Web Analytics Made Easy - Statcounter

وقتی می‌شود اجاره کرد، خریدن چه لزومی دارد؟

خانه‌دار شدن برای جوانان امروزی تقریباً به نوعی رؤیا تبدیل شده است و این ماجرا هم تنها محدود به کشور ما نیست. به همین واسطه، اجاره‌کردن خانه در فرهنگ ما مسئلهٔ آشنایی است. اما اجاره‌کردن میز کار، ماشین لباس‌شویی یا کمد چطور؟ اقتصاد اجاره در میان گروه‌هایی از جوانان، به مرز‌های بی‌سابقه‌ای رسیده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جوانانی که علی‌رغم داشتن شغلی پردرآمد، ترجیح می‌دهند اطرافشان را با وسایل رنگارنگ پر نکنند و مثل بی‌خانمان‌ها به زندگی‌شان ادامه دهند.

جوانان به شکل روزافزونی به اقتصاد اجاره یا اشتراک تمایل پیدا کرده‌اند. این نوع اقتصاد به معنی تملکِ چیز‌های کمتر و اجاره‌کردن چیز‌های بیشتر یا استفادهٔ شراکتی از آن‌هاست، چیز‌هایی از قبیل: مَسکن، ماشین، قطعه‌های موسیقی، فضای کار. در بعضی جاها، مثل لس‌آنجلس، این زندگیِ اجاره‌ای به حد افراط رسیده است.

استیون تی. جانسون ۲۷ساله در بخش تبلیغات در رسانه‌های اجتماعی شاغل است و در هالیوود زندگی می‌کند. او اکثر روزهایش را با استفاده از چیز‌هایی می‌گذرانَد که به خودش تعلق ندارد.

چون ماشین ندارد، برای رفتن به باشگاه ورزشی از خدمات سواری اشتراکی۱ استفاده می‌کند. در باشگاه کمد اجاره می‌کند. از خدمات اتوشویی آنجا هم استفاده می‌کند، چون خودش ماشین لباسشویی ندارد.

در واقع، استیون حتی اتاقی هم برای خودش ندارد. با استفاده از برنامک «پادشِر» تختی را در اتاقی بزرگ اجاره کرده است. دیگران هم برای گذراندن شب‌ها، هفته‌ها یا ماه‌ها تختی در آن اتاق اجاره می‌کنند. همهٔ ساکنان از آشپزخانه و دستشویی مشترک استفاده می‌کنند. جانسون همچنین میزی در «وی‌ورک»، فضای کار اشتراکی، اجاره کرده است.

او می‌گوید تنها لباس‌هایی که دارد دو دست لباس از یک نوع واحد است.

جانسون می‌گوید چیز‌هایی که دارد آن‌قدر کم است که حتی توانسته از دست کوله‌پشتی‌اش هم خلاص شود. می‌گوید: «دو ماه پیش گذاشتمش کنار».

به گفتهٔ استیون، این سبک زندگی برایش پردردسر نیست و آشفته‌اش نمی‌کند. «وقتی چیزی نداری، لازم نیست آن چیز را نگه داری. همین که سر و کلهٔ خودت پیدا شود کافی است».

او عضوی از گروه تقریباً جدیدی از جوانان است: تحصیلکرده است و کسب‌وکار خودش را دارد. می‌توان او را پولدار قلمداد کرد، اما از یک نظر بی‌خانمان هم هست. البته به میل خودش.

این تغییر بزرگ دو علت دارد: هزینهٔ مَسکن و بدهی وام دانشجویی. کمی بیش از یک‌سوم هزاره‌ای‌ها۲ در حال حاضر صاحب خانه‌اند و این میزان کمتر است از تعداد افرادی که در نسل ایکس۳ و نسل انفجار جمعیت۴ وقتی در این سن بودند خانه داشتند.

اما آیا تغییر دیگری هم در جریان است؟ آیا جانسون نمایندهٔ تغییری بنیادین‌تر در سرمایه‌داری آمریکایی، آن‌گونه که ما می‌شناسیمش، است؟

اسکایلر ونگ، دانشجوی دکتری در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی که دربارهٔ اقتصاد اشتراک تحقیق می‌کند، می‌گوید حتی اگر جوانان دارایی کمتری داشته باشند و کمتر از والدینشان شیفتهٔ مالکیت باشند، باز هم چیز‌های زیادی دارند؛ مسئله اینجاست که این چیز‌ها فقط مادی نیستند.

