Web Analytics Made Easy - Statcounter

دعوای پایان‌ناپذیر مکتب‌های اقتصادی حالا در ایران وارد فاز تازه‌ای شده است. آفتاب‌‌نیوز : اقتصاد ایران در حالی تحت فشار تشدید تحریم‌های امریکا، دومین رکود تورمی خود را در دهه نود تجربه می‌کند که بسیاری از اقتصاددانان منتقد سیاست‌های بازار آزاد معتقدند انتخاب مکتبی دیگر و رفتن راهی متفاوت می توانست شرایط را امروز دستخوش تغییر نماید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


حسین راغفر از جمله اقتصاددانانی است که خود را به سوسیالیستها در ایران و جهان نزدیک می‌داند و سیاست‌های اقتصادی ایران را نولیبرالیستی می‌خواند. او در سال گذشته چند اظهارنظر تند و تیز علیه دولت روحانی و تئوریسین های اقتصادی آن خصوصا مسعود نیلی داشت که البته این نظرات با پاسخ تند و جنجالی محمد طبیبیان همراه شد.
این نقد اما تنها معطوف به طیف نهادگرایان نیست، اقتصاددانان دست راستی نیز با خروج از دولت ترجیح دادند فعلا در نقش منتقد قرار  گیرند. زاویه نقد تنها در این حوزه تفاوت دارد.  این طیف اتفاقا دولت را متهم به عمل نکردن تام و تمام به سیاست‌های مستند به اقتصاد بازار می‌دانند و دسته دیگر منتقدان، وضعیت کنونی را محصول سیاست‌های اجرایی پیشنهادی از سوی طیف پیش گفته اعلام می‌کنند.  
این اقتصاددان منتقد در گفت و گو با خبرآنلاین ضمن تشریح علل ضعف اقتصاد ایران طی دهه های گذشته گفت: سیاست بازار آزاد در کشورهای پیشرفته نیز ضعف‌های زیادی را از خود نشان داده و در نتیجه تلاش شده است با محدود و قانونمند کردن آن، جلوی بروز ایرادات و بحران‌ها گرفته شود، این در حالی است که برخی بدون توجه به این ایرادات شیفتگی خود را به سیاست اقتصادی بر محور بازار آزاد نشان می دهند.
 وی ادامه داد: بهترین گواه برای رد دعاوی طرفداران بازار آزاد، شرایط امروز ایران است. بنا بود بازار آزاد و تعدیل ساختاری توسعه را ممکن کند که نکرد و شرایط بدتر شد. هر چند نولیبرالهای وطنی همچنان خود را محق می دانند اما شرایط امروز در ایران نشان از چرایی بیراه بودن این راه دارد.
این استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا اضافه کرد: در سطح جهان هم این وضعیت وجود دارد، به همین دلیل بررسی سرانه میزان خوشبختی مردم نشان از آن دارد که مردم دانمارک، نروژ و سوئد بهترین شاخص‌ها را دارند. حالا برای درک وضعیت بهتر است ببینمی حوزه مداخله دولت در این اقتصادها چگونه است.
راغفر در توضیح این مطلب افزود: در این کشورها دولت در اقتصاد به سود رفاه اجتماعی مردم دخالت می کند. از این رو به نظر می‌رسد بازار آزاد ناب آن طور که در ایران از آن صحبت می شود؛ جز در چند کشور آمریکای لاتین و آفریقا در هیچ کشوری اجرا نشده است.
مشروح گفت وگوی خبرآنلاین با این استاد دانشگاه را در ادامه بخوانید:
*سوسیالیسم یا لیبرالیسم؟ از نظر شما کدام تفکر در دنیا راهبردی تر بوده است؟
دعوای سوسیالیسم یا لییبرالیسم، حالا دو قرن را به خود دیده است. از میانه قرن بیستم تنور دعوا در این بخش داغ شد؛ جهان در آن روزها برابر دو راه حل برای توسعه قرار داشت؛ توسعه بر مبنای رشد متوازن اجتماعی، یا توسعه بر مبنای اولویت‌های فردی. پیش از پایان این قرن جهان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دیگر حکومت‌های چپ را نظارت کرد تا لیبرال‌ها سند این تحولات را به نام خود بزنند و اینگونه برداشت کنند که شکست انها پیروزی ماست. تاچر و ریگان در دو سوی عالم نماد نسلی از رهبران جهان بودند که اعتقادی جدی به اغاز دوباره تاریخ داشتند. از سوی دیگر فروپاشی شوروی تمامی نیروهای رادیکال و سیاست ورزان چپ از موافقان تا منتقدان شوروی را مجبور به عقب نشینی کرد.
بهترین گواه برای رد دعاوی طرفداران بازار آزاد، شرایط امروز ایران است. بنا بود بازار آزاد و تعدیل ساختاری توسعه را ممکن کند که نکرد و شرایط بدتر شد. هر چند نولیبرالهای وطنی همچنان خود را محق می دانند اما شرایط امروز در ایران نشان از چرایی بیراه بودن این راه دارد.
وقتی همه منتقدند
*کدام طیف اقتصادی با سیاست‌های جاری دولت‌ها در ایران موافقند؟ کدام طیف اقتصادی مسئولیت مسیر طی شده در سال های گذشته را می‌پذیرند؟
 بحث اولیه ما این بود که کدام مکتب اقتصادی راهگشای اقتصاد ایران است؛ برای پاسخ به این سئوال طبیعی است که باید به گذشته نگاه کنیم تا مسیر آینده را دریابیم.
من معتقدم وضعیت کنونی ما ریشه در اجرای سیاست های منتسب به اقتصاد آزاد دارد در حالی که باید این دوستان توضیح دهند که منظورشان از اقتصاد بازار و اقتصاد آزاد دقیقا چیست؟
اگر منظور از بازار آزاد اقتصادهایی چون ایالات متحده، انگلستان و ژاپن است، ما چیزی شبیه آنچه دوستان می گویند در این کشورها نداریم چرا که اقتصاد فعلی ما عملا اقتصاد غارتی است.
گرچه بازار آزاد و نظام لیبرالی کاستی‌های فراوانی دارد اما این بحث‌ها در ایران موضوعیت ندارد. اقتصاد امروز کشور ما ناشی از یکسری اصلاحات نولیبرالی است که نظام اقتصادی را به شرایط امروز کشانده و مانند دفعات قبل، با آغاز بحران مسببان خود را کنار کشیدند و توپ را به زمین دیگران می اندازند.
*الگوهای جایگزین و موفق اقتصاد بازار آزاد چیست؟
اجرای سیاست‌های مختلف سبب می شود مدل ناب هیچ مکتبی را مشاهده نکنیم، با این همه بسیاری از اقتصادهای نوظهور شرق مداخله مستقیم دولت را در چند دهه اخیر تجربه کرده و می‌کنند. به هر حال الگوهای مشارکتی و اجتماعی، بهترین جایگزین برای سرمایه داری حاکم بر جهان است.


