Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ناطقان»
2024-05-01@22:50:51 GMT

چرا زنان قوی از درون شکننده‌اند؟

تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۳۳۳۲۲۶

اگر چه دیگران زنان قوی را شانه‌ای برای گریه‎هایشان می‌بینند، اما خود این زنان در مواقع ناراحتی و مشکلات، به سمت هیچکسی نمی‌روند. همین خصوصیت باعث می‌شود که آن‌ها هر روز تنها و تنهاتر شوند که در نهایت ممکن است که به افسردگی بیانجامد. ناطقان: زمانی که ما با زنان قوی روبه‌رو می‌شویم، فکر می‌کنیم که آن‌ها اعتمادبه‎نفس بالایی دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یک شغل مناسب، یک خانواده دوست داشتنی، رابطه عاطفی سالم، سلامتی و ...، اما پشت همین لبخند و روحیه بالا، زنانی با دل‌های شکسته قرار دارند. اما چرا؟ چرا چنین تضادی در درون و بیرون زنان قدرتمند وجود دارد؟ اگر دوست دارید دلایل این را بدانید، با ما در ادامه همراه باشید.

آن‌ها تنها به خودشان تکیه می‌کنند

زنان قوی دوست دارند که مستقل باشند. آن‌ها به کمک دیگران نیازی ندارند و در واقع ترجیح می‌دهند که روی پای خودشان بایستند. آن‌ها دوست دارند که در مقابل دیگران، فردی با اعتماد‎به‌نفس بالا به نظر آیند. تحقیقات نشان داده که آن‌ها این شخصیتشان را دوست دارند و به آن افتخار می‌کنند. اما مشکل اینجاست که آن‌ها جز به خودشان به هیچ فرد دیگری تکیه نمی‌کنند و در واقع نمی‌خواهند قبول کنند که همه ما آدم‌ها گاهی به کمک یکدیگر محتاجیم.

درخواست کمک کردن از نظر آن‌ها نشانه ضعف است، از این رو از آن بیزارند. اما روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که کمک گرفتن نه تنها بد نیست و فرد را ضعیف نشان نمی‌دهد، بلکه این فرصت را به فرد مقایل نیز می‌دهد که در مواقع نیاز، او نیز متقابلا درخواست کمک کند و خجالت نکشد.

دیگران بار مشکلاتشان را روی شانه آن‌ها می‌اندازند

طبیعی است، فردی که همیشه خودش را قوی نشان دهد، تکیه‎‏گاهی برای دیگران می‌شود. در واقع دیگران در مواقع مشکلات، مدام به سمت آن‌ها می‌آیند و بار ناراحتی‎هایشان را بر شانه آن‌ها می‌اندازند. طبق تحقیقات، از آنجایی که افراد قوی بسیار مسئولیت پذیر هستند، با آغوش باز تکیه گاهی برای دیگران می‌شوند. اما خودشان هیچگاه در مورد مشکلات و ناراحتی‎هایشان با دیگران حرف نمی‌زنند، می‌خواهد مشکلات مالی باشد یا عاطفی و... همین می‌شود که آن‌ها نه تنها ناراحتی‌های خود، بلکه مشکلات دیگران را هم بر دوش می‌کشند.

آن‌ها در مورد مشکلاتشان با دیگران حرف نمی‌زند

اگر چه دیگران زنان قوی را شانه‌ای برای گریه‎هایشان می‌بینند، اما خود این زنان در مواقع ناراحتی و مشکلات، به سمت هیچکسی نمی‌روند. همین خصوصیت باعث می‌شود که آن‌ها هر روز تنها و تنهاتر شوند که در نهایت ممکن است که به افسردگی بیانجامد.

زنان قوی ناراحتی‌های خود را پشت لبخندشان پنهان می‌کنند، آن‌ها نه تنها در مقابل دوستان، بلکه در کنار خانواده‎شان هم همین هستند. تحقیقات ثابت کرده که انسان برای شاد بودن و تحمل سختی‎ها، نیاز به برقراری ارتباط با اطرافیان دارد. از این رو زنان قوی که ناراحتی هایشان را در خود می‌ریزند، به تدریج دچار بیماری‌های روحی روانی می‌شوند.

