چالش هاي دو اردوگاه سياسي براي انتخابات مجلس يازدهم
تاریخ انتشار: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۷۳۶۰۷۸
خبرگزاري آريا - تهران- ايرنا- برخلاف چند انتخابات اخير که از مدت هاي قبل از آن پيش بيني مي شد با شور و هيجان خاصي برگزار شود، دو جريان اصولگرايي و اصلاح طلبي خموده تر از قبل به استقبال انتخابات مجلس مي روند. ايجاد مشارکت و شور انتخاباتي در پايان امسال ماموريتي دشوار به نظر مي رسد.
به گزارش گروه تحليل، تفسير و پژوهش هاي خبري ايرنا، يازدهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي کمتر از 10 ماه ديگر و در حالي برگزار مي شود، که فضاي سياسي کشور اين روزها بيش از مسايل داخلي درگير روابط خارجي است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تشديد تنش در مناسبات ميان تهران و واشنگتن، بخش مهمي از توجه گروه ها و جريانات سياسي را به اين موضوع معطوف کرده است. ضرورت عبور از تنگناي کنوني که به موجب «فشارهاي حداکثري» آمريکا بر کشور تحميل شده، مسايل انتخاباتي را در اولويت چندم جامعه قرار داده است.
ولي اين تمام ماجرا نيست.
رخوت و سستي جريان هاي سياسي براي ورود به فاز پيشاانتخاباتي را نمي توان تنها به فشارهاي خارجي بر کشور ارتباط داد. علاوه بر رکود و دلسردي عمومي حاکم بر فضاي سياسي کشور و اما و اگرهاي استاني شدن انتخابات، اصلاح طلبان و اصولگرايان هريک براي ورود به فاز انتخابات، با چالش هايي مجزا و مشترک دست و پنجه نرم مي کنند؛ چالش هايي که اگر تا چند ماه آينده بر آن قايق نيايند، انتخابات مجلس در اسفندماه 1398 را از خود متاثر خواهد کرد.
** اصلاح طلبان و چالش هاي ليست حداقلي
اصلاح طلبان را شايد بتوان خموده ترين جريان سياسي در فضاي کنوني کشور دانست. ديگر از شور سياسي اين جريان در دست کم چهار انتخابات اخير خبري نيست؛ شوري که از خرداد 1392 و در جريان يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري آغاز شد و در دوازدهمين انتخابات رياست جمهوري در 1396 به اوج رسيد و توانست در دوره اي 6 ساله اصلاح طلبان را کاميابِ انتخابات رياست جمهوري، مجلس شوراي اسلامي و شوراي شهر کند.
برکنار از چالش هايي که اصلاح طلبان به خاطر نوعي بداقبالي بين المللي با آن مواجه شدند و سياست گشايش درهاي کشور به روي جهان با معضل ترامپيسم برخورد کرد، مشکلات ديگري چون واگرايي هاي درون ليستي هم عملکرد آنها و مقبوليتشان نزد مردم را زير تاثير قرار داد.
اصلاح طلبان که در نتيجه حوادث پس از انتخابات 1388، به حاشيه رانده شده بودند، در سال هاي بعد بخاطر عبور از نظارت استصوابي و با تغيير تاکتيک يعني اتحاد و ائتلاف با اعتدالي ها و طيف هايي از اصولگرايان ميانه پا در مسير رقابت هاي انتخاباتي نهادند.
نتيجه اين تغيير تاکتيک، چيزي نبود جز موفقيت اوليه در به دست آوردن کرسي هاي رياست جمهوري و پارلمان هاي ملي و شهري.
ديري نپاييد که مشکلات رخ نمود. فهرست هايي که براي تکميل شدن، بر تفاوت هاي اعضايش چشم پوشيده بود، در مقام عمل چندپاره شد و دستاوردهايي که انتظار تحققشان وجود داشت، دست نيافتني شد. به عنوان نمونه فهرست اميد در مجلس که با برآورد ابتدايي 180 نفر بسته شده بود، کم کم به 110 نفر تقليل يافت. شوراي شهر در شهرهاي مختلف هم وضعيت بهتري را تجربه نمي کند.
