Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «افکارنيوز»
2024-04-30@02:49:16 GMT

«جان لوکاره» ما کجاست؟

تاریخ انتشار: ۲۳ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۳۹۴۲۰۳

سریال گاندو را می‌توان یکی از جنجالی‌ترین سریال‌های تاریخ صدا و سیما دانست. حجم و کیفیت واکنش‌ها و جنجال‌های مرتبط با این سریال غیرمنتظره نبود، تا جایی که پای آن به جلسه هیئت دولت نیز کشیده شد و واعظی رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور پس از این جلسه و در جمع خبرنگاران بطور مفصل سریال را نواخت.

وزارت امور خارجه، مشاور رئیس‌جمهور، سخنگوی دولت و برخی نمایندگان مجلس نیز در این زمینه اظهار نظر کرده و گاندو را نواختند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به قول ظریفی، آن قدر که این دوستان وقت و انرژی برای تهدید صدا و سیما و تخطئه و حمله به این سریال گذاشتند اگر صرف ماموریت‌های خود و حل مشکلات مردم کرده بودند، قیمت این روزهای سیب زمینی، مردم را سرخ نمی‌کرد.

ورود صدا و سیما به چنین عرصه‌ای را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که جنجال‌ها و خط و نشان‌ها این سازمان را منفعل نکرده و گاندو را به اولین و آخرین تولید هنری در این عرصه تبدیل نکند. برای یک هنرمند و تولیدکنندگان و دست‌اندرکاران یک محصول هنری، هیچ جایزه و تقدیری بهتر از استقبال مردمی نیست و از این منظر می‌توان گفت سازندگان گاندو مزد زحمت خود را دریافت کرده‌اند. این نکته نیز قابل ذکر است که بخش قابل توجهی از بیشتر دیده شدن سریال، مدیون همین جنجال و حملات مخالفان آن است.

گاندو چند نکته را آشکار کرد؛ نخست آنکه برخلاف آنچه برخی می‌گویند صدا و سیما بی‌مخاطب و حتی کم مخاطب نیست که اگر چنین بود، چه نیازی به این همه سر و صدا و حمله به یک سریال! ورد زبان عده‌ای در داخل و خارج این است که صدا و سیما دیگر مخاطب و اثرگذاری ندارد و در رقابت با حریفان خود –فضای مجازی، شبکه‌های ماهواره‌ای، شبکه‌های اجتماعی و...- قافیه را باخته است اما همین عده، روزانه تمام شبکه‌ها را رصد کرده و از کوچک‌ترین حرف و حرکتی نمی‌گذرند.

نکته دوم آنکه راه جذب مخاطب سریال‌های تلویزیونی فقط مضامین طنز و یا عشق‌های آبکی نیست. می‌توان سریالی کاملاً جدی با مضمون سیاسی و امنیتی نیز ساخت و مخاطبین بسیاری را جذب کرد. گاندو از این منظر یک شروع و خط‌شکنی محسوب می‌شود. شروعی که نتیجه مثبت آن نشان داد جای چنین ژانری تا کنون در تلویزیون چقدر خالی بوده است.

ایران در چهل سال گذشته، به اندازه چند صد سال ماجرا و فراز و نشیب داشته است؛ از صدها ترور سال‌های نخست انقلاب گرفته تا چندین و چند طرح کودتا و جنگ‌های خیابانی و شهری، جنگی هشت ساله، ده‌ها پرونده امنیتی و... سؤال اساسی این است هنرمندان کشور چقدر به این مسائل و موضوعات پرداخته‌اند؟ جای این پرونده‌ها در قاب تلویزیون و پرده سینما کجاست؟ اگر از موضوع دفاع مقدس بگذریم که در آنهم، عظمت ماجرا با کمیت و کیفیت تولیدات به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست، در سایر زمینه‌ها جز چند اثر انگشت‌شمار، می‌توان گفت تقریباً کاری انجام نشده است.

البته نباید بی‌انصافی بخرج داد و همه تقصیر و کم‌کاری را به گردن اهالی هنر انداخت. ماهیت موضوعات امنیتی و سیاسی به گونه‌ای است که برای روایت آنها به زبان هنر، در ابتدا باید مسئولان امر دیدگاه دقیق و وسیعی نسبت به جایگاه هنر داشته باشند و بدانند که هنر یکی از ابزار قدرت و از قضا یکی از قدرتمندترین و اثرگذارترین ابزارهاست.

