روایاتی اختصاصی از شاگردان امام خمینی (ره) از ماجرای ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۹۷۸۸۱۶
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ۵۶ سال از ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ میگذرد و هنوز برخی از شاهدان عینی حوادث آن روز زنده هستند.۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به عنوان روزی مهم و آغازین در نهضت اسلامی شناخته میشود که امام خمینی (ره) نیز در یکی از اشعار خود گفته است "انتظار فرج از نیمه خرداد کشم".
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این روز و پس از دستگیری امام خمینی (ره) توسط عوامل رژیم شاهنشاهی به دلیل سخنرانی ایشان در روز عاشورا، مردم و روحانیون در شهرهای مهم کشور از جمله تهران، قم و ورامین به تحصن، تجمع و اعتراض پرداختند که این اعتراضات با واکنشهای خشن رژیم شاه روبرو شد و در پی آن بسیاری از معترضان به شهادت رسیدند و مجروح شدند.
پیش از ۱۵ خرداد ۴۲، برخی از اقدامات رژیم شاه همچون انقلاب سفید و تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مورد واکنش امام خمینی (ره) قرار گرفته بود. همچنین در فروردین ماه همان سال ماموران رژیم شاه با حمله به مدرسه فیضیه قم، تعدادی از طلاب را به شهادت رساندند.
۲ ماه پس از واقعه مدرسه فیضیه، ماه محرم آغاز شد. این ماه فرصتی برای روحانیون بود تا با حضور در بین مردم و در مراسمهای عزاداری به تبیین اندیشه سیاسی اسلام بپردازند. حادثه فیضیه قم هم باعث شده بود تا روحانیون به تبلیغ علیه اقدامات و سیاستهای رژیم شاه بپردازند.
سخنرانی امام خمینی (ره) در روز ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ (روز عاشورا) در مدرسه فیضیه قم
امام خمینی (ره) در روز عاشورا (۱۳ خرداد ۴۲) در مدرسه فیضیه قم سخنرانی کرد. ۷۰ روز از ماجرای حمله ماموران رژیم شاه به آن مدرسه و شهادت طلاب علوم دینی میگذشت که امام خمینی در سخنان خود به این موضوع اشاره و به حادثه کربلا تشبیه کرد.
امام خمینی (ره) پس از آن سخنرانی، شبانه دستگیر و بامداد روز ۱۵ خرداد ۴۲ از قم به تهران منتقل شد. با مطلع شدن مردم از دستگیری امام خمینی (ره)، اعتراضات روحانیون و مردم آغاز شد. در شهر تهران دانشجویان دانشگاه تهران کلاسهای درس خود را تعطیل کردند و به جمع مردم معترض پیوستند. بازاریان نیز با تعطیلی مغازههای خود، گستره اعتراضات را افزایش دادند. اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف ایران با واکنش سخت ماموران رژیم روبرو شد و بسیاری از مردم به شهادت رسیدند که فجیعترین آن کشتار مردم معترض و کفنپوش ورامین بود.
در ادامه به بازخوانی روایتهایی از شاگردان امام خمینی (ره) از ماجرای ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ پرداختهایم:
** خاطره جالب از ترس ساواکیها هنگام دستگیری امام خمینی
آیت الله جلالی خمینی در رابطه با تبعید امام خمینی (ره) به تهران میگوید: امام خمینی (ره) را دستگیر کردند و به تهران آوردند، من از شدت ناراحتی شبها نمیتوانستم بخوابم. چرا که شکنجهها و اقدامات ساواک را شنیده بودم. بعد از ۱۰ روز تصمیم گرفتم خدمت آیتالله کمرهای که از علمای تهران و انسان متدین و خوبی بود و اگر حرفی یا سفارشی میکرد دستگاه پهلوی حرف ایشان را میخواند، بروم چرا که از قبل با او و پسرش آشنایی داشتم.
نزد میرزا خلیل کمرهای رفتم و از ایشان خواستم که به رئیس کل شهربانی تلفن بزند و از او درخواست ملاقات من با امام را داشته باشد. او تماس گرفت و رئیس کل شهربانی مأخوذ به حیا شد و قبول کرد. ابتدا امام را به منطقه قنات آباد آورده و بعد به خانه یکی از تجار بازار به نام "روغنی" که طرفدار ساواک بود بردند. من به آنجا رفتم و دیدم نیروهای نظامی از آنجا محافظت میکنند.
