پشت شیشههای مات؛ زندگینامه شهید بهشتی از نگاه یک آمریکایی
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۲۱۵۰۹۳
«پشت شیشههای مات»، زندگینامه داستانی شهید بهشتی است که از نگاه نوه بروس لینگن، عالیترین مقام آمریکایی در زمان گروگانگیری در سفارت ایالات متحده آمریکا، روایت شده است. ۰۷ تير ۱۳۹۸ - ۰۳:۱۰ فرهنگی ادبیات و نشر نظرات - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عزتالله الوندی در «پشت شیشههای مات» به زندگینامه داستانی شهید آیتالله بهشتی پرداخته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
الوندی که تاکنون آثار متعددی برای گروه سنی نوجوانان نوشته است، در این اثر که در 12 فصل تدوین شده، روایتی خطی از زندگی شهید بهشتی دارد. لینگن در 444 روز گروگان بودنش در ایران، ملاقاتی با شهید بهشتی انجام داده بود. او خاطرات این دیدار را برای نوهاش بیان میکند و این نوجوان که تحت تأثیر زندگی شهید بهشتی قرار گرفته درباره وی تحقیقاتی را انجام میدهد. همین خاطرات دستمایه کتاب «پشت شیشههای مات» برای روایت داستانی زندگی شهید بهشتی میشود.
به دلیل حضور شهید بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ آلمان بیشترین قسمت کتاب در آلمان و آمریکا اتفاق میافتد. کتاب که در چهار ماه نوشته شده است، داستانی جذاب دارد که میتواند برای نوجوان امروز که آشنایی کمتری با تأثیرگذاران در تاریخ انقلاب دارند، شیرین و خواندنی باشد.
در بخشهایی از این کتاب که مربوط به شهادت شهید بهشتی و یارانش در ماجرای بمبگذاری در حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر سال 60 است، میخوانیم: عقربههای ساعت، مثل دوندگان یک ماراتن طولانی، دنبال یکدیگر بودند.
عصر یک روز تابستان در حالی داشت به پایان میرسید که دکتر بهشتی پس از تمام شدن جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی داشت برای نماز مغرب آماده میشد. آقای مهاجری که از اعضای حزب بود، جلو آمد و گفت: «جمعه در یکی از شهرها سخنرانی داشتم. عدّهای از جوانان آمدند از من خواستند پیغامشان را به شما برسانم. آنها میگفتند ما بر اثر تبلیغ منافقان و بنیصدر، به آقای بهشتی بدبین شده بودیم. پشت سرش حرفهایی زدهایم و بر ضد او تبلیغات بدی کردیم. حالا قضایا روشن شده و ما به اشتباهمان پی بردهایم و میخواهیم از آقای بهشتی حلالیت بطلبیم. شما از طرف ما از ایشان عذرخواهی کنید و خواهش کنید ما را ببخشند.»
دکتر بهشتی در حالی که لبخند میزد، گفت: «به این جوانها بگویید بهشتی همهی شما را بخشیده است؛ ولی از شما میخواهد که از این به بعد فریب دروغگوییها و تهمتزدنها را نخورید و در بارهی هیچکس تا خودتان تحقیق نکردهاید، قضاوت نکنید.»
این کتاب غنیمت فرهنگی جنگ است«ساجی»؛ خاطرات زنی که خرمشهر قلب دیگر او بودتعقیب و گریز در بغداد/ داستان خواندنی فرار دیپلمات ایرانی از سیاهچالی در عراق
آقای مهاجری در حالییکه عینکش را روی صورتش جابهجا میکرد، به رفتار دکتر بهشتی و واکنش او در این مورد فکر کرد. دکتر بهشتی به وضوخانه رفت.
آقای فردوسیپور که نمازش تمام شده بود، از نمازخانه بیرون آمد. نگاهش که به دکتر بهشتی افتاد، گفت: «آقا، شما تازه میخواهید وضو بگیرید؟ جلسهی امشب حسّاس است. زود تشریف بیاورید.»
دکتر بهشتی گفت: «شما بروید؛ من هم زود نمازم را میخوانم و میآیم.»
فوری وضو گرفت و در نمازخانه حزب جمهوری اسلامی دوباره صدای تکبیر آمد و عدّهای پشت سر او به نماز جماعت ایستادند.
