Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جهان نيوز»
2024-05-06@20:17:13 GMT

هراس در خانه بازماندگان همسر دوم نجفی

تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۹۵۲۱۸۴

هراس در خانه بازماندگان همسر دوم نجفی

به گزارش جهان نيوز، با گذشت پنج روز از حادثه پر سر و صدای پایتخت، که در آن محمدعلی نجفی شهردار اسبق تهران با سلاح گرم همسر دومش را به قتل رساند، روزنامه «صبح نو» با انتشار گزارشی در این باره نوشت:

به‌دنبال خانه یکی از وابستگان میترا استاد، همسر مقتول شهردار اسبق تهران، کوچه پس‌کوچه‌های محله ستارخان را بالا و پایین می روم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زیر آفتاب ظهر رمضان آدرسی در دست دارم که می گویند نشان خانه برادر مقتول است و اکنون والدین و فرزند میترا در آنجا ساکن هستند اما در کوچه نشانی از پرچم سیاه یا پارچه‌نوشته‌ای برای تسلیت نیست. کوچه در سکوتی مرموز فرورفته؛ زنگ خانه را که می‌زنم، پسرکی ریزجثه با لباسی سیاه بر بالکن خانه‌ای قدیمی ظاهر می‌شود؛ او مهیار است، فرزند میترای مقتول!

آفتاب ظهر روزهای آخر ماه رمضان سایه خود را روی کوچه محله ستارخان انداخته است، اهل محل در خانه‌هایشان هستند و رفت‌وآمدی نیست، به‌دنبال یافتن یک سؤال به این کوچه آمده‌ام: میترا استاد که بود؟

زنی کشته می‌شود، مردی اعتراف به قتل می‌کند؛ علت اختلاف زناشویی است! تا اینجای قصه همه چیز شبیه ده‌ها خبری است که روزانه در صفحه‌های حوادث رسانه‌های دنیا می‌خوانیم اما پیشینه مرد داستان ما یک تفاوت اصلی با سایر داستان‌های واقعی دیگر دارد که سرنوشت پرونده و اطلاع‌رسانی آن را تغییر می‌دهد؛ مرد داستان ما یک سیاستمدار مشهور است! حالا داستان قتل همسر دوم شهردار اسبق پایتخت و وزیر اسبق آموزش‌وپرورش سال‌های دور کشور، دهان به دهان می‌چرخد. رسانه‌ای نمانده که خطی بر این ماجرا ننوشته باشد.

فضای مجازی پر شده است از هشتگ نجفی و قتل همسر وی؛ اما آنچه منتشر می‌شود بسیار متفاوت‌تر است از آنچه برای هزاران زن مقتول دیگر نوشته می‌شود. درحالی تمامی رسانه‌ها از نجفی و قتل همسر دومش می‌گویند که روز به روز موضوع اصلی که همان مقتول است بیشتر در هاله‌ای از ابهام فرو می‌رود و این سؤال باقی می‌ماند که میترا استاد که بود و چرا کشته شد؟
پرچم عزایت کجاست؟ آدرس را بار دیگر مرور می‌کنم؛ تابلوی کوچه درست است اما هیچ نشانه‌ای از عزادار بودن خانواده‌ای وجود ندارد. مرسوم است که برای هر متوفی مجلس ختمی گرفته می‌شود و پرچم سیاهی به در خانه‌اش می‌زنند. براساس تقویم و رسوم باید مجلس ختم را روز گذشته برگزار می‌کردند اما خبری از مجلس ختم نیست.

پلاک خانه را ندارم، چندین بار کوچه را بالا و پایین می‌روم تا بتوانم نشانی از خانواده مقتول بیابم. پیرزنی از خانه‌ای بیرون می‌آید، از او می‌پرسم که آیا خانواده استاد را می‌شناسی اما او سر تکان می‌دهد. می‌گویم این چند روز عزاداری و تشییع جنازه‌ای در کوچه بوده است؟ باز می‌گوید نه! می‌پرسم در این هفته رفت‌وآمد بیشتری در کوچه نبوده است؟ این بار ناامیدم نمی‌کند و با انگشت آپارتمانی قدیمی را نشان می‌دهد و می‌گوید: چند روزی است که افرادی در این خانه رفت‌وآمد دارند، شاید صاحب نشانی، آنجا باشد.
دنیایی معمولی مثل دنیای من و تو! از دیدن خانه تعجب می‌کنم. در این روزها آن‌قدر از برج لاکچری و ماشین لکسوس نجفی و مهریه ۱۳۶۲ سکه‌ای مقتول و مطالبات و خواسته‌هایش در رسانه‌ها شنیده‌ام که دیدن این آپارتمان ساده و قدیمی برایم عجیب است. نمی‌دانم استاد در کدام واحد آپارتمان ساکن بوده؛ برای همین تک‌تک زنگ‌های آپارتمان را می‌فشارم. پسرک لاغر اندامی بر بالکن یکی از خانه‌ها ظاهر می‌شود، چهره‌اش را این روزها زیاد دیده‌ام. بدون شک مهیار است پسر میترا، همان زن جوان و مقتول.

