ماجرای نامه نگاری آیت الله بهجت و امام خمینی درباره شیوه اداره کشور
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۹۷۹۳۸۱
حجتالاسلام احمد رهدار از ماجرای نامهنگاری آیتآلله بهجت درباره شیوه اداره کشور با امام خمینی میگوید. ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۳ فرهنگی دین ، قرآن و اندیشه رادیو و تلویزیون نظرات - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، ویژه برنامه «میدان انقلاب» شب گذشته به روی آنتن شبکه 3 سیما رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در ابتدای برنامه درباره دسیسههای دشمنان پیرامون رهبری جمهوری اسلامی پس از امام خمینی (ره) و نقش بر آب شدن آن گفت: کشورهای غربی در ابتدای وقوع انقلاب اسلامی، آن را یک انقلاب مدرن تلقی میکردند که البته این دیدگاه آنان کاملاً اشتباه بود و انقلاب ما از جنس بعثت انبیاست. از همین منظر، باید نوع کاری را که امام با مردم انجام داد، از جنس رفتاری دانست که انبیا با امتهای خود داشتند. جالب است بدانید که در دو دهه قبل از وقوع انقلاب اسلامی، بیشترین کتابی که یاران امام مطالعه میکردند، کتاب انقلاب تکاملی اسلام نوشته جلالالدین فارسی بوده است. ساواک، این کتاب را بیش از بیست بار خوانده بود. دقت کنید که در این کتاب نه مرگ برآمریکا وجود دارد و نه مرگ بر اسرائیل دیده میشود. این کتاب راجع به بعثت پیامبر است اما وقتی که انقلابیون آن را میخواندند، متوجه میشدند که برای چه کاری باید به خیابانها بیایند و گفتار، منش و عملکردشان براساس این کتاب تنظیم میشد. ساواک نیز نمیتوانست هیچ برخوردی با نویسنده آن داشته باشد. حال این سوال به وجود میآید که جنس حرکت امام چه بوده است؟ در پاسخ به این سوال باید اشاره کنیم که زمانه امام خمینی در برههای از تاریخ است که ما گرفتار یک حاکم دستنشانده و دیکتاتور هستیم. دقت داشته باشید که قاجار نیز دیکتاتور بود اما دست نشانده نبود. آنان استقلال داشتند و به همین دلیل علما میتوانستند که کاری استقلالی انجام دهند. این موضوع در حالی است که در زمان پهلوی، تمام ظرفیتهای ما قفل شده بود. از جمله این ظرفیتها، تکامل روحی و عقلی نیروی انسانی کشور است.
رهدار ادامه داد: کار مهمی که امام انجام دادند این بود که در این حوزه، مردم را رشد تاریخی دادند و از همین منظر، مقطع انقلاب اسلامی را میتوانید یکی از مهمترین پیچهای تاریخی ایران بدانید. ایشان به تربیت نیروی انسانی انقلابی پرداختند. وقتی که دشمنان انقلاب اسلامی طمع کرده بودند که با رحلت امام خمینی، انقلاب نیز از دست خواهد رفت، این موضوع را پیشبینی نکرده بودند. آنان امام خمینی را از منظر نظریه کاریزمای وبر تحلیل میکردند و میگفتند که وقتی او نباشد، این شور و حرکت انقلابی نیز دیگر وجود نخواهد داشت. در مقابل، امام خمینی تمام میراث فقاهت سیاسی خود را به نحوی فوقالعاده بر دوش مردم قرار داد و گویی مردم را در تاریخ خود شریک کرد. در حقیقت، امام خمینی خود را در مردم منتشر کرده بود و به همین دلیل وقتی که ایشان رحلت کرد، اتفاقی که مدنظر دشمنان بود رخ نداد.