*ماحصل بازارگرایی چیست؟ از یک سو می بینیم چین با لیبرالی شدن و آزاد کردن اقتصاد خودش توسعه یافت از سوی دیگر در کشور ما این مکتب راه به جایی نبرده است. آیا می توان به این مکتب اقتصادی در کشور تکیه کرد؟
نابسامانی امروز ماحصل سی سال بازارگرایی است. جز در ایران هیچ کسی در کشورهای دیگر چین را اقتصادی لیبرال یا بازار آزادی نمی خواند. این تبلیغات ایدئولوژیک است که خریداری ندارد. در چین برنامه ریزی متمرکز دولتی وجود دارد و کنترل دولتی بر همه بخش ها حاکم است. آنها هیچ کدام از صنایع مادر و بزرگ خود را واگذار نکردند و اصلاحات پسا مائو نیز اجازه ایجاد بنگاه‌ها را به بخش خصوصی داد وگرنه سیاست‌گذاری پولی کاملا در دست دولت است که بر اساس برنامه‌ریزی‌های مختلف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تعیین می شود.
این روش کاملا پوچی است که معنا ندارد، چرا که هر کشور شرایط خاص خود را دارد و حتی در میان کشورهای پیشرفته نیز مدلهای مختلفی داریم، دانمارک و آمریکا هر دو توسعه یافته هستند اما با دو نظام اقتصادی و سطح مداخله گری مختلف دولتی. با این همه مقایسه کوبا با آمریکا  و فرانسه با ویتنام کاملا عوامانه است. به هر حال بازار در برخی بخش ها و در کشورهای جهان موفق بوده اما در این کشورها که اغلب در غرب هستند، نهادها به شدت بر عملکرد بازار نظارت می کند و هر تخلفی از سوی سرمایه داران و قدرتمندان با پاسخ  و اعتراضات اجتماعی مواجه می شود. وگرنه بازار به تنهایی و در غیاب قوانین ابزاری است برای چپاول مردم.
*ارزیابی شما از سیاستهای اقتصادی ایران در سال‌های پس از جنگ و به ویژه از سال ۸۴ به این سو و حاکمیت تفکر بازار آزاد بر اقتصاد کشور چیست؟
در این سال ها به نام آزاد کردن اقتصاد و به کام قدرتمندان، چه منابعی جابجا شد؟ نابرابری‌های امروز ماحصل این ریل گذاری در کشور بوده و با نابودی حجم زیادی از منابع کشور، عملا معیشت خانوار را در شرایطی قرار داده که به مراتب از سال ۸۸ عقب‌تر هستیم اما درآمد ثروتمندان افزایش یافت.
حاکمیت بازار آزاد در ژاپن وجود ندارد. در این کشور سیاست اقتصاد آزاد متفاوت با ایران است، در این کشور هدف از رشد اقتصادی اشتغال و از این طریق کاهش نابرابری بوده است و برای این اقدامات گسترده ای برای سرمایه گذاری دولتی در بخش رشد منابع انسانی کردند که ثمره آن را امروز می بینیم. این در حالی است که ایران از این نظر روندی معکوس را پیش گرفت و به تدریج بازار را بر نظام آموزشی حاکم شد و از کیفیت فارغ التحصیلان نیز کاسته شد.
تضاد اصلی میان کار و سرمایه است
تضاد اصلی اقتصاد ایران، تضاد میان کار و سرمایه است و اغلب تحولات اقتصادی و اجتماعی نیز به دلیل بالا گرفتن این دعوا بوده است. تا کنون همواره سرمایه و طبقات بالا حاکم بوده اند و از مواهب اقتصاد کشور بهره فراوان بردند حال آن که کار پدید آورنده و منشا اصلی ثروت در اقتصاد ایران و دیگر کشورهای جهان است.
 بانک ها را در خدمت سرمایه داران تجاری هستند. بخش خصوصی ایران هیچ شباهتی به بخش خصوصی کشورهای توسعه یافته ندارد. بازار محدود شده در کنار بخش خصوصی التزام یافته هیچ شباهتی به آن چه در ایران ظهور کرده ندارد. در ایالات متحده که خود بزرگترین قطب سرمایه داری جهان است نیز بخش خصوصی تا این حد هر چه خواست را انجام نداد. تفاسیری که نولیبرال های وطنی ما از بازار آزاد دارند در هیچ کشوری اجرا نشده به جز چند کشور فاسد آمریکای لاتین چون پاناما و چند کشور آفریقایی که بحران بقا در آن حاکم است.
تضاد اصلی اقتصاد ایران، تضاد میان کار و سرمایه است و اغلب تحولات اقتصادی و اجتماعی نیز به دلیل بالا گرفتن این دعوا بوده است. تا کنون همواره سرمایه و طبقات بالا حاکم بوده اند و از مواهب اقتصاد کشور بهره فراوان بردند حال آن که کار پدید آورنده و منشا اصلی ثروت در اقتصاد ایران و دیگر کشورهای جهان است.
*طی سه دهه گذشته که دچار بحرانهای عمیق در اقتصاد کشور بودیم بیشترین حکومت اقتصادی از آن کدام مکتب فکری بود و چه نتیجه ای داشت؟
نولیبرالهای ایرانی را سیاست گذاران امروز و کسانی هستند که سه دهه مسئولیت داشتند اما یک روز هم پاسخگو نبودند. متاسفانه این طیف عملا بستر را برای سوداگران فراهم کرد و با توجه به حمایتی که از سوی قدرتمندان می شدند رسانه های زیادی در کشور را در دست گرفتند و صدای منتقدان را با هیاهو خاموش کردند. هر گاه هم بحران ایجاد می شود دولت را سرزنش می کنند.
*منتقدان اقتصاد آزاد و طیف چپ اقتصادی چرا در عمل کاری نکردند و تنها به انتقاد دست زدند؟
باید از دولت ها پرسید چرا علی رغم این همه مشکلی که تئوری های این افراد ایجاد کرده نمی توانند از این طیف دست بکشند؟ به هر روی دولت خود منافع عده ای را باید تامین کند و در همین راستا مسئولان را انتخاب می کنند. با این همه به جای انتقاد به اقتصاددانانی که هیچ گاه فرصتی برای ارائه و اجرای پیشنهادات خود نداشتند باید به بررسی انتقادی کارنامه کسانی دست زد که اکنون در جایگاه مخالف و اپوزیسیون آدرس غلط می دهند. صنایع فولاد و پتروشیمی را چه کسانی با بودجه دولت ایجاد کردند و همواره نیز از نعمت رانت بهره مند می کنند ولی به بودجه بهداشتی و آموزشی دائما ایراد می گیرند؟ چه کسی به پتروشیمی ها غیرقابل توجیه ایران لقب پیشران اقتصادی داد؟ آن چه امروز به عنوان بازار آزاد در ایران تبلیغ می شود دگماتیسم نقابداری است که کشور را به آزمایشگاه تئوری های خود تبدیل کرد.
ایشان در جلسه ای گفته اقتصاد علمی چون فیزیک است با قوانین مشابه! این آقا بارها به عنوان وزیر در اقتصاد کشور سیاستگذاری کرد و در عرض پنج سال دوره وزارتش در وزارت راه رسما مسکن کشور را رها کرد و حالا در جایگاه یک کارشناس اقتصادی صحبت می کند حال آن که او باید پاسخگو باشد. همین آقایان معتقد به بازار توضیح دهند چرا در حالی که مسکن آزادترین بخش اقتصاد کشور است و عملا در دستان بازار رها شده است، مافیایی تو در تو بر آن حاکم شدند و مسکن لوکس بیش از نیاز و تقاضا است ولی مردم فقیر از داشتن یک مسکن بی بهره هستند. به کوه، جنگل و ساحل رحم نکردند و کشاورزی در شمال کشور را نابود کردند چون نه قانونی وجود دارد و نه نظارت اصولی تا سوداگران در آرامش تعطیلات خود را در بکرترین مناطق کشور خوش‌گذرانی کنند و بابت نابودی محیط زیست نیز حتی مالیات نمی‌پردازند. اما مالیات کارگر و کارمند پیش از پرداخت حقوق از حسابش کسر می‌شود. خنده‌دارتر این که نولیبرالهای وطنی این اقتصاد در خدمت ثروتمندان را سوسیالیستی می داند.
*بهره گیری از الگوی توسعه بازار چطور؟ آیا این الگو می تواند در حل معضلات راهگشا باشد؟
به هیچ عنوان، تجربه همین سال ها در ایران واهی بودن این ادعا را نشان می‌دهد و این الگویی شکست خورده برای نابودی کشورهای در حال توسعه است. اغلب کشورهای پیشرفته دخالت دولت، تخصیص منابع و سیاست‌های تکلیفی را اجرا کرده و پس از توسعه یافتن حامی تجارت آزاد شدند. چین نیز از همین مسیر پیروی کرد  و هم اکنون نیز برای چند دهه آینده برنامه ریزی دقیقی دارد اما در ایران همه برنامه ریزی ها در خدمت منافع سرمایه داران است.