او مراقب دیگران است، اما خودش را فراموش می‌کند

زنان قوی همیشه حامی خانواده و دوستان خود هستند. هر موقع که آن‌ها به کمک نیاز داشته باشند، آن‌ها در صف اول ایستاده‎اند، با خنده‌های آن‌ها می‌خندند و با گریه هایشان اشک می‌ریزند؛ اما زمانی که نوبت نیاز‌های خودشان می‌شوند، همه را فراموش می‌کنند. آن‌ها آنقدر ناراحتی‎هایشان را در خود می‌ریزد که دیگران فکر می‌کنند هیچ ناراحتی و مشکلی در زندگی‎شان ندارد. در واقع آن‎ها آنقدر مشکلاتشان را به رویشان نمی‌آورند که دیگران هم فراموش می‌کنند که آن‌ها هم ممکن است گاهی روز بدی را پشت سر گذاشته باشند.

از درد‌های جسمانی‎شان چیزی نمی‌گویند

زنان قوی جدا از مشکلات روحی، درد‌های جسمانی خودشان را نیز پنهان می‌کنند. به عنوان مثال آن‌ها هرگز از ناراحتی‎هایشان در مقابل پدر و مادر یا فرزندانشان حرف نمی‌زنند، اما نمی‌دانند که با این کار در نهایت به قلبشان هم آسیب می‌رسانند. تحقیقات نشان داده که سرکوب کردن احساسات منفی، فشار زیادی را به قلب وارد می‌کند که در نهایت منجر به مشکلات قلبی می‌شود.

پشت قدرت آن‎ها، داستانی تلخ نهفته است

حتما این جمله معروف را شنیده‎اید که «اگر دردی مرا نکشد، قوی‎ترم می‌کند.» این همان چیزی است که محققان به آن رسیده‎اند. زنی که مشکلات زیادی را تحمل کرده باشد یا از یک اتفاق تلخ جان سالم به در برده باشد، قوی‌تر می‌شود. در واقع او چند بار افتاده و حال با قدرت بیشتری ایستاده است. او یاد گرفته که در مواقع سختی چگونه از خودش دفاع کند. اما این بدین معنی نیست که او دیگر هیچ ناراحتی در زندگی‌اش ندارد.

زنان قدرتممند زمانی که بیرون از خانه هستند، در محیط کار، در میهمانی‎ها، ماسک به صورت می‌زنند، اما زمانی که در تنهایی خود به سر می‌برند، با واقعیت تلخ زندگی‎شان مواجه می‌شوند. آن‌ها احساس می‌کنند که در مقابل انتظارات بالای دیگران نباید کم بیاورند. طبق تحقیقات، همین خود کنترلی آن‌ها در مقابل دیگران منجر به آسیب روحی‎شان می‌شود. از این رو، زمانی که در تنهایی به شکست‌ها و مشکلات شخصی خودشان فکر می‌کند، با تلنگری غرق در اشک می‌شود. منبع: باشگاه خبرنگاران برچسب ها: زنان قوی ، درون ، شکننده

منبع: ناطقان

کلیدواژه: زنان قوی درون شکننده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت nateghan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ناطقان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۳۳۳۲۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟

فرارو- روانشناسان مختلفی به تحلیل شخصیت "صدام حسین" دیکتاتور اسبق عراق پرداخته اند. یکی از شناخته شده‌ترین آنان "جرولد مورتون پست" روانپزشک و تحلیلگر سابق سیا بود که در برخی از منابع از او به عنوان ابداع کننده "روانشناسی سیاسی" نیز یاد شده است.

قسمت اول گزارش فرارو با عنوان "آیا صدام حسین واقعا "دیوانه خاورمیانه" بود منتشر شد. در گزارش اول به بررسی نظرات مورتون پست درباره صدام پرداخته شد. در ادامه قسمت دوم گزارش را می‌خوانیم:

دیدگاه‌های روانکاوانه دیگر درباره صدام

از دیگر روانشناسانی که به بررسی ویژگی‌های روانی صدام پرداخته اند می‌توان به "اوبری ایملمن" دانشیار روانشناسی در دانشگاه سنت جانز در امریکا اشاره کرد.

از دید او صدام حسین را می‌توان از نظر روانکاوانه در قالب سندرم "خودشیفتگی بدخیم" توصیف کرد. مولفه‌های اصلی این سندرم خودشیفتگی بیمارگونه، ویژگی‌های ضد اجتماعی، ویژگی‌های پارانوئید و پرخاشگری بدون محدودیت است.