این پژوهشگر تاریخ، انقلاب اسلامی را زمینهای برای ایجاد آزادی مردمی دانست و گفت: اگر بخواهیم حرکت کلان تاریخی مردم ایران در مقوله آزادی را بررسی کنیم باید بگویم که در زمان صفویه ساختار نظام سیاسی ما آزاد میشود و نظام سیاسی شیعی البته از نوع پادشاهی به وجود میآید. همچنین در زمان قاجاریه شاهد آزادی طبقه علما و نقشآفرینی آنان هستیم اما مردم همچنان درگیر هستند؛ در نهایت، آنان نیز در مقطع پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی آزاد شده و نقش آفرینی کلانی را برعهده میگیرند. این آزادی، رشد و بصیرت تاریخی را برای مردم ایران به ارمغان آورد. وقتی که امام خمینی رحلت فرمود، بسیار سخت بود کسی را جای ایشان قرار داد که هم جنس و هم وزن ایشان باشد. اتفاقاً دشمنان ما به همین مسئله دلخوش شده بودند و میگفتند که هژمونی امام خمینی به گونهای است که هیچ بدیلی ندارد. اما این محاسبه آنان با روی کار آمدن مقام معظم رهبری نقش بر آب شد. به دلیل این که افق و مبنای ایشان، همان افق و مبنای امام خمینی بود، هیچ خللی در حرکت نظام به وجود نیامد و افت پیدا نکرد. مقام معظم رهبری، هشت سال تجربه زعامت سیاسی جامعه ما را داشتند که بسیار موثر بود. همچنین مردم ما نیز رشد یافته بودند.
امام خمینی خدمتگزار واقعی مردم و استکبار ستیزی با بصیرت بودقم| آیتالله بطحایی: امام خمینی(ره) به ارتباط سیاست و دیانت حیات تازه بخشیدنامه آیتالله بهجت به امام درباره نحوه اداره کشور
رهدار در پاسخ به این سؤال که چگونه مردم ایران به افق ذهنی امام نزدیک شدند، گفت: یکی از نمونههای رشد مردم و نزدیک شدن آنان به افکار و عقاید امام، فتنه 88 است. بسیاری از خواص، در این گردنه خطرناک لغزیدند اما مردم پایدار ماندند و به سلامت از این برهه تاریخی عبور کردند. خاطرم هست که آقای مصباح تعریف میکردند که آیتالله بهجت، هر چند مدت یکبار، نامهای را به امام خمینی مینوشتند و انتقاداتی را نسبت به شرایط جامعه و نحوه اداره آن وارد میکردند. در یکی از این نامهها که در اوایل دهه 60 بوده است و توسط آقای مصباح منتقل شده است، ایشان به امام خمینی پیشنهاد میدهند که جامعه را همانند دوران امام علی علیهالسلام اداره کنند. دقت داشته باشید که در زمان امام علی، ایشان احکامی را به یاران مختلف خود میدادند تا در شهرهای مختلف زیر نظر ایشان حکمفرمایی کنند و خود ایشان براساس شرایط جامعه احکامی صادر میکرد. آقای مصباح تعریف میکرد که وقتی امام خمینی این نامه را مطالعه کرد، فرمود که به آقای بهجت بفرمایید اگر این کار را انجام بدهم، انقلاب از دست خواهد رفت. ممکن است که احکامی را به مردم ابلاغ کنم و آنان نیز از من قبول کنند اما خود مردم باید بازیگردان این انقلاب باشند و در آن سهم داشته باشند. آقای بهجت اگر چه دیدگاهی متفاوت نسبت به این مسئله داشت اما فرمود چون امام اینگونه بیان کردهاند، من نیز میپذیرم.
