Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-04-30@19:58:55 GMT

قتل همسر و مادرزن به دست داماد عصبانی

تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۸۶۳۳۴

شوهر عصبانی که ساعاتی پس از تحویل سال همسرش را با ضربه چاقو کشته و مادر زنش را نیز زخمی کرده بود، به قصاص نفس محکوم شد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، رسیدگی به این پرونده یک ساعت بعد از تحویل سال ۹۷ و به‌دنبال یک تماس تلفنی به مأموران کلانتری ۱۰۶ نامجو شروع شد.

تیم جنایی در حوالی خیابان سلمان فارسی با جسد زن ۳۹‌ساله‌ای به نام فریده روبه‌رو شدند که با ضربات چاقو به گردن و شکم به قتل رسیده بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نخستین بررسی‌ها نشان داد مرد ۴۴‌ساله‌ای به نام فرید به خانه مادر زنش آمده و پس از درگیری با همسرش او را به قتل رسانده و مادر زنش را نیز با ضربات چاقو به شدت زخمی کرده و از محل گریخته است. متهم چند ساعت بعد خودش را به پلیس معرفی کرد و گفت: ۲۰‌سال قبل ازدواج کردم. حاصل زندگی مشترک ما دو پسر ۱۹ و شش‌ساله و یک دختر ۱۶ ساله است. من کارگر فصلی بودم و همیشه چند ماه از سال کار و درآمد زیادی هم نداشتم. از پنج سال قبل به خاطر بیکاری با همسرم اختلاف پیدا کردم، تا اینکه همسرم به دادگاه شکایت کرد و درخواست طلاق داد. بعد هم از خانه قهر کرد و همراه سه فرزندم به خانه مادرش که دو کوچه بالاتر از خانه ما بود رفت. خیلی تلاش کردم او و بچه‌هایم را به خانه برگردانم، اما موفق نشدم. همسرم مهریه‌اش را به اجرا گذاشت و در دادگاه درخواست نفقه داد. من هر ماه ۷۰۰‌هزار تومان به‌عنوان نفقه برایش واریز می‌کردم تا اینکه مدتی قبل خودرو پیکانی خریدم و با آن شروع به مسافرکشی کردم و از همسرم خواستم به خانه برگردد. در نهایت با اصرار من قبول کرد سال جدید به خانه برگردد. خیلی خوشحال بودم برای او و فرزندانم لباس نو خریدم و قرار شد به مسافرت برویم. یک ساعت بعد از تحویل سال به خانه مادر زنم رفتم و از او خواستم برای رفتن به مسافرت آماده باشد، اما همسرم زیر قولش زد و گفت با من به مسافرت نمی‌آید و قصد جدایی دارد.

خیلی عصبانی شدم. به خانه‌ام رفتم و چاقویی از آشپزخانه برداشتم و به خانه مادر زنم برگشتم. با هم درگیر شدیم و با چند ضربه او و مادرش را زخمی کردم. بلافاصله از خانه فرار کردم و چاقو را به مخروبه‌ای کنار خانه مادر زنم انداختم. تا صبح در خیابان‌ها پرسه زدم و در حالی که به شدت پشیمان شده بودم، صبح روز بعد خودم را به کلانتری معرفی کردم.

در دادگاه چه گذشت؟

در آغاز جلسه دادگاه که در شعبه دوم به ریاست قاضی زالی برگزار شد، دختر و پسر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای پدرشان حکم قصاص خواستند. آن‌ها گفتند می‌خواهند هرچه زودتر این حکم اجرا شود. اما برادر کوچکشان از قصاص گذشت و اعلام رضایت کرد.

پس از آن خواهر و برادر‌های مقتول به قضات گفتند: این مرد هم خواهرمان را کشت و هم مادرمان را زخمی کرد که چند ماه بعد بر اثر همان جراحت‌ها جان سپرد؛ بنابراین خواهان دریافت دیه هستیم.

در ادامه متهم نیز ضمن ابراز پشیمانی گفت: من از مرگ همسرم ناراحت و پشیمان هستم. او را دوست داشتم و می‌خواستم با همسرم زندگی کنم.

قضات در پایان جلسه محاکمه متهم را به‌خاطر قتل همسرش به قصاص محکوم کردند.

منبع: تابناک

کلیدواژه: قتل همسر مادرزن فتح خرمشهر جوشن کبیر شب قدر ترزامی هوآوی انصارالله یمن برگزیت زیبا حالت منفرد علی ربیعی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۸۶۳۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر

منافقین تروریست پس از حمله به منزل شهید نوری تاجر و ترور وی منزل مسکونی این شهید را پیش چشمان مادرش به آتش کشیدند. - اخبار رسانه ها -

مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛ ترور یک نوجوان پیش چشمان مادرش و آتش زدن خانه

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، شهید سعید نوری تاجر در سال 1342 در خانواده‌ای مذهبی متولد شد.