شاید روزگاری پرونده‌های امنیتی باید برای همیشه در پستوها و صندوق‌ها چهار قفله می‌شدند و اقتدار در محرمانه نگه داشتن آنها بود اما امروز که دنیا درگیر «جنگ روایت‌ها»ست، تعریف اقتدار نیز متفاوت از گذشته است. اینجاست که پای مباحث راهبردی و دقیقی مانند قدرت نرم و جنگ نرم به میان کشیده می‌شود و دشمن نیز بشدت نسبت به آن حساس است.

دیدار مفصل و سه ساعته سال گذشته رهبر انقلاب با جمعی از برنامه‌سازان تلویزیون (24 آبان 1397) نشانگر اهمیت این میدان است. ایشان در مرقومه‌ای که پس از این دیدار منتشر شد، خطاب به هنرمندان تاکید کردند «جنگ نرم همه‌جانبه‌ دشمن، امروز قابل انکار نیست» و «جایگاه فیلم و سریال در این میان بسیار برجسته است».

آن قدر که سینما و تلویزیون بخصوص در نیم قرن اخیر به اهداف استکباری آمریکا در دنیا خدمت کرده‌اند، پنتاگون و بمب‌های کوچک و بزرگ آن نکرده‌اند. اما وقتی نوبت به سایر کشورها می‌رسد و قرار است پاسخی هرچند کوچک و اندک به این حجم از بمباران هنری بدهند، ناگهان تئوری «هنر برای هنر» قد علم می‌کند و مرثیه سر می‌دهند وگریبان چاک می‌کنند که نباید ساحت هنر را به قدرت و سیاست آلود!

اینها همان‌هایی هستند که دانسته و یا ندانسته جنگ نرم را زیر سؤال برده و انکار می‌کنند و همانطور که رهبر انقلاب نیز با تیزبینی ‌اشاره کردند، «این (انکار) خود نیز بخشی از جنگ نرم است.» جماعتی که کعبه آمالشان هالیوود است اما براحتی چشم خود را به روی واقعیت‌های عریان آن می‌بندند و طوطی‌وار شعارهای آن را تکرار می‌کنند.

«چیس براندون» مامور کهنه‌کار و عملیاتی سازمان سیا سال‌های متمادی آدم این سازمان در هالیوود بود و فیلم‌های معروف بسیاری با هدایت و مشاوره وی ساخته شد که از جمله می‌توان به فیلم‌هایی مانند چوپان خوب، هویت بورن، ماموریت غیرممکن2، دشمن ملت، مترجم، کمپانی بد و...‌اشاره کرد.

براندون تا سال 2007 در این سمت بود. اوایل این سال در جلسه‌ای با حضور چند تن از مدیران ارشد سیا و دست‌اندرکاران و تولیدکنندگان اصلی هالیوود، «پل باری» از سوی سیا به عنوان جایگزین براندون معرفی شد. فیلم‌هایی مثل یک مشت دروغ، میهن، سی دقیقه نیمه شب(درباره ترور بن لادن) و آرگو از جمله محصولات هالییود با همکاری پل باری است.

آرگو محصول سال 2012 درباره ایران و با تمرکز بر ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و فرار عده‌ای از کارکنان سفارت از ایران بود که علیرغم همه ضعف‌های محتوایی و القائات سیاسی و نادرست، جوایز زیادی به آن اعطا شد و میشل اوباما –بانوی اول وقت کاخ سفید- با دست خود جایزه بهترین فیلم اسکار را به آن اعطا کرد. نکته قابل تامل و بسیار مهم آنکه بسیاری از این فیلم‌ها (از جمله آرگو) فیلمنامه‌هایی اقتباسی دارند.

هرکسی این را می‌داند که اساس و پایه هر فیلم موفقی فیلمنامه خوب و قوی است و فیلمنامه قوی ریشه در ادبیات داستانی، بخصوص رمان دارد. به تازگی بیانات رهبر انقلاب در سال 96 پس از بازدید از نمایشگاه «حماسه گوهرشاد» منتشر شد. نکته جالب و قابل تامل آنکه ایشان در همان ابتدای دیدار و اولین جمله پس از تشکر از دست‌اندرکاران نمایشگاه، دست روی نقطه‌ای بسیار کلیدی گذاشته و می‌فرمایند: «این خیلی مایه‌ تأسف است که حادثه‌ مسجد گوهرشاد با این عظمت و با این اهمیت هیچ انعکاسی در تاریخ ما، در ادبیات ما، و در کتابهای رمان ما نداشته باشد.»