ونگ می‌گوید: «من با خیلی از آدم‌های مینیمالیست صحبت کرده‌ام. آن‌ها عاشق اقامت رایگان در خانهٔ میزبان‌های محلی‌اند۵. کل مایملکشان حدود ۳۰ چیز بیشتر نیست، اما... انباشت‌کردنشان دیجیتالی است. عکس‌های زیادی دارند. هزاران هزار پست اینستاگرامی دارند».

آن‌ها هنوز هم در اقتصادِ چیز‌ها زندگی می‌کنند؛ اما نوع این چیز است که متفاوت شده: حالا این چیزْ تجربه است.

کسب‌وکار‌ها چگونه با این تغییر دست‌وپنجه نرم می‌کنند؟ در درجهٔ اول شرکت‌های بسیاری وارد بازار اجاره شده‌اند. حتی ایکیا هم شروع به اجاره‌دادن اثاثیه کرده است.

آر. ای. آی۶، شرکت زنجیره‌ای خدمات طبیعت‌گردی، اخیراً اعلام کرده که مشغول گسترش برنامهٔ اجارهٔ لوازم کمپینگ است. اریک آرتز، جانشین مدیرعامل شرکت، می‌گوید این کار نوع متفاوتی از برقراری ارتباط را ایجاب می‌کند.

او می‌گوید: «ما شادی می‌فروشیم. وقتی قدم به کوره‌راهی می‌گذارید یا به دوچرخه‌سواری می‌روید، الهام می‌فروشیم. هیجان ناشی از آدرنالین در انتهای مسیر را می‌فروشیم و فقط تلاش می‌کنیم که این هیجان را، به هر شیوهٔ ممکن، میسر کنیم».

جولیت شور، جامعه‌شناسی در کالج بوستون که دربارهٔ اقتصاد‌های اجاره و اشتراک مطالعه می‌کند، می‌گوید همهٔ افراد به علتی واحد به این اقتصاد روی نمی‌آورند. بعضی فقط برای لذت‌بردن چیز‌ها را اجاره می‌کنند. برخی دیگر چیز‌ها را اجاره می‌کنند تا به معاملاتی برسند که کمتر گروهی و بیشتر شخصی‌اند. دیگران مایل‌اند پول بیشتری صرف آسایش خود کنند.

اما افراد بسیاری چیز‌ها را اجاره می‌کنند و شریکی از آن‌ها استفاده می‌کنند، چون بی‌پول‌اند و نیاز دارند پس‌انداز کنند.

شور می‌گوید: «فکر می‌کنم اشتباه است که همهٔ این افراد را با یک نوع از جهت‌گیری اقتصادی یا جهت‌گیری به پول توصیف کنیم».

این مسئله پیش‌بینی را دشوار می‌کند که آیا اجاره‌کردن و استفادهٔ اشتراکی در آیندهٔ درازمدت ما حضور دارد یا فقط میلی گذراست؛ حتی برای جانسون که کاملاً به زندگی اجاره‌ای روی آورده است.

جانسون می‌گوید: «نمی‌توانید برای همیشه این کار را بکنید، چون به جایی نیاز دارید که واقعاً نشانش دهید و بگویید اینجا خانه‌ام است».

پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را سم سندرز نوشته است و در تاریخ ۲۳ آوریل ۲۰۱۹ با عنوان «The Affluent Homeless: A. Sleeping Pod, A. Hired Desk And A. Handful Of Clothes» در وب‌سایت ان. پی. آر منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۳ تیر ۱۳۹۸ با عنوان «چند تکه لباس و تمام: زندگی بی‌خانمان‌های ثروتمند» و ترجمۀ الهام آقاباباگلی منتشر کرده است.
•• سم سندرز (Sam Sanders) گزارشگر و میزبان برنامهٔ رادیویی «یک دقیقه با سم سندرز» در ان. پی. آر است. او در برنامه‌اش با دعوت از روزنامه‌نگاران و هنرمندان به دنبال گزارش‌کردن وجوهی از دنیای فرهنگ است که تنها در خلال گفتگو پدیدار می‌شوند.