چند لحظهی بعد، دکتر بهشتی و همراهانش وارد اتاق جلسه شدند. آقای فردوسیپور، دم در نشسته بود. بقیّه هم بودند؛ اعضای حزب جمهوری، نمایندگان مجلس، اعضای هیأت دولت و عدّهای دیگر.
قرار بود در باره سرنوشت ریاستجمهوری تصمیم گرفته شود. همه به احترام دبیرکل حزب بلند شدند. یک نفر گفت: «حاجآقا، امشب ماشاءالله خیلی نورانی و زیبا شدهاید.»
دکتر بهشتی خندید: «چشمتان زیبا میبیند. من فرقی نکردهام.»
دستور جلسه تغییر کرده و لازم بود همه به تغییر آن رأی بدهند. رأیگیری که تمام شد، همه نظرشان این بود که دکتر بهشتی درباره مسائل مهم کشور، به خصوص مسأله رییسجمهوری آینده، صحبت کند. رییس جلسه، آقای استکی، نماینده مردم شهرکرد، پس از قرائت قرآن، از دکتر بهشتی دعوت کرد به جایگاه سخنرانی برود.
دکتر بهشتی صحبت خود را شروع کرد و گفت: «ما باید ببینیم رییسجمهوری آینده میتواند روحانی باشد یا نه. آیا نظر امام که فرمودند رییسجمهوری روحانی نباشد، همین است یا فرق کرده است و اجازه میدهند. اگر نظر امام فرق کرده که غیر روحانی رییسجمهوری بشود، آن فرد را این جلسه باید تعیین و معرّفی کند، و اگر فرمودند روحانی باید باشد، باز انتخاب بر عهده این جلسه است. ولی وظیفه ما، تعیین یک هیأت است که خدمت امام بروند و نظر ایشان را بگیرند تا تکلیف ما روشن بشود.»
بحث گرم شده بود. دکتر بهشتی به تکتک کسانی که در جلسه حضور داشتند، نگاه کرد و وقتی دید همه به حرفهایش گوش میکنند، بحثش را ادامه داد: «بنابراین، جلسه حزب جمهوری است که آینده این کشور را معیّن میکند...»
دکتر بهشتی ناگهان مکثی کرد و در حالی که لحن حرف زدنش عوض شده بود، گفت: «بچّهها، بوی بهشت میآید! شما هم این بو را حس میکنید؟»
هنوز حاضران به کلمات دکتر بهشتی فکر میکردند که یکباره همه جا سفید شد و در نوری خیرهکننده فرو رفت. ...
انتشارات سوره مهر کتاب حاضر را در 104 صفحه منتشر کرده است.
انتهای پیام/
R1013197/P/S4,35/CT1 واژه های کاربردی مرتبط سوره مهر ادبیات مقاومت ایران و جهان ادبیات انقلاب اسلامیمنبع: تسنیم
کلیدواژه: سوره مهر ادبیات انقلاب اسلامی سوره مهر ادبیات انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۲۱۵۰۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟
"کارن کی هو" نویسنده حوزه هنری میگوید:"اگر سعی میکردید زندگی تان را بدون هنر دوباره تصور کنید بله، کاملا متفاوت به نظر میرسید. هنر با چیزهایی بیشتر از آن چه مردم فکر میکنند تلاقی میکند".
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، این صرفا ون گوگها و مونهها نیستند که آثار هنری شان بر روی دیوار موزهها آویزان شده اند. هنر در آثار هنریای مانند سازه "دروازه ابر" ساخته "آنیش کاپور" هنرمند بریتانیایی هندی تبار در پارک میلینیوم (هزاره) در شیکاگو یا در عمارت مارپیچ ساختمان گوگنهایم در نیویورک نیز وجود دارد.
هنر هم چنین، هنر زینت بخش پوستر فیلمهای سینمایی و تابلوهای ویترین فروشگاهها میباشد. هنرمندان با هنرشان بر لباسهایی که میپوشید، موسیقیای که گوش میدهید و محصولاتی که مصرف میکنید تاثیر میگذارند. به زبان ساده هنر همه جا حضور دارد.