استاد حوزه و دانشگاه، خاطرهای را از آیتالله هاشمی مطرح کرد و گفت: آقای هاشمی خاطرهای را در تلویزیون بیان میکردند و گفتند که «در ماجرای انتخاب بنیصدر، پیش امام رفتیم و ایرادات او را به ایشان یادآوری کردیم. پس از صحبتهای ما، امام خمینی فرمود که این ایرادات بنیصدر را میدانم اما چه کار باید کنم؟ ما نیز به امام خمینی فرمودیم که در یک سخنرانی، ایرادات او را به مردم گوشزد کنند تا کسی به او رای ندهد. امام در پاسخ به این مطالبه ما فرمود من چنین سخنرانی نخواهم داشت چرا که خود مردم باید انتخاب کنند و خودشان عهدهدار مسئولیت انتخابشان باشند. وقتی که مردم اشتباه میکنند، عبرت گرفته و در نتیجه رشد میکنند». من اعتقاد دارم که ای کاش نظام به سمتی حرکت کند که برای ارتباط با آمریکا به یک رفراندوم برسیم. من از رفراندوم مذاکره با آمریکا استقبال خواهم کرد چرا که حتم دارم مردممان به همان اندازه که به جمهوری اسلامی رای «آری» دادند، به همان اندازه به مذاکره با آمریکا رای «نه» میدهند. اگر چنین اتفاقی رخ بدهد، دستگاه رسانهای غرب میفهمد که ادعای آنان مبنی بر مخالفت مردم با نظام جمهوری اسلامی در این زمینه کاملا اشتباه است. بنابراین انتخاب مردم بسیار مهم است. ممکن است که گاهی رئیس دولتی انتخاب شود که مسیر انقلابی ما را کُند کند اما بالاخره انتخاب مردم است. برای مثال، مواردی وجود داشته است که به دلیل ناکارآمدی دولت وقت، نمایندههای مجلس، پیشنهاد استیضاح دولت که درخواستی قانونی نیز میباشد را دادند اما در این موارد، تا جایی که امکانپذیر بوده است، مقام معظم رهبری از دولت حمایت کردند. این حمایت بیش از آن که تقریر سیاسی بیرونی داشته باشد، پاسداری از وجه جمهوریت نظام است. مردم رای دادهاند و باید اجازه داد که خواست آنان در ادامه برنامههای دولت شکل بگیرد. بنابراین میتوان گفت که امام خمینی و امام خامنهای همیشه بر روی مردمی بودن انقلاب و اولویت داشتن خواست مردم تاکید ویژه داشتند. جالب است بدانید که در گفتگوهایی که با چهرههای سیاسی در بیرون از مرزهای کشور داشتم، بر یک نکته تاکید داشتند و آن هم لایه مردمی انقلاب ایران است. نظام سیاسی ایران، یک نظام مبتنی بر مردم است و بر همین اساس، پشتوانه بیش از 80 میلیون جمعیت را دارا است.
بازگشت عیسی(ع) اعتقاد مشترک کاتولیسم و شیعه
حجتالاسلام و المسلمین رهدار در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: در یک پژوهش 11 جلسهای همراه با پروفسور ساچادینا که راجع به مطالعات اسلام پژوهشی در دانشگاههای غرب و آمریکا داشتیم، به یک کتاب تحت عنوان «مطالعات شیعهپژوهشی در دانشگاههای آمریکا پس از واقعه 11 سپتامبر» رسیدیم. در یکی از جلسات همین پژوهش، پروفسور ساچادینا موضوع قابل توجهی را مطرح کردند. ایشان میگفتند که حضور هشت ساله نیروهای آمریکایی در عراق، برکتی را با خود به همراه داشت. آن برکت این بود که سیاستمداران آمریکایی به این نتیجه رسیدند که شیعه ورژنی متفاوت در اندیشه اسلامی است. این موضوع قبلاً توسط بسیاری از نخبگان دانشگاهی آمریکایی مورد نظر قرار گرفته بود. البته هنوز رسانههای آمریکایی یا این موضوع را متوجه نشدهاند و یا نمیخواهند که متوجه شوند. علاوه بر این، حدود یک هفته قبل از نوروز، میزبان پروفسور میگل آنخل باریوس در قم بودیم. او یکی از افراد بسیار نزدیک به پاپ کاتولیک است و حامل یک پیام از سمت او به ایران و به ویژه به قم بود.
