چرا آمریکا نباید نزدیک شود
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۹۹۵۷۱۲
استقامت و ایستادگی مردم ایران در مقابل امریکا و حفظ امنیت و ثبات داخلی، کارآمدی مقاومت را به الگویی برای ملل مسلمان و آزادیخواه جهان تبدیل کرده است.به گزارش بلاغ،«عباس حاجینجاری» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «جوان» نوشت:
با تروریست نامیدن مجدد ملت ایران از سوی ترامپ در جریان سفر به انگلیس و با توجه به موضع هفته قبل او مبنی بر اینکه «میخواهم با ایران راه بیایم» یا اینکه «ایران با همین رهبران میتواند یک کشور فوقالعاده باشد» تردیدی باقی نمیماند که ایستادگی و مقاومت مردم ایران کاخ سفید را درمانده کرده و به رغم طراحی و اجرای پیچیدهترین جنگ اقتصادی و روانی در مصاف با مردم ایران، این نظام محاسباتی کاخ سفید است که بر هم ریخته و دچار سردرگمی حتی در مواضع اعلامی شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۱- فشارهای اقتصادی کاخ سفید و تحریمهای ناجوانمردانه اقتصادی علیه مردم ایران برخلاف تصور تصمیمسازان و تصمیمگیران امریکایی، اقتصاد ایران را مقاوم کرده است بهگونهای که بهرغم برخی ضعفها و آسیبهای داخلی، در شرایطی که این اقتصاد بیش از ۵۰ درصد به نفت وابستگی داشت، اکنون این وابستگی به حداقل رسیده و عملاً این شرایط در حال تبدیل به فرصتی برای رهایی اقتصاد ایران از نفت است که این مهمترین پیروزی برای اقتصاد کشور محسوب میشود.
۲- مطالبه رهبری معظم انقلاب برای تحقق اقتصاد مقاومتی در سالهای اخیر و تمرکز ایشان بر رونق تولید در سال جاری این مطالبه را به گفتمان عمومی در کشور تبدیل کرده و همگان را به این باور رسانیده که تنها راه شکست فشارها و تحریمهای دشمن، تحقق این مطالبه است؛ اقدام ارزشمندی که در روزهای اخیر در درونیسازی تولید قطعات اتومبیل صورت گرفته و گامهای عملی که در این راستا آغاز گردیده است، اگرچه دیرهنگام، اما میتواند مهمترین عرصه صنعتی کشور را از وابستگی برهاند، همانگونه که در بسیاری از عرصهها این امر تحقق یافته است.
۳- استقامت و ایستادگی مردم ایران در مقابل امریکا و حفظ امنیت و ثبات داخلی، کارآمدی مقاومت را به الگویی برای ملل مسلمان و آزادیخواه جهان تبدیل کرده است. آنچه در عرصه جهانی نگرانی سردمداران کاخ سفید را در پی داشته این است که تداوم این روند باقی مانده هیمنه سران کاخ سفید را فرو میپاشاند. اصرار اصلی ترامپ در این روزها برای آغاز یک گفتوگو با ایران با اعزام چندین میانجی با همین هدف صورت میگیرد که با طراحی و اجرای یک مذاکره صوری این روند را متوقف کند.
۴- تأثیر مقاومت مردم ایران را در گسست در حلقههای نزدیک به امریکا در منطقه میتوان دید؛ رأی متفاوت مصریها، اردنیها، ناکامی در معامله قرن و... گوشهای از آن است، اما تأثیر آن در عرصه بینالمللی شاید فراتر از این باشد. رفتار روزهای اخیر انگلیسیها در برخورد با ترامپ در شرایطی که امریکا، انگلیس را مهمترین متحد خود میداند، در این راستا قابل درک است.
۵- در عرصه داخلی رفتارهای ترامپ بینتیجه بودن مذاکره ایران با امریکا را تبدیل به یک باور همگانی کرده و برخلاف ادوار گذشته هیچ یک از نخبگان و فعالان سیاسی داخلی، دیگر مدافع گفتوگو با امریکا نیستند. در خوشبینانهترین حالت برخی از تحمل برای گذار دوران ترامپ و جمهوریخواهان تا انتخابات آینده سخن به میان میآورند.