ناکامي اصلاح طلبان در تجربه بستن فهرست ائتلافي و حداقلي به عنوان راهکار عملي حضور در عرصه هاي انتخاباتي، اين روزها رخوتي جدي را بر فعاليت هاي انتخاباتي اين جريان حاکم کرده است، تا جايي که از ديد حاميان اين جريان، اين شيوه کارايي و اثربخشي خود را از دست داده است، به طوري که برخي از عدم ارايه فهرست انتخاباتي از سوي اين جريان در انتخابات 1398 سخن مي گويند.
اظهارات تازه «علي صوفي» دبيرکل حزب پيشرو اصلاحات و عضو شوراي عالي اصلاحطلبان در گفت و گو با «فارس» ناظر بر همين رويکرد است.
صوفي در خصوص عدم ارايه ليست انتخاباتي از سوي اصلاحطلبان گفت: فقط در يک صورت اين احتمال وجود دارد و آن رابطه مستقيم دارد با تأييد صلاحيت نامزدهاي ما براي انتخابات.
به گفته صوفي، ما در انتخابات رياست جمهوري و دوره دهم مجلس شوراي اسلامي به خاطر رد صلاحيتهايي که صورت گرفته بود مجبور به ارايه ليست حداقلي شديم. اين ليست حداقلي براي ما تبعات داشت و توقعات و انتظاراتي که مردم از رأي خود به اين ليست داشتند توسط منتخبين ليست اصلاحطلبان برآورده نشده است.
صوفي با تأکيد بر اينکه کارايي اصلاحطلبان در انتخابات نسبت به گذشته کاهش چشمگيري داشته است، گفت: خيلي از اصلاحطلبان معتقدند که هم چوب را بخوريم و هم پياز را، چرا بايد ليستي بدهيم که هم از اصلاحات هزينه کند و هم در نهايت نارضايتي مردم را افزايش دهد.
به همين دليل خود اصلاح طلبان از ناکارآمدي بهره گيري از ظرفيت هاي درون حزبي و کاريزمايي رهبرانشان براي ترغيب مردم به اعتماد به آنها و شرکت در انتخابات واقف هستند و اين مساله بيش از هر چيز ديگري بدنه و سر اصلاح طلبان را از شرکت در انتخابات دلسرد کرده است.
به گفته صوفي، رئيس دولت اصلاحات به تازگي در ديداري که با اعضاي فراکسيون اميد مجلس داشت تاکيد کرد که ديگر از من کاري ساخته نيست و مردم با حرفهاي من هم ديگر پاي صندوقهاي رأي هم نميآيند مگر اينکه تحولي جدي در دولت و مجلس شکل بگيرد. بنابراين اين نشان ميدهد که اين ليست حداقلي چقدر براي ما هزينه داشت.
به نظر مي رسد برقرار بودن نظارت استصوابي که پيش از اين منافع و عملکرد انتخاباتي اصلاح طلبان را تحت تاثير قرار داده، در انتخابات 1398 هم حضور و عملکرد انتخاباتي اصلاح طلبان را زير تاثير قرار دهد و آنها را از به کارگيري ظرفيت هاي نهفته شان محروم کند.
عملکرد فهرست هاي منتسب به اصلاح طلبان در مجلس و شوراي شهر در سال هاي گذشته موجب شد شوراي عالي اصلاح طلبان، جايگاه مرجع خود را در ميان افکار عمومي و خود اصلاح طلبان از دست بدهد. با بررسي شرايط کنوني اينکه جريان اصلاح طلبي بتواند تا 10 ماه ديگر تشکل جمعي جايگزين و کارآمدي را براي جلب اعتماد مردم ايجاد کند، بسيار دشوار به نظر مي رسد.
**اصولگرايان و شکاف هاي درون جرياني
اصولگرايان فارغ از دغدغه هاي اصلاح طلبانه چون نظارت استصوابي، با موانع متفاوتي براي انتخابات پيش رو دست و پنجه نرم مي کنند؛ چالش هايي چون اجماع که سال ها است جن شده و جمع اصولگراياني که بسم الله.