بازگشت عیسی(ع) در آخرالزمان باور مشترک مسلمانان و مسیحیانرد ادعای مسیحیان درباره حضرت عیسی(ع) توسط قرآن و عترتنابودی دجال توسط عیسی(ع) در آموزههای اسلام و مسیحیتپاپ، مقدمهسازی حکومت منجی آخرین را در گروی اندیشههای امام خمینی میداند
خلاصه پیام او اینگونه بود که پاپ معتقد است که بین کاتولیسم و شیعه اشتراکی وجود دارد و آن هم این است که هر دو معتقدیم حضرت مسیح علیهالسلام در آخرالزمان میآید. به اعتقاد پاپ، قومی که به این موضوع معتقد است، باید تمهیداتی را برای آن روز بیاندیشد. در مقابل، به تعبیر پاپ، دین مسیحیت گرفتار یک موانع بیرونی شده است و به همین دلیل نمیتواند حقوق مسیحی را برای منجی آخرین مهیا بکند. او تقاضا داشت تا شیعه با تکیه بر اندیشههای امام خمینی، همانطور که برنامهها و تمهیداتی را برای مسلمانان چیده است، برای مسیحیان نیز فراهم کند. علاوه بر این، آقای باریوس به نقل از پاپ میگفت که بهترین بستر برای انجام این برنامهها، امریکای لاتین است چرا که آنان به اندازه اروپاییها لقمه حرام نخوردهاند. از آنجا که بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، زبان اسپانیولی دارند و مسلمانان 700-800 سال در اسپانیا حضور داشتند، میراث فرهنگی بسیار خوبی در آنجا وجود دارد که میتوان از آن استفاده کرد.
به تعبیر پاپ، دین مسیحیت گرفتار یک موانع بیرونی شده است و به همین دلیل نمیتواند حقوق مسیحی را برای منجی آخرین مهیا بکند. او تقاضا داشت تا شیعه با تکیه بر اندیشههای امام خمینی، همانطور که برنامهها و تمهیداتی را برای مسلمانان چیده است، برای مسیحیان نیز فراهم کند.
او ادامه داد: خاطرم هست زمانی که داعشیها به مجلس ما حمله کردند، در تانزانیا حضور داشتم. در آنجا خوجههای هند نیز برنامهای برای تعدادی از اندیشمندان خود داشتند. در روز حادثه، وقتی که وارد لابی هتل شدم، یکی از همین اساتید من را دید و از این واقعه اطلاع داد. با ایران تماسی گرفتم تا از کم و کیف ماجرا باخبر شوم. پس از گذشت ساعتی وقتی که مجدداً وارد لابی هتل شدم، با صحنه عجیبی روبهرو شدم. تمام آن اساتید، در لابی حضور داشتند و اخبار مربوط به این واقعه را به صورت آنلاین دنبال میکردند. همچنین یکی از آن اساتید که اهل مراکش بود به من گفت «در کشور ما وقتی یک دیپلمات آمریکایی به پادشاه اخم کند، تمام امکانات بسیج میشود تا ناراحتی او برطرف شود اما در کشور شما، ترامپ فریاد میزند و در مقابل، رهبرتان با صلابت در برابر او میایستد و طرح و ایده برای اداره جهان مطرح میکند. ما در خانههایمان با جملات آقای خامنهای هویت میگیریم». در حقیقت، وقتی که رهبر معظم انقلاب، یک موضعگیری میکنند، در بخش دیگری از عالم، عدهای دیگر احساس هویت میکنند.
رهدار در پاسخ به سؤالی مبنی بر مقایسه شیوه رهبری امام خمینی و رهبر معظم انقلاب گفت: من معتقدم که الگوی زعامت و فقاهت سیاسی امام خمینی و امام خامنهای متفاوت است و از همین منظر به دو الگو اعتقاد دارم. البته وقتی که از الگو صحبت میکنیم، منظورمان برنامه است نه مبنا و افق. در حقیقت، مبنا، افق و بخش قابل توجهی از اصول در هر دو نفرشان مشترک است. حال باید این سؤال را بپرسیم که وقتی شرایط زمانه تغیر میکند، آیا معقول است که الگوهایمان ثابت باشد؟ به نظرم، وجود این تفاوت، برگ برنده نظام است. به نظرم، کل دوران زعامت امام خمینی به تأسیس یک نظام سیاسی اختصاص دارد و الگوی مدیریتی ایشان منطبق بر شرایط تأسیس یک نظام سیاسی است. دوره بعد از امام خمینی، دوره تثبیت و تکمیل آن نظام سیاسی است لذا مدیریت ایشان به شیوهای است که متناسب این وضعیت است. دقت داشته باشید که وضعیت تأسیس یک نظام به گونهای است که هنوز نهادها مستقر نشدهاند و بر همین اساس، خود ولی پر رنگ دیده میشود اما در وضعیتی که نهادها تثبیت میشوند و اقتدار شما تحت عنوان ثبات ساختاری تعریف میشود، ماجرا عوض میشود.