[۱]برنامک‌ها یا سرویس‌هایی هستند که برای افراد این امکان را فراهم می‌کنند که در طول مسیر رانندگی‌شان مسافران دیگری را هم به مقصد برسانند [مترجم].
[۲]millennials: به نام نسل ایگرگ یا نسل وای هم شناخته می‌شوند، نسلی که اوایل دههٔ ۱۹۸۰ تا سال ۲۰۰۰ متولد شده‌اند، اما در مورد این تعریف اتفاق نظر وجود ندارد [مترجم].
[۳]Generation X: نسلی که بعد از اتمام انفجار جمعیت پس از جنگ جهانی دوم متولد شده‌اند. این نام معمولاً به متولدین دههٔ ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ اطلاق می‌شود [مترجم].
[۴]baby boomers: نسلی که در دورهٔ انفجار جمعیت پس از جنگ جهانی دوم بین سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ متولد شده‌اند [مترجم].
[۵]couch-surf
[۶]REI (Recreational Equipment, Inc)

منبع: ترجمان

منبع: فرارو

کلیدواژه: زندگی اجاره ای اجاره استیجاری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۲۵۳۴۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بعد از شهادت هم کار همرزمش را راه انداخت!

سطح آب رودخانه بالا آمده بود. احتمال داشت در عبور از رودخانه مشکلاتی پیش بیاید. اما چاره دیگری نداشتیم و از مسیری که همیشه تردد می‌کردیم وارد اروند شدیم. وسط رودخانه که رسیدیم ماشین خاموش شد. فشار و جریان آب لحظه به لحظه بیشتر می‌شد، تا جایی که آب وارد اتاق تویوتا‌وانت ما شد. با آقا مجید شیشه در ماشین را دادیم پایین و رفتیم روی سقف اتاق وانت نشستیم

 شهیدحاج مجید رمضان از شهدای به نام و شناخته شده لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) است. این شهید بزرگوار پیش از شهادت به عنوان رئیس ستاد لشکر ۲۷ خدمت می‌کرد و از او و حسن خلقی که داشت، روایت‌های زیادی شده است. در گفتگو با سردار حاج‌رضا صادقی از همرزمان این شهید بزرگوار، خاطره‌ای جالب از او را تقدیم حضورتان می‌کنیم. 

 موضع حاج بابا

محرم سال ۱۳۶۱ در منطقه خیرناصرخوان یک موضع آتشبار داشتیم به نام موضع شهید حاج بابا. دو قبضه توپ ۱۰۵ از ارتش به صورت رابطه‌ای گرفته بودیم و بخشی از آتش پشتیبانی منطقه را تأمین می‌کردیم. شب عاشورا برادر مجید رمضان که مسئول ستاد لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) بود آمد با هم برویم موضع حاج بابا. من و حاج مجید از بچگی با هم رفیق بودیم. در دبیرستان باهم رشته راه و ساختمان می‌خواندیم. با هم می‌رفتیم شهر ری کارگری می‌کردیم و خلاصه از سال‌ها رفاقت و همراهی، کلی خاطره با هم داشتیم. 

 اروند قصرشیرین

برای رفتن به آتشبار نمی‌توانستیم از جاده اصلی تردد کنیم؛ لذا باید از رودخانه‌ای به نام اروند که در منطقه قصرشیرین بود عبور می‌کردیم. این رود اروند که من می‌گویم در قصرشیرین است. صرفاً تشابه اسمی با همان رودخانه معروف اروند دارد که عملیات والفجر ۸ با عبور رزمندگان از روی آن صورت گرفت. شاید خیلی‌ها ندانند که در قصرشیرین هم یک رودخانه اروند داریم و با شنیدن نامش به اشتباه بیفتند. 

به هرحال هوا تاریک شده بود که به رودخانه اروند رسیدیم. به خاطر بارندگی‌های چند روز قبل، سطح آب رودخانه بالا آمده بود. احتمال داشت در عبور از رودخانه مشکلاتی پیش بیاید. اما چاره دیگری نداشتیم و از مسیری که همیشه تردد می‌کردیم وارد اروند شدیم. وسط رودخانه که رسیدیم ماشین خاموش شد. فشار و جریان آب لحظه به لحظه بیشتر می‌شد، تا جایی که آب وارد اتاق تویوتا‌وانت ما شد. با آقامجید شیشه در ماشین را دادیم پایین و رفتیم روی سقف اتاق وانت نشستیم و با برادر علی نورمحمدی که مسئول لجستیک ما بود تماس گرفتیم بیاید ما را بکسل کند و از رودخانه بیرون بکشد. 