اولین کسی بودم که در این وضعیت با امام دیدار کردم. امام را تنها در اتاقی در خانهای بزرگ دیدم. سرهنگها و سرتیپها که به دیدن امام میآمدند وقتی امام به آنها نگاه میکرد از ابهت امام سرشان را عقب میبردند. من در این ملاقات به امام گفتم از دستگیریتان داخل خانه حاج آقا مصطفی تعریف کنید. ایشان لبخندی زدند و گفتند "وقتی صدای جیغ و داد را شنیدم به سمت در خانه آمدم دیدم مشتی علی (خادم) را میزنند. در را باز کردم و گفتم چرا او را میزنید؟ روحالله منم و الان میآیم. "
آیت الله جلالی خمینی از شاگردان امام خمینی (ره)
امام را سوار ماشین کرده و به سمت تهران آوردند. ایشان میفرمود از شهر که خارج شدیم دیدم افراد مسلحی که سمت چپ و راست من نشستهاند دست و پایشان میلرزد. گفتم چرا رنگتان پریده گفتند "ما ترسیدهایم! " من دست روی پایشان گذاشتم و گفتم ناراحت نباشید من همراهتان هستم. (باخنده) این ماجرای ملاقات من با امام بود.
یک روز هم کنار امام نشسته بودیم، وقت ظهر شد و میخواستیم از خدمت ایشان مرخص شویم. امام فرمود چند نفرتان بمانند. من و شیخ حسن صانعی و آقایان توسلی و خلخالی ماندیم. دیدیم که مولوی رئیس ساواک تهران و معاون نخست وزیر یعنی حسنعلی منصور به ملاقات امام آمدند.
ایشان بعد از چند دقیقه از اندرونی بیرون آمدند و فرمودند آقایان چه فرمایشی دارند؟ مولوی گفت "من رئیس ساواک تهران هستم و معاون حسن علی منصور همراهم است. آقا ما از تهران آمدهایم تا دست و پایتان را ببوسیم و التماس کنیم تا شما اجازه بدهید حسنعلی منصور کارش را شروع کند. " امام فرمود "من نه به کسی دست اخوت دادم و نه بیجهت با کسی دشمنی دارم. اگر منصور همین رویه را پیش برود من همینم که همینم و اگر او از رویه اش برگشت من هم تجدید نظر و فکر میکنم. "
دیدم که مولوی تهدید کرد که "مگر ندیدی ۱۵ خرداد چه شد؟ ۱۵ خرداد ۱۵ هزار نفر از مردم کشته شدند! " امام عصبانی شد و فرمود "خب چه کسی کشت؟ این درست است که شخص اول مملکت بگوید میکشم و میزنم؟ کُشتی و زدی! دیگر چه کاری از دستت برمیآید؟ "
یک نفر از آن دو گفت اجازه دهید این مطالب را یادداشت کنیم و امام هم اجازه داد. از امام تقاضا کرد بگذارید یک بار دیگر هم ما خدمتتان بیاییم. امام فرمود اجازه نمیدهم دوباره به اینجا بیایید. آن دو نفر هم عقب عقب از نزد امام خارج شدند.
** اجماع علمای نجف، تهران و قم برای نجات جان امام خمینی
آیت الله مقدم قوچانی از دیگر شاگردان امام خمینی (ره) نیز در خصوص دستگیری و تبعید امام به تهران و واکنش علما و روحانیون میگوید: در آن جریان بنده خودم جزو دستگیرشدگان بودم لذا چیزی خاطرم نمیآید. قوچان منبر میرفتم، ولی بهعنوان یک منبری رسمی منبر میرفتم.
بین صحبتها مطالب امام را به مردم میرساندم. این یکی از علتهای دستگیری من بود. علت دیگر این بود که آنجا تیمسار شهر هیئت تشکیل میداد، سالهای قبل کسی بود که دعوتش میکردند و منبر میرفت و معلوم بود آنجا هرکسی منبر میرود باید حتماً رژیم را دعا میکرد. از ما خواستند که آنجا منبر برویم و گفتم "من بلد نیستم". گفت "پس این منبرها برای چیست که میروید؟ ".