او در این باره نوشته است: "صدام حسین خودشیفتگی بیمارگونه را از خود نشان می‌دهد الگویی شخصیتی که با بزرگ نشان دادن بیش از اندازه خود و اعتماد به نفس بیش از حد شناخته می‌شود تا حدی که فرد را از همدردی با درد و رنج آنان ناتوان می‌سازد. افراد دارای این ویژگی‌ها عاری از همدلی و رنج انسانی هستند که به آنان اجازه می‌دهد تا به همان راحتی که می‌خواهند دشمنان خود را وحشیانه حذف کرده و علیه مردم خود دست به جنایت بزنند".

او می‌افزاید: "چنین رهبران بی پرنسیب (فاقد اصول) و خودشیفته‌ای با احساس غرور و خودپسندی‌ای که دارند نسبت به رفاه و آسایش حال دیگران بی تفاوت هستند. آنان میل به استثمار دیگران را دارند و یا دست کم انتظار دارند از سوی دیگران برسمیت شناخته شده یا مورد توجه ویژه قرار گیرند بدون آن که مسئولیت‌های متقابلی را بپذیرند. نادیده گرفتن حقوق دیگران و گرایش به نادیده گرفتن قرارداد‌ها در آنان دیده می‌شود. آنان اعمال متهورانه را با خیال پردازی‌های گسترده و تعصبات صریح توجیه می‌کنند. این نظر توصیفی این عده ممکن است به عنوان افراد فاقد "سوپرایگو"* (فراخود) توصیف شوند که نشان دهنده بی وجدان بودن و بی اخلاق بودن در قبال سایرین است. این افراد، غیر وفادار و استثمارگر ویژگی‌های مشترکی با شیادان و شارلاتان‌های جامعه دارند. آنان نسبت به قربانیان شان کینه توز بوده و آنان را تحقیر می‌کنند. آنان در شیوه‌های نفوذ اجتماعی مهارت دارند.

آنان به بیگناهی تظاهر می‌کنند و در فریب دادن مکارانه دیگران با جذابیت و زرنگی شان مهارت دارند. جهت گیری اصلی آنان خیانت کردن به دیگران است و استدلال شان این است: "پیش از آن که آنان با شما این گونه رفتار کنند شما با آنان این گونه رفتار کنید". آنان با سبک حیله گرانه شان مدام درمحاسبات شان نقشه کشیده و دیگران را دستکاری می‌کنند. آنان خودمحور هستند نسبت به نیاز‌ها و حقوق دیگران بی تفاوت بوده و در شکار افراد ضعیف و آسیب پذیر مهارت دارند. آنان فاقد احساس گناه واقعی هستند و وجدان اجتماعی اندکی دارند و اصولا فرصت طلبانی هستند که از فریب دادن سایرین لذت می‌برند و به دلیل سهل اغوا شدن سایرین آنان را تحقیر می‌کنند".

ایملمن در ادامه تحلیل خود درباره ویژگی‌های روانی صدام به ویژگی‌های "ضد اجتماعی" (سایکوپاتیک) در او پرداخته و می‌نویسد:" وجدان اجتماعی ضعیف افراد خودشیفته بدخیم اساسا توسط منفعت شخصی اداره می‌شود. رهبر خودشیفته بدخیم همچون صدام با انگیزه‌های قدرت و خود بزرگ بینی هدایت می‌شود. با این وجود، غیر اخلاقی بودنش به او اجازه می‌دهد تا از عقاید اصولی و اعتقادات عمیق دیگران (برای مثال از ارزش‌های مذهبی یا شور ملی) برای تحکیم قدرت خود سوء استفاده کند.

مواجهه چنین افرادی با تهدید مجازات منصرف شان نمی‌کند. آنان به شکل منحصر بفردی در برابر انگیزه‌های اقتصادی، تحریم‌ها یا هر فشار دیگری که فاقد زور و استفاده از قوه قهریه باشد مقاومت می‌کنند. آن‌ها دارای ویژگی‌های ضد اجتماعی و اساسا حریص هستند. آنان احساس می‌کنند زندگی حق شان را به آنان نداده و دیگران سهمی بیش از حق شان دریافت کرده اند. بنابراین، حسادت میل به انتقام جویی در وجودشان برانگیخته می‌شود و آرزوی گرفتن چیزی را دارند که از آن محروم شده اند. از دید آنان تنها با در اختیار داشتن قدرت می‌توان به این حق دست یافت".