*این آزادی اقتصادی کجا وجود دارد؟
همین حالا می بینید ۳۰ میلیارد دلار از کالاهای مورد نیاز مردم را صادر کردند و ۳۰ میلیارد دلار آن را بازنگرداندند تا وقتی دوباره قیمت ها بالا رفت به کشور بیاورند. این آزادی اقتصادی کجا وجود دارد؟ اقتصاد ما تحت حاکمیت سرمایه تجاری است به همین دلیل سوداگری در آن بیشترین سوددهی را دارد و در حالی که مردم بسیاری زیر خط فقر مطلق هستند، ماشین های لوکس وارد کشور می شود.
ادامه این روند بقا را تبدیل به مساله اصلی جامعه خواهد کرد. به طولانی شدن صف کلیه فروشی و بچه فروشی دقت کنید، این نتایج واقعی نولیبرالیسم است. این ها در کشورهایی چون یونان، کلمبیا، اندونزی و... نیز نتایجی مشابه داشتند و حالا به جای منتقدان باید از مدافعان سرمایه داری بازاری پرسید، وعده هایی که دادید چه شد؟ چند دهه دیگر فقیرسازی باید ادامه یابد تا به شما ثابت شود که نظراتتان نه تنها غلط بلکه ویرانگر است؟ این سیستم را من سرمایه داری غارتی می نامم، یک نولیبرالیسم وطنی نامسئول و دگم که هرگز حاضر نیست از اشتباهات خود دست بکشد.
*آیا شما خود را نهادگرا می دانید؟
 نهادگرا کدام است؟ این هم از آن حرفها است که نولیبرال ها آن را مطرح می کنند. مساله مشخص است در جایی که منابع از تقاضا خیلی کمتر است باید سهمیه بندی را حداقل برای کوتاه مدت انجام داد و این مهم در انگلستان جنگ دوم هم اجرا شد. اگر در این شرایط سهمیه بندی صورت نگیرد، کالای اساسی به فقرا نخواهد رسید و باید از مرگ چند میلیون نفر استقبال کرد. فراموش نکنیم که کالاهای اساسی، برای ادامه حیات ضروری است و سپردن حداقل های یک زندگی به دست بازار آن هم در شرایط بحرانی کاری است که می تواند در صورت حاد شدن شرایط به مرگ بسیاری بیانجامد. این نهادگرایی نیست، این جلوگیری از فجایع احتمالی است که می‌تواند به خطرات امنیتی در کشور هم منجر شود.
انگلیس با ۴۰۰ سال سابقه سرمایه داری صنعتی بهداشت، سلامت و آموزش عمومی رایگان و دولتی دارد و اساسا این امکان حتی برای مارگارت تاچر هم نبود که به آن چنگ بیاندازد. این میان انگلستان یکی از مراکز پولشویی باندهای مافیای مواد مخدر و اسلحه است و مرز اقتصادی آن دوبی محسوب می شود. با این همه افزایش جرم و جنایت و نابسامانی ها محصول خانم تاچر و تیم دست راستی اوست. البته در انگلستان هم بازار آزاد مانع زندگی بهتر مردم است. تحولات حزب کارگر انگلیس و افزایش تمایل به این حزب که پس از چند دهه دوباره سیاستمداران رادیکال و چپگرا را به کانون این حزب آورد، نشان از تمایلی چشمگیر برای کنار گذاشتن سیاست های بازاری به سود سیاست های اجتماعی است.
فراموش نکنیم که کالاهای اساسی، برای ادامه حیات ضروری است و سپردن حداقل های یک زندگی به دست بازار آن هم در شرایط بحرانی کاری است که می تواند در صورت حاد شدن شرایط به مرگ بسیاری بیانجامد. این نهادگرایی نیست، این جلوگیری از فجایع احتمالی است که می‌تواند به خطرات امنیتی در کشور هم منجر شود.
* در رابطه با تفکر و سیستم اقتصادی حاکم بر امریکای فعلی چه نظری دارید؟ آیا می توانیم از الگوی اقتصاد آمریکا برای مقابله با آن استفاده کنیم؟
آمریکا با این همه ادعای بازار آزاد و لیبرالیسم اکنون خود بزرگترین ناقض انواع تجارت آزاد شده و رسما هر کاری می خواهد انجام می دهد. هیچ کشوری هم نمی تواند به این کشور اعتراض کند. درنتیجه بازار آزاد توهم است و در همه کشورها محدود می شود. در همه کشورها قیمت گذاری در مورد برخی کالاها و خدمات اجرا می شود ولی در ایران تقبیح می شود.
با این همه الگوی آمریکایی برای ایران کارا نیست. ما نباید حتما خود را با ابرقدرتها مقایسه کنیم، چرا نروژ، فنلاند، ایسلند، دانمارک و سوئد با بالاترین سرانه رضایت و رفاه که ماحصل دولتی مداخله گر و برنامه ریزی در کنار بازار است را به عنوان مدل های موفق بشناسیم. در این کشورها سرمایه داران و ثروتمندان بیشترین مالیات را می پردازند و فقرا و بیکاران نیز بهترین امکانات رفاهی را دریافت می کنند. این کشورها مانند انگلیس و امریکا استعمارگر نیستند و مردم آن نیز از سطح بالای زندگی برخوردارند. بازار در این کشورها در خدمت جامعه قرار دارد و به بازار اجتماعی معروف است. از قضا توسعه یافتگی آن ها از هر کشور دیگری بالاتر و نسبت جرم و جنایت نیز اندک و ناچیز است. در هر حال حتی شاخص‌های توسعه نیز نشان می دهد اغلب کشورهایی که شاخص‌های بالای اقتصادی و اجتماعی را دارند بازار را به سود اجتماع مهار کردند و این برعکس ادعای نولیبرالهای ایرانی است.
خبرآنلاین 

منبع: آفتاب

کلیدواژه: راغفر اقتصاد ایران تحریم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۹۱۵۸۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آحاد مردم در نظارت و مدیریت اقتصادی مشارکت خواهند داشت

رهبر انقلاب در دیدار رمضانی مسئولان نظام ضمن تذکر برخی نکات برای تحقق شعار سال ۱۴۰۳، سال «جهش تولید با مشارکت مردم»؛ فرمودند: «یکی از موانع که مربوط به شعار سال [هم]هست، مداخله‌های دولتی و حکومتی در مسائل اقتصاد است. این را ما سال‌ها است داریم مطرح میکنیم. امسال بنده مسئله‌ی «مشارکت مردم» را در شعار سال قرار دادم، برای اینکه به امکانات مشارکت مردم بیشتر توجّه بشود و مردم در مسائل اقتصاد به معنای واقعی کلمه به عرصه بیایند. مردم یعنی توان مردم؛ توان مالی، توان فکری و ذهنی، توان ابتکاری؛ ابتکارات مردم وارد میدان بشود. ما سود میبریم.» ۱۴۰۳/۰۱/۱۵

در گفتگوی تفصیلی با سید احسان خاندوزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی، وضعیت اقتصادی کشور و برنامه‌های دولت برای تحقق شعار سال ۱۴۰۳ یعنی «جهش تولید با مشارکت مردم» بررسی شد. خاندوزی معتقد است برای عملیاتی شدن مشارکت مردم در اقتصاد علاوه بر شفافیت، به نقش‌آفرینی مردم در لایه‌های مدیریتی، نظارت و تولید نیاز داریم.