اگر کار سینمایی و تلویزیونی در زمینه پرونده‌های جذاب و انبوه امنیتی و سیاسی چهل سال اخیر اندک و انگشت‌شمار است، تولید رمان و ادبیات در این حوزه تقریباً صفر است. کار مکتوب پرزحمت و زمان‌بر است. زحمت زیاد دارد و سر و صدای اندک.

مانند کاشت هسته‌ای در دل خاک است که تا به بار بنشیند زمان زیادی می‌برد و شاید میوه‌اش را دیگران بخورند و آن‌که می‌کارد حتی ثمری نبیند. فیلم و سریال میوه‌های درخت ادبیات و رمان هستند. می‌توان میوه‌ای را در گلخانه و با سرعتی چند برابر رشد طبیعی تولید کرد اما محصول گلخانه‌ای هرگز ماندگار و طعم میوه درختی که آفتاب خورده و پای آن عرق ریخته شده را نمی‌دهد.

پرونده‌های پیچیده و افتخارآمیز سیاسی و امنیتی در جمهوری اسلامی کم نیستند. پرونده‌هایی که از قضا بار دراماتیک بسیار بالایی نیز دارند اما دریغ از یک کار کوتاه و چند ده صفحه‌ای در مورد آنها. ما « عبدالمالک‌ریگی» را در آسمان زنده و سالم شکار کردیم و یک کتابچه هم درباره‌اش نداریم و آمریکایی‌ها شبانه به ابیت آباد یورش بردند و بن لادن را کشتند و تا کنون ده‌ها کتاب در این خصوص منتشر کرده‌اند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

 در خبرها آمده است که سازندگان گاندو می‌خواهند سراغ سایر پرونده‌ها نیز بروند. خوب است و دست مریزاد اما متولیان امر باید بدانند که راه تولیدات فاخر، جذاب و ماندگار تصویری از زمین ادبیات می‌گذرد. جان لوکاره نویسنده مشهور انگلیسی یکی از جاسوسی‌نویسان مشهور و بزرگ دنیاست که فیلم‌های متعدد و معروفی با اقتباس از داستان‌های وی ساخته شده است. او که خود سابقه کار در سرویس امنیتی و جاسوسی انگلیس را دارد، شخصیت جورج اسمایلی یکی از معروف‌ترین شخصیت‌های ادبی و سینمایی در دنیای جاسوسی را خلق کرد. در روزگار «جنگ روایت‌ها» باید پرسید جان لوکاره ما کجاست؟

 محمد صرفی

 

منبع: افکارنيوز

کلیدواژه: صدا و سیما دولت اوباما رئیس جمهور صدا و سیما هالیوود هیئت دولت سریال گاندو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۳۹۴۲۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خودکشی پزشکان ایرانی در مرز هشدار؛ مشکل کجاست؟

براساس آخرین بررسی‌ها، آمار خودکشی در میان پزشکان مرد ۴۰ درصد و در پزشکان زن ۱۳۰ درصد، نسبت به جمعیت عمومی، افزایش یافته که عدد قابل توجه و نگران‌کننده‌ای است. آمار دیگری نشان می‌دهد که خودکشی پزشکان در چند سال اخیر ۵ برابر شده است.

 

به گزارش دنیای اقتصاد، سیدمحمد میرخانی، مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی هشدار می‌دهد: «سرعت خودکشی در میان پزشکان و رزیدنت‌ها صعودی شده و احتمال دارد که به زودی نرخ خودکشی پزشکان در ایران از سایر کشور‌ها پیشی بگیرد.»

این پزشک همچنین تاکید می‌کند: «ما در حال حاضر در ابتدای موج گذار از مهاجرت‌ها و خودکشی‌های جامعه پزشکی هستیم. این مقدمه شرایط کنونی است و به نظر من ماحصل سال‌های سال مدیریت غلط درمانی است که اگر جلوی این روند گرفته نشود، ادامه پیدا می‌کند. در چنین فضایی اصلاحات جوابگو نیست و نیاز به تحول است.»

از پس دلتنگی‌هایش بر نیامد‌

می‌گویند، دکتر سمیرا آل‌سعیدی از پس تنهایی‌هایش برنیامد و مهدی عبدوس، پزشک در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «خانم دکتر سمیرا آل‌سعیدی فوق تخصص روماتولوژی از میان ما رفت. ایشان روز قبل پلن دارویی ‎خودکشی خود را با رزیدنت‌ها مطرح کرده، آن‌ها موضوع را جدی نگرفته و سر به سر ایشان هم می‌گذارند، مرحوم به گواهی همکاران، خوش اخلاق، فعال و با وجدان کاری بوده. از ایشان یک فرزند به یادگار مانده است. شاید در لحظات آخر زندگی گفته من زنی هستم که دنیا را روی انگشتان خود می‌چرخانم، اما از پس دلتنگی‌هایم بر نمی‌آیم. پزشکان بیشتر از سایر اقشار جامعه در معرض تنش و استرس‌های فراوان کاری هستند.

