در نقد احمد شاکری و در ستایش بیدردی!
تاریخ انتشار: ۴ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۱۸۴۷۲۰
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ-محسن ردادی- عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
مدتی پیش برادرم محمدرضا وحیدزاده نقدی را نسبت به استاد گرانقدر احمد شاکری منتشر نمود و با زبانی خشن و ناشی از خشم تلاش کرد که به آقای شاکری نشان دهد که اگر قرار باشد با تندی آثار خود ایشان هم نقد شود کتاب «بیاسمی» ایشان نیز در جرگه ادبیات سیاه دفاع مقدس قرار میگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خوانندگانی که با ادبیات این شاعر انقلابی، فروتن، مؤدب و دوستداشتنی آشنا هستند مطمئناً تصدیق میفرمایند که جناب آقای وحیدزاده در شرایط عادی قلم در دست نگرفته بودند.
پس از آنجایی که این نقدنوشت، ناسزانامه است و از طرف دیگر هم خود جناب آقای وحیدزاده عزیز تأکید کردهاند که بیشتر دغدغهی «نقد» را دارند نه آقای شاکری و نه آقای مؤدب را، اجازه میخواهم در این زمینه چند کلمهای بنویسم.
ابتدا این سوال را مطرح میکنم که «فضای نقد» چگونه باید باشد که نه تروریسم ادبی باشد و نه مداهنه و قبیلهگرایی؟ تا چه اندازه میتوان تیغ نقد ادبی را صیقل داد که انتقامجویانه نباشد، و در عین حال به قدری کند نباشد که به جای نقد شاهد مجیزگویی و نان قرض دادن نباشیم؟ در پاسخ میگویم نقد باید صریح، مؤدبانه و بدون منفعتطلبی نوشته شود و نباید جز برای دفاع از حقیقت نوشته شده باشد. من نقدهای زیادی خواندهام و در جلسات نقد فراوانی شرکت کردهام که جز تعریف و تمجید چیزی در آن نبوده است. من این را نقد نمیدانم. از طرف دیگر ناقدانی را میشناسم که براساس معیارهای جناحی و قبیلهای نقد میکنند. یعنی فارغ از اینکه حرف طرف مقابل چیست، صرفاً به دنبال این هستند که از منافع باند و گروه خود محافظت و مراقبت کنند و سایرین را از ورود به حریم منافع گروهی خود دور کنند. هتاکانهترین و بیادبانهترین نقدها را از این دسته افراد شنیدهام. بی پرده نمایان است که این هر دو خطاست.
به عنوان یک معلم علوم سیاسی به خودم این جرأت را میدهم که ادعا کنم ناتوانی از گفتگو و نقد یک بیماری عمومی در جامعه است. از یک طرف تن به نقد نمیدهیم و هرگونه نقد را با عینک سیاه بدبینی پس میزنیم و آن را تهدیدی علیه شخص و شخصیت و گروه خود میدانیم؛ و از طرف دیگر در نقد کردن جانب ادب را نگاه نمیداریم و تصور میکنیم در یک میدان زد و خورد قرار گرفتهایم که اگر با نقدهای تند و توهینآمیز و کوبنده، نفس طرف مقابل را بند نیاوریم، حتماً زنده از این میدان خارج نخواهیم شد. در این بازی مرگ و زندگی استفاده از هر واژه و ادبیاتی را مجاز میشماریم. این هر دو ناشی از امتناع گفتگو است و اینکه شیوهی گفتگو را نیاموختهایم.