بعد از رحلت امام خمینی، آقای هاشمی نقل میکند که آیتالله خامنهای از آقای موسوی اردبیلی میخواهند که بر سر کار باقی بمانند و قوه قضائیه را هدایت کنند اما آیتالله اردبیلی در پاسخ به این درخواست، صریحاً میگویند که نمیتوانم در ذیل بلیط شما باشم. به قم میروم و برای مرجعیت خود سرمایهگذاری میکنم.
احمد رهدار در پایان صحبتهای خود در پاسخ به سؤالی مبنی بر تمایل رهبر معظم انقلاب به کار کردن با افرادی که روزگاری با امام خمینی کار میکردند، گفت: به اعتقاد من، از آنجا که مبنا هر دو امام یکی بوده است، ایشان نیز به کار کردن با معتمدان امام خمینی تمایل داشتند. به نظرم، برای فهم بهتر این موضوع باید به خاطرات آقای هاشمی در سال 68 مراجعه کرد. برای مثال، بعد از رحلت امام خمینی، آقای هاشمی نقل میکند که آیتالله خامنهای از آقای موسوی اردبیلی میخواهند که بر سر کار باقی بمانند و قوه قضائیه را هدایت کنند اما آیتالله اردبیلی در پاسخ به این درخواست، صریحاً میگویند که نمیتوانم در ذیل بلیط شما باشم. به قم میروم و برای مرجعیت خود سرمایهگذاری میکنم. آقای هاشمی در افراد دیگری نیز نام میبرند که قصد ندارم نامشان را بیاورم. ایشان میگوید که از فلانی خواسته شد تا در فلان پست حضور داشته باشد اما میگویند که نمیخواهیم در کنار شما باشیم. شاید آنان خود را از حضرت آقا بالاتر میدیدند و شاید حجابهای سیاسی باعث میشد که مسئولیتها را نپذیرفته و سرباز ایشان نباشند. در حقیقت باید گفت که تغییر مدیریتها از سوی رهبری نبوده است.
انتهایپیام/
R1392/P/S4,37,1430/CT1 واژه های کاربردی مرتبط چهل سالگی انقلابمنبع: تسنیم
کلیدواژه: چهل سالگی انقلاب چهل سالگی انقلاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۹۷۹۳۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاه به ماجرای غزه از منظر «ما رأیت إلا جمیلا»
ماجرای غزه را با تمام این همه فجایع و ناملایمتهایی که رخ میدهد، چگونه نگاه کنیم که از دل این رویداد تلخ و در کنار قصههای پر درد آن، زیبایی برنامه خدا را نتیجه بگیریم؟ - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هفتم اکتبر مصادف با 15 مهر 1402 عملیاتی پیشدستانه از سوی حماس با نام «طوفانالأقصی» علیه مواضع رژیم صهیونیستی در شهرکهای نظامی فلسطین اشغالی رقم خورد. عملیاتی که به گفته خود مسئولان اسرائیلی، بزرگترین شکست امنیتی آن رژیم منحوس محسوب میشد. به دنبال این آبرو ریزی بود که آنان در اقدامی تلافیجویانه و البته عجولانه و احمقانه و برای جبران شکست مفتضحانه خود، شروع به حملات موشکی و توپخانهای علیه مردم غزه کردند و این ماجرا را تا امروز ادامه دادند، به گونهای که تاکنون 34 هزار و 488 شهروند فلسطینی به شهادت رسیدند. بیشتر کشتگان این حملات را کودکان و زنان تشکیل میدهند. چنین اقدامی از سوی یهودیان صهیونیست، نمایش اوج خباثت همان قومی است که خداوند در قرآن از آنها با تعابیری همچون آتشافروز، جنگطلب، قاتل و نسل کُش، فاسد و قَسیُالقلب یاد میکند.