آن‌ها سرمایه کشور هستند احترام‌شان را حفظ کنید. تنهای‌شان نگذارید.» شرایط به‌گونه‌ای نگران‌کننده شده است که بسیاری از کارشناسان هشدار می‌دهند که باید تصمیمات جدی‌تری از سوی مسوولان وزارت بهداشت گرفته شود. زمان مرگ پرستو، محمد رئیس‌زاده، رئیس سازمان نظام پزشکی درباره موضوع خودکشی در کادر سلامت به «دنیای اقتصاد» گفته بود: «کمیته ویژه‌ای برای رسیدگی به مشکلات نیرو‌های طرحی راه‌اندازی شده است تا از حوادثی مانند نورآباد پیشگیری کند.» او تاکید کرده بود: «کمبود پزشک و نبود برنامه‌ای برای پزشکان متخصص بومی اتفاقاتی، چون مرگ پرستو بخشی را رقم می‌زند.» همچنین قرار بود کمیته‌ای برای پیگیری و بررسی خودکشی‌ها فعال شود. حال باید دید که نتایج این اقدامات چه می‌شود و آیا می‌تواند روند صعودی خودکشی‌ها را کاهش دهد یا نه؟

سرعت گرفتن خودکشی کادر درمان

بررسی توییت‌ها و پیام‌های تسلیت از سوی رئیس بیمارستان شریعتی و امیراعلم همه گویای این است که سمیرا آل‌سعیدی تا لحظه پیش از مرگ به‌شدت کار می‌کرد و تا آخر عمر دست از درمان بیمارانش نکشیده است. پرس‌وجو‌ها همچنین حاکی از این است که او به‌شدت مهربان و خوش‌اخلاق بوده و همواره سعی در کمک به بیماران داشته است. با این حال سوال بسیاری از مردم این است که چرا یک پزشک که جایگاه مهمی در جامعه دارد، این‌گونه زندگی را ترک می‌کند؟

سید‌محمد میرخانی، مشاور اجتماعی سازمان نظام پزشکی می‌گوید: «چند سالی است خودکشی در کادر درمان به ویژه پزشکان زیاد شده است. این زیاد شدن نسبت به گذشته است و البته باید بگویم که در کشوری مانند آمریکا آمار خودکشی بالاتر است. با این حال مساله مهم این است که در جامعه کنونی ما شیب خودکشی افزایش یافته و حتی ممکن است در صورت اجرا نشدن پیشگیری‌های ضروری، به زودی نرخ خودکشی ایران از سایر کشور‌ها بیشتر شود.» او این مساله را با توجه به آمار خودکشی قطعی ۱۶ نفر در سال ۱۴۰۲ بیان می‌کند با تاکید بر این نکته که ممکن است آمار‌ها از این عدد بیشتر باشد، اما سکوت خانواده‌ها و آبروداری مانع از اعلام خودکشی شود. میرخانی پدیده خودکشی را چند عاملی می‌داند و تاکید می‌کند: «هیچ‌وقت نمی‌توان گفت، یک نفر به چه علت اقدام به خودکشی کرده است. قطعا عوامل زیادی در این موضوع نقش دارند، اما به‌طور کلی مسائلی در جامعه پزشکی وجود دارد که ممکن است تشدیدکننده عوامل شخصی فرد شود.»

تحقیر سیستماتیک

«زمانی رشته پزشکی، رشته بسیار محبوبی بود و موقعیت مالی خوبی هم داشت. پزشک با مداوا کردن بیمار حس خوبی پیدا می‌کرد و از جایگاه مطلوبی بهره‌مند می‌شد، اما متاسفانه در چند دهه اخیر مشکلات مالی بیشتر شده است. پزشکان معمولا به دلیل شرایط شغلی از نظر خانوادگی و عاطفی حساس‌تر می‌شوند و از سوی دیگر بیداری‌های مکرر فرد را به‌شدت آسیب‌پذیر می‌کند.» میرخانی با بیان مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار روی خودکشی پزشکان می‌گوید: «یکی دیگر از عوامل، سختی کار است که وقتی با ناکامی‌های پزشکی روبه‌رو شود، فرد را دچار ناراحتی عمیق می‌کند. از سوی دیگر بحث برخورد‌های خشن بیمار و خانواده‌های بیمار با پزشک است. چون موقعیت پزشکان در چند سال گذشته افت کرده است. در بسیاری مواقع خانواده خیلی از بیمار‌هایی که فوت کردند؛ پزشک را مقصر جلوه می‌دهند. خانواده بیمار معمولا بدون هیچ بررسی برخورد‌های خشن نسبت به پزشک معالج اعمال می‌کنند. مواردی دیده شده که حتی به پزشکان حمله کردند یا آن‌ها را با چاقو زدند. به‌طور کلی میزان امنیت پزشکان پایین آمده است.»