ابتدا نگاهی به رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۲ داشته باشیم. برخی معتقدند بخش عمده‌ی این رشد اقتصادی بابت صادرات نفت بود؛ این افراد به رشد منفی بخش کشاورزی و رشد پایین بخش صنعت استناد می‌کنند. همچنین بخشی از رشد اقتصادی سال ۱۴۰۲ را نیز به استفاده از ظرفیت‌های خالی بعد از دوران کرونا نسبت می‌دهند. نظر شما درباره رشد اقتصادی سال ۱۴۰۲ چیست؟

وقتی دولت در سال ۱۴۰۰ شروع به کار کرد، مبتنی بر آسیب‌شناسی وضعیت اقتصادی سال‌های گذشته و دهه‌ی نود، به این جمع‌بندی رسید که باید بر روی دو محور تکیه کند. محور اول، خارج کردن اقتصاد ایران از وضعیت رکودی شدید بود. این وضعیت، ضعف توان تولید در کشور و تمام متعلقات آن مانند اشتغال، سرمایه‌گذاری، بهره‌وری را شامل می‌شد و موجب کاهش شدید درآمد ملی و تولید ناخالص داخلی سرانه‌ی کشور شده بود و متأسفانه قدرت خرید خانوار‌ها را به‌شدت کاهش داده بود. محور دوم، علاج وضعیت تورمی بود.

برای تدبیر این دو موضوع، در همان شش ماهه‌ی اول شروع به کار دولت سیزدهم، سندی تحت عنوان «نقشه راه رشد غیر تورمی» توسط وزارت اقتصاد و دارایی آماده و به ستاد هماهنگی اقتصادی دولت ارائه شد و با برخی اصلاحات توسط اعضای اقتصادی دولت به تأیید رسید.

سال ۱۴۰۲ در شرایطی آغاز شد که رسماً فرمان رهبر انقلاب صادر شد برای اینکه مهار تورم و رشد تولید اولویت شماره‌ی یک اقتصاد کشور باشد. این مسئله ما را بر آن داشت که به شکل جدی‌تر، رشد تولید و کاهش تورم را دنبال کنیم؛ لذا در اردیبهشت‌ماه سال ۱۴۰۲ مصوبه‌ای با اجماع نهاد‌های اقتصاد کلان دولت -یعنی سازمان برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد و دارایی و بانک مرکزی- تنظیم و ابلاغ شد.

به نظر می‌رسید خروج ما از آن رکود دهه‌ی نود، صرفاً با کار بیشتر در حوزه‌ی اقتصاد فراهم نمی‌شود. باید جهتگیری‌های نو و رویکرد‌های تحولی در کنار تلاش بیشتر دستگاه‌ها، فعالان اقتصادی، استانداران و وزرا اضافه شود و آن تغییر جهتگیری‌ها، پنجره‌های امیدآفرینی را برای فعالان اقتصادی باز کند. مجموعه‌ی این تدابیر بحمدالله موجب شد که ما در سال ۱۴۰۲ نرخ رشد اقتصادی بالایی را نسبت به چند سال گذشته شاهد باشیم.

در مورد نرخ رشد سال ۱۴۰۰ که اولین سال دولت بود، می‌گفتند این چهار درصد نرخ رشد، ناشی از این است که شرایط کرونایی به پایان رسیده است. وقتی آن نرخ رشد چهار درصد در سال ۱۴۰۱ هم تکرار شد و در سال ۱۴۰۲ بالاتر از سال‌های قبل شد نشان داد که نرخ رشد اقتصادی، نه به شرایط خروج از دوران کرونا برمی‌گشت و نه یک اتفاق استثنایی و تصادفی است.

در برخی محافل نیز این ادعا مطرح شده است که رشد اقتصادی سال ۱۴۰۲ ناشی از افزایش قیمت جهانی نفت است. مطلع هستید که در حسابداری رشد اقتصادی، تغییرات قیمت مهم نیست و رشد مقدار تولیدات نفتی در محاسبات لحاظ می‌شود. این افزایش میزان تولیدات نفتی در دولت سیزدهم هم ناشی از افزایش قدرت صادرات نفت است. متأسفانه در دوره‌های اخیر برخی از دولت‌ها ادعا می‌کردند که با وجود تحریمها، جمهوری اسلامی نمی‌تواند نفت بیشتر صادر کند، اما تجربه‌ی این دولت نشان داد که ما می‌توانیم. الان متقاضی نفت صادراتی وجود دارد و ما به آن میزان تولید نفت نداریم که در اختیار آنها قرار بدهیم؛ بنابراین دستور کار دولت، افزایش میزان تولیدات نفت است تا بتوانیم صادرات بیشتری داشته باشیم. هیچ محدودیتی از جهت صادرات فعلاً پیش روی ما نیست. دیپلماسی اقتصادی آقای رئیس‌جمهور و دولت کمک کرده است به اینکه مانع‌ها برطرف شود.

حتی بدون نرخ رشد ناشی از تولیدات نفتی، باز هم مجموع نرخ رشد سایر بخش‌های غیرنفتی کشور، در همان حوالی چهار درصد است؛ بنابراین نرخ رشد غیرنفتی ما، مشابه سال‌های گذشته، حدود چهار درصد است. با وجود تولیدات نفتی، این عدد -احتمالاً در آخرین داده‌های مرکز آمار ایران- به بالای پنج درصد خواهد رسید.

برای پاسخ به این پرسش که آیا کیفیت این رشد واقعاً ناشی از بهبود و رونق در اقتصاد است یا نه، شواهد مختلفی به ما حکایت می‌کند که اتفاقاً رشد سال ۱۴۰۲ یکی از باکیفیت‌ترین رشد‌های اقتصادی تمام سال‌های اخیر اقتصاد ایران است.

اولین شاخص، رشد سرمایه‌گذاری -به‌عنوان یکی از عوامل رشد بلندمدت- است. آمار‌ها نشان می‌دهند که تشکیل سرمایه‌ی ثابت ناخالص کشور در نه ماهه (۱) سال ۱۴۰۲ بیش از ۴.۵ درصد رشد داشته است؛ بنابراین همزمان رشد سرمایه‌گذاری در اقتصاد ایران اتفاق افتاده است.

دوم اینکه همزمان با رشد اقتصادی، شاهد کاهش نرخ بیکاری در اقتصاد ایران بودیم. یکی از بهترین رکورد‌های نرخ بیکاری تمام سال‌های گذشته‌ی کشور مربوط به پاییز ۱۴۰۲ است که به زیر هشت درصد رسید. البته همزمان با کاهش بیکاری، مشارکت اقتصادی افزایش داشته است. این طور نیست که بگوییم، چون نرخ مشارکت کم شده پس نرخ بیکاری به شکل حسابداری و محاسباتی پایین نشان داده شده است.

سوم اینکه ما در حوزه‌ی خارجی و تجارت بین‌الملل هم شاهد رشد قابل توجهی هستیم. به لحاظ وزنی حدود ۹ درصد میزان صادرات غیرنفتی کشور در سال ۱۴۰۲ افزایش داشته است. البته، چون قیمت محصولات پتروشیمی و فولادی در سال ۱۴۰۲ در بازار‌های بین‌المللی کاهش پیدا کردند، عایدی ارزی ما کمتر از سال قبل است، اما واقعیت این است که اگر قیمت‌های جهانی کاهش پیدا نمی‌کردند، درآمد ارزی صادراتی ما هم مانند رشد وزنی صادراتمان افزایشی می‌شد.

چهارمین شاخص نیز سرمایه‌گذاری خارجی است؛ در سال ۱۴۰۲ یکی از بالاترین مقادیر سرمایه‌گذاری‌های واقعی خارجی رقم خورد؛ نه فقط آن چیز‌هایی که تفاهم و امضا شده است بلکه آن چیزی که واقعاً منتج به عقد قرارداد و ورود سرمایه‌گذاری خارجی شده، حدود پنج و نیم میلیارد دلار در سال ۱۴۰۲ بوده است.