یکی از همسایه‌ها در ورودی آپارتمان را برایم باز می‌کند، در محوطه آپارتمان هم نه پرچم سیاهی زده‌اند و نه پیام تسلیتی از هیچ وابسته و همکاری آمده است و نه حتی شاخه گلی برای تسلیت خانه‌شان را مزین کرده.
  پشت درهای بسته کیست؟ به نظرم بالکنی که مهیار روی آن بود، طبقه دوم است، پس در خانه دوم را می‌زنم، همسایه‌ای خواب‌آلود در را باز می‌کند و آهسته می‌گوید، طبقه بالا و در را به رویم می‌بندد. به طبقه سوم می‌رسم، دو در یکی باز و یکی بسته روبه‌رویم است. گمان می‌کنم در سمت چپ را به استقبال من باز کرده‌اند. وارد که می‌شوم چند لیوان یک بار مصرف و یک پارچ آب را روی میز پذیرایی می‌بینم. به خیالم این‌ها را در استقبال من گذاشته‌اند اما چند لحظه‌ای که صاحب خانه را صدا می‌کنم و جوابی نمی‌شنوم، نگران می‌شوم. هیچ‌کس اینجا نیست و گویا تمام وسایل خانه را برهم زده‌اند. سریع بیرون می‌آیم و زنگ خانه همجوار را می‌فشارم.

مهیار با لباس مشکی در را باز می‌کند. نابالغ‌تر و ریزنقش‌تر از آن تصویری است که رسانه‌ها ترسیم کرده‌اند. سراغ دایی‌اش را می‌گیرم، بی‌آنکه جوابی دهد به طبقه بالا اشاره می‌کند. طبقه بالاتر خانه همسایه است که او هم آرام و با احتیاط با اشاره مرا به طبقه پایین راهنمایی می‌کند.

در حین برگشتن به طبقه سوم، مادر میترا را می‌بینم که شتابان در خانه‌ای که باز بود را می‌بندد و با سرعت به خانه سمت راستی می‌رود و در را پشت سرش قفل می‌کند. گویا می‌ترسد از صحبت کردن. مادر مقتول و مهیار پسر نوجوانش در خانه‌اند اما پذیرای حضورم نمی‌شوند و پاسخی هم درخصوص زمان مراسم ختم نمی‌دهند. در ساختمان آن‌ها هراس موج می‌زند.

نیم ساعتی در ساختمان می‌مانم و از پشت درهای بسته به مادر میترا اطمینان می‌دهم که برای کمک آمده‌ام اما او با دلخوری از من می‌خواهد تا آپارتمان را ترک کنم. به نظر می‌رسد که مادر از چیزی نگران است و گویا با پلیس تماس می‌گیرد تا از ماندنم در آنجا ممانعت کند. مسعود استاد، برادر مقتول هم حاضر به حضور و مصاحبه نمی‌شود. نامه‌ای برایشان می‌گذارم وخارج می‌شوم.

با این‌ حال مسعود، برادر مقتول که خود نیز گویا یکی از کارمندان شهرداری شده است در صفحه اینستاگرامش همزمان با انتشار عکس خواهرش عنوان می‌کند که «به زودی حرف‌های ناگفته‌ات را به گوش همگان می‌رسانم خواهر عزیزم و قول می‌دهم تا انتقامت را از افراد رذل و پستی که دسیسه قتل برایت چیدند، نگیرم از پای نخواهم نشست.» ولی در این روزها هیچ مصاحبه‌ای از این استاد دانشگاه در رشته هوافضا منتشر نمی‌شود.

