Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-04-28@12:31:54 GMT

اعترافات مردی که زنش را آتش زد

تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۸۰۵۲۹

اعترافات مردی که زنش را آتش زد

به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ،  اوایل بامداد نوزدهم بهمن سال گذشته بود که نیرو‌های امدادی اورژانس آژیرکشان به شهرک شهید باهنر مشهد (قلعه خیابان) وارد شدند و پیکر نیمه سوخته زن جوانی را به بیمارستان امام رضا (ع) انتقال دادند.

این زن ۳۱ ساله که از شدت درد به خود می‌پیچید بلافاصله توسط کادر درمانی بخش سوختگی بیمارستان مورد مداوا قرار گرفت و از مرگ حتمی نجات یافت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مداوای این زن که بخش زیادی از پیکرش دچار سوختگی‌های شدیدی شده بود مدتی ادامه یافت تا این که وی توانست با صورتی بانداژ شده مقابل قاضی شعبه ۴۰۴ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد قرار گیرد و شکایت خود را مطرح کند. اگرچه همسر این زن از زمان وقوع حادثه و با گزارش شاهدان عینی و نیرو‌های امدادی و با صدور دستوری از سوی قاضی سیدجواد حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) بازداشت شده بود، اما باید حقیقت ماجرا با اظهارات طرفین مشخص می‌شد.

گزارش‌ها حاکی است، به دستور سرپرست مجتمع قضایی شهید بهشتی مشهد این پرونده با توجه به اهمیت آن در شعبه ۴۰۴ بازپرسی مورد رسیدگی قرار گرفت و زن جوان که بهبودی نسبی یافته بود در برابر میز عدالت نشست و در تشریح ماجرا به قاضی باقری گفت: شب حادثه حدود ساعت ۱۲ نیمه شب بود که شوهرم با نگرانی و دلهره به منزل آمد، استرس داشت و با حالتی مضطرب مدعی بود که می‌خواهد برای رنگ کاری ساختمان به رشتخوار برود، چون شوهرم نقاش ساختمان است و گاهی به مکان‌های مختلف می‌رود من چیزی نگفتم آن شب هیچ دعوا و درگیری هم با یکدیگر نداشتیم. او سوار خودروی پرایدش شد و برای رفتن به رشتخوار از منزل بیرون رفت، ولی حدود یک ساعت بعد در حالی دوباره به خانه بازگشت که من و فرزندانم خواب بودیم.

وی زنگ زده بود و من متوجه نشده بودم تا این که گوشی تلفنم زنگ خورد و دیدم شوهرم است که می‌گوید در را باز کن! وقتی خواب آلود در منزل را به رویش گشودم به او گفتم مگر به رشتخوار نرفتی؟ گفت: نه! حالا می‌روم! او سپس در خانه چرخی زد و من هم برایش پرتقال آوردم! او بعد از خوردن میوه گفت: ساعت ۴ صبح مرا بیدار کن تا بروم!

آن شب  دوباره خوابیدم، اما وقتی حدود ساعت ۲:۳۰ چشمانم را گشودم او هنوز بیدار بود و با گوشی تلفن خودش ور می‌رفت! به او گفتم بخواب! مگر نمی‌خواهی صبح زود به رشتخوار بروی؟! با این جمله خودم نیز خوابیدم تا این که ناگهان با اصابت گوشی تلفن به صورتم از خواب پریدم تا نیم خیز شدم که ببینم چه اتفاقی افتاده ناگهان همسرم لگد محکمی به من زد که خون بالا آوردم! دیگر ترسیده بودم فکر می‌کردم در حال مرگ هستم، خودم را نیم خیز و چهار دست و پا به داخل حمام کشاندم! گفتم دارم می‌میرم! شوهرم که هنوز خشمگین بود فریاد زد الان راحتت می‌کنم! در یک لحظه که هنوز خون بالا می‌آوردم فریاد دختر ۹ ساله ام را شنیدم که با گریه می‌گفت: بابا! می‌خواهی چکار کنی؟! در همین زمان صورتم را به طرف در حمام برگرداندم که چهار لیتری تینر را دست شوهرم دیدم! فهمیدم چه نقشه وحشتناکی در سر دارد، التماسش کردم، اما او تینر را روی پیکرم ریخت و در یک لحظه فندکی را که در دست داشت روشن کرد.

التماس‌های من فایده‌ای نداشت و ناگهان شعله ور شدم خودم را زیر دوش حمام انداختم، ولی آتش خاموش نشد! جیغ می‌کشیدم که دارم می‌سوزم! ولی او با عصبانیت می‌گفت: بسوز! با سروصدا‌های ایجاد شده و فریاد‌های دخترم بود که همسایگان نیز آمدند و شوهرم با پتو شعله‌های آتش را خاموش کرد و ...

این زن جوان درباره انگیزه شوهرش از اقدام به قتل وی گفت: من ۱۲ سال است که با این مرد زندگی می‌کنم در این سال‌ها مشکلی با هم نداشتیم، اما از حدود یک سال قبل خون مرا به شیشه کرده است از طریق گوشی تلفنش فهمیدم که با زن دیگری رابطه دارد و به من خیانت می‌کند! بار‌ها مرا تهدید کرده بود که یا تو را می‌کشم یا یکی از فرزندانت را! چند بار هم مرا کتک زد، اما من از او شکایت نکردم!

 شوهر این زن جوان که به اتهام اقدام به قتل عمدی از طریق آتش زدن همسرش در جایگاه متهم نشسته بود نیز به قاضی باقری گفت: آن شب با همسرم جر و بحث داشتیم که این مشاجره‌ها تا اواخر شب ادامه داشت تا این که همسرم به داخل حمام رفت و من از حیاط منزل چهار لیتری تینر را برداشتم و روی او ریختم و سپس با فندک او را به آتش کشیدم! ولی بعد پشیمان شدم و با پتو شعله‌های آتش را خاموش کردم که هر دو دستم نیز در این حادثه دچار سوختگی شد!

متهم این پرونده هولناک ادامه داد: چند روز بود که همسرم سرناسازگاری گذاشته و به خاطر بیکاری همواره با من درگیر می‌شد حتی من یک خودروی ال ۹۰ خریدم که او اصرار داشت سند خودرو را به نام او ثبت کنم، ولی من از این کار خودداری کردم تا این که باز شب حادثه به من اصرار می‌کرد که به خانه پدرش در شهرستان برویم! به همین دلیل من هم عصبانی شدم! قاطی کرده بودم! نفهمیدم چگونه او را داخل حمام به آتش کشیدم! اکنون نیز از این کارم به شدت پشیمانم!  

با اعترافات صریح این مرد سنگدل، بازپرس شعبه ۴۰۴ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد با صدور قرار قانونی، وی را روانه زندان کرد تا این پرونده دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.

منبع: خراسان

انتهای پیام/س

قتل به خاطر بیکاری

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: قتل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۸۰۵۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گفت‌و‌گو با مردی که برای نجات جان دختر بچه‌ای وارد رودخانه خروشان شد

چند روزپیش ودربحبوحه بازندگی وجاری شدن سیلاب شدید دربرخی استان‌های‌کشور، فیلمی درفضای مجازی منتشرشد که نشان می‌داد جوانی از اهالی روستای مزن زمین شهرستان سرباز دراستان سیستان وبلوچستان، بدون توجه به شدت جریان آب وارد یک رودخانه عمیق شد و تلاش‌کرد تا بسته حاوی اقلام پزشکی را به دختربچه مجروحی برساند که در چند قدمی مرگ بود.

سلیم گهرام‌زهی، دهیار جوان ۳۳ساله روستای مزن زمین است که به دل خطر زدتاجان دختربچه را ازمرگ نجات دهد. روز حادثه سحر درخانه بود که کف پایش دراثر برخورد با خرده‌شیشه‌های شکسته لیوان برید و خونریزی‌کرد. او مبتلا به بیماری تالاسمی بود وباوجود این‌که اهل خانه سعی‌کردند بااستفاده ازپارچه خونریزی رامتوقف کننداماخون بند نیامد. آن‌طور که گهرام‌زهی توضیح می‌دهد، روستای آنها خانه بهداشت و درمانگاه ندارد و با بند نیامدن خونریزی پای دختربچه، یکی از اقوام او که در درمانگاه و به صورت تجربی بخیه زدن را از پزشکان یاد گرفته بود به سلیم‌گفت به اورژانس روستای علی‌آباد برود و باند استریل، سرم شست‌وشو و بی‌حس‌کننده بیاورد تا پای دختربچه را بخیه بزند.

به گفته او، اگر خونریزی ادامه پیدا می‌کرد، ممکن بود دختربچه جان خود را از دست بدهد. گهرام‌زهی همراه یکی ازدایی‌های سحر به روستای علی‌آباد رفتند وازاورژانس این روستا اقلام پزشکی را گرفتند. زمان بازگشت به روستا اماشرایط بحرانی بود. رودخانه سرباز به‌شدت طغیان‌کرده و سیلابی شده بود: «موقع برگشت و به خاطر پیاده‌روی چندساعته حسابی خسته بودیم. ساعت ۵ بعدازظهر بود و برگشت‌مان چند ساعت زمان می‌برد. نباید زمان را از دست می‌دادیم و جان دختربچه در خطر بود. درحالی‌که بسته لوازم پزشکی دستم بود با دو نفر از اقوام تصمیم گرفتیم دست همدیگر را بگیریم و از رودخانه رد شویم. کمی جلوتر رفتیم، اما آن دو نفر ترسیدند.

آن لحظه به تنها چیزی که فکر می‌کردم، نجات جان سحر بود. چون خودم هم یک دختربچه حدودا دوساله دارم. رودخانه بیش از۷-۶ هفت متر عمق داشت و خطرناک بود. به همراهانم گفتم من می‌روم، هرچه باداباد. بسته لوازم پزشکی را بالای سرم گرفتم و وارد آب شدم. امواج رودخانه قوی بود. سعی‌کردم تعادلم را در آب حفظ کنم، اما جریان سیلاب اجازه نمی‌داد. هرچه تلاش می‌کردم پایم را به کف رودخانه برسانم، نمی‌شد و اصلا انگار کفی وجود نداشت. آب به‌شدت عمیق بود.۱۰دقیقه وحدود۳۰۰ متر در رودخانه با امواج آب درگیر بودم تا جایی‌که ۳-۲ سه بار به طور کامل زیر آب رفتم و چیزی به غرق‌شدنم نمانده بود.

 لوازم پزشکی خیس شده بود، اما باید همان را به روستا می‌رساندم. بعد از مدتی خودم را به قسمت کم‌عمق رودخانه رساندم تا کمی استراحت کنم. به‌شدت خسته بودم و به تجدید قوا نیاز داشتم. چند دقیقه داخل آب استراحت کردم و وقتی خستگی‌ام کمی رفع شد، دوباره شنا کردم و مسیر بی‌خطر برای خروج از رودخانه را پیدا کردم.» بعد از بازگشت به روستا، گهرام‌زهی وسایل پزشکی را برای بخیه زدن به دست فامیلش رساند: «باند و گاز استریل خیس شده و قابل استفاده نبود و برای همین از مدرسه و نانوایی باند تمیز پیدا کردیم. چون الکل نداشتیم، بعد از شست‌وشوی ابزار پزشکی با سرم شست‌وشو با کمک هم ۱۳بخیه به پای سحر زدیم.

بعد ازسه روز اورا به بیمارستان ایرانشهر بردیم و در بیمارستان گفتند بخیه‌ها خوب زده شده است، اما چون خطر عفونت وجودداشت، پزشک بخیه‌هایی که زده بودیم را بازکرد و پس از ضدعفونی کردن، محل زخم را دوباره بخیه زد. با این‌که کارم خطرناک بود، اما پشیمان نیستم و خوشحالم‌که آن دو نفر وارد رودخانه نشدند، چون ممکن بود جان‌شان به خطر بیفتدوسیلاب آنها را ببرد.» گهرام‌زهی از نبود امکانات درمانی در روستای‌شان گله‌مند است و می‌گوید، چون درمانگاه وحتی خانه بهداشت هم نداریم، اگر کسی بیمار شود یا مادر باردار داشته باشیم، همه امیدمان به خداست و چیزی نداریم که دل‌مان به آن خوش باشد.

منبع: جام جم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • نحوه تعمیر کردن شیردوش حمام؛ یک روش برای جوشکاری با باتری ۱.۵ ولتی (فیلم)
  • اعجاز سنگ نمک را بدانید تا از بلای مختلف و انرژی‌های منفی به دور باشید | خود را به آرامش دعوت کنید
  • گفت‌و‌گو با مردی که برای نجات جان دختر بچه‌ای وارد رودخانه خروشان شد
  • عجایب جدید از ویروس کرونا؛ مردی پس از ۶۱۳ روز بیماری درگذشت!
  • بهره‌برداری از حمام بیگ‌جوان چایپاره با کاربری اقامتگاه بوم‌گردی 
  • مردی که ۶۱۳ روز کرونا داشت، فوت کرد
  • سلطان سلجوقی چگونه در طرشت زمین‌گیر شد؟
  • عصبانیت پسر معاون سابق از انتشار اعترافات متهمان پرونده‌اش
  • بهره‌برداری از حمام بیگ‌جوان چایپاره با کاربری اقامتگاه بوم‌گردی
  • عصبانیت پسر معاون سابق از انتشار اعترافات متهمان پرونده‌اش!