۶- وحدت و انسجام ملی در میان طیفهای مختلف سیاسی و تحول بیانی که مواضع رئیسجمهور نسبت به سالهای آغازین دولت یازدهم ایجاد گردیده، از پیامدهای مهم این دوران است. این روند گفتمان مقاومت را در داخل همگانی کرده است.
۷- انزوای گروهها و جریانهای برانداز داخلی و ناکامی گروههای تروریستی به رغم هزینههای سرسامآوری که در سالهای اخیر حکام مرتجع منطقه برای احیای آنها هزینه کردهاند، بیانگر آن است که روند تشدید فشارهای امریکا، بخش مهمی از مسائل قومی و منطقهای داخلی را حل و اقوام را نیز باهم متحدتر کرده است.
۸- جبههبندی و تهدیدات اخیر امریکا و تلاش برای بهرهگیری از تهدید نظامی به عنوام مکمل جنگ اقتصادی و روانی که با پاسخ قدرتمندانه نیروهای مسلح و ابراز قابلیت و آمادگی آنها انجامیده است، پشتوانه مردمی نیروهای مسلح و ابراز همبستگی ملی با آنان را دوچندان کرده و این سرمایه ارزشمندی برای تقویت مهمترین رکن بازدارندگی کشور است.
۹- رسوا شدن ضدانقلاب خارجنشین که در تمامی مراحل این جنگ کنونی به عنوان مشاوران اصلی ترامپ و تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید عمل کردهاند، از عبرتهای تاریخی برای این طیف و حامیان داخلی آنهاست که در عین رسوا شدن در داخل، بینتیجه بودن سرمایهگذاری کاخ سفید روی آنها را اثبات کرده است. فارغ از اهداف اعلامی کاخ سفید برای تسلیم ایران که از ۱۲ شرط پمپئو این روزها به شرط عدم تولید بمب اتمی توسط ایران خلاصه شده است، آنچه هدف اصلی کاخ سفید برای نزدیک شدن به ایران از میانجیهای متعدد است، فریب مردم و مسئولان ایران و متوقف کردن روندهای فوق است. ترامپ و تیم حاکم بر کاخ سفید با اذعان به سیاستهای غلط گذشته تلاش دارند با این نزدیکی، عرصههای چندگانه فوق را متوقف و از این میان برای جمهوریخواهان محصولی را برای انتخابات آینده این کشور در جامعه امریکا کسب کنند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم سیامین سالگرد ارتحال امام (ره)، مواضع اخیر ترامپ برای نزدیکی با ایران را «زرنگبازی سیاسی» قلمداد و یادآور شدند «اگر مسئولان کنونی ایران دامن همت به کمر بزنند، آستینها را بالا بزنند، شب و روز نداشته باشند، مجاهدت کنند، همزبانی کنند، همدلی کنند، به نحو مناسب و شایستهای از امکانات مردم استفاده کنند، قطعاً پیشرفتهای بیشتری نصیب خواهد شد. در این شکی نیست، اما شرطش این است که امریکاییها نزدیک نیایند، شرط پیشرفت این است که امریکایی نزدیک نیایند، این زرنگبازی سیاسی این آقا، مسئولان جمهوری اسلامی را فریب نمیدهد، ملت را فریب نمیدهد، باید امریکاییها نزدیک نشوند، هرجا امریکا پا گذاشته یا جنگ شد یا برادرکشی یا فتنه شد یا استثمار شد یا استعمار شد یا تحقیر شد، قدم امریکاییها قدم نامبارکی است، اگر نزدیک نشوند خود ما میدانیم چهجوری رفتار کنیم، کار خودمان را بلدیم، خداوند متعال هم توفیق خواهد داد و انشاءالله پیش خواهیم رفت.»
منبع: بلاغ مازندران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bloghnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بلاغ مازندران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۹۹۵۷۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استدلالهای مضحک نهادهای اطلاعاتی آمریکا از اوضاع جهان
فرارو- مارکو کارنلوس؛ دیپلمات سابق ایتالیایی است. او در سمتهای دیپلماتیک در سومالی، استرالیا و سازمان ملل متحد منصوب شده بود. کارنلوس در فاصله سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۱ میلادی در دستگاه سیاست خارجی ایتالیا در دوران زمامداری سه نخست وزیر آن کشور خدمت کرده بود. اخیرا او نماینده ویژه دولت ایتالیا برای هماهنگی روند صلح خاورمیانه برای سوریه و تا نوامبر ۲۰۱۷ سفیر ایتالیا در عراق بوده است.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، جامعه اطلاعاتی ایالات متحده اخیرا ارزیابی تهدید سالانه خود را منتشر کرده که بر تهدیدات جهانی علیه امنیت ملی آن کشور تمرکز دارد. این سند بازتاب دهنده تحلیلها و بینشهای جمعی سیا، آژانس امنیت ملی، دفتر تحقیقات فدرال و بیش از دهها آژانس دیگر امریکا است.