با این وجود، اگر هنر اصلی اساسی از فرهنگ ما میباشد آیا بسیاری از ما احساس میکنیم که آن را درک نمیکنیم؟نتیجه نظرسنجیای انجام شده توسط "یوگاو" در سال ۲۰۲۳ میلادی منتشر شد نشان داد که تقریبا نیمی از پاسخ دهندگان امریکایی گفته بودند که خود را هنرمند نمیدانند. ۵۸ درصد یا حتی میزان بیش تری از پاسخ دهندگان گفته بودند که با جریانها یا سبکهای هنری معروف آشنا نیستند.
شما شاید بخواهید ستایش گر هنر باشید، اما برای تبدیل شدن به فردی هنردوست باید با هنر ارتباط برقرار کنید.
به هنر به عنوان یک ماجراجویی تعاملی نگاه کنیدگاهی اوقات استفاده از راهنماهای صوتی یا گوش دادن به صحبتهای هنرمندان برای روشن شدن تاریخچه یک اثر کمک کننده است، اما لزوما همواره به شما کمک نمیکند با هنر ارتباط برقرار کنید.
رمزگشایی معنای یک اثر مستلزم نگاه کردن به کالبدی بودن آن است. اتصال یک اثر هنری به سایر مصنوعات فرهنگی و در عین حال انتقال تجربیات زندگی خود از این باور سوررئالیستی پیروی میکند که معنا از مثلث سه ضلعی خود اثر، نیت هنرمند و واکنش بیننده به آن ناشی میشود.
معنای هنر از تعامل بین بیننده و هنرمند ناشی میشود. آن چه بیننده از یک اثر استنباط میکند صرفنظر از نیت هنرمند که خالق اثر بوده اهمیت دارد. از این منظر برای فهم یک اثر هنری باید کمتر احساس ترس به خود راه دهیم، زیرا هیچ راه درست یا غلطی برای خوانش یک اثر هنری وجود ندارد و صرفا ایدههایی هستند که میتوانند توسط هنرمند بسط یافته یا هدایت شوند.
"مولی اووندن" هنرمند و شاعر در مینه سوتا در این باره میگوید:" نیازی ندارم بیننده نقاشی هایم دقیقا منظورم را بداند، اما دوست دارم به اصطلاح با اثرم دست بدهد. این بیشتر در مورد گشودگی به روی یک گفتگو یا دعوت به یک تجربه است". این رابطه با در نظر گرفتن بازدید از موزه یا گالری به عنوان یک اقدام فعال و نه منفعل ممکن است به تحکیم رابطه با هنر کمک کند.
یک مطالعه ۲۰ ساله که در سال ۲۰۱۷ میلادی مجددا تایید شد نشان داد که ما به طور متوسط صرفا به مدت ۲۷ ثانیه به یک اثر هنری در موزه یا گالری نگاه میکنیم که شامل عنوان و اطلاعات همراه آن میشود. "دیل" هنرمند چند رشتهای میگوید:"تلاشی برای خلق اثری وجود دارد که نیازی نیست زمان زیادی را صرف فکر کردن درباره آن کنید". با این وجود، او معتقد است که تفکر انتقادی برای هر هنری هم از طرف هنرمند و هم از طرف بیننده امری حیاتی میباشد.
اووندن میگوید:"ما در مدرسه یاد میگیریم چگونه در مواجهه با شعر یا هر اثر هنری دیگری همه اجرا را شناسایی کرده و آنها را از هم جدا کنیم". با این وجود، او در کار خود به عنوان یک مربی هنری سعی میکند مخاطب را وادار کند که به این فکر کند که پس از آن تشریح چه رخ میدهد. او میگوید: "وقتی همه چیز از هم پاشید یاد نمیگیریم که چه کار کنیم و به نوعی اثر را رها میکنیم". اووندن بر این باور است که رابطه بین بیننده و اثر در روند جمعآوری دوباره جهان شکل میگیرد.
