Web Analytics Made Easy - Statcounter

تئاتر صد ساله ایران چندان با موزیکال‌بودگی غریب نیست. روزگاری سیاست حاکمیت وقت ساخت اپرت‌های ملی‌گرایانه می‌شود و روزی دیگر تمایل به ساختن موزیکال‌های پرزرق‌وبرق سرگرمی‌ساز؛ اما مسأله این است که چرا در این میانه تاریخ تئاتر فراموش می‌شود. ۰۳ تير ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۵ فرهنگی سینما و تئاتر نظرات - اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم- احسان زیورعالم

کافی است در میان مواد تبلیغاتی این روزهای هنر ایران جستجو کنید تا با صفات عالی متعددی روبه‌رو شویم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از عبارت‌هایی چون بزرگترین، اولین، تنهاترین، خفن‌ترین، پربازیگرترین، پرمخاطب‌ترین، پرصندلی‌ترین، پراجراترین و ... بدل به فضیلت‌های این روزهای هنر ایران شده‌اند. این مهم درباره مقوله‌ای به اسم نمایش موزیکال نیز صادق است و حتی می‌توان گفت شدت و حدت بیشتری هم یافته است. به نحوی که چند گروه درگیر نمایش‌های موزیکال در رقابتی تبلیغاتی عجیبی قرار گرفته‌اند و حتی سیگنال‌هایی مبنی بر تلاش به منکوب کردن یکدیگر نیز ارسال شده است. رقابتی که در ظاهر با همان وضعیت ترین‌هایش پیش می‌رود و به نظر می‌رسد سازندگانش در تلاش‌اند مدام خفن‌تر و خفن‌تر از گذشته شوند.

نگاهی به «پیانیستولوژی»؛ هیاهو برای هیچ

از «اولیورتوئیست» حسین پارسایی تا «عروس مردگان» امیدرضا سپهری زمانی کوتاهی گذشته است؛ اما کافی است فضای رسانه‌ای را بررسی کنیم تا دریابیم به چه میزان این آثار فرصت‌های مطبوعاتی حوزه تئاتر را جذب خود کرده‌اند. هر یک از نمایش‌ها به واسطه احتمال تازگی مفهوم موزیکال بمب‌های خبری می‌شوند. در بیشتر مواقع آماج حملات رسانه‌ای قرار گرفتند. به نحوی که این آماج‌گیری به معنای مخالفت رسانه‌ها با شکل گرفتن نمایش موزیکال تعبیر شد و پس از توییت وزیر ارشاد و به کار بردن عبارت «لاکچری» وضعیت دگرگون هم شد؛ اما وضعیت گیشه فروش این آثار نشان می‌دهد مخاطبان موزیکال‌ها رفتاری جزر و مدی از خود نشان می‌دهد و چندان هم وابسته به رسانه نیست.

اگر فروش «اولیورتوئیست» خیره‌کننده بود و فروشش با مجموع فروش چند فیلم سال برابری می‌کرد، ملغمه «هفت شهر عشق» با شکست فاجعه‌بار تجاری به ورطه نیستی کشیده شد؛ اما ناگهان «عروس مردگان» نفس تازه‌ای به موزیکال‌سازی در ایران می‌دهد. به نظر می‌رسد مواجهه مردم با یک پدیده تازه چنین رفتار جزر و مدی را سبب شده است و این وضعیت نشان می‌دهد مخاطب چه چیزی می‌خواهد و چه چیز می‌طلبد. با نگاهی به آثار پرفروش این گونه نمایشی می‌توان فهمید دکورهای عظیم، فضای پرهیاهو غرق در نور و موسیقی و لباس‌ها و گریم‌های اغراق شده در کنار بازیگران سرشناس، عاملی برای فروش بوده‌اند. اما مهمترین وجه نادیده ماجرا متنی است که خوب یا بد در دست کارگردانان قرار گرفته است. با توجه به استقبال از «اولیورتوئیست» و «عروس مردگان» می‌توان دریافت نام شناخته شده آثار نقش مهمی برای انتخاب داشته است. برای تماشاگران انیمیشن تیم برتون - که به یکی از علائم تبلیغاتی نمایش بدل می‌شود - ملاک خوبی برای انتخاب اثر بوده است و این حس کنجکاوی را پدید می‌آورد که ویکتور و ویکتوریا چگونه عاشق می‌شود و به یکدیگر می‌رسند.