گفتم "اگر چشمم به سربازان نظام بیفتد نمیتوانم حرف بزنم"، من به این بهانه از این داستان در رفتم. روز هشتم یا نهم از منزل حاج آقا ناصری از تجار متدین و مذهبی آمدیم و دیدیم جیپ ارتش جلوی ما پارک کرده که ما را ببرند. من خودم را به سادگی زدم و گفتم "کجا باید بریم". قاضی عسکر گفت "سید، از امر تیمسار سرپیچی نکن". در این حین جمعیت ریختند و شروع کردند از ما دفاع کردن. آنها هم فرار کردند و روز بعد آمدند. آمدند مجلس ما که من را دستگیر کنند و چشمشان به جمعیت افتاد و فرار کردند. شب یازدهم سراغ ما آمدند و ما را دستگیر کردند بههمراه آقای موسوی قوچانی که از شاگردان امام بود.
آیت الله مقدم قوچانی
آن زمان اخبار و تلویزیون نمیگفتند قم چهخبر شده است و اینکه امام چه صحبتهایی کرده ما اطلاع نداشتیم. خلاصه پرونده تشکیل دادند و وقتی دیدند ما از جریان قم اطلاع نداریم ما را آزاد کردند. وقتی آزاد شدیم متوجه شدیم امام در قم دستگیر شده است. شاه هم وقتی آیتالله بروجردی فوت کرده بود برای اینکه میان مراجع تفرقه ایجاد کند به دو نفر تسلیت گفت؛ در ایران به آقای شریعتمداری و در نجف به آیت الله حکیم، با این حال در ایران علمای بزرگ به دفاع از امام پرداختند.
آیتالله مدنی با شاگردانش به منزل آیتالله حکیم در نجف میروند. آیتالله مدنی در نجف شخصیتی بود و شهرتی داشت و دست آقای حکیم را میبوسند و میگوید "اگر اقدام نکنید و مشکلی برای امام بهوجود بیاید اسلام در ایران از بین میرود". از تهران آیتالله خوانساری، از مشهد آیتالله میلانی اقدام میکنند و رژیم که حتی قصد اعدام امام و چندین نفر دیگر را داشت در مقابل عمل انجامشده قرار میگیرد و مرجعیت امام مورد قبول رژیم قرار میگیرد.
آیت الله سیدباقر میردامادی
** اولین اعلامیه در حمایت از امام را آیت الله لنگرودی امضا کرد
آیت الله سیدباقر میردامادی نیز در خصوص نیمه خرداد سال ۴۲ و پس از آن میگوید: وقتی امام خمینی را دستگیر کردند تعطیل عمومی شد و همه جا تعطیل شد و حتی ارمنیها و یهودیها، مغازههایشان را بستند و علما هم این حرکت را تایید کردند، ولی درجات داشت. برخی ۱۰ درجه جلو میرفتند و برخی ۵ درجه و خلاصه هیچ روحانی مخالف ایشان نبود. آن وقت خیلیها اعلامیه دادند و اولین اعلامیه را آیتالله سید مرتضی لنگرودی که از مراجع تقلید بود و از علمای قم سنش بیشتر بود امضا کرد. ایشان هم اول تهران بود و در مسجد ابوالفتح خان امام جماعت بود بعد ایشان به قم آمدند و اولین اعلامیه که آمد و امام خمینی وارد مبارزه شد امضای آیتالله لنگرودی را داشت، چون سنشان از همه بیشتر بود.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
روایتهای اختصاصی شاگردان امام خمینی (ره) از آغاز نهضت اسلامی در ۱۵ خرداد ۴۲منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: امام خمینی خواندنی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۹۷۸۸۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناخدا صمدی: امام خمینی(س) اردیبهشت 58 فرمودند «ارتش باید بماند»/ پیش از آن پرسنل ارتش در پادگانها امیدی به فردای خود نداشتند/ ابراهیم متقی: خلیج فارس یکی از حوزههای اصلی تهدید بوده، هست و خواهد بود
همایش روز ملی خلیج فارس عصر امروز(دوشنبه 10 اردیبهشت ماه) در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، ناخدا هوشنگ صمدی در این مراسم گفت: 22 بهمن سال 57 انقلاب بزرگ اسلامی ما به ثمر رسید. ارتش ایران که قبل از انقلاب پنجمین ارتش جهان بود، مورد صدمات بسیار زیادی قرار گرفت. معاندین شعار انحلال ارتش را میدادند یا ارتش بی طبقهبندی توحیدی میخواستند. ولی امام خمینی(س) اردیبهشت 58 فرمودند که «ارتش باید بماند». ارتش فهمید که باید بماند؛ چون پیش از آن پرسنل ارتش در پادگانها امیدی به فردای خود نداشتند و سرنوشت آنها نامشخص بود.