اما از منظر دین، این جنگ، تقابل بین جبهه حق با باطل است و عاقبت این تقابل چیزی جز شکست جبهه باطل و پیوستن آنها در جرگه ظالمان در برگههای تاریخ آیندگان نیست؛ تاریخ بشر نشان میدهد هیچ سلطهطلب و مستکبری بدون عقوبت نماند و یاد فرعونیان و نمرودیان و نیز داستان شکوه آنان در گورستان برگههای تاریخ دفن شد. خداوند در دو جا از زوال باطل سخن میگوید. در آیه81 سوره اسراء میفرماید «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا؛ و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است» و در آیه 18 انبیاء میفرماید «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ ...» یعنی «بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز میکنیم تا باطل را محو و نابود کند و باطل بی درنگ نابود می شود.»
از دیگر سو هرچند ممکن است جبهه کفر در شرایط پیروزی قرار گیرد، اما این پوسته و ظاهر ماجراست. بالاخره خاصیت نبرد، پیروزی و شکست است. این بار سپاه اسلام در شرایط نابرابر قرار دارد و دشمنِ مقابل با همسو کردن سایر کشورهای قدرتمند با خود و با رویگردانی از قوانین جنگ و زیر پا گذاشتن تمام انسانیت و حیثیتش، شروع به نسلکشی کرده است، دریغ از آنکه در باطن ماجرا، هر روز بیشتر در باتلاق جهل خود و خوی وحشیگریاش فرو میرود.
ما نمونهی وسیعتر آن را در ماجرای عاشورا و اتفاقات پس از آن دیدیم. در این ماجرا، دشمن که با قلدری سعی داشت از امام حسین علیهالسلام نسبت به حاکم فاسق زمانه بیعتی اجباری بگیرد و با مخالفت امام روبرو شد، نبردی نابرابر را علیه امام حسین علیهالسلام آغاز کرد و به ظاهر توانست لشکریان اسلام را از دم تیغ بگذراند و وقیحانه سر جگرگوشه خاتمالأنبیاء و سایر یارانش را از تن جدا کند و آنها را در کوچه و بازار بچرخاند. بنابراین ظاهر ماجرا، خون و شمشیر و آتش و فساد است، اما همین مسئله در نگاه حضرت زینب سلامالله علیها با تعبیر «ما رأیت إلّا جَمِیلاً» تفسیر میشود؛ یعنی در شرایطی که تفسیر ما از ماجرای عاشورا چیزی جز خون و شمشیر و کشت و کشتار نیست و سعی میکنیم از منظر تاریخی به ماجرای کربلا و حوادث پس از آن نگاه کنیم، حضرت زینب سلامالله علیها از افقی به این رویداد تلخ نگاه میکند که زیبایی را نتیجه میگیرد.
اما زیبایی ماجرای کربلا چه بود که ما و مداحان و شاعرانمان نمیتوانیم ببینیم؟ شاید اینطور باشد که وقتی ما زمین خوردن امام حسین علیهالسلام و یاران با وفای ایشان را مشاهده میکنیم، ایشان با چشمی دیگر، اوج گرفتن و ارتفاع گرفتن آنان در درجات عالی فضل تا رسیدن به اعلا علیین را میدیدند. اگر ما حرکت کاروان را در تاریخ میخوانیم، ایشان اوج تبعیت یاران آن هم پا به پای امام و در سختترین شرایط نبرد را میبینند، به گونهای که به تعبیر امام حسین علیهالسلام هیچ پیامبری در طول تاریخ چنین یارانی را به خود ندید؛ ضمن آنکه برخی از این یاران، عمری را در جهالت و تاریکی سپری کرده بودند. حضرت زینب سلامالله علیها در منظر خداییِ خود، آینده قیام و اثر جوشش خون امام خویش را میدید که منجر به بیداریهای گسترده مردم در تمام زمانها و مکانها میشد تا جایی که طی همین دهه گذشته، اربعینهای باشکوه را رقم زد و نه تنها مسلمانان بلکه تمام پاکطینتان و آزادگان دنیا را در یک نقطه به هم وصل و زمینه را بیشتر برای زوال دولتهای مستکبر فراهم کرد و این همان تعبیری که امام صادق علیهالسلام در زیارت اربعین درباره اثر خون اباعبدالله علیهالسلام فرمود: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ»؛ یعنی خون اباعبداالله علیهالسلام برای نجات مردم از جهل و گمراهی نثار شد. به همین ترتیب میتوان لیستی از نقاط مثبت واقعه عاشورا تهیه کرد و درباره آن تأمل کرد؛ زیرا هر اندازه در این ماجرا تفکر کنیم، بیشتر میتوانیم تبیین خدایی از صحنههای فعلی داشته باشیم.