فعالان اقتصادی هم به جهت تسهیل محیط کسب و کار، این رشد اقتصادی را کاملاً درک می‌کنند. بر اساس آخرین نظرسنجی‌ها در شاخصی که به «شامخ (۲)» معروف است، در پایان اسفندماه ۱۴۰۲، عدد بالای ۵۵ صدم را شاهد بودیم که یکی از اعداد خوب ایّام اخیر محسوب می‌شود و حاکی از امیدواری بیشتر فعالان اقتصادی نسبت به رونق و چشم‌انداز خرید در آینده است. همچنین صدور مجوز‌های کسب و کار بهبود یافته است. امروز از طریق درگاه ملی مجوز‌ها بیش از یک میلیون و ششصد و پنجاه هزار نفر بدون هیچ‌گونه کاغذبازی، بروکراسی، اتلاف زمان و فساد، مجوز‌های خودشان را دریافت کرده‌اند.

همچنین در حوزه‌ی گمرکات کشور، اقدامات خوبی برای تسهیل تجارت انجام شد. در سال ۱۴۰۲، تعداد بخشنامه‌های حوزه‌ی تجاری و گمرکی کشور ۵۳ درصد کاهش یافت. پیش‌بینی‌پذیری خیلی خوبی فراهم شد، تا دیگر هر روز و هر ساعتی یک بخشنامه‌ی غافل‌گیرکننده برای صادرکننده و تولیدکننده رقم نخورد.

ما توانستیم دو مصوبه‌ی پیش‌بینی‌پذیر در سال ۱۴۰۲ از هیئت وزیران بگیریم؛ هم برای نرخ‌گذاری‌ها و قیمت خوراک در محصولات پتروشیمی و خوراک گاز صنایع کشور و هم در زمینه‌ی مجموعه‌ی تغییراتی که در همه‌ی مقررات کسب و کار انجام می‌شود. دولت خودش را منضبط کرد و گفت هیچ تغییری نباید در عوارض و مجموعه‌ی مقررات حوزه‌ی کسب و کار در دولت انجام شود مگر اینکه از چند روز قبل -بعضی از حوزه‌ها ۱۵ روز و بعضی تا ۹۰ روز- به اطلاع فعالان اقتصادی برسد. این اقدام در زمینه‌ی پیش‌بینی‌پذیر کردن متغیر‌های سیاستی بسیار گره‌گشا و بی‌سابقه بود؛ بنابراین همه‌ی شواهد حاکی از این است که نرخ رشد سال ۱۴۰۲ یک نرخ رشد کاملاً سازگار با همه‌ی ابعاد بخش‌های واقعی اقتصاد ایران و یکی از رشد‌های کاملاً باکیفیت است.

با توضیحات شما می‌توان گفت رشد حدود ۴ درصدی (بدون نفت) در سال ۱۴۰۲ با کیفیت بوده است. این خوب است، اما در شعار سال ۱۴۰۳ عبارت «جهش تولید» را داریم و می‌دانیم که منظور از جهش تولید، رشد کمّی بالا است. رسیدن به میانگین رشد ۸ درصدی در طول سال‌های برنامه‌ی هفتم نیز مطالبه‌ی رهبر انقلاب است. ارزیابی شما از چالش‌ها و موانع پیش روی تحقق رشد اقتصادی بالا در سال ۱۴۰۳ چیست؟ به عنوان مثال براساس داده‌های مرکز آمار، رشد بخش تأمین آب، برق و گاز در هر سه فصل سال ۱۴۰۲ یعنی بهار، تابستان و پاییز منفی بود. آیا می‌توان پیش‌بینی کرد که در سال جاری در تابستان کمبود برق برای صنایع خواهیم داشت و در زمستان کمبود گاز؟

نکته‌ای که درباره قید‌های رشد صنایع و رشد تولید در سال ۱۴۰۳ به آن اشاره کردید، از جمله قیدی که محدودکننده است، در مورد تأمین بخشی از منابع انرژی یا منابع تأمین مالی، دو قید بسیار مهم هستند. متأسفانه میراث دهه‌ی ۱۳۹۰، ناترازی‌هایی با شکاف بسیار بالا بین ظرفیت بالقوه و بالفعل کشور ایجاد کرده است. در این شکاف بالا و ناترازی جدی که هم در حوزه‌ی تأمین گاز و هم در حوزه‌ی تأمین برق وجود دارد، تلاش اصلی دولت این بوده است که با مجموعه‌ای از اقدامات کوتاه‌مدت، زمینه را فراهم کند تا کمترین میزان تنگنا به تولیدکنندگان و صاحبان صنایع سرایت کند.

یک اتفاق مهم این است که بالاخره بعد از سال‌ها حرف زدن، بازار مبادله‌ی گواهی‌های صرفه‌جویی انرژی فعال شده است تا هر مجموعه‌ای که کمتر انرژی مصرف می‌کند، بتواند منفعت این میزان انرژی صرفه‌جویی‌شده‌ی خودش را دریافت کند. چون در شرایط گذشته‌ی ما یک بخش صنعتی با بهره‌وری پایین و اتلاف انرژی بالا با یک مجتمع صنعتی با بهره‌وری بالا و کمترین میزان ورودی انرژی تفاوت ویژه‌ای نداشت. ما باید نظام انگیزشی ایجاد کنیم تا خود فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان و صنایع بروند به سمت اینکه ببینند اگر فناوری و تکنولوژی‌شان را تغییر بدهند یا میزان مصرف انرژی را در قبال تولیدات خودشان کاهش بدهند، برایشان منفعت اقتصادی دارد.

اقدام دوم به کمک کردن دولت برای تأمین انرژی برمی‌گشت. اگر مجموعه‌هایی بتوانند یک نیروگاهی در کنار مجموعه‌ی اقتصادی خودشان ایجاد کنند، دولت برای آنها تسهیلات و کمک‌های لازم را فراهم می‌کند و بعد‌ها خودشان می‌توانند از محل همین نیروگاه؛ برق مورد نیازشان را تأمین کنند یا برای گاز، ذخیره‌سازی‌های لازم را انجام دهند؛ لذا در صنایع مختلف پروژه‌هایی تعریف شد، کمک‌ها و تسهیلاتی پرداخت شد برای اینکه خود صنعت بتواند خودش را مصون و آسیب‌ناپذیر کند یا آسیب‌پذیری‌اش را کاهش دهد.

این جهت‌گیری‌هایی است که در سال ۱۴۰۳ با جدیت بیشتری دنبال خواهند شد. ما در بسته‌ی سال ۱۴۰۳ این را مصوب کردیم که باید حداقل ده روز قبل از اینکه اوج مصرف برق یا گاز شروع شود، به هر واحد صنعتی زمان‌بندی‌های لازم اعلام شود تا آن واحد صنعتی بتواند برنامه‌ریزی کند و اگر می‌خواهد تعطیلات هفتگی یا ایام تعمیرات صنعتش را در زمان اوج مصرف، جانمایی کند.

یک اتفاق مهم دیگر، در مورد ناترازی‌های بخش‌های مالی کشور بود. ما متأسفانه همزمان با شروع فعالیت دولت سیزدهم با یک ناترازی جدی در حوزه‌ی مالیه و نظام پولی و بانکی دولت مواجه بودیم. اگر دولت ناترازی خودش را حل و فصل نکند از طریق تزاحم یا برون‌رانی بخش خصوصی، جا را برای آنها تنگ می‌کند؛ بنابراین دولتی که سهم بزرگ‌تری را به خودش اختصاص می‌دهد، جای کمتری برای بهره‌مندی بخش خصوصی باقی خواهد گذاشت، مگر اینکه ما این ناترازی‌ها را چاره کنیم.

