزی باشیم، این الگوی جهان مدرن، سکولاریسم است یعنی بی تفاوتی به ادیان در حالی که کوروش و قرآن اینطور برخورد نمیکنند و اتفاقاً ادیان را تشویق میکند که در حوزه خود فعالتر باشند؛ در مقابل، برخی دین گرایان به افراط گراییدند و حتی به مبارزههای تسلیحاتی مثل داعش و صهیونیسم روی میآورند.
محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با اشاره به اینکه باید راه تعادل را در پیش بگیریم و الگوی موفقی داریم که هزاران سال جواب دادهاست، اظهار میکند: از نمونههای همکاری که بین ادیان در اصفهان وجود دارد میتوان گفت اولین بار، صنایع چاپ و تجارت ابریشم را ارامنه به اصفهان آوردند و دانشهای یهودیان در مسائل مختلف مورد استفاده قرار گرفتهاست؛ زرتشتیان، مفاهیم حکمتی را به از پیش از اسلام به پس از آن منتقل کردند، مانند کتاب ابنمسکویه که به خرد و حکمت ایران باستان میپردازد و این همکاری باعث درخشش شده است؛ بزرگمهر حکیم میگوید که همه چیز را همگان دانند و کسی که انحصارگرا شود و تعصب بورزد، موقعیتهای خود را از دست میدهند.
به گزارش ایمنا، مکتب فلسفی اصفهان مکتبی که اعتقاد به جمع فلسفه با دین داشت و در بستر اندیشه شیعی در دوره صفویه شکل گرفت و نقش بهسزایی در فلسفه اسلامی داشت؛ این مکتب را همچنین دوره نوزایی فلسفه ایران نامیدند که متأثر از فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان و اصول عقاید شیعه بود و نکته قابل توجه آن است که تمامی فیلسوفان مکتب اصفهان شیعه دوازده امامی هستند و بیشترشان درصدد تطبیق مطالب فلسفی با معارف شیعی برآمدهاند؛ بر این اساس باید گفت که اصفهان نه تنها در هنر و معماری بلکه در علوم دینی و اندیشه نیز سرآمدی میان دیگر نقاط بوده و یکی از مهمترین مصادیق آن که امروزه نیز بهطور عینی مشهود است، همزیستی ادیان در این شهر و استان است.