«ما رایت الا جمیلا» نگاه حاکم بر جریان اربعین حسینی (ع)اما ماجرای غزه را با تمام این همه فجایع و ناملایمتهایی که رخ میدهد، چگونه نگاه کنیم که از دل این رویداد تلخ و در کنار قصههای پر درد آن، زیبایی برنامه خدا را نتیجه بگیریم.
1. شکستن اُبهت پوشالی یهود
یکی از دستاوردهای مثبت ماجرای طوفان الأقصی و نبرد غزه، شکستن اُبهت پوشالی یهودیان صهیونیست در اذهان عمومی جهان بود. رژیمی که از لحاظ نظامی و امنیتی خود را در جرگهی برترینهای دنیا به حساب میآورد، در یک عملیات حسابشده از سوی یکی از جنبشهای مقاومت به نام حماس شکست سختی خورد. این مسئله معبری را به روی سایر جنبشهای مقاومت برای مقابله با آن رژیم دستنشانده گشود و به سایر جبههها جرأت بخشید.
2. معنویتگرایی مردم غزه
طی حوادث تلخی که در غزه رخ داد، انتظار نداشتیم که این میزان معنویت در بین مردم آن دیار افزایش یابد که در تمام سختیها به قرآن پناه ببرند و از خداوند طلب یاری کنند. نوجوانانی را دیدیم که روی منزل مخروبه خود نشستهاند و در حالی که بستگان خود را از دست دادند، مشغول خواندن قرآن هستند. یا نوجوانی را دیدیم که وقتی پزشکان قصد خارج کردن تیر و ترکش از پای او آن هم بدون ماده سرّ کننده را داشتند، برای آنکه درد را احساس نکند، شروع به خواندن آیاتی از قرآن میکرد.
3. بیداری جهانی
طی حوادث غزه و تصاویری که از این حوادث در دنیا مخابره میشد، یک بیداری جهانی گسترده صورت گرفت که این بیداری حداقل در سه بود:
الف) در سطح مردم
اولین جایی که تحت تأثیر قرار گرفت، گروههای مردمی بودند. انها با ایجاد تظاهرات خیابانی انزجار خود را از رژیم منحوس اسرائیل و سیاستهای دولتشان نسبت به حمایت از صهیونیستها به شکلهای مختلف نشان دادند تا جایی که با دولت و پلیس درگیر شدند.
ب) در سطح نخبگان و دانشجویان
گروه دومی که متأثر از ماجرای غزه به میدان آمدند، نخبگان بودند. این گروه نسبت به گروههای مردمی بیشتر در معرض آسیبهای اجتماعی بودند؛ چرا که بسیاری از آنان با آنکه میدانستند شغلشان و تحصیلشان در معرض خطر قرار میگیرد، به شکلهای مختلف اعتراض خود را نشان دادند و این امر سبب شد روشنگری بیشتری درباره اعمال جنایتکارانه اسرائیل و حامیان آنها شکل بگیرد.
ج) در سطح مسئولان و سلبریتیها
در سطحی بالاتر، برخی مسئولان کشورهای غربی پای کار آمدند و اقدامات وحشیانهی رژیم کودککش صهیونیستی را محکوم کردند و به سیاستمداران غربی هشدار دادند تا دست از حمایت آنان بردارند. گسترش این اعتراضات به حدی بود که وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به سفارتخانهها و نمایندگیهای دیپلماتیک خود در خارج دستور داد تا آمادگیهای لازم برای مقابله با گسترش اعتراضهای جهانی نسبت به رفتار نتانیاهو و ارتش اسرائیل در صورت صدور حکم لاهه درباره بازداشت تعدادی از مسئولان ارشد این رژیم داشته باشند.