گويا دغدغه هاي اصلاح طلبانه و اصولگرايانه براي انتخابات پيش رو فرقي با گذشته نکرده است. سال ها است شکاف درون جرياني و ناتواني در دستيابي به اجماع، اصولگرايان را از دستيابي به نتايج انتخاباتي مورد نظرشان محروم کرده است؛ شکافي که شواهد از تداوم آن حکايت مي کند.
به رغم تلاش بزرگان جريان اصولگرا چون «محمدرضا باهنر»، گويا اختلاف ها عميق تر و سوداها بزرگتر از آن است که بتواند طيف هاي مختلف اين جريان را دور هم جمع کند و آنها را براي پيروزي در انتخابات هم قسم.
دلخوري هاي حجت الاسلام «علي اکبر ناطق نوري» از بزرگان جريان اصولگرا، همچنان فاصله او را با اين جريان حفظ کرده است. ترک مراسم افطاري باهنر از سوي ناطق با ورود «محمود احمدي نژاد»، از بي فايده بودن تلاش هاي ريش سفيد اصولگرايي براي جمع کردن اصولگرايان تحت يک لوا (هرچند به بهانه اي غير سياسي) حکايت دارد.
دلخوري «محمدباقر قاليباف» از اعضاي «جبهه مردمي نيروهاي انقلاب» را پاياني نيست و گويا او با سوداي پيروزي در انتخابات، راه خود را با عناويني چون «نواصولگرايي» از اصولگرايان جدا کرده است.
تشکل هاي مرجع اين جريان هم از کارکرد وحدت بخش خود تهي شده اند. «جامعه روحانيت مبارز» به عنوان تشکل پايه و راهبر جريان اصولگرايي، کارکردهاي سنتي و سياسي خود را از دست داده است.
مجموع شرايط ذکر شده موجب شده دو جريان سياسي اصلي کشور، برنامه اي جدي براي انتخابات پيش رو نداشته باشند. در اين ميان جريان اصولگرايي، با بهره گيري از شرايط خاص کشور، انتقاد از عملکرد دولت، مجلس و شوراي شهر پايتخت در دست گرفتن پرچم تغير وضعيت موجود را به عنوان مهمترين استراتژي انتخاباتي خود در دستور کار قرار داده باشد.
پژوهشم**9275**9279
انتهاي پيام /*
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۷۳۶۰۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرغ آمریکاییها غاز است!
از دید غربزدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام میشود مصداق امنیتسازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت! - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، محمدحسین مهدویزادگان در یادداشتی نوشت: دستگیری 900 دانشجو در دانشگاههای کالیفرنیا و تگزاس، ورود پلیس ضدشورش به حریم دانشگاهها با اجازه رسمی از نهادهای قانونی قدرت در آمریکا، ضرب و جرح شدید دانشجویان توسط پلیس فدرال و وعدههای انتخاباتی نامزدهای 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه (بایدن و ترامپ) مبنی بر اخراج دانشجویان معترض به رژیم صهیونیستی از دانشگاهها و حتی در صورت امکان خاک آمریکا، جملگی تبدیل به تیتر رسانههای غربی شدهاند. از سوی دیگر، تعمیم اعتراضات دانشجویی ضدصهیونیستی در آمریکا به کشورهای اروپایی، منجر به آن شده تا پلیس و نهادهای امنیتی کشورهای انگلیس، آلمان، فرانسه، ایتالیا، سوئد، فنلاند و دانمارک نیز مواضع مشابهی علیه دانشجویان منتقد نسلکشی صهیونیستها در غزه مطرح کرده و با وعده سختترین مجازاتها به خیال خود از وقوع این اعتراضات پیشگیری کنند!
1- اگر چه تونل وحشت نهادهای سیاسی و امنیتی غرب برای دانشجویان نتوانسته آنها را از مسیر انسانیت و غیرت منحرف کند اما سکوت برخی جریانات سیاسی در داخل کشورمان در قبال آنچه در آمریکا و اروپا میگذرد، جای بسی تأمل و البته شرم دارد!