وی یادآور شد: در روزهای اول انقلاب مدیریتهای رده بالای ارتش شامل ارتشبد، سپهبد، سرلشکر و سرتیپ از ارتش رفتند و رده میانی ارتش سرهنگ، سرهنگ دو و سرگرد به نام «افسران ارشد»، به خواسته یکی از نمایندگان مجلس 13 هزار نفر تسویه شدند. این نماینده تقاضای انحلال تیپ نوهد را داشت. تیپ نوهد یکی از برجستهترین افراد نیروی زمینی است. این فرد نه اطلاع از سازمان این تیپ داشت و نه اطلاع از وظایف سازمانی آن داشت، فقط میخواست منحل شود. شهید بزرگوار چمران در مجلس از این موضوع ممانعت کرد. بعد از این جریان ارتش تقریبا نیمه ایستاده بود.
ناخدا صمدی اظهار داشت: 15 خرداد 58 غائله عرب در اهواز شروع شد. اول به عنوان کار فرهنگی ثبتنام کردند و بعد آرام آرام به یک گروه نظامی تبدیل شد. یک مقداری نا به سامانی در خرمشهر به جریان افتاد. استاندار خوزستان دریادار مدنی، فرمانده نیروی دریایی هم بود، به گردان تکاوران دستور داد که یک واحد برای تأمین امنیت خرمشهر به کمک شهربانی بفرستیم. 35 نفر به فرماندهی یک افسر و بلافاصله 35 نفر با سلاح سنگین برای کمک به ژاندارمری در پاسگاههای بین شلمچه و خرمشهر رفتند. یک واحد 35 نفره هم برای تأمین امنیت بندر امام اعزام شد و یک واحد هم با سلاح سنگین از خرمشهر به آنجا رفت.
وی با اشاره به اینکه این واحدها روزانه از تحرکات دشمن گزارش میدادند، تصریح کرد: گزارشها بررسی و شورای ستادی انجام میشد و به تهران میرفت. تهران به ارتش و ستاد ارتش به سیاسیون اطلاع میداد، ولی متأسفانه سیاسیون قبول نمیکردند. با همین وضعیت ارتش پیش رفت. اسفند 58 عراق در شمال خلیج فارس یک مانور دریایی 10 روزه تشکیل داد. ستاد نیروی دریایی بوشهر و خرمشهر را مسئول کرد ابن مانور را زیر نظر بگیرد. بعد از پایان این مانور مسائل بررسی و به تهران گزارش شد. با یک جمله معتبر نظامی نوشتیم که «قرائن نشان میدهد دشمن برای جنگ آماده میشود».
ناخدا صمدی ادامه داد: این مسائل از ستاد ارتش به سیاسیون منتقل شد و متأسفانه سیاسیون به هیچ وجه قبول نمیکردند. صحبتشان این بود که بیشترین پرسنل عراق شیعه است و انقلاب را هم به ما تبریک گفتند و لذا به ما حمله نخواهند کرد. ارتش فروردین ماه یک مانور یک ماهه در شمال خلیج فارس تشکیل داد و فرماندهان متوجه نقاط ضعف و قوت واحدشان شدند. از 18 اردیبهشت 59 آمادهباشها در ارتش آغاز شد و ارتش آماده جنگ بود. 10 بخشنامه برای ارتش صادر شد که همه در مسیر تشعیف ارتش بود؛ یکی تنزل خدمت سربازی از دو سال به یک سال بود.