اتفاق بسیار مهمی که در حوزه‌ی ناترازی‌های مالی دولت رخ داد این است که ما بعد از اینکه بی‌نظمی‌های گسترده‌ی بودجه‌ای و مالی را به‌سامان کردیم و حساب واحد خزانه را نه فقط برای دستگاه‌های دولتی بلکه برای شرکت‌های دولتی هم فراهم کردیم، دیدیم منابع دولت اتفاقاً برای نیاز‌های جاری و روزمره‌اش آن قدری هست که دولت محتاج استقراض از بانک مرکزی نشود. بعد از چند دهه برای اولین‌بار در تاریخ اقتصاد ایران، سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ بدون اینکه خزانه‌ی دولت از بانک مرکزی استقراضی بکند توانست بودجه‌ی عمومی خودش را رتق و فتق کند. همچنین در سال ۱۴۰۲ اصابت در هدف پرداخت به ذی‌نفع نهایی را هم محقق کردیم.

شما می‌دانید که رشد‌های نقدینگی چهل و چند درصدی را ابتدا به ۳۱ درصد و بعد به ۲۴ درصد در پایان سال ۱۴۰۲ کاهش دادن، کار بسیار دشواری است. این مسئله انضباط خیلی سختگیرانه‌ای را در شبکه‌ی بانکی کشور مستولی کرده است. مجموعه‌ی تدابیر انضباطی اعمال شد تا خود دولت بتواند از منابع خودش با بیشترین دقت و بهره‌وری و کمترین هدررفت و انحراف و فساد استفاده کند و بالطبع زمینه را فراهم کرد تا بخش خصوصی کشور بتواند بیشتر از منابع اقتصادی بهره‌مند شود.

یکی از نمونه‌ها، اتفاقی است که در مورد انتشار اوراق شرکتی رخ داد. شرکت‌ها در سال ۱۴۰۱ توانستند خیلی بیشتر از سال ۱۴۰۰ از ظرفیت بازار سرمایه در تأمین مالی خودشان استفاده کنند. سال ۱۴۰۲ هم علی‌رغم همه‌ی فراز و فرودی که مجموعاً وضعیت بازار سرمایه داشت و وضعیت خیلی مطلوبی نبود، اما باز هم بیش از سال ۱۴۰۱ تأمین مالی بخش‌های غیردولتی از طریق بازار سرمایه انجام شد. حتی دولت چشمش را بر منافع کوتاه‌مدت درآمدی خودش بست. گفت اگر قرار است رشد اقتصادی و سرمایه‌گذاری انجام شود و هر کسی منابعش را ببرد به سمت اینکه مجدد سرمایه‌گذاری کند و سود توزیع نکند، دولت از آن مالیات نمی‌گیرد. در واقع دولت به سرمایه‌گذاری معافیت مالیاتی داد. یکی از بزرگ‌ترین اعداد و ارقام افزایش سرمایه‌ی تمام شرکت‌های بخش‌های غیردولتی و خصوصی کشور در سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ ناشی از این سیاست‌های حمایت‌گرایانه بود که به ظاهر برای دولت تنگنای بودجه‌ای ایجاد می‌کرد، اما در بلندمدت، چون نفعش به چرخه‌ی رونق اقتصادی و تولید می‌رسد، مورد تأکید آقای رئیس‌جمهور بود.

در سیاست‌های کلی برنامه‌ی هفتم بر رسیدن به میانگین رشد اقتصادی ۸ درصدی از طریق افزایش بهره‌وری کل عوامل تولید (منابع انسانی، سرمایه، فناوری و مدیریت) تأکید شده است. آن بحثی که در مورد مشوق‌های مالیاتی فرمودید می‌تواند یک عامل افزایش بهره‌وری باشد. آیا دولت طرح‌های دیگری هم برای افزایش بهره‌وری دارد؟

یک نکته عمومی درباره بهره‌وری در دولت سیزدهم وجود دارد. وقتی دولت این تصمیم را می‌گیرد که علی‌رغم محدودیت‌های خارجی و تحریمی، رونق تولید و اشتغال را افزایش بدهد، مجموعه‌ای از اقدامات را انجام می‌دهد؛ از تصمیمات آقای رئیس‌جمهور در سفر‌های استانی گرفته تا تدابیر و سیاست‌هایی که در مرکز اتخاذ می‌شود مانند تحرکات خارجی و بین‌المللی، حل و فصل کردن مسائل مربوط به پیمان‌های شانگهای و بریکس و غیره. همچنین تحرک اقتصادی که سرریز هدفگذاری‌های جدی‌تر و حساب‌کشی و نظارت‌های دقیق‌تر دولت و دستگاه‌های نظارتی است برای اینکه نرخ رشد اقتصادی بالاتری محقق بشود، بیکاری حتماً کاهش پیدا کند و تورم در مسیر نزول بیفتد. بعلاوه توجه به صادرات غیرنفتی و صادرات نفتی کشور، تشکیل سرمایه‌ی ثابت یا سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی و مجموعه‌ی تحرکات مشابه، یک رویه‌ی فراگیر است که پیام لزوم بهره‌وری بیشتر را به مجموعه‌ی نظام اقتصادی منعکس می‌کند.

علاوه بر این تدابیر عام، مجموعه‌ای از سیاست‌ها و تدابیر خاص هم اتخاذ شد. طبق گزارشی که سازمان اداری و استخدامی در هیئت وزیران مطرح کرد، یکی از شاخص‌های خیلی خوب بهره‌وری کشور در مجموع هفت، هشت سال گذشته، شاخص سال ۱۴۰۱ است. آمار سال ۱۴۰۲ هم در مرحله‌ی محاسبه است.

آن تدابیر خاص چه بود؟ نکته‌ی اول این بود که دولت نسبت به افزایش میزان منبع و ورودی کاملاً حساب‌گرانه و دقیق و حتی سخت‌گیرانه عمل کرد؛ چه در مورد خاتمه‌ی طرح‌ها و پروژه‌هایی که باید انجام می‌گرفت، چه در مورد هزینه‌های جاری دستگاه‌ها. با وسواس حدأکثری تلاش شد تا کمترین میزان افزایش بودجه‌ی دستگاه‌ها و شرکت‌ها رقم بخورد. در عین حال هدفگذاری‌های عملکردی دورتری برای دستگاه متصور شود و اتفاق بیفتد.

اینکه اجازه نمی‌دهیم برای چند برابر شدن خروجی، منابع مالی چند برابر شود، ثمره‌اش این است که نسبت ستانده به نهاده در اقتصاد افزایش می‌یابد. دستگاه‌ها ناچارند تلاش کنند بدون اینکه پول خیلی بیشتری در اختیارشان باشد، عملکرد بالاتری داشته باشند. این عملکرد، عمدتاً از طریق اصلاحات ساختاری است. اقتصاد نفتی در قدیم متأسفانه بروکراسی و دیوان‌سالاری فرساینده و ناکارآمدی را به جا گذاشته بود. برای اینکه دولت بخواهد از این دیوان‌سالاری نفتی ناکارآمد کُند به سمت یک دیوان‌سالاری چابک و سریع گذر کند، ظرفیت لازم وجود داشت، اما دولت باید سازمان‌ها را برای این ظرفیت جدید به‌خط می‌کرد. این مجموعه‌ای از اقدامات بود که با آیین‌نامه‌های خیلی سخت‌گیرانه‌ای ابتدای هر سال در هیئت وزیران مصوب و بعد ابلاغ و نظارت می‌شد.

نکته دوم حرکت کردن به سمت ظرفیت‌های اقتصاد دانش‌بنیان بود که با خودش یک بهره‌وری بالایی را همراه می‌کند؛ به این معنا که مجموعه‌ی عملکرد دولت به سمت یک دولت الکترونیک برود، مردم بخش زیادی از خدمات را بتوانند از طریق پنجره‌ی خدمات دولت الکترونیک دریافت کنند و خود دستگاه‌ها و سامانه‌های دولت هم با همدیگر متصل و یکپارچه شوند.