در روزهای انقلاب این شهید در صحنه‌های مبارزه با رژیم شاه با حضور در راهپیمایی‌ها، حمل پلاکاردها و توزیع اعلامیه‌ها مشارکتی فعال شد.

شهید نوری تاجر پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیت در سنگر مدرسه و زمینه های هنری و فرهنگی و تبلیغاتی به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد.

وی پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی از جهادگران به منظور سمپاشی و ضد عفونی کردن محیط جبهه عازم مناطق عملیاتی شد.

این شهید گرچه از لحاظ جسمی در وضعیتی مناسب به سر می‌برد ، اما آنچنان در اشتیاق انجام وظیفه فعال بود که عاقبت در اثر گرمای سوزان بیابان های دشت ذهاب و قصرشیرین با تنی رنجور و تب شدید به وسیله همرزمانش به تهران بازگردانیده شد.

وی پس از بهبودی و گذراندن دوره نقاهت به آرزوی شهادت به جبهه بازگشت.

شهید نوری تاجر گرچه به عنوان شاگرد ممتاز در امتحانات گزینش دانشکده تربیت معلم قبول شده بود اما جبهه را به دانشکده ترجیح داد و به عنوان عضوی از بسیج گاهی به پاسداری از حوالی بیت امام خمینی (ره) مشغول می‌شد.

روز شهادت

حوالی اذان مغرب در روز بیست و دوم تیر 1361، نزدیک افطار دو نفر از تروریست‌های منافق به منزل آن‌ها می‌روند، سعید در کنار مادرش بر سر سفره افطار در انتظار نوای اذان نشسته بود، زنگ به صدا در آمد و سعید از جا بلند شد و درب را باز کرد و در همان لحظه اول با مشاهده تروریست‌ها به ماهیت آن‌ها و نقشه شومی که در سر داشتند، پی برد و درب را به روی آن‌ها بست.

در این لحظه یکی از تروریست‌ها از فرصت استفاده کرده و پایش را جلوی درب گذاشت و چند تیر به سوی سعید شلیک کرد، سعید با تمام قوا درب را نگه داشت اما به دلیل جراحات وارده و درد و خونریزی با پیکری خون آلود بر زمین افتاد، سپس تروریست‌ها به درون خانه هجوم آورند و پس از بازرسی منزل، خانه را به آتش کشیدند.

مادر سعید سراسیمه پیکر پاک فرزند مجروح را در آغوش کشید و سر وی را بر بالین خود گذاشت، منافقین در همین حال گلوله‌ای به گلوی این شهید شلیک کردند و در حالی که خانه در شعله‌های آتش می سوخت، از صحنه فرار کردند.

روایت روزنامه اطلاعات از این جنایت

دو موتور سوار زنگ می‌زنند و سعید نوری پاسدار بسیجی 19 ساله‌ای که دیری نیست از جبهه آمده است علیرغم همه دقت‌های امنیتی که همواره بدان معتقد بود و مراعات می‌کرد اینبار با اندکی غفلت در را کمی باز می‌کند.

منافقین لوله اسلحه را از شکاف در به داخل آورده و سعید را به رگبار می‌بندند. سعید روزه دار بود و با خون خود افطار کرد. آن سو‌تر مادر مقاوم او بود که همراه کودک یک ساله اش تازه بر سر سفره افطار نشسته بود و منتظر سعید بود و دیگر هیچ کس در خانه نبود. در نیمه باز، صدای شلیک نیز همچنان بلند، شیشه‌ها شکسته، بچه یک ساله با شدت تمام فریاد زنان و پیکر خونین و رشید سعید فرو افتاده بر خاک و چه غریب و چه قهرمان و چه مظلوم. طنین اذان هنوز در فضاست و هوا رو به تاریکی است و سفره افطار همچنان گسترده و منافق تروریست اتاق‌ها و کمد‌ها را می‌چرخد که بقیه کجایند؟ غریبانه‌تر از این چگونه ممکن است؟ خانه را به آتش می‌کشند و در آخرین لحظات مغز سعید را با تیر خلاص می‌کوبند و می‌گریزند و این فاجعه پیش چشمان مادری رخ می‌دهد که پیکر پر خون فرزندش را در آغوش کشیده است و آن‌ها با قساوت یک جلاد خود فروخته مسخ شده حتی همین صحنه را نیز می‌بینند و بازهم از سعید نمی‌گذرند و تیری دیگر به او شلیک می‌کنند.

منبع:‌ میزان

انتهای پیام/

 

دیگر خبرها

  • روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹ساله‌اش!
  • دست‌درازی به دختر خردسال توسط پدر | مادر با مفتول شوهرش را کشت!
  • تازه داماد ۲۰ ساله‌ای که بعد از تیرخلاص جیش‌الظلم زنده ماند
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند
  • مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد