علم الهدی: خانمی که موهای پریشانت را بیرون میاندازی، اسیر شهوترانی مردان هرزه هستی/برای فروش کالا دختران عوضی را کنار هم ردیف میکنند
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۳۷۴۴۸۸
آفتابنیوز :
آیت الله سیداحمد علمالهدی ظهر امروز در خطبههای نماز جمعه مشهد در جوار بارگاه منور رضوی اظهار داشت: کلام ما در خطبه اول در موضوع وعدههای خدا در قرآن بود؛ عرض شد وعدههای خدا در قرآن بر دو قسم است؛ قسم اول وعدههای الهی که در دنیاست و در هفتههای گذشته درباره وعدههای خدا در قرآن در مورد وعدههای دنیوی بحث کردیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امام جمعه مشهدمقدس بیان کرد: دسته دیگر وعدههای خداوند مربوط به آخرت است؛ زمانی ما برحسب استظهار فکری خودمان میخواهیم درباره وعدهها و نعمتها و لذتهای خداوند در بهشت بگوئیم اما زمانی خدا برخی از وعدههای اخروی را تصریح کرده که این صدق و قابل تامل است.
علمالهدی عنوان کرد: از جمله آیاتی که به این موضوع میپردازد؛ آیه 16 سوره مبارکه احقاف است که خداوند متعال در این آیه وعده صدقی که خداوند وعده داده در آخرت داده مورد بحث قرار گرفته است. وعدهای که ذات مقدس پروردگار به عنوان وعده صدق مطرح میکند این است که وعده داده از افراد باتقوا و متدین بهترین کارشان را خداوند تقبل کند که البته با قبول فرق دارد.
اهم اظهارات امام جمعه مشهد به نقل از خبرگزاریها از این قرار است:
{literal}{{/literal}با اشاره به مسئله کشف حجاب {literal}}{/literal} رضاخان تصور اشتباهی داشت زیرا بعد از 84 سال سالروز این حادثه که امروز شد تبدیل به نقطه زمانی و نقطه تهییج و هیجان و تحریک زنان و مردان مسلمان در حمایت از اصل حجاب شد که این اصل تامین کننده اقتدار و عظمت دینی یک جامعه است که خود را وابسته به اسلام میداند.
* انحرافی در پندار عدهای پیش آمده و خیال میکنند حادثه مسجد گوهرشاد در مقام مبارزه با کلاه پهلوی بود و این اشتباه است؛ البته در جریان قیام مردم در مسجد گوهرشاد مرحوم احتشام در این جمع کلاه پهلوی را از سر برداشت و زیر پایش پاره پاره کرد و گفت تمام مظاهر اقتدار این فرهنگ غلط را میخواهم از بین ببرم اما قیام مردم در گوهرشاد برای مبارزه با کشف حجاب بود.
*{literal}{{/literal} با اشاره به اینکه چندی قبل از واقعه کشف حجاب پادشاه افغانستان همسرش را کشف حجاب کرده بود و به سمت خراسان حرکت کرده بود{literal}}{/literal} مردم سبزوار قیام کردند و گفتند اجازه نمیدهیم یک فاسق فاجر از شهر ما عبور کند و تحریک مردم سبزوار توسط علامه بهلول بود که در آنجا منبر رفته بود و مردم سر راه اتومبیل افغانستان را گرفتند و آنها مسیر را تغییر دادند؛ بهلول فراری شد و به مشهد آمد و در زمانی به اینجا آمد که آیت الله قمی به عنوان مبارزه با کشف حجاب به تهران رفته بود تا با رضاخان صحبت کند.
* مرحوم قمی فرموده بود میروم به رضاخان ثابت میکنم کشف حجاب صحیح نیست و بعد اصرار میکنم اما اگر توهینی به حضرت زهرا(س) کرد به صورت رضاخان سیلی میزنم اما در تهران ایشان را به عراق تبعید کردند و مردم مشهد برای حمایت از آیت الله قمی جمع شدند و جریان پاره کردن کلاه پهلوی توسط مرحوم احتشام رخ داد اما اجتماع مردم برای حمایت از حجاب بود.
* برادران و خواهران، حجاب یک واقعیت است؛ انگلیسها وقتی رضاخان را در خط براندازی اسلام در این کشور مستقر کردند در مقام براندازی دین رضاخان دو کار کرد؛ یکی اینکه روحانیت را از بین ببرد و یکی حجاب.
*در جامعه باحجاب، جوانان دیندار بار میآیند و به وسیله هرزگیها و لاابالیگریها از دین فاصله نمیگیرند اما در جامعهای که زنان بیحجاب باشند و مسئله ویرانی زن سبب میشود دین از جوان گرفته شود و سفره دین از زیر پای جوان جمع میشود.
* {literal}{{/literal} با انتقاد از برخی که در حجاب حالت ولنگار دارند{literal}}{/literal} به خاطر عشق فاطمه(س) باحجاب باشید و به خاطر دلدادگی به زهرا(س) و زینب(س) باحجاب باشید؛ دختر خانمی که موهای پریشانت را بیرون میاندازی و تصور میکنی با ولنگاری آزادی بدان که با ولنگاری اسیر شهوترانی مردان هرزه هستی.
* خواهر و دختر من به خاطر این دختر کتک خورده سیدالشهدا(ع) در عصر عاشورا، سر و روی خودت را بپوشان؛ اگر فلسفه حجاب را حاضر نیستی قبول کنی و اهل توجیه و منطق نیستی به این خاطر باحجاب شو؛ روی کشف حجاب دختران ما دشمن حساب کرده . وظیفه میدانم از طرح اخیر ناجا تشکر کنم؛ اتومبیل حریم خصوصی نیست؛ اتومبیل وسط خیابان حریم خصوصی نیست.
زنانی که در اتومبیل کشف حجاب میکنند مورد بازخواست قرار گیرند
* این طرح رسما در مقابل زنان لاابالی میایستد و باید زنانی که در اتومبیل کشف حجاب میکنند مورد بازخواست قرار گیرند و این خدمتی به ساحت صدیقه اطهر است؛ قانون حجاب در سال 85 در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد و همه مراکز این کشور و تمام وزارتخانههای این کشور مسئول شدند و وظیفه آنها در قانون معلوم شد؛ از سال 85 تا الان 13 سال میگذرد و متاسفانه این قانون خاک میخورد.چرا؟ چه کسی باید جوابگو باشد در مورد قانونی که 13 سال قبل تصویب شده. آیا دولتها و دستگاههای قضایی و نیروهای نظامی و انتظامی نباید پاسخگو باشند؟ اگر جواب این مردم را ندهید جایی گریبان شما را میگیرند که راهی ندارید و آن سر پل صراط است.
برای فروش کالا در نمایشگاه، دختران عوضی را کنار هم ردیف کنند
* در پرتو اقتدار نظام قانون عفاف و حجاب تصویب شد و شما آقا گفتی من مسئول دولت یا مجلس و یا مسئولیت وزارت و انتظامی و نظامی و همه گفتید قبول میکنم اما در برابر اجرای یک قانون اصلی که مربوط به حفظ عظمت اسلام است قدم برنداشتید؛ صدها هزار شهید میایستند و از توی مسئول مطالبه میکنند؟ چرا مسئولیت قبول کردی و فرمانده و رئیس دولت و وزیر شدی؟ زن ناهنجار لاابالی با ولنگاری در خیابان این مملکت جولان دهد و جنابعالی عملی نکنی؟ برای فروش کالا در نمایشگاه، دختران عوضی را کنار هم ردیف کنند و شما عکسالعملی نداشته باشی؟ شما که وزیر این مملکت و مسئول این نمایشگاهی.
منبع: خبرآنلاینمنبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۳۷۴۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقای علمالهدی! چرا منیژه؟
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در خبرها آمده بود که احمد علمالهدی، امام جمعۀ مشهد، گفته است: «حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بخصوص در تاریخ ایران باستان؛ و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند: منیژه منم، دخت افراسیاب / برهنه ندیده تنم آفتاب».
اینکه جناب علمالهدی برای دفاع از حجاب ترجیح داده به سراغ شاهنامه برود و از منیژه مدد بگیرد، خود تایید ناخواستهای است بر آنچه به عنوان دینگریزی در جامعۀ ایران مطرح و البته از تریبونهای رسمی انکار شده است.
محافظهکاران سنتی در ایران، به ویژه اگر اهل سیاست باشند، غالبا منکر داعیه دینگریزی در جامعۀ ایراناند؛ ولی چگونه هم آن ادعا را نادرست می دانند و هم آقای علمالهدی برای دفاع از حجاب دست به دامن منیژهای شده که اگرچه آفتاب تنِ برهنهاش را ندیده بود، ولی شرابخواری و عیش و عشرت هم از دیگر ویژگیهای او بوده است؟
در داستان بیژن و منیژه در شاهنامه، منیژه به بیژن دل میبندد و او را به خیمهاش دعوت میکند. چند شبانهروز با او مشغول خوردن و باده نوشیدن میشود، در حالی که نوازندگان با بربط و چنگ برایشان مینواختند.
ببینیم فردوسی چه توصیفی از خلوت بیژن با "منیژه" - الگوی ارایه شده از جانب آقای علم الهدی - داشته:
نهادند خوان و خورش، گونهگون
همی ساختند از گمانی فزون
نشستنگه رود و می ساختند
ز بیگانه خیمه بپرداختند
پرستندگان ایستاده به پای
ابا بربط و چنگ و رامش سرای
میِ سالخورده به جام بلور
برآورده با بیژن گیو زور
سه روز و سه شب شاد بوده به هم
گرفته بر او خواب مستی ستم
در ابتدا هم که بیژن وارد خیمۀ منیژه میشود، فردوسی میگوید:
به پرده درآمد چو سرو بلند
میانش به زرین کمر کرده بند
منیژه بیامد گرفتش به بر
گشاد از میانش کیانی کمر
به هر حال پوشش منیژه هر چه بوده باشد، رفتار و کردار او قطعا باب طبع و مطابق عقاید جناب علمالهدی نبوده. پس چرا ایشان از منیژه مدد جسته برای دفاع از عقایدش؟ آیا این گونه تعبیر نخواهد شد که پدیدهای به نام دینگریزی را پذیرفتهاند که به باور منتقدان افرادی نظیر آقای علمالهدی در شکلگیری آن پدیده نقش موثری داشتهاند از منیژه و نه شخصیت های دینی نام برده است؟
مثلا در همین داستان بیژن و منیژه، نوازندگان برای دو دلداده مینواختند تا خلوت و معاشرتشان خوشایندتر شود و این اقبال به موسیقی هم دقیقا بخشی از همان "فرهنگ ایرانیان" بوده که آقای علمالهدی به آن تمسک جستهاند. ولی الآن که اختیار خراسان و شهر مشهد در ید باکفایت جناب علمالهدی قرار گرفته، برگزاری یک کنسرت در مشهد هم ممنوع است.
این نفی موسیقی هم آیا برآمده از "فرهنگ ایرانیان" است؟ و آیا همین سختگیریها موجب دینگریزی جوانان [یا دست کم لایههای قابل توجهی از آنان] نشده؟ قطعا اگر این سختگیریها نبود، امروز امام جمعۀ مشهد ناچار نبود برای دفاع از حجاب، به مشی منیژهای متوسل شود که پس از آن سه روز شادخواریاش با بیژن، در جام شراب بیژن داروی هوشبر ریخت و او را با کمک ملازمانش پنهانی به کاخ پدرش برد و باقی قصه را هم از زبان فردوسی بشنوید:
نهفته به کاخ اندر آمد به شب
به بیگانگان هیچ نگشاد لب
چو بیدار شد و بیژن و هوش یافت
نگار سمنبر در آغوش یافت
در سخنان آقای علمالهدی، نکتۀ فرعی نادرستی هم وجود دارد و آن اینکه وی منیژه را "یک زن فرهیخته و ایرانی" توصیف کرده؛ در حالی که منیژه تورانی بوده است. او دختر دشمن بزرگ ایران، یعنی دختر افراسیاب – پادشاه توران – بود!
البته این نکته اهمیت چندانی ندارد و حق با آقای علمالهدی است. یعنی رفتار و سلوک منیژه تفاوت چندانی با رفتار زنان ایرانی نداشته. چون ایرانیان و تورانیان در مجموع تا حد زیادی در اتمسفر فرهنگی مشابهی میزیستند. ولی همین که امام جمعۀ مشهد واقف نیست منیژه ایرانی نبوده، نشاندهندۀ آشنایی کم او با "تاریخ ایران باستان" است و گمان گرده یک بیت کافی است.
نکتۀ مهمتر اما این است که تفاخر منیژه به اینکه آفتاب هم تنش را ندیده، ریشۀ اشرافی هم دارد. در مکه و مدینه نیز اشراف دقیقا به علت وضع مالی بهتری که داشتند، لباس بیشتری بر تن داشتند.
اکثریت مردم حجاز فقیر بودند و لباس چندانی نداشتند. یعنی نه لباسهای گوناگون داشتند، نه همان تک لباسی که داشتند، همۀ جای بدنشان را میپوشاند و در نتیجه آفتاب تن آنها را میدید و میسوزاند.
اینکه نقل شده است پیامبر گرامی اسلام لباسهای با آستین بسیار بلند را نمیپسندید و اگر لباسی میخرید و آستیناش بیش از اندازه بود، مقدار اضافی را میبرید، دلیلش این بوده که چنین جامههایی را اشراف از سر تفاخر میپوشیدند و بسیاری از مردم پول کافی برای تهیۀ چنین لباسهایی نداشتند.
احتمالا در ایران هم اقشار فقیر تا حدی گرفتار چنین مشکلی بودند. به هر حال اینکه منیژه میگوید آفتاب هم تن مرا ندیده، احتمالا حاوی اشارهای است به خاستگاه طبقاتی برتر او؛ خاستگاهی که اکثر زنان فاقدش بودند.
به عنوان جمعبندی باید گفت در این یادداشت به سه نکته اشاره کردیم. یکم اینکه: وقتی برای دفاع از حجاب، پای زن بادهنوشی مثل منیژه به میان میآید، یعنی جناب علمالهدی هم واقفاند که برای دفاع از حجاب باید به سراغ شخصیتهایی تازه و غیراسلامی رفت و همین نشانۀ تحولی اساسی در جامعۀ ایران است که انکار میشود.
دوم اینکه: حتی اگر بپذیریم اسلام دقیقا همان چیزی است که آقای علمالهدی و همفکران محافظهکار ایشان میگویند، سختگیری برای اینکه سبک زندگی مردم و حتی مشی آنها در عرصۀ عمومی "کاملا اسلامی" شود، علت اساسی دینگریزی در جامعۀ ایران بوده است. با مردم نباید سخت گرفت وگرنه دینگریزی به دینستیزی هم منتهی خواهد شد.
سوم اینکه: اگر چیزهایی به نام "تاریخ ایران باستان" و "فرهنگ ایرانیان" وجود دارد، این امور قطعا تاثیر پایدار و ماندگار خودشان را بر زندگی و مشی و منش ایرانیان گذاشتهاند. جامعه، مومی در دستان ارباب قدرت نیست تا آن را به هر شکل که خواستند، درآورند. قناعت را فقط به مردم نباید توصیه کرد. حاکمان هم در تلاش برای ایجاد "جامعۀ مطلوب" خودشان باید اهل قناعت باشند.
----------------------
نمایه از کتاب: قصه های شاهنامه-5
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: منیژه ، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!