اگر هنر فرآیندی از تخیل است که واقعیت را قابل تصور، به یاد ماندنی و گاهی حتی قابل پیش بینی میسازد همانطور که "سوزان لنگر" فیلسوف فرهنگی گفته بود چنین تعاملی میتواند حتی فراتر از این نیز پیش برود، زیرا باعث ایجاد احساساتی میشود که ما هر روز با آن در تماس نیستیم احساساتی مانند انزجار و ترس. برای مثال، با تماشای آثار دیل متوجه میشویم که تعدادی از قطعات او الهام بخش طنز هستند و هم چنین تجربه بومیان امریکا را به تصویر میکشد، زیرا انسانیت به تصویر کشیده شده و حقیقت نگران کنندهای را در مورد تسخیر آمریکا نشان میدهد.
دیل با اشاره به این که نقش او به عنوان یک هنرمند آن است که ایده هایش را با صداقت بیان کند میگوید: "من سعی نمیکنم اثری را خلق نمایم و سپس به این فکر کنم که مخاطبان آن را دوست خواهند داشت". هنر صادقانه حتی میتواند مخاطبان را به شدت ناراحت کند. دیل میگوید:"با این وجود، این ناراحتی بخش مهمی از کار است".
در این مورد بخشی از عدم فهم هنر مخاطب میتواند ناشی از بی میلی برای مقابله با آن ناراحتی باشد. همان گونه که لنگر نوشته آموزش هنر آموزش احساس است وقتی هنر باعث ایجاد احساساتی میشود که ما همیشه به آن دسترسی نداریم ممکن است برای مدیریت آن کار دشواری پیش روی مان قرار داشته باشد. با این وجود، در جریان دست و پنجه نرم کردن با آن احساسات است که ارتباط با هنر و در نهایت درک و فهم آن شکل خواهد گرفت.
چگونه میتوان تمایل به ناراحتی را آموزش داد؟ اووندن در این باره میگوید حتی به عنوان یک عاشق مشتاق هنر او متوجه میشود که واکنش احساسی همیشه آسان نیست. او میگوید: "این میتواند واقعا طاقت فرسا باشد".
مراقب زوزههای تجربه خود باشیدشاید بتوان نحوه ارتباط مان با هنر را دلیلی بر کاتارسیس* دانست. این کاری است که آثار هنری انجام میدهند. در طول زندگی انسانی مان ما حجم قابل توجهی از درد اندام خیالی* را داریم از دست دادن پدر و مادر در دوران کودکی یا نوجوانی، حضور در جنگ و حتی چیزی به اندازه داشتن یک معلم بدجنس. سپس به دنبال پیدا کردن راهی برای مقابله با آن از طریق کار کردن یا گوش دادن به یک آهنگ یا طرق مختلف دیگر خواهیم بود.
"کارن کی هو" میگوید اگر فکر کردن به هنر را به عنوان راهی برای تغییر زمان یا تغیبر تجربه خود آغاز کنید و اگر از پاسخ سطحی "این یک عکس خوب است" فراتر بروید آن زمان تماشای یک اثر هنری میتواند تلاشی واقعا جالب توجه باشد.
او به نمایش آثار "یوهاس ورمیر" نقاش هلندی قرن هفدهمی در موزه رایکس آمستردام اشاره میکند که با استقبال چشمگیری مواجه شد و بازدیدکنندگان را از سراسر نقاط جهان به سوی خود جلب کرد. علیرغم آن که ممکن است فکر کنید زندگی تان ارتباط اندکی با زندگی اشراف هلندی قرن هفدهمی دارد آثار ورمیر در به تصویر کشیدن زیبایی لحظههای روزمره برای تان الهام بخش خواهد بود تا از نو به زندگی خود نگاه کنید. او میگوید:"امیدوارم وقتی به انجام آن کارها فکر میکنید متوجه شوید که زیبایی در آن لحظه نیز وجود دارد".
* کاتارسیس اصطلاحی است که ارسطو برای تزکیه روحی و روانی تماشاگر از تراژدی عنوان میکند. کاتارسیس به نوعی شبیه همذات پنداری یا حس سمپاتیک در تماشاگر است.
*اندام خیالی یا Phantom Limb سندرومی روانی است که فرد هم چنان اندام بدنی از دست رفته را حس کرده و حتی درد را در آن ناحیه احساس میکند. در واقع این احساس درد در ناحیه اندام از دست رفته انکار واقعیت تلخی است که در صورت اتمام درد فرد باید با آن روبرو شود.