میزگرد سیانان؛ هاس: ایران گزینههای زیادی دارد/ برنز: ایران تسلیم نمیشود
تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۷۵۱۰۲۸
شبکه «سیانان» در میزگردی با مشارکت دو دیپلمات برجسته آمریکایی، درباره تبعات سیاستهای دولت آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران هشدار داد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، برنامه «جیپیاس» که با مجریگری «فرید زکریا» از نظریهپردازان و تحلیلگران برجسته روابط بینالملل از شبکه «سیانان» پخش میشود، شب گذشته به موضوع ایران اختصاص داشت و کارشناسان حاضر در این برنامه درباره تبعات سیاستهای دولت کنونی آمریکا در قبال ایران صحبت کردند.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«ویلیام برنز» دیپلمات باسابقه و مسئول اصلی مذاکرات محرمانه با ایران در دولت سابق آمریکا یکی از مهمانان این میزگرد بود. او در پاسخ به سوال زکریا درباره سیاست دولت «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در مورد ایران، سیاست موسوم به «فشار حداکثری» را «قماری پرریسک» توصیف کرد و گفت: «شما دیپلماسی اجبار را آغاز کردهاید بیآنکه کانال دیپلماسی وجود داشته باشد.»
وی افزود: «رئیسجمهور میگوید توافق بهتری میخواهد، اما واقعیت چیز دیگری به نظر میرسد، اینکه این دولت فروپاشی یا تسلیم رژیم ایران را دنبال میکند، که هیچکدام اینها واقعبینانه به نظر نمیرسد.»
«ریچارد هاس» رئیس اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا» دیگر مهمان حاضر در این برنامه بود، که او هم به انتقاد از سیاست دولت ترامپ پرداخت و گفت: «اگر به وزیر خارجه گوش دهید، میبینید درخواستهایی برای تغییر بنیادین رفتار ایران ارائه کرده که عملا به معنی تغییر رژیم هستند... این بیش از آنکه دیپلماسی باشد، اجبار است.»
هاس گفت: دولت ترامپ به جای کنارهگیری از توافق هستهای، باید «بستهای اصلاحشده از توافق هستهای که مثلا موشکها و همچنین بندهای موسوم به غروب آفتاب را هم شامل شود» ارائه میکرد، که در آن صورت احتمالا اروپایی هم با رویکرد آمریکا همراه میشدند. وی افزود: «اما در حال حاضر فکر میکنم این دولت تلاش میکند فقط به ایران فشار بیاورد و خوب در مباحث اقتصادی دستاوردهایی هم داشته، اما این رژیم جایی نمیرود و نباید فراموش کنیم که این رژیم راههای متعددی هم برای پاسخ دارند.»
این دیپلمات سابق آمریکایی هرچند در بخشی از صحبتهایش مانند دیگر مقامهای آمریکایی ایران را به ارتباط با تروریسم متهم کرد، اما درباره گزینههای ایران گفت: «آنها همین الان دارند از خروج از توافق هستهای صحبت میکنند. آنها میتوانند از پیمان منع اشاعه (انپیتی) خارج شوند، میتوانند سراغ نیروهای آمریکایی در عراق بروند، میتواند تنش در سوریه را تشدید کنند. ایران گزینههای متعددی دارد، سایبری، تروریسم، نظامی و دیپلماتیک. نباید آنها را دست کم بگیریم.»
در ادامه، زکریا از مهمانان درباره استفاده بیش از حد از تحریمها سؤال کرد و گفت: این روند باعث شده تا «در اروپا، چین و روسیه به این فکر بیافتند که شاید لازم باشد جایگزینی برای دلار وجود داشته باشد.» برنز در این مورد گفت: «فکر میکنم رویکردی که در قبال ایران اتخاذ شده، خسارت جانبی زیادی دارد، که البته بخشی از آن مربوط به کنارهگیری از مجموعهای از توافقهای بینالمللی است. توافق هستهای، توافقنامه [اقلیمی]پاریس و چندین توافق دیگر. بخشی از این [خسارت جانبی]تعمیق شکاف میان ما و نزدیکترین متحدانمان است... بحث دیگر این است که به مرور زمان، نه یک شبه، سودمندی تحریم به عنوان ابزاری برای دیپلماسی آمریکا را تضعیف میکند.»
وی هشدار داد که اگر روند کنونی ادامه یابد، ممکن است روزی واشنگتن شاهد آن باشد که «نه تنها روسیه و چین، بلکه دوستان اروپایی هم گامهایی در راستای کاهش آسیبپذیری در برابر تحریم برداشتهاند.»
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: برجام گزینه های ایران فشار حداکثری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۷۵۱۰۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئالیسم سیاسی چیست؟
عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمیترین نظریه دربارۀ سیاست بینالملل است. پیشینۀ این نظریه را میتوان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگهای پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.
جنگهای پلوپونزی به مجموعه جنگهایی گفته میشود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژیهای جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگهای پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.
از دیگر چهرههای برجسته در سنت رئالیسم سیاسی میتوان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزههای برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشمانداز مسلط سیاست بینالملل درآمد.
در حالی که ایدهآلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بینالملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بینالمللی یا جهانی است، و چون حکمران است، میتواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.
افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبستهای تبدیل میکند که در آن سایر وفاداریها و بستگیها تابع وفاداری به ملت است.
اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایدهآلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشتهاند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان سادهلوحانه به "حقوق بینالملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعهطلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.
در مقابل، رئالیستها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بینالملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل میکند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.
از این منظر، دولتها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعهای فاقد دولت. در چنین جامعهای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.
اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بینالملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بینالملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیستها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بینالملل کاملا هم بیراه نیست.
با این حال میتوان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانیاش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.
بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بینالملل میشود.
در مجموع به نظر میرسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیستها و ایدهآلیستها از روابط بینالملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیستها بوده، ولی انتظارات رئالیستها را چنانکه باید برآورده نکرده است.
به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بینالمللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف میشود، ارجحیت دهد.
به همین دلیل است که رئالیستها بر نقش قدرت در مسائل بینالمللی چنین تاکید شدیدی دارند و میخواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامیاش بشناسند.
البته آنارشی بینالمللی به معنای درگیری بیامان و جنگ بیپایان نیست. رئالیستها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندیهای "توازن قوا" هماهنگ است.
این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان میکند که دولتها وارد اتحادهایی میشوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بینالمللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.
دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیستها معتقدند "نظم بینالمللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولتها به طور برابر توزیع نشده است.
در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرتهای بزرگ" هماهنگ شدهاند. سلسلهمراتب برآمده از دولتها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بینالمللی تحمیل میکند، و کنترلی را نشان میدهد که قدرتهای بزرگ از راه بلوکهای تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولتهای تابع" اعمال میکنند.
این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبیای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخشهای جهان گسترش یافت.
رئالیستها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک میکرد زیرا هزینههای نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هستهای میشد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.
از این رو سلسلهمراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیستها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیلشدهای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.
رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهمترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان میگویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاهطلبی قدرتهای بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هستهای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.
انتقاد دیگر را نظریهپردازان فمینیست مطرح کردهاند که معتقدند رفتار قدرتجویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابتجویانه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایدهآلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