از ابتدای انتشار خبر و اعتراف به قتل همسر از سوی سیاستمدار کارکشته، انگشت اتهام بسیاری از هم‌حزبان مرد به سوی مقتول نشانه رفت. در رسانه‌ها نوشتند مرد قاتل؛ محمدعلی نجفی، از خانواده‌ای اصیل و دارای هوشی بی‌نظیر است. سپس از سوابق کاری و خدماتش گفتند، از حلم و صبوری‌اش و در نهایت از اینکه او مظلومی است که از سوی همسر دومش آن‌قدر تحت فشار روانی قرار گرفته که عنان اختیار از دست داده و ناچار به قتل شده است.

حکایت قتل یک زن در میان است اما آنچه مطرح نمی‌شود آن است که مقتول کیست؟ بیشتر از آنچه باید در مورد مقتول پژوهش شود، همه گفته‌ها در مورد قاتل است و حزب و جناحش. حتی حامیان حقوق زنان نیز در مورد این پرونده سکوت پیشه کرده‌اند.

تشییع جنازه مقتول نیز داستان غریبانه‌ای دارد؛ بعدازظهر پنجشنبه جسد مقتول در حالی در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد که پدر و مادرش هنوز برای طرح شکایت به دادسرای جنایی تهران نرفته‌اند و هنوز بخش زیادی از واقعه برای والدین داغدار مقتول پنهان است. او را در قطعه مجاور ۱۰ در بهشت سکینه کرج دفن کردند در حالی که فقط حدود ۴۰ نفر در تشییع جنازه حضور داشتند و البته این سوال به وجود آمد که چرا او را در بهشت زهرای تهران دفن نکردند؟

در این میان تنها کسی که از وابستگان مقتول مصاحبه می‌کند، پدرش است که در پاسخ کوتاهی به یکی از خبرنگاران گفته است: «میترا فرزند بزرگم بود و خبر مرگش، کمرم را شکست. من وقتی خبر را شنیدم شوکه شدم چون در همه این مدت از چیزی خبر نداشتم. حتی نمی‌دانستم که دخترم با شوهرش دچار مشکل و اختلاف شده است. من در شهرمان بودم که فرزندانم زنگ زدند و گفتند که دخترم توسط شوهرش به قتل رسیده است. حالا هم کاری به شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی و چیزهایی که می‌گویند، ندارم. همه‌چیز دست قانون است و ما هم همه‌چیز را به قانون می‌سپاریم.» کپی متن خبر

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۹۵۲۱۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اسب‌های خراسان شمالی در پایتخت سوارکاری کشور خوش درخشیدند

محمد تقی ولیان در گفتگو با مهر اظهار کرد: هفته چهارم کورس بهاره ۱۴۰۳ گنبد کاووس با حضور اسب‌های خراسان شمالی برگزار شد.

رییس هیات سوارکاری خراسان شمالی در ادامه گفت: در هفته چهارم دور دوم پنجشنبه، نژاد ترکمن گروه هندیکاپ کلاس ۶ اسب شیلان امید به مالکیت پرورش اسب امید موفق شد عنوان نایب قهرمانی در مسافت هزار متر را کسب کند.

وی خاطر نشان کرد: در روز جمعه دور هفتم، نژاد تروبرد هندیکاپ کلاس ۳ اسب هج بیوتی به مالکیت ایمان اسکندری با سوارکاری رامین قهرمانی موفق شد در مسافت ۱۲۰۰ متر مقام سومی را کسب کند.

ولیان افزود: در روز دوم دور هشتم نژاد، ترکمن گروه ۴ اسب کارن حسین پور به مالکیت مونا نجفی معصوم با مربیگری محسن نجفی معصوم و سوارکاری رضا فهیمی موفق شد مقام دوم را به دست آورد.

کد خبر 6096374

دیگر خبرها

  • بازگشت محکوم به مرگ از پای چوبه دار
  • مرگ؛ ایستگاه پایانی دو قاتل | اتفاق شیرین برای یک محکوم به قصاص که تا یک قدمی چوبه دار قرار گرفت اما ...
  • وقوع سه همسرکُشی در مشهد
  • شب هولناک در مشهد / جزئیات ۳ همسرکُشی
  • سناریوی خودکشی قتل از آب درآمد
  • سناریوی خودکشی قتل از آب درآمد/ همدستی خیانت‌آمیز زن جوان با مرد همکار
  • آذربایجان‌غربی در شناسایی بازماندگان از تحصیل موفق عمل کرده است
  • بزرگداشت آیت الله ضیاءالدین نجفی(ره) در قم برگزار شد
  • پدر شهید حسین خندانی آسمانی شد
  • اسب‌های خراسان شمالی در پایتخت سوارکاری کشور خوش درخشیدند