در گذشته خسّت اطلاعاتی وجود داشت. هر دستگاه احساس می‌کرد که اگر دسترسی سامانه‌اش به دستگاه دیگر داده شود، گویا یک بخشی از حیثیت سازمانی او خدشه‌دار شده است. دستور آقای رئیس‌جمهور مبنی بر این بود که همه باید بدون هیچ‌گونه محدودیتی در اشتراک‌گذاری اطلاعات همکاری کنند. این موجب شد که شما امروز می‌بینید بخش زیادی از خدماتی که دستگاه‌ها دارند انجام می‌دهند، از بستر‌های سامانه‌ای استفاده می‌شود. این سیاست، به رشد قابل توجه بهره‌وری می‌انجامد.

خوب است مثالی از سازمان امور مالیاتی مطرح کنم؛ امروز بحمدالله بخش زیادی از تشخیص مالیاتی که به مؤدی ابلاغ می‌شود، اگر مؤدی به فرآیند دادرسی مالیاتی اعتراض دارد، قطعی کردن فرآیند دادرسی، تجدیدنظر بدوی و سایر فرآیند‌ها همه در بستر‌هایی انجام می‌شود که دیگر نیازی به صرف هزینه‌های اضافی نیست. این نه تنها بهره‌وری را بالا می‌برد، بلکه شفافیت و پاسخگویی را نیز افزایش داده و به نظارت‌پذیر کردن، انضباط و کاهش فساد در اقتصاد ایران کمک می‌کند.

دسته‌ی سوم تدابیر، استفاده از ظرفیت‌های مردمی است؛ یعنی آزاد کردن پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های مردمی که در اقتصاد ایران وجود داشت. دولت‌ها عمدتاً به این ظرفیت‌های مردمی روی خوش نشان نمی‌دادند، یک دیواری بین ادارات و دیوان‌سالاری‌ها با بقیه‌ی ظرفیت‌های جامعه و مردم بود. امروز، اما اکثر دستگاه‌ها دارند از ظرفیت‌های نظارتی مردمی استفاده می‌کنند، مکانیزم‌های سوت‌زنی خیلی فراگیر شده است، ما اعداد خوبی از چند صد میلیون تا چند میلیارد در ذیل وزارت اقتصاد بابت سوت‌زنی‌های خیلی مؤثر پرداخت کردیم که توانست یک بخش خوبی از درآمد‌های شناسایی نشده را به ما خبر دهد.

همین مسئله مولدسازی‌های دارایی‌های دولت، موجب بهره‌وری است. مصوبه‌ی سران سه قوه در هیئت عالی مولدسازی، برای اولین‌بار همه‌ی دستگاه‌ها را ملزم کرد که اگر زمین، سوله، ساختمان و انبار بلااستفاده‌ای دارید، باید به دارایی‌های مولد تبدیل کنید یا به بخش خصوصی واگذار کنید. اینکه می‌بینید این دولت بحمدالله دولت خاتمه‌دهنده پروژه‌های ناتمام است به خاطر این است که توانسته استفاده‌ی بهره‌ورتری از همین منابع بکند. دولت امروز می‌گوید: آقای پیمانکار! درست است سازمان برنامه و بودجه منابع نقدی ندارد برای اینکه شما پروژه‌ات را خاتمه بدهی، اما یک زمین در یک نقطه‌ی خیلی خوب شهری وجود دارد، وزارت راه، وزارت نیرو، وزارت صنعت و امثالهم این را در اختیار قرار می‌دهند، شما آن پروژه را تمام کن؛ بنابراین افزایش بهره‌وری در نیروی انسانی، بهره‌وری در منابع مالی و بودجه‌ای با آن دقت‌ها و سختگیری‌ها و حسابرسی‌ها انجام می‌شود. بهره‌وری در دارایی‌های غیرمنقول و املاک و مستغلات دولت، نخ تسبیح مرتبط‌کننده‌ی این تدابیر است. اراده‌ی دولت این است که ما علی‌رغم شرایط سخت با فعال کردن ظرفیت‌هایی که موجود بود و متأسفانه چشم بر روی آنها می‌بستند، بتوانیم با بهره‌وری بیشتر، خروجی و رشد اقتصادی بالاتری را به دست بیاوریم.

تبیین راه‌های مشارکت مردم در تولید، از مطالبات مهم رهبر انقلاب است. برنامه‌ی دولت و وزارت اقتصاد برای تبیین و به کارگیری مشارکت مردم چیست؟ مثلاً ممکن است برخی سهام عدالت را الگوی مطلوب مشارکت مردم بدانند. اساساً وجوه مشارکت مردم را چه می‌دانید؟

بعد از تأکید رهبر معظّم انقلاب یک اتفاق مبارک در دولت رخ داد. اولین پیش‌نویس برنامه‌ی اقتصادی سال ۱۴۰۳ که در هیئت دولت مطرح شد، از همین زاویه به آن نقد شد. چون برای مشارکت مردم در برنامه‌ی ۱۴۰۳ شاهد موارد محدودی بودیم. آقای رئیس‌جمهور مجدد دستور بررسی دادند. برنامه برگشت و جلسه با دستگاه‌ها برگزار شد؛ فقط بر همین محور که چگونه می‌توان مسئله‌ی مشارکت مردم را در سیاست‌ها و تدابیر محقق کرد.

ببینید فراخوان و دعوت و همه‌ی اینها لازم است، اما کافی نیست. ما به جهت میراثی که از دیوان‌سالاری نفتی دولت‌زده‌ی گذشته به ارث برده‌ایم، خیلی راه نرفته و کار نکرده در مورد جذب مشارکت‌های مردمی داشتیم. یک بخش مشارکت‌طلبی مردم در حوزه‌ی وظایف نظارتی اقتصاد است. این اتفاقات بحمدالله تا حد خوبی در سال ۱۴۰۲ رخ داد. شفافیت اطلاعات اقتصادی انجام شد؛ از شفافیت در صورت‌های مالی همه‌ی دو هزار شرکت دولتی و بخش عمومی -که تا پیش از این دولت اساساً شفاف نبود- تا شفافیت در ابربدهکاران بانکی، بیمه‌ای، مالی و امثالهم، زمینه را برای نظارت عامه‌ی مردم فراهم کرده است.

فراتر از حوزه‌ی نظارت، حوزه‌ی مدیریت و تولید اقتصادی است. حوزه‌ی تولید یکی از مهم‌ترین کلیدواژه‌هایی است که می‌شود با درگاه ملی مجوز‌ها آن را مترادف قرار داد؛ درواقع بسترسازی برای مشارکت عامه است. افرادی صاحب سرمایه یا صاحب ایده هستند، اما به جهت پیچ‌وخم‌های دستگاه‌های اجرایی اجازه نمی‌یافتند به تولید ورود پیدا کنند. الان با تسهیل صدور مجوز‌ها این مانع برداشته شده است.

در لایه‌ی مدیریتی نیز مشکل این است که در یک جا‌هایی علی‌رغم اینکه به لحاظ حقوقی باید مردم - یعنی تعاونی‌ها و بخش خصوصی - می‌آمدند میدان‌دار می‌شدند، اما هم‌چنان دولت میدان‌دار بود. رهبر انقلاب این تذکر را در بهمن‌ماه ۱۴۰۲ در دیدار تولیدکنندگان (۳) مطرح کردند. در اسفندماه آقای رئیس‌جمهور جلسه‌ی شورای‌عالی اجرای سیاست‌های اصل ۴۴ را تشکیل دادند و به تمام وزارتخانه‌هایی که بنگاه‌هایی را دارند که در آن بنگاه سهام دولت حدأقلی است، اما هم‌چنان وزارتخانه‌ها و دستگاه‌ها هستند که دارند مدیریت می‌کنند، دستور دادند که از این تصدی‌گری و بنگاه‌داری خارج شوند و مدیریت را به بخش مردمی اقتصاد واگذار کنند. ان‌شاءالله یکی از پیگیری‌های ویژه‌ی دولت در سال ۱۴۰۳ اجرای این فرمان رهبر انقلاب خواهد بود.