4) گسترش اسلامگرایی
انتشار تصاویر بمباران مردم غزه توسط صهیونیستها و فیلمهایی از قرآن خواندن مردم فلسطین در بحبوحه نبرد، سبب برانگیخته شدن احساسات مردم دنیا شد و رغبت و کنجکاوی آنان را نسبت به مطالعه بیشتر مبانی اسلام بیشتر کرد. طبق گزارش گلوب آی نیوز، تنها در کشور فرانسه بیش از 20 هزار نفر با تماشای کلیپهایی از جنایات اسرائیل در غزه به تحقیق درباره اسلام پرداخته و آن را پذیرفتهاند. بر پایه گزارش «ابنا»، از میان علاقهمندان به دین اسلام، افراد اثرگذاری نیز اسلام را پذیرفتهاند که از آن جمله «دیوی فان دن برگ» فوتبالیست هلندی، پروفسور هنری کلاسن استاد مشهور چشم پزشکی دانشگاه کالیفرنیا، مگان رایس تیک تاکر معروف آمریکایی و بسیاری از جوانان در اروپا و آمریکا هستند. ملیسا گومز، از جمله تازهمسلمانان آمریکایی که به دین اسلام تشرف پیدا کرده و یکی از دلائل اصلی گرایش به اسلام را وقایع غزه و ایمان مردم این منطقه در برابر مصائب و مشکلات حملات رژیم صهیونیستی معرفی میکند. رئیس انجمن جامعه اسلامی در اسپانیا درباره تاثیر تحولات غزه و بیداری جهانی علیه صهیونیسم میگوید: حملات اسرائیل به غزه علاقه بیشتری را به اسلام در اسپانیا برانگیخته است.
5) عملیات وعده صادق
عملیات وعده صادق را میتوان در امتداد طوفانالأقصی مورد توجه قرار داد؛ عملیاتی که ضربهای نهایی بر پیکره ابهت پوشالی صهیونیستها و بلکه جهان غرب محسوب میشد. آنها که ادعا میکردند صاحب قویترین پدافند هستند و نام آن را «گنبد» آهنی گذاشته بودند، در این عملیات دیدند که آنچنان آهنین هم نیست بلکه مانند یک سد، شکننده و نفوذپذیر است. ضمن آنکه چندین تله پدافندی را با کمک آمریکا و انگلیس و فرانسه در منطقه تدارک دیده بودند و هیچ کدام مانع از نفوذ موشکها و حتی پهپادهای ایرانی نشد.
تمام اینها و تمام آنچه که گفته نشد، گوشههایی از رویدادهایی است که به ماجرای غزه در عین اتفاقات تلخی که در آن دیار میافتد، روح بخشیده و آن را زیبا جلوه داده است. نتیجه آنکه دست قدرت خدا را در ماجرای غزه به وضوح میتوان مشاهده کرد؛ دستی که یک صحنه رشد برای مسلمانان غزه و سایر مسلمانان ایجاد کرده و آنها را به همدلی کشانده و از سوی دیگر موجبات بیداری جهانی و گرایش به اسلام را در سایر ملتها و مذاهب دنیا فراهم آورده است و در آخر، شاید بتوان گفت صحنه غزه، صحنه نمود این آیه از قرآن است:
«وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ كَیْفَ یَشَاءُ ۚ وَلَیَزِیدَنَّ كَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْیَانًا وَكُفْرًا ۚ وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ ۚ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ۚ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ؛ و یهود گفتند: دست [قدرت] خدا [نسبت به تصرّف در امور آفرینش، تشریع قوانین و عطا کردنِ روزی] بسته است. دست هاشان بسته باد و به کیفر گفتار باطلشان بر آنان لعنت باد؛ بلکه هر دو دست خدا همواره گشوده و باز است [به هر چیز و به هر کس] هرگونه بخواهد، روزی (معنوی) میدهد. و مسلماً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است، بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان (یهودیان) میافزاید. و ما میان [یهود، نصاری و گروه های دیگر] آنان تا روز قیامت کینه و دشمنی انداختیم. هر زمان آتشی را برای جنگ [با اهل ایمان] افروختند خدا آن را خاموش کرد و همواره در زمین برای فساد میکوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»
یادداشت: سعید شیری
انتهایپیام/