ایملمن اشاره می‌کند در پس‌نمایی بزرگ‌تر از شخصیت رهبرانی چون صدام ذهنیت پارانوئیدی و باور آنان به تحت محاصره قرار گرفتن وجود دارد و به همین خاطر چنین افرادی منزوی هستند. او می‌نویسد: "افرادی که در رأس قدرت هستند و دچار خودشیفتگی بدخیم و پارانوئیدند، تشنه قدرت، بی اعتماد و کینه توز نسبت به سایرین و هم چنین به شدت حسود هستند. آنان جنگ طلب بوده و میل بیرحمانه‌ای برای انتقام از دیگران و پیروز شدن بر آنان دارند. آنان بدخواهی‌ای که درون خود احساس می‌کنند را به دیگران نسبت می‌دهند. باور‌های آزاردهنده آنان ممکن است ابعادی تقریبا هذیانی به خود بگیرد. ویژگی بارز پارانویای بدخیم جهت گیری شدید نسبت قدرت و نیاز همزمان به مقاومت در برابر همه تاثیرات خارجی است.

این افراد سرسختانه به استقلال و اعتقاد به ارزش شخصی خود می‌چسبند. آنان انتقاد از خود را دارای انگیزه بدخواهانه به منظور تضعیف عزت نفس و خنثی کردن استعداد‌های شان و تسلیم شدن در مقابل اراده دیگران قلمداد می‌کنند. این رهبران امتیازات کمی می‌دهند و تمایل دارند تا جایی که لازم است خشونت را تشدید کنند و تا زمانی که دیگران تسلیم نشوند از تسلیم شدن خودداری می‌کنند. با این وجود، این رهبران بدخواه محدودیت‌ها پیش روی شان برای دستیابی به جاه طلبی‌های شان را تشخیص می‌دهند".

همانندی‌های روانی صدام با هیتلر

فردریک ال کولیج" و "دنیل ال سگال" پژوهشگران دانشگاه کلرادو با انجام پژوهشی که در نشریه روانشناسی نظامی در سال ۲۰۰۷ میلادی منتشر شد به این نتیجه رسیدند که صدام بسیاری از مولفه‌های اختلال شخصیتی "آدولف هیتلر" را داشته اگرچه از نظر آنان ویژگی سادیستی (دگرازار گرایانه) در صدام قوی‌تر از هیتلر بوده است. آنان در مقاله خود در این باره نوشته اند: "به نظر می‌رسد که یک مجموعه اختلال شخصیتی تحت عنوان چهار بزرگ برای این دو دیکتاتور وجود داشته و آنان سادیست، ضد اجتماعی، پارانوئید و خودشیفته بودند. هم چنین مشخص شد که صدام احتمالا برخی از صفات یا ویژگی‌های اسکیزوفرنی پارانوئید که در آن ذهن بیمار با واقعیت منطبق نیست را داشته است. پیامد‌های دیپلماسی و مذاکره با افرادی با چنین مشخصات شخصیتی این گونه بیان می‌شود:"او مردی خطرناک با تسلیحات خطرناک است".

آنان می‌افزایند: "افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید به طور فراگیر نسبت به دیگران بی اعتماد و مشکوک هستند و انگیزه‌های دیگران را معمولا بدخواهانه تفسیر می‌کنند. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً تصور می‌کنند که افراد دیگر از آنان سوء استفاده می‌کنند، به آنان آسیب می‌رسانند یا آنان را فریب می‌دهند حتی اگر هیچ گونه شواهدی برای حمایت از این دیدگاه شان وجود نداشته باشد. آنان در مورد وفاداری و امانتداری دوستان و اطرافیان شان دچار سوء ظن هستند. این الگو قطعا با شخصیت صدام انطباق دارد.