مثالی که شما در موضوع سهام عدالت به آن اشاره کردید، از این مصادیق است. مردم سهام‌دار بودند، اما اعمال حق مالکانه‌ی خودشان را نداشتند. آخر سال سود سهام عدالت به حساب حدود ۵۰ میلیون از شهروندان کشور توزیع می‌شد و تمام. در حالی که به میدان آوردن ظرفیت مردمی مستلزم این بود که ما نوع نقش‌آفرینی سهام عدالت را در ۳۶ شرکت ارزنده‌ی بورسی کشور -که سهام عدالتی هستند- بتوانیم تغییر دهیم. شورای‌عالی بورس در این زمینه مصوبه‌ی بسیار خوبی داشت. در اولین اقدام، مقرر شد نمایندگی سهام عدالت در شرکت‌های بورسی به خود کانون سهام عدالت برگردد. نمایندگان سهام عدالت که از سمت مردم انتخاب می‌شوند، بتوانند در کرسی‌های هیئت مدیره‌ی شرکت‌ها حضور پیدا کنند. البته باید یک صلاحیت‌های اقتصادی و مالی داشته باشند که اداره‌ی اقتصادی آن شرکت‌ها را دچار خلل تخصصی نکند و بیانگر نظرات کانون‌های سهام عدالت باشد.

دومین اتفاق که شاید از اولی مهم‌تر است این است که اعضای هیئت مدیره ۳۱ شرکت سرمایه‌گذاری استانی سهام عدالت واقعاً برآمده از اراده‌ی مردم استان و منطقه باشند. در مجمع عمومی استان افراد به عنوان نمایندگان شرکت‌های سرمایه‌گذاری استانی انتخاب شوند. در سه استان مجمع برگزار شده و نمایندگان مردمی برگزیده شدند. ان‌شاءالله تا شش ماه آینده در تمام ۳۱ استان کشور این اتفاق می‌افتد.

مشابه این ظرفیت‌ها ما فراوان داریم. به عنوان مثال یکی از پیگیری‌هایی که وزارت اقتصاد و دارایی شروع کرده استفاده از سرمایه‌های خرد مردم در حوزه‌ی تولیداتی است که آن بخش از تولیدات، به جهت کمبود منابع مالی سال‌هاست روی زمین افتاده است. ما معادن بسیار ارزنده‌ای در شرق کشور داریم؛ معدن مس، معادن طلا و .... اگر مسئله‌ی تأمین مالی این معادن حل شود به سرعت قابل بهره‌برداری هستند.

با توجه به اینکه کنترل تورم و رشد نقدینگی همچنان اولویت دولت است، ممکن است بنگاه‌های تولیدی به دلیل سیاست انقباضی پولی دولت با مشکل تأمین مالی مواجه باشند. با توجه به اینکه شما سخنگوی اقتصادی دولت هستید، راهکار دولت -و به خصوص بانک مرکزی- برای حل این مسئله چیست؟ چطور از یک سو کنترل رشد نقدینگی و مهار تورم دنبال می‌شود و از دیگر سو سرمایه در گردش بنگاه‌های تولیدی تأمین خواهد شد؟

واقعیت این است که اقتصاد ایران بیش از آن که از جهت کمیت نقدینگی دچار مشکل باشد، به جهت کیفیت نقدینگی در سال‌های گذشته دچار آسیب بوده است؛ یعنی کانال‌های انتقال منابع نقدینگی کشور به فعالیت‌های مولد، کانال‌های مؤثری نبودند.

مانع اول این است که فعالیت‌های غیرمولد بازده بالایی داشتند و برای بسیاری از افراد جذاب بود که به سمت سفته‌بازی و دلالی بروند. با تصویب قانون مالیات بر سوداگری -یا عایدی سرمایه- که مراحل پایانی فرآیند قانونی‌اش را می‌گذراند، امیدوار هستیم سال ۱۴۰۳ اولین سال اجرای قانون مالیات بر سوداگری و سفته‌بازی باشد.

دومین مانعی که در سال‌های گذشته موجب می‌شد کیفیت نقدینگی در اقتصاد ایران پایین باشد، مسئله‌ی عدم تعریف مسیر‌های انتقال این نقدینگی بود. به عنوان مثال همان‌طور که پایین‌دست سد‌ها نیازمند به زه‌کشی است تا زمین‌ها از محل منابع پشت سد آبیاری شوند، ما هم به جهت سیاست‌های هدایت اعتبار در کشور نیازمند این هستیم که با کانال‌کشی منابع و اعتبارات را به پروژه‌های اقتصادی بخش مولد هدایت کنیم. البته آن پروژه‌ها هم باید به معنای اقتصادی کلمه قابلیت و جذابیت داشته باشند، نه اینکه به شکل فقط دستوری منبع تزریق شود بلکه باید از اهرم‌های تشویقی و تنبیهی بانک مرکزی و مالیاتی به نحوی استفاده کنیم که فعالان اقتصادی خودشان بیایند و هم‌راستا با سیاست هدایت اعتبار ما عمل کنند.

اگر مسیر‌های غیرمولد به‌شدت بسته شود و اعتبار به فعالیت‌های مولد هدایت شود، این دو اتفاق وجه جمع است برای اینکه کشور هم بتواند نقدینگی خودش را کنترل کند و هم در عین حال تنگنای اعتباری را روی دوش تولیدکننده و صادرکننده نیندازد تا صدای نارضایتی تولیدکننده‌ها بلند نشود که ما کمبود منابع داریم، بانک‌ها تسهیلات اختصاص نمی‌دهند و امثالهم.

پیشنهاد ما این است که تسهیلات به صورت زنجیره‌های تولید باشد، نه اینکه فقط به متقاضی دست اول اعطا شود. فرض کنید یک کسی می‌خواهد یک پروژه‌ی عمرانی مثل گلخانه یا فعالیت صنعتی معدنی ایجاد کند، به جای اینکه به متقاضی دست اول تسهیلات بدهیم، به زنجیره‌ی دوم و سوم بدهیم و تا او وارد فعالیت تولیدی شود. ما بگوییم تسهیلات را می‌دهیم به کسی که برای تو مصالح فراهم کرد و شما رفتید آن کارگاه، کارخانه، گلخانه یا هر چیزی که لازم بود را ایجاد کردید؛ بنابراین در روش‌های تسهیلات زنجیره‌ای تولید، از اصابت نقدینگی به تولید مطمئن می‌شویم. در این حالت نگرانی نداریم و تسهیلات تورم‌آفرین نمی‌شود، بلکه حتماً منجر به افزایش تولید می‌شود.

منبع: رسانه KHAMENEI.IR

باشگاه خبرنگاران جوان اقتصادی اقتصاد و انرژی

دیگر خبرها

  • ایران دومین مصرف کننده لوازم آرایشی در خاورمیانه / کدام برندها حاوی فلزات سنگین هستند؟
  • توجه به اقتصاد خلاق یکی از راه‌های جهش تولید است
  • وزیر اقتصاد: رشد اقتصادی سال ۱۴۰۲ یکی از باکیفیت‌ترین رشدهای اخیر ایران است
  • آحاد مردم در نظارت و مدیریت اقتصادی مشارکت خواهند داشت
  • اختلاف نرخ ارز، زخمی کهنه بر پیکر اقتصاد ایران؛ ضرورت تصمیم قاطع دولت برای تک نرخی کردن دلار
  • رشد اقتصادی سال ۱۴۰۲ یکی از باکیفیت‌ترین رشدهای اخیر ایران است
  • نگاهی به مسایل اقتصادی کشور، در برنامه گفتگوی اقتصادی
  • کدام محصول غذایی در بازار ایران سمی است؟
  • سرمایه‌گذاری در ۱۰۰ شرکت بورسی ایران هیچ ریسکی ندارد | بزرگ‌ترین بازار بورس ناشناخته جهان مربوط به ایران است
  • سیاست ارزی غلط بانک مرکزی باعث کم اثر شدن رشد اقتصادی/قیمت کالاهای اساسی با قیمت ارز آزاد مچ شده است