 تویوتا مدل f ۲

برادر علی نورمحمدی یک تویوتا وانت مدل F ۲ قدیمی داشت که خیلی قوی بود. می‌توانست هر ماشینی را بکسل کند. حتی چند بار هم کامیون‌های زیل ارتش را که در رودخانه گیر کرده بودند با تویوتای خودش بکسل کرده و بیرون کشیده بود. وقتی با علی آقا تماس گرفتیم، نیم ساعت بعد خودش را با تویوتای قدرتمندش رساند. آمد و با کمی تقلا، ماشین ما را بکسل کرد و از رودخانه کشید بیرون. به خشکی که رسیدیم، مشکل روشن نشدن ماشین به قوت خودش باقی بود. شمع وایر و دلکو ماشین کاملاً خیس شده بود و هرکاری کردیم روشن نشد. برادر نورمحمدی ما را تا موضع شهید حاج بابا بکسل کرد و برد. 

 خاطره ناگفته

آن شب وقتی به موضع حاج بابا رسیدیم، دیدیم بچه‌های آتشبار آتشی روشن کرده‌اند. ما کنار آتش خودمان را گرم و لباس‌های‌مان را خشک کردیم. این قضیه گذشت و فقط من و شهیدمجید رمضان و برادر علی نورمحمدی از این واقعه خبر داشتیم. حاج مجید که در دفاع مقدس به شهادت رسید و حاج علی نورمحمدی هم که بعد از جنگ برگشت اصفهان. به نوعی خاطره آن شب و گیرکردن ما در وسط رودخانه و بکسل شدن‌مان توسط برادر نورمحمدی یک خاطره ناگفته باقی‌ماند. گذشت و جنگ به اتمام رسید. 

 رؤیای صادقه 

بعد از اتمام دفاع مقدس در دفتر مرحوم آیت‌الله غیوری در صفائیه شهر ری بودم. ایشان از علمای خیری بودند که شب‌ها بعد از نماز می‌نشستند و درخواست‌ها و مشکلات مردم را رفع و رجوع می‌کردند. من هم در خدمت حاج آقا بودم. نامه‌های مردم را می‌گرفتم، مشکلات‌شان را می‌شنیدم و به حاج آقا انتقال می‌دادم. یک روز آقایی آمد و گفت: برای پول پیش منزل مشکل دارم. حاج مجید گفت بیایم پیش شما بگویم: «به فلانی بگو حاج‌مجید گفت مشکل من را حل کنید.»

پرسیدم کدام حاج مجید؟ گفت: شهیدحاج مجید رمضان. گفتم خودت می‌گویی شهیدحاج مجید! شهید چطور گفت بیایی پیش من؟ 

آن برادر حرف عجیبی زد. گفت: من خودم از بچه‌های لشکر ۲۷ هستم. چند روز پیش رفتم قطعه ۲۶ بهشت‌زهرا (س) سر مزار حاج مجید. دلم بدجوری گرفته بود. صاحب خانه پول پیش بیشتری می‌خواست و من هم دستم بسته بود. شرمنده زن و بچه شده بودم. گفتم حاجی مشکل دارم، کمکم کن. همان شب حاجی آمد به خوابم، آدرس اینجا را داد و گفت برو پیش حاج صادقی و بگو حاج مجید گفته مشکل من را حل کن. نشان به آن نشان که شب عاشورا وسط رودخانه اروند ماشین گیر کرد و...

منبع: روزنامه جوان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • ما مجرم زاده می‌شویم
  • ماشین مغزشویی صهیونیست‌ها به دیوار خورد!
  • خسارت ۵۲۰ میلیاردی سیل به اردستان
  • سلیمانی عملیات‌هایی داشته که هیچ ژنرال آمریکایی نداشته!
  • عکس| دو تصویر ناب از «ماشین دودی»؛ نخستین لوکوموتیو ایران
  • بعد از شهادت هم کار همرزمش را راه انداخت!
  • ماشین گلزنی قایدی از کار افتادنی نیست
  • آتش‌سوزی در هتلِ محل اسکانِ بی‌خانمان‌ها در جنوب برزیل
  • پسکوف: پارلمان اروپا «ماشین روس هراسی» است
  • راهی متفاوت طی کن (+فیلم)