وی اظهار داشت: نیروی دریایی ارتش 200 فروند موشکانداز تندرو از فرانسه خریداری کرده بود. رئیس دولت موقت و وزیر امور خارجه، از نظر من خائن، گفتند اینها را لازم نداریم. التماس کردیم که این کشور نیروی دریایی قوی میخواهد. 1800 کیلومتر مرز دریایی فقط در جنوب داریم. باز هم آقایان قبول نکردند و 200 فروند به عربستان سعودی رفت؛ پولش را ما دادیم و آنها استفاده کردند. در آغاز جنگ ما از این موشکاندازها فقط 10 فروند داشتیم و در شصت و هفتمین روز جنگ پرونده نیروی دریایی عراق بسته شد؛ اگر 200 فروند داشتیم چه میشد؟ شما قضاوت کنید.
ناخدا صمدی تأکید کرد: 26 مرداد 59 طرح عملیاتی جدید تصویب شد و به واحدها ابلاغ شد. فرمانده ناو تیپ هشتم در خرمشهر تصمیم گرفت ناوهای خودش را از اسکله خرمشهر جدا کند و به شمال خلیج فارس ببرد و جایی که طرح نشان داده، مستقر کند. دوم شهریور ناو نقدی با دو فروند سوخو عراقی در شمال خلیج فارس روبرو شد و بلافاصله هر دو سوخو را پایین آورد. این غافلگیری است یا جنگ است؟ پس ما از روز دوم شهریور در منطقه با دشمن درگیر هستیم؛ جلو میرویم و واحدها برای عملیات آماده میشوند. 23 شهریور دژبان از فرودگاه بوشهر به من زنگ زد که جانشین فرمانده نیروی دریایی الآن پیاده شده است. پرسیدیم مأموریت چیست؟ گفت آمدهام اینجا اولین قرارگاه مقدم جنگ دریایی را در بوشهر درست کنیم. 31 شهریور که حمله عراق شروع شد، نیروی دریایی در بوشهر آماده عملیات بود و اولین امریه به نام تکاوران صادر شد.
وی در پایان گفت: وضعیت درگیری ما با عراق به اینجا خاتمه پیدا نمیکند. در تمام طول مدتی که من در ارتش هستم میدانم که ما با عراق دشمنی داشتهایم. 1432 در شیراز دوره مقدماتی میدیدم و اساتید در درسهای تاکتیکی همیشه میگفتند دشمن در غرب است. ما قبل از انقلاب تهدید دیگری از شمال داشتیم و همه اینها را خرجگذاری کرده بودیم و این طرف هم همین کار را کردیم. بین طلائیه و شلمچه 90 کیلومتر راه است؛ ما هر سال دو مانور تابستانی و زمستانی در این منطقه داشتیم. ارتش وقتی موقعیت را دید متوجه شد که اینجا بهترین راه برای ورود عراق است و محلی به نام «گردان دژ» در اینجا درست کرد و 32 سنگر در این 90 کیلومتر درست شد که تا زمان انقلاب هم بود.
به گزارش خبرنگار جماران، ابراهیم متقی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، نیز در این مراسم گفت: جنگ خط سیاسی نمیشناسد؛ یک امر واقعی و ضرورت اجتنابناپذیر برای کشور است و دفاع هیچگاه خط بردار نیست. اگر مباحث ژئوپلیتیکی را ما امروز درک نکنیم، فردا تهدیدات گریبان ما را خواهد گرفت. اگر امروز کسانی که واقعا درک راهبردی، روح ملی و تفکر مقاومت دارند را نادیده بگیریم، طبیعی است که در آینده با چالشهای بیشتری رو به رو خواهیم شد.
وی با تأکید بر اینکه مسأله مربوط به خلیج فارس امروز یک موضوع بینالمللی است، تصریح کرد: همواره انگلیسیها دنبال این بودهاند که موقعیت ایران را در محیط منطقهای کوچک کنند و کاهش بدهند. دانشجویان سیاست بدانند که آینده این اندیشه فراروی شما هم خواهد بود. تفکر انگلیسی از قرن نوزدهم بحث «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بود. بسیاری از جنگهایی که در محیط منطقهای شکل میگیرد، یک نوع زمینه تاریخی بر اساس یک راهبرد قدرتهای بزرگ را دارد.