جلسه معروف او در سال ۱۹۷۹ میلادی با حضور نخبگان حزبی و مقام‌های ارشد شاهدی قوی است که نشان می‌دهد او دچار پارانویا بود. در آن جلسه او در حال سیگار کشیدن است و بیش از ۲۰۰ مقام عراقی در حال گوش دادن به سخنان اش هستند. او اعلام می‌کند که خائنانی در میان آنان هستند و دستور بازداشت شان را صادر می‌کند. او در آن جلسه اغلب می‌خندد و لبخند می‌زند. اعضای حزب به عنوان خیانتکار معرفی شده و به طور علنی تحقیر شده و برای اعدام از صفوف دیگر اعضا بیرون کشیده می‌شوند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی نسبت به دیگران دچار بی اعتنایی فراگیر هستند و مرتبا حقوق آنان را زیرپا می‌گذارند و نسبت به اقدامات آسیب زای خود برای دیگران احساس گناه نمی‌کنند. هم چنین، افراد خودشیفته ای، چون هیتلر و صدام همدلی کمی با دیگران دارند و یا اصولا احساس همدلی‌ای با سایرین ندارند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت سادیستی دارای الگوی فراگیر رفتار ظالمانه، تحقیرآمیز و پرخاشگرانه هستند. آنان از رنج روحی و جسمی دیگران لذت می‌برند، دروغ می‌گویند و به دیگران آسیب می‌رسانند و یا با استفاده از ایجاد ارعاب دیگران را وادار به انجام خواسته‌های خود می‌کنند. سادیست‌ها از ظلم یا خشونت فیزیکی به منظور تسلط بر یک رابطه استفاده می‌کنند و کنترل‌های رفتاری ضعیفی دارند. از این رو نیز نمونه‌های فراوانی در زندگی و اقدامات صدام نشان دهنده وجود این گونه اختلالات شخصیتی است. افراد پارانوئید اغلب بی اعتمادی و سوء ظن خود را به دیگران القا می‌کنند که هسته اصلی شخصیت و سازوکار دفاعی مرکزی آنان است. آنان از طریق فرافکنی تهمت آمیز و بدخواهانه خود به دیگران تهدید‌هایی را در جایی ایجاد می‌کنند که ممکن است قبلا وجود نداشته باشد.

درمان بیماران پارانوئید به شکلی غیرعادی دشوار است. با این وجود، افراد پارانوئید اغلب به طور شهودی به برخی افراد بیش از دیگران اعتماد دارند. در مذاکرات اولیه با صدام بر سر تسلیحات کشتار جمعی او احتمالا به برخی از مقام‌های دولتی بیش از دیگران اعتماد داشته است مانند اعتماد بیش‌تر به ملک عبدالله دوم پادشاه اردن در مقایسه با اعتماد کم‌تر به عبدالله  ولیعهد عربستان سعودی یا اعتماد بیش‌تر به کالین پاول وزیر امور خارجه امریکا در مقایسه با اعتماد کم‌تر به جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا. معدود مقام‌های ارشد جهان که صدام ممکن بود برای مذاکره به آنان اعتماد پیدا می‌کرد باید صاحب قدرت می‌بودند.

افراد پارانوئید به افراد ضعیف اعتماد ندارند. ویژگی‌های ضد اجتماعی صدام عدم همدلی با دیگران، انتقام جویی و نترس بودن او در برابر تحریم‌ها و مجازات‌ها همگی باعث می‌شدند که مذاکرات با او فوق العاده دشوار شود. به نظر می‌رسید که صدام به نادیده گرفتن نظر بازرسان تسلیحاتی افتخار می‌کرد. این رفتار تا حد زیادی ناشی از الگوی شخصیت ضداجتماعی او بود. کاملا قابل پیش بینی بود که صدام به بازرسی تسلیحاتی بازرسان به عمثابه یک میدان نبرد می‌نگریست. انگیزه‌های او بدون شک ایجاد خشم و تحقیر بازرسان خارجی بود".


گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

منابع:

Coolidge, Frederick L. , Segal Daniel L. (۲۰۰۷) , Was Saddam Hussein Like Adolf Hitler? A Personality Disorder Investigation, Military Psychology.

Immelman, Aubrey (۲۰۰۳) , The Psychological Profile of Saddam Hussein, Unit for Study of Personality in Politics.

Post, Jerrold M. (۱۹۹۱) , Saddam Hussein of Iraq: A Political Psychology Profile, Political Psychology, Vol.۱۲, No.۲, pp. ۲۷۹-۲۸۹

دیگر خبرها

  • خوراکی‌هایی که بهتر است با معده خالی خورده نشوند
  • شهید مطهری جهش فکری در دانشگاه‌ها ایجاد کرد
  • ببینید | دلخوری و ناراحتی رامین رضاییان از هواداران پرسپولیس
  • ببینید | ناراحتی زاکانی از انتقاد صریح عضو شورای شهر تهران
  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • ناراحتی ستاره بارسا از لوا: نگذاشت من گل بزنم!
  • آیا صدام حسین واقعا «دیوانه خاورمیانه» بود؟
  • گنجی که فقط کچل‌ها دارند
  • ناراحتی ستاره بایرن: خیلی بهتر از رئال بودیم
  • تولید زعفران ۷۰ درصد افت پیدا کرده است/صادرات با نام دیگران