اما آیا موزیکال پدیده‌ای نو در تئاتر ایران است؟ آیا مواجهه ما با موزیکال‌هایی از این دست محصول همین دو سه سال اخیر است؟ آیا تئاتر ایران همگام با وضعیت جهانی تئاتر موزیکال پیش رفته است؟ پاسخ‌ها را باید در تاریخ جستجو کرد، مبحثی که با تأسف بسیار چندان مورد توجه تئاتری‌ها نبوده است و شاید اسامی چون بهرام بیضایی، جمشید ملک‌پور، روح‌الله جعفری و غلامحسین دولت‌آبادی با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایشان چراغی هر چند کم‌سو در تاریخ‌نگاری تئاتر این مملکت باشند. طبق آنچه تاریخ به ما می‌گوید موزیکال بودن یک نمایش به عنوان نمایشی که بر پایه موسیقی و دیالوگ‌های منظوم باشد، باید آن را به همان شروع کار جهان درام‌نویسی مرتبط دانست، جایی که یونانیان باستان آثارشان را نه به زبان نثر که به زبان نظم می‌نگاشتند. تا زمانی که ایبسن و استریندبرگ برخلاف درام‌نویسان پیش از خود متن نمایشنامه را منثور بنگارند، درام‌نویسان برای بیش از 20سده، نمایشنامه را به زبان شعر می‌سرودند.

با این حال هیچ یک از این آثار منظوم موزیکال نبودند. حتی با وجود تأکید ارسطو در پوئتیک مبنی بر اینکه موسیقی یکی از شش رکن درام است؛ اما موزیکال پدیده‌ای تازه در جهان تئاتر به حساب می‌آید. حتی حسابش از اپرا جداست و نباید آن را با اپرا یکی دانست. در اوایل دهه پنجم قرن نوزدهم، لویی آگوست فلوریمون رانژه، مشهور به هُروه، آهنگساز فرانسوی گونه‌ای هنری با عنوان اُپرت می‌آفریند. اپرت نوعی اپرای سبک است که برآمده از اپرا کمیک فرانسوی بود. این رویداد موجب می‌شود دیگر گونه‌های مرسوم آن روزگار اشکال موسیقیایی به خود بگیرند. برولسک‌ها و وودویل‌های پرترنم در انگلستان و آمریکا مرسوم می‌شود تا راه برای آنچه موزیکال‌های امروزی به حساب می‌آیند را باز کند.

تلاش‌های شخصیت‌هایی چون فرانتز لهار و اسکار اشتراوس در برادوی آغازی می‌شود به شکل امروزی تئاتر موزیکال، تئاتری که از هر اثر نمایشی شاخص یه وجه موزیکال می‌آفریند. در همین روزهایی که این متن نگاشته می‌شود، در انگلستان نسخه موزیکالی از فیلم کالت «امیلی پولن» ساخته شده است و «شازده کوچولو» اثر اگزوپری که به هیچ وجه متنی دراماتیک نیست، در تور جهانی خویش به سر می‌برد. آنچه تئاتر موزیکال را در گذر تاریخ از اپرا مجزا کرد وجه دیالوگی آن است. در تئاترهای موزیکال برخلاف اپرا آنچه به شکل منظوم و موسیقیایی بیان می‌شود دیالوگ‌هایی است که میان بازیگران ردوبدل می‌شود. این مهم در مورد منظومات سوفوکل و شکسپیر و کورنی چندان صادق نیست. در موزیکال‌ها برخلاف اپرا میان موسیقی و کلام یک برابری وجود دارد؛ در حالی که در اپرا موسیقی بر کلام رجحان دارد و همین مسأله موجب می‌شود داستان و روایت‌گری به عاملی درجه دوم اثر بدل شود.

حال بیاییم نگاهی به تاریخ تئاتر ایران داشته باشیم. اگر ملاک موزیکال بودن را موسیقیایی بودن دیالوگ‌ها در نظر بگیریم نباید از یاد بریم که تعزیه مجموعه رجزهایی است که میان اولیا و اشقیا ردوبدل می‌شود و هر چند وجه دراماتیکشان زیر سؤال است؛ اما کاملاً بر پایه طراحی حرکت (choreography) و خواندن در دستگاه‌های موسیقیایی است. جمشید ملک‌پور در جلد دوم کتاب «ادبیات نمایشی در ایران» نگاه مبسوطی به اپرای ملی آذربایجانی حاجی بگف از 1907 تا 1937 دارد. در جلد سوم کتاب «ادبیات نمایشی در ایران» نیز، جمشید ملک‌پور در فصل دوم به جریان اپرت‌نویسی در ایران می‌پردازد. این اپرت‌ها در همان سال‌های نخستین سده کنونی با فعالیت شخصیت‌هایی چون  «علی محمد خان اویسی»، «تقی رفعت» و «میرزا ابوالحسن خان فروغی» و «میرزاده عشقی»، با افزایش امیال ملی‌گرایی شکل می‌گیرد. مواد خام این نمایش‌های نیز حماسه‌های رزمی شاهنامه و عشق‌ورزی‌های بزمی نظامی گنجوی است. هدف از این اپرت‌ها نیز اشاعه فرهنگ ایرانی است. جمشید ملک‌پور در کتابش اسنادی مبنی بر نگاشته شدن پارتیتور برای این آثار منتشر کرده است که مهمترین وجهش اورجینال بودن آنهاست. آهنگسازانی چون مشیر همایون، علی‌نقی وزیری و ... لیبرتوهای این آثار را می‌نوشتند تا شوق ملی‌گرایی جهان نمایش را در ایران به تسخیر اپرت‌ها در آورد.

با این حال، در دوران نوزایی فرهنگی پهلوی دوم و ساختن تالار رودکی و تئاتر شهر، تمایل به تلفیق هنر غربی و مضامین ایرانی مطرح می‌شود؛ اما تئاتر ایران که در گذشته همگام با اپرت‌ها و کمیک اپراهای اروپایی پیش آمده بود، از وجه موزیکال درام فاصله می‌گیرد. با نگاهی به آثار مطرح آن دوران و البته سازمان‌های مرتبط با تالار رودکی می‌توان فهمید رقص بیش از درام در ساحت موزیکال‌بودگی اهمیت می‌یابد. در نتیجه با کاسته شدن قدرت آفرینش تئاتر در ایران، موزیکال بودن‌ها به اشکال مدرن تقلید و مضحکه تقلیل می‌یابد. چیزی که این روزها با عنوان نمایش شاد و موزیکال از آن یاد می‌شود و اساساً موزیکال نیستند؛ بلکه موسیقی در آنها حکم آتراکسیون (نمایش یا میان‌پرده عامه‌پسند و البته مبتذل) دارد. هر چند در دو دهه اخیر شخصیت‌هایی چون پری صابری، مهدی شمسایی یا هادی قضات تلاش‌هایی برای ساخت موزیکال داشتند؛ اما به سبب عدم تمایل رسانه به تاریخ‌نگاری، صفات عالی اولین و پیشگام‌ترین و ... نصیب آثار دیگر شد.

با توجه با آنچه بیان شد این پرسش مطرح می‌شود که چرا اپرت‌های ملی ابتدای قرن به موزیکال‌های غربی انتهای قرن بدل شده است؟ در گپ و شکاف ایجاد شده میان این دو وجه - یعنی از دهه پنجاه تا دهه نود - چه رخ داده است که نگاه ملی به موسیقی و شعر و درام، جای خود را به شکل غربی آن، بدون داشتن ریشه‌های فرهنگی می‌دهد؟ آیا صرف سرگرمی‌سازی کفایت می‌کند بپذیریم که اپرت‌های ایرانی سرگرم‌کننده نبوده‌اند؟ آیا اشکال ملی‌گرایی در ایران فروکاسته شده است؟ اگر چنین است چرا تظاهر به ملی‌گرایی در جامعه ایرانی در مبتذل‌ترین اشکالش هم تجلی می‌یابد؟

در برابر چنین پرسشی دیگر نمی‌توان از آن صفات عالی برای نمایش‌های موزیکال استفاده کرد؛ چرا که این صفات عالی همه در خدمت چیزی به نام سرگرمی هستند. شاید در پاسخ به وضعیت برآمده بتوان به همان غرب استناد کرد. جایی که تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر از مقاله درخشان «صنعت فرهنگ‌سازی روشنگری به مثابه فریب توده‌ای» بر همین ایده تمرکز می‌کنند که چگونه مقولات هنری بدل به ابزارهای فرهنگ‌سازی در دست حاکمیت لیبرال می‌شود. این دو اندیشمند مکتب انتقادی نشان می‌دهند که چگونه در ظاهرسازی شیک و جذاب انحصار و ایدئولوژی به جامعه تزریق می‌شود. شیوه اقتدارگرای صنعت فرهنگی‌سازی وارد فاز انبوه‌سازی می‌شود تا در نهایت مردم - در مقام مخاطب - خود به بخشی از این صنعت بدل شوند. جالب آنکه در این مقاله شکلی از هنر را به عنوان ابزار صنعت فرهنگ‌سازی معرفی می‌شود که آن را Gesamtkunstwerk می‌نامند: رویایی واگنری یا امتزاج همه هنرها در یک اثر هنری.

نگاهی به اطرافمان بیاندازیم تا دریابیم این امتزاج در چه بخش‌هایی از جامعه در حال رخ دادن است. موزیکال‌ها یک شکل و شق ماجراست. کنسرت‌های موسیقی، برنامه‌های تلویزیونی و در نهایت سلبریتی‌بازی‌های سیاسی.

انتهای پیام/

R1369/P/S4,34/CT4 واژه های کاربردی مرتبط تئاتر

منبع: تسنیم

کلیدواژه: تئاتر تئاتر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۱۷۱۴۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نگاهی به تئاتر شاماران/ردپای افسانه جاماسب در زندگی سیاه باز

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ ونوس بهنود: نمایش شاماران به کارگردانی ساسان شکوریان ترکیب هنرمندانه‌ای از هنر پیشینه‌دار سیاه‌بازی و افسانه‌ای کهن از داستان‌های هزار و یک شب را بازگو می‌کند. 

تماشاخانه سنگلج، یکی از قدیمی‌ترین سالن‌های نمایش تهران است که‌ این روز‌ها ضرورت تعمیر، نگه‌داری و توسعه آن سوژه اخبار شده، این بار نیز با نمایش شاماران، هنرمندان و هنردوستان را میزبانی کرد.

شاه ماران یا شاماران اسطوره‌ای از موجودی نیمه‌زن و نیمه‌مار است که در بین مردم کردنشین سمبل برکت، دانش و شفا است. اما چه شد که هنرمندان سرشناس متعددی به دیدن نمایش این داستان اسطوره‌ای نشستند.‌

می‌توان اسرار هویدا کرد و نجات یافت

تئاتر هنر نخبگان است، اما دروازه یادگیری آن برای عموم گشوده است. شاماران در تلفیق زیبایی از سیاه‌بازی هنر کهن و اصیل ایرانی با افسانه‌ای جامانده از هزاره‌ها به دنبال انتقال همان پیام‌هایی است که هر روز در زندگی به آن نیازمندیم.

بازی روان بازیگران و تسلط بر نقش، چهره‌پردازی متناسب با نقش و همچنین سیالیت زمانی از گذشته به دوره معاصر و برعکس اجرایی روان را در اختیار بیننده قرار می‌دهد. هر چند کارگردان می‌تواند کمی از ابهام ماجرا‌ها کاسته و کلید‌های بیشتری در اختیار تماشاگر قرار دهد، اما سطح اجرای مقبول غیر قابل انکار است.

سیاه‌باز در نقش جاماسب ظاهر می‌شود. جوانی که در افسانه‌ها برای پیدا کردن عسل در غاری حبس می‌شود و دوستانش تنهایش می‌گذارند. در‌این نمایش گنجی که می‌تواند زندگی سیاه‌باز را دگرگون و او را از فقر و فلاکت برهاند جایگزین عسل شده است. سیاه‌باز در قبرستان‌ها به دنبال گنج است و کیست که نداند بر روی هر گنجی ماری خفته است.

در افسانه جاماسب او به باغ مار‌ها که در کنار شاه مار خود زندگی می‌کنند می‌رسد و به شرط آن که جایی از‌این مکان نامی نبرد، زندگی خود را با شاه مار آغاز می‌کند. شاه مار با چهره‌ای موحش تنها یک تمنا از او دارد و آن هم وفای به عهد است. اما جاماسب برای نجات خود بار‌ها و بار‌ها عهدشکنی می‌کند.

آنجا که دروغ است وقاحت موج می‌زند

شاماران یکی از سمبل‌های مورد احترام مناطق کردنشین است که به عنوان نشانه برکت و دانش تصاویر آن در جای جای خانه‌ها کشیده و از تصویر آن مجسمه و گلدوزی‌هایی در بین لوازم زندگی دیده می‌شود. آن چهره کریه زنی که نیمی از تنش یک مار است، بر خلاف آدم‌های روی زمین به وفاداری و صداقت ارج می‌نهد.

اما هرجا دروغ باشد، وقاحت موج می‌زند و سیاه‌باز به همراه گروهی از بازیگران به مصداق توده مردم با لودگی و مسخره‌گی به عهده خود پشت پا می‌زند.

اما داستان در همین جا خاتمه نیافته است. به جای سکه و زر گنج واقعی همان شاماران است که پادشاه برای بهبود خود از بیماری در به در به دنبال اوست. جادوگری که در بارگاه پادشاه است می‌گوید برای شفایش باید جغدی که در وجود خود دارد را بیرون بکشد. تمثالی از شومی و کراهت و خباثت.

سیاه‌باز که اسرار دیدن شاماران را بر ملا کرده توسط وزیر پادشاه اسیر می‌شود و با کمک او شاماران به نزد پادشاه آورده می‌شود. سیاه‌باز می‌گوید برای معیشت روی خود را سیاه کرده، اما در‌این داستان به دلیل خیانت به گنجینه دانش و معرفت، روسیاه است. پرداختن به افسانه‌های بومی و طرح آموزه‌های آن، در وضعیتی که به اعتقاد نادر ابراهیمی نویسنده سرشناس، به یک رستاخیز اخلاقی نیازمندیم، همان چشمه آب روانی است که هر انسانی در عطش آن است.

نویسنده و کارگردان در نهایت شاماران را، چون افسانه‌اش به دست پادشاه می‌دهد و او تکه تکه می‌شود. اما پایان خوش آنجاست که به خاطر حماقت و حرص و ولع، هر که بدی کرده به سزای اعمالش می‌رسد. بر خلاف جاماسب که به دانش دنیا آگاه شده و حکیم بزرگی می‌شود، سیاه‌باز در قعر کرده‌های خود روسیاه باقی می‌ماند. اما همیشه فرصتی برای بازگشت به سوی خیر هست. قلب پرمهر و سلامت سیاه‌باز به کمکش می‌آید تا بتواند تیره‌روزی و تیره‌رویی خود را به کنار بزند.

نمایش سیاه‌بازی شاماران در بیست و یکمین جشنواره بین الملی نمایش‌های آیینی و سنتی ایران شرکت کرده تا آیین‌های اصیل ایرانی را باردیگر نقل کند. اثری که هنرمندان و اهالی قلم بسیاری را به تماشای خود مهمان کرد.

این اثر نمایشی تا ۷ اردیبهشت در تماشاخانه سنگلج اجرا خواهد شد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • پای «توقف اتانازی» به رادیو نمایش باز شد
  • دلش برای «آسید کاظم» پر می‌کشید
  • پای «توقف اتانازی» به رادیونمایش باز شد
  • بزرگداشت اکبر زنجان پور و دو جای خالی
  • نمایش فیلم تئاتری از عباس جوانمرد در خانه هنرمندان ایران
  • (تصاویر) نمایش موزیکال «شازده کوچولو»
  • توانمندی‌های تئاتر ایران ناب است/ در حال رایزنی با کشورهای شرق آسیا و اروپا برای اجرا هستیم
  • نگاهی به تئاتر شاماران/ردپای افسانه جاماسب در زندگی سیاه باز
  • صحرا فتحی «هواخوری» را به صحنه می‌آورد
  • «هواخوری» صحرا فتحی به صحنه می‌آید