پیشگفتار آن گزارش حس روشنی از وجود تفکر دیستوپیایی و خودارجاعی آن جامعه اطلاعاتی را نشان میدهد برای مثال، در جایی که آمده است: "در طول سال آینده ایالات متحده با نظم جهانی شکننده فزایندهای مواجه میشود که به دلیل تسریع رقابت استراتژیک بین قدرتهای بزرگ، چالشهای فرا ملی شدیدتر و غیرقابل پیش بینیتر و درگیریهای منطقهای متعدد با پیامدهای گستردهتر ایجاد خواهد شد".
در ادامه آن گزارش آمده است: "چین بلندپرواز، اما مضطرب، روسیه متخاصم، برخی از قدرتهای منطقهای مانند ایران و بازیگران غیردولتی توانمندتر، قوانین دیرینه نظام بین الملل و هم چنین اولویت آمریکا را به چالش میکشند". از این رو ایران، روسیه و چین از سوی امریکا به عنوان کشورهای شرور اصلی برای به چالش کشیدن قوانین دیرینه نظام بین الملل قلمداد شده اند.
چنین تحلیلی جای تعجب ندارد چرا که شعار سیاست ایالات متحده برای سالیان متمادی بوده است. مشکل آنجاست که مشخص نیست گزارش به کدام قواعد اشاره دارد: حقوق بینالملل عرفی مندرج در منشور سازمان ملل متحد و کنوانسیونهای سازمان ملل یا به اصطلاح نظم جهانی مبتنی بر قوانین تحت رهبری ایالات متحده. مشکل مفهومی اصلی آن است که برای تشکیلات سیاسی ایالات متحده و متحدان کلیدی غربی آن کشور هیچ گونه تمایزی وجود ندارد. با این وجود، همان گونه که اغلب رخ میدهد آنان به شدت در اشتباه به سر میبرند.
حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل ستونهای نظم جهانی هستند که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شد و ایالات متحده سهم برجستهای در آن داشت. برعکس نظام بین الملل مبتنی بر قواعد تحت رهبری آمریکا تحولی جدیدتر از تفکر سیاسی آمریکاست: یک ذهنیت خودارجاعی که به سوی منافع واشنگتن و متحدان آن کشور منحرف شده است. این نظم مبتنی بر ایدئولوژی نولیبرال و آغشته به استانداردهای دوگانه است که فاجعه در حال وقوع در غزه بارزترین و تازهترین نمونه آن است.
این نظام بر اساس مجموعهای از مفروضات مانند استثناگرایی ایالات متحده و برتری بی چون و چرای دموکراسیهای غربی (یعنی تمدن غربی)، قوانین ملی را قوانینی جهانی قلمداد کرده و مجموعهای از ارزشها و قوانین مرتبط را در نظر میگیرد، اما کاملا مراقب است که آن قوانین و هنجارها را در صورت تلاقی و تضاد با منافع خود اجرا نکند. این دستور کار را میتوان با یک شعار غیر رسمی خلاصه کرد: "برای دوستان من همه چیز برای دشمنان من قانون".
به چالش کشیدن هژمونی آمریکاجای تعجبی ندارد که گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا، چین، روسیه و ایران را به همراه تعدادی از بازیگران غیردولتی (از جمله حزبالله لبنان، حماس در فلسطین و انصارالله در یمن) متهم میکند که قوانین نظام بین الملل را به چالش میکشند. با این وجود، مهم از همه آنها "اولویت" ایالات متحده با طرح این استدلال است. به نظر میرسد که جرم واقعی به چالش کشیدن نظام بینالملل نیست بلکه به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده است. با این وجود، علیرغم آن که امکان پذیرش چنین رویکرد مضحکی از سوی دیگر کشورها نیز تا چند سال پیش وجود داشت، اما اکنون آشکارا از سوی بسیاری از کشورهای به اصطلاح جنوب جهانی نه تنها پذیرفته نمیشود بلکه به چالش کشیده شده یا دست کم مورد خشم قرار میگیرد. تنها تعداد کمی از کشورها در اروپا و شرق آسیا برتری ایالات متحده را پیش نیاز اساسی یک سیستم بین المللی باثبات میدانند. در واقع، بررسی دقیق دو دهه اخیر تاریخ خلاف آن را اثبات میکند.