متقی افزود: نکته دومی که وجود دارد این است که هر گاه انقلابی به وجود آمده، جنگ اجتنابناپذیر بوده است. چون انقلابها قادر خواهند بود که موازنه قدرت را تغییر بدهند و ایران میتوانست موازنه قدرت را در فضای صلحآمیز محیط اجتماعی منطقه دگرگون کند. اما اندیشه عراقی بعثی مبتنی بر مقابله با ایران بود. عراقیها ناسیونالیسم عرب را بازتولید کردند و در فضایی که ایران روزهای سخت انقلاب را میگذراند، به کار گرفتند.
وی تأکید کرد: کودتای نوژه، کودتای ساختگی آمریکاییها بود که هم خودشان طراحی کردند و هم خودشان اطلاعات را به ایران دادند و منوچهر قربانی فر هم یکی از کارگزاران این مجموعه بود. به دلیل اینکه مزیت نسبی ایران که نیروی هوایی بود را قبل از اقدامات و عملیات عراقیها تضعیف کنند. مراقب باشید که برخی از مواقع ما در تله قرار میگیریم. تلهگذاری یکی از کارهای قدرتهای بزرگ است؛ برای اینکه هزینههای راهبردی خودشان را کاهش بدهند. لذا این جنگ یک امر اجتنابناپذیر بود.
رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران اظهار داشت: صدام به متفکران عرب گفت این شرایط تاریخی بهترین دورانی است که جهان عرب میتواند بر ایران غلبه کند. چون ساخت اجتماعی پراکنده است و ارتش در یک وضعیت تجزیه شده است. چیزی به عنوان انضباط اجتماعی وجود نداشت. هر روز یک گروه نظامی علیه فرماندهان ارتش تظاهرات میکردند. فقط از بیرون نبود که یک عده کمر به شکستن اقتدار ارتش داشتند؛ متأسفانه در دورانی که انقلاب شکل میگیرد، هیجان و احساس به وجود میآید و از داخل همافران میآمدند و در دانشگاه تهران تظاهرات میکردند. ساخت اجتماعی ایران هم در یک وضعیت جدال قرار داشت. هر روز دانشگاه تهران درگیر مسائل فرعی بود و در دانشکده حقوق ما بیش از 30 گروه سیاسی فعالیت داشتند. طبیعی است که سرویسهای اطلاعاتی این ساختار تجزیه شده را درک کنند و گزارش بدهند.
وی افزود: به یاد دارم که مسعود رجوی اسفند 57 در زمین چمن دانشگاه تهران صحبت کرد و به مهندس بازرگان گفت اگر ارتش را منحل نکنید و فردا کودتا شود، مقصر شما هستید؛ بازرگان و حضرت امام مقاومت کردند و کسانی که اندیشه راهبردی داشتند در ساختار سیاسی ایران مقاومت کردند. افرادی مثل شهید بهشتی، مرحوم هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری کسانی بودند که در نگاهشان حفظ ارتش قوت گرفت اما از داخل ضعیف شده بود.
متقی در پایان با تأکید بر اینکه پیچیدگی سیاست به این است که ما در تله تاکتیکی قرار نگیریم، گفت: خلیج فارس یکی از حوزههای اصلی تهدید بوده، هست و خواهد بود. تقسیمبندی ژئوپلیتکی پایدارتر از تقسیمبندی کنش سیاسی است. جدال علیه ایران یا از حوزه این منطقه خلیج فارس خواهد بود و یا پاسخ به دشمن از این حوزه خواهد بود. من امیدوارم حسی که در دوران جنگ وجود داشت دوباره در این کشور زنده شود. دورههای انشقاق، جدایی و همبستگی را خود من دیدهام. امروز روزگار خوبی نیست و ان شاء الله شرایطی ایجاد شود که حس همبستگی برای تقویت امنیت ملی و یکپارچگی ساختاری حاصل شود.