اکنون اجازه دهید به موضوع اصلی این نوشته برگردیم. اگر بخواهیم این ماجرا را ریشه یابی کنیم نزدیکترین و مستقیم ترین عاملی که باعث نوشتن چنین نقد تندی توسط برادرم جناب آقای وحید زاده عضو موسسه انقلابی شهرستان ادب شده، انتشار نامه سرگشادهی جناب آقای شاکری به رئیس موسسه شهرستان ادب بود. احمد شاکری در این نامه با «صراحت» به برخی از آثار منتشر شده در شهرستان ادب نقد کرده و از آقای مودب درخواست نموده که مناظره ای برای بررسی صحت ادعاها و نقدهای ایشان برگزار شود. از متن این نامه چنین برمیآید که این نامه و درخواست اولین بار نیست که خطاب به جناب آقای مؤدب مطرح میشود. ظاهراً پیش از این هم نامه های دیگری خطاب به جناب آقای مودب نوشته شده و ضمن تذکر در مورد آثار منتشر شده در این مؤسسه درخواستهای مکرری در مورد برگزاری مناظره از سوی آقای احمد شاکری بیان شده بود. من به متن این نامهها دسترسی ندارم، ولی ظاهراً بیجواب ماندن این نامههای مخفی، باعث انتشار نامه سرگشاده شده است.
اگر به متن نامهی آقای شاکری مراجعه نماییم. هیچ نشانی از ناسزا، کلمات خشن، توهینآمیز و جدالی به چشم نمیخورد. بله متن نامه صریح است و بنای تعارف ندارد. اما هیچ بی ادبیای هم در آن به چشم نمیخورد. به علاوه مستند و بر اساس شواهد و دلایل کافی سخن میگوید و به کلیگویی و لفافهپیچی (که ما به آن عادت داریم) هم نمیپردازد. جملاتی از کتاب میآورد، ارجاع میدهد و احتمال میدهم آنچه باعث برانگیختن خشم جناب آقای وحیدزاده شد، همین صراحت و عریانی کلام ایشان و پرهیز از تعارفات رایج بود.
دومین ویژگیای که در نوشتهی آقای شاکری وجود دارد این است که ملاحظهی دستهبندیها را نکرده است. نقد ایشان به یک مؤسسهی انقلابی است که عدهی زیادی از حزباللهیهای هنرمند و فرهنگی در آن دور هم جمع شدهاند. مؤسس این مؤسسه در نشستهای مختلف خدمت مقام معظم رهبری رسیده است و این مجموعه قاعدتاً مورد عنایت و تفقد معظمله نیز باید باشد. حال سوال این است که آیا رواست چنین مؤسسهی انقلابیای مورد پرسش و نقد قرار گیرد و به تولید آثار ضددفاع مقدس متهم شود؟ پاسخ رایج و قبیلهگرایانهی این پرسش این است که خیر. چنین مؤسسهای نباید در معرض چنین نقدهایی قرار گیرد و البته فردی که جرأت و جسارت نقد این مؤسسهی انقلابی را به خود بدهد، حتماً یک ضدانقلاب است. اما اگر نخواهیم قبیلهگرایانه مواجه شویم، پاسخ این است که ضرورت دارد و لازم است که هرفرد و مؤسسهای در معرض نقد قرار گیرد و پاسخ بدهد. پاسخ مستدل به نقدها نه تنها از ارزش و قداست مؤسسات انقلابی نمیکاهد که بر قدر و قیمت آنها میافزاید. نباید آنچنان شأن و مترتبهای برای خود قائل شد که حتی یک فرد متخصص انقلابی مانند جناب آقای شاکری نیز اجازهی نقد آن مؤسسهی فخیمه را نداشته باشد.
پس صراحت لهجه و اجتناب از باندبازی است که باعث برآشفتگی بر علیه آقای شاکری شده است و اتفاقاً همین دو خصلت و ویژگی است که یک نقد را ناب میسازد. نقدی که صریح نباشد و بر اساس منافع گروهی ابراز شود، نقد نیست؛ نوعی گروکشی و ابزار ارتزاق است. اگر نقد ناب و صریح در حوزه ادبیات نباشد خلاقیت و هنر از بین میرود و اگر نقد جدی و بدون تعارف در جبههی ادبیات انقلاب اسلامی نباشد، به کژروی منجر میشود. در این زمینه مثالها فراوان است. کتاب «باغ بلور» نوشته محسن مخملباف نمونهی آشکار است. حتی اگر با نگاه تعدیلشدهی دههی نودی کتاب باغ بلور را بخوانیم متوجه میشویم که تا چه اندازه به انقلاب اسلامی و خانوادهی شهدا بیاحترامی شده است. مجال آن نیست که یک به یک نمادها و عناصر این داستان بررسی شود؛ اما با وجود مؤلفههایی همچون همسر شهیدی که به فحشا کشیده میشود، جانبازی که عقیم شده و از جبهه رفتن پشیمان است، پیرمردی که به جنگ میرود تا از دست غرغر زنش خلاص شود و… هیچ شک و شبههای وجود ندارد که رمان، در پی هجو و سیاهنمایی دفاع مقدس است. به خصوص اگر بدانیم این رمان در دههی شصت و زمانی که هنوز داغ خانوادهی شهدا تازه است نوشته و منتشر شده، این سوال مطرح است که چرا هیچکس لب به اعتراض نگشود؟ چرا در آن زمان نویسندگان متعهد و انقلابی خباثت موجود در این رمان را بر ملا نکردند؟ به نظر میرسد علت این است که مخملباف هنوز در جبههی انقلاب بود و تا دههی هفتاد که به خارج از ایران میرود و صراحتاً علیه انقلاب اسلامی فیلم میسازد فاصله داریم. همین باندبازیها باعث شده بود که کار مخملباف به صورت جدی و بدون ملاحظه نقد نشود و چه بسا اگر این اتفاق میافتاد ممکن بود از اعوجاج قلم او و جدا شدن تدریجیش جلوگیری شود. در عین حال نقدهای موشکافانه و دقیق و بیتعارف میتوانست مانع از بسته شدن نطفهی ادبیات سیاه دفاع مقدس شود.
نباید آزمودههای تاریخ انقلاب را دوباره تکرار کرد. تجربه به ما میگوید هرجا منافع گروهی و روابط شخصی را بر آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی برتری دادیم بعداً متضرر شدیم. نباید اجازه دهیم قبیلهگرایی باعث تولد رمانهایی شبیه باغ بلور شود و هنرمندان همکار جبههی انقلاب در هتاکی به ارزشهای انقلاب اسلامی برای خود حاشیهی امن بسازند. راهکار پیشگیری نیز نقد صریح و بیتعارف و بدون ملاحظه و بر مبنای حقیقت است که مورد تأکید قرآن کریم است: همه در زیان هستند بجز مؤمنان نیکوکاری که «به حق توصیه میکنند و به صبر توصیه میکنند.»
پینوشت: این متن، اصلاحشده و بازبینیشده است. وقتی متن تمام شد و به ابتدا برگشتم و مرور کردم، دیدم پر است از هرآنچه این وجیزه در نقد آن نوشته شده است: در لابلای متن متلکها، کنایهها، ریشخندها … به چشم میخورد. تمام آنها را حذف کردم و کلمهی «برادرم» را در جابجایی متن اضافه کردم تا از هرگونه کینهورزی دور باشد. صرفاً این تیتر کنایی را حفظ کردم: در نقد احمد شاکری و ستایش بیدردی. اگر قرار است گفتگو و نقد سالم داشته باشیم، حتماً لازم است اول از همه خود به آن پایبند باشیم.
کد خبر 4649873منبع: مهر
کلیدواژه: احمد شاکری موسسه شهرستان ادب شهرستان ادب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۱۸۴۷۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوشته یکی از کارگران نیشکر هفت تپه خطاب به رهبر انقلاب در دیدار امروز | عکس
به گزارش همشهری آنلاین، در دیدار صبح امروز کارگران با رهبر انقلاب جمعی از کارگران شرکت نیشکر هفت تپه هم حضور دارند. نوشته خاص در دستان یکی از کارگران را ببینید.
کد خبر 846874 منبع: مهر برچسبها کارگران خبر ویژه رهبر معظم انقلاب