نظم جهانی از یک پیکربندی تک قطبی متمرکز بر ایالات متحده به یک پیکربندی چند قطبی در حال تغییر است. در طول تاریخ، امپراتوریها ظهور کرده و سپس از هم فروپاشیده اند. عاقلانه خواهد بود که سیاستگذاران ایالات متحده خود را با این قواعد تاریخ تطبیق دهند. آنان اکنون بر سر یک دو راهی برای انتخاب قرار دارند: حکم تاریخ را بپذیرند همان طور که بریتانیا به تدریج از سال ۱۹۴۵ انجام داده یا به طور فاجعه آمیزی در برابر آن مقاومت کند.
اشاره به بحران غزه در گزارش مذکور دید روشن تری درباره دیدگاههای دیستوپیایی نهادهای اطلاعاتی امریکا ارائه میدهد جایی که مینویسد:" فقط باید به بحران غزه نگاه کرد که توسط یک گروه تروریستی غیردولتی بسیار توانمند درون حماس آغاز شد. این اقدام با بلندپروازی ایران و با روایت تشویق شده توسط چین و روسیه برای تضعیف ایالات متحده در صحنه جهانی تشدید میشود. این وضعیت نشان میدهد که چگونه یک بحران منطقهای میتواند تاثیرات گستردهای داشته باشد و همکاری بین المللی را در سایر موضوعات مبرم پیچیده سازد".
این بخش نشان میدهد که جامعه اطلاعاتی ایالات متحده اساسا نمیتواند درگیری در غزه را دقیقا ببیند: یک مبارزه آزادیبخش ملی که توسط چندین دهه اشغال بیرحمانه و بدون مجازات اسرائیل در سرزمینهای فلسطینی آغاز شده اشغالگریای که با تحویل تسلیحات گسترده از سوی امریکا به اسرائیل و ایجاد یک سپر سیاسی برای اسرائیل از سوی امریکا میسر شده است. هم چنین، باید به نقش امریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد در حمایت از اسرائیل اشاره کرد حمایتی که اگر وجود نداشت اسرائیل مسئول ارتکاب جنایات جنگی شناخته میشد.
رویکرد امریکا به وقایع ۷ اکتبر که آن را نیز به تلاشهای چین و روسیه برای تضعیف واشنگتن در صحنه جهانی مرتبط میکند واقعا مضحک است.
استانداردهای دوگانهعامل واقعی تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده اقدامات ادعایی برخی دولتهای خارجی نیست بلکه عمدتا رفتار بینالمللی و استانداردهای دوگانه واشنگتن است از جمله حمایت بی دریغ امریکا از حمام خون به راه انداختن اسرائیل در غزه حملهای که تمام قوانینی که ایالات متحده دهها سال آن را موعظه میکند نقض کرده است.
رفتار دولت بایدن پس از تصویب اخیر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتش بس در غزه شده بود کاملا این موضوع را نشان میدهد. ایالات متحده پس از طرح قطعنامه با آن مخالفت کرد و تلاش نمود با غیر الزام اور خواندن آن معنا و تاثیر قطعنامه را به حداقل سطح ممکن تقلیل دهد.
پس از کشته شدن بیش از ۳۴۰۰۰ نفر در غزه قطعنامه شورای امنیت خواستار آتش بس فوری است. طنز غم انگیز ماجرا آنجاست که دولت نتانیاهو حتی به توصیه امریکا هم برای پذیرش آتش بس نیازی ندارد و در هر حال قطعنامه را چه امریکا رای مثبت به آن میداد و چه منفی نادیده میگرفت. بنابراین، دولت بایدن فرصت عالی دیگری را برای فاصله گرفتن از استانداردهای دوگانه ریاکارانه امریکا از دست داد.