در جریان اغتشاشات سالهای 78 و 88 و حتی در بحبوحه زمانی فتنهای که سال 1401 با محوریت و مدیریت پشت پرده فمینیستهای دوآتشه جریانات ضدانقلاب و برانداز داخلی و خارجنشین شکل گرفت، برخی احزاب اصلاحطلب و در راس آنها حزب اتحاد ملت به رهبری آذر منصوری (رئیس خودخوانده جبهه اصلاحات) بدترین و سختترین مواضع ممکن را در اتهامزنی به نظام جمهوری اسلامی و ساختار حقوقی و امنیتی جاری در آن اتخاذ کرده و از همافزایی با جریانهای ضدانقلاب مانند سلطنتطلبان و منافقین تروریست ابایی نداشتند. آنها مدعی بودند به قداست حریم دانشگاه اعتقاد عمیق دارند و دانشجو آزاد است هر گونه میخواهد رفتار کرده و شعار دهد و کسی نیز نباید جلودار آن باشد. در این مجال قصد نقد این رویکرد و تفکر را نداریم اما سوال اساسی این است: اگر دانشگاه دارای چنین قداست ذاتی و حریم محکمی است، چرا هماکنون از اردوگاههای رسانهای روشنفکر و غربزده داخلی صدایی در حمایت از دانشجویان آمریکایی و اروپایی مخالف نسلکشی کودکان فلسطینی مشاهده نمیشود؟!
2- صورتمساله مشخص است: از دید این غربزدگان، دستگیری و ضرب و جرح دانشجویان، چون در خاک آمریکا و اروپا انجام میشود مصداق امنیتسازی و ایجاد ثبات و یکدستی مواضع است و باید به آن احترام گذاشت(!) به نظر میرسد خط قرمز اصلاحطلبان نه آزادی است، نه دانشگاه، نه آزادی بیان، بلکه این قداست(!) آمریکاست که خط قرمز آنها در تحلیلها و گفتارهای رسانهای و حزبی محسوب میشود! سکوت بسیاری از احزاب اصلاحطلب در قبال اعتراضات غیرتمندانه دانشجویان آمریکایی و اروپایی، جلوهای از بدیهیات حاکم بر تفکر و مانیفست حزبی و دستورالعمل سیاسی این گروههاست. در اینجا ما با نوعی پارادوکس مدیریت شده مواجه هستیم که در آن رفتارها و ارزشها اصالت نداشته و این ساختارها هستند که حسن یا قبح یک رفتار یا گفتار را تعیین میکنند. گویا نظریه «ساختار - بازیگر» که توسط کنت والتز بر مبنای نگاه نئورئالیستی وضع شده، تبدیل به یک الگوی ثابت ذهنی و تحلیلی در میان اصلاحطلبان و حامیان فتنه شده است! جایی که ساختار نسبت به بازیگران اصالت داشته و بازیگرانی که نخواهند در قالب آن بگنجند، جایی در آن ندارند.
آنگونه که اصلاحطلبان تندرو و روشنفکران غربزده نسبت به ساختار جاری قدرت در غرب ارزش و احترام قائل هستند، خود شهروندان و حتی برخی سیاستمداران غربی نیستند! پلیس فدرال و دیوان عالی آمریکا، در این نگاه مسموم دارای ارزش هستند زیرا متعلق به ساختار قدرت در غرب هستند؛ آنها میتوانند هزاران دانشجو را سرکوب کرده و آنها را تا آنجا که میتوانند ضرب و جرح کنند و بعد هم با تحسین مدعیان آزادی بیان و حقوق بشر روبهرو شوند. این همان سیکل معیوبی است که ورودی و خروجی آن هر 2 بر اساس «غربپرستی» به جای «بها دادن به اصالتها و ارزشها» در آمریکا و اروپا شکل گرفته و البته، از سوی جریانات واداده داخلی نیز مورد کرنش و احترام واقع میشود.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/