او یکی دیگر از عوامل موثر بر حال کنونی پزشکان را محیط پادگانی بیمارستان‌ها عنوان می‌کند: «این موضوع به خصوص در مورد رزیدنت‌ها صدق می‌کند. آن‌ها گاهی ۷۲ ساعت نمی‌توانند بخوابند و این شرایط به‌شدت خطرناک است. معمولا این شرایط آن‌ها را دچار افسردگی می‌کند و نیاز به درمان دارند، اما گاهی وقت‌ها این درمان به موقع انجام نمی‌شود. شاید باورش سخت باشد، اما یک پزشک ممکن است تنها فرصت خوابیدن و حمام رفتن را پیدا کند و بیشتر وقت‌ها مشکلاتش لاینحل باقی می‌ماند.» پیش از این، علی سلحشور، سرپرست اداره کل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان نظام پزشکی ایران هشدار داده بود: «این حجم از افسردگی میان پزشکان جوان بی‌سابقه است!» یک مطالعه در سال ۱۴۰۰ درباره وضعیت سلامتی رزیدنت‌های در حال تحصیل در دانشگاه‌های علوم‌پزشکی کشور نشان می‌دهد: «۲۳درصد از دستیاران پزشکی دارای افسردگی شدید تا بسیار شدید بوده‌اند. حدود ۲۵درصد از افراد اضطراب شدید تا بسیار شدید و نزدیک به ۳۴درصد از آن‌ها استرس شدید تا بسیار شدید داشته‌اند.»

میرخانی یکی دیگر از ریشه‌های اصلی این شرایط را دوران رزیدنتی می‌داند: «در سیستم سلامت و بهداشت ما تحقیر سیستماتیک وجود دارد. ساختار به‌گونه‌ای است که از رزیدنت بیگاری می‌کشند و او هم هیچ راه فراری ندارد. او نمی‌تواند کوچک‌ترین مخالفتی با بالادستی خود داشته باشد چراکه طبق قراردادی که دارد ممکن است که پای ضامن‌ها و وثیقه‌ای که گذاشته، پیش کشیده شود؛ بنابراین ترجیح می‌دهد سکوت کند. به هر حال بیشتر این افراد امکان ازدواج ندارند و در یک محیط ناامن زندگی می‌کنند.» سعید بابایی، روان‌شناس با توجه به خودکشی‌های اخیر پزشکان توصیه می‌کند: «هر چقدر ما شرایط خوبی داشته باشیم و از تمام اختلال‌ها به دور باشیم مثل افسردگی و اضطراب، ممکن است حس ناکافی بودن ما را به پوچی برساند و تمام تروما‌های دوران کودکی تاثیر مستقیم رویمان بگذارد.»

زندگی در اتاق‌های محقر

میرخانی در ادامه عوامل تاثیرگذار روی حال کنونی جامعه پزشکی می‌گوید: «بسیاری از دانشجویان پزشکی برخلاف تصور عمومی در دوران گذراندن طرحشان در شهرستان‌ها معمولا در اتاق‌های محقر زندگی می‌کنند. شما ببینید چند عامل آن‌ها را تحت‌تاثیر قرار داده است. پس وقتی همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند برخی به پایان زندگی می‌اندیشند.»

میرخانی با تاکید بر این مساله که «خودکشی در دین ما اخلاقی و پسندیده نیست» یادآوری می‌کند: «افرادی که خودکشی می‌کنند در شرایط خاص روحی قرار می‌گیرند و آگاهی خود را به زندگی از دست می‌دهند و عملشان ناخودآگاهانه است؛ بنابراین این امر یاغی‌گری در برابر خدا یا کفر نیست.» اگر چه ممکن است این مساله به میان آید که پیش از این هم خیلی از رزیدنت‌ها و پزشکان با این عوامل دست‌وپنجه نرم می‌کردند، با این حال میرخانی می‌گوید: «زمانی مردم برای پزشکان احترام زیادی قائل بودند، اما اکنون اقبال عمومی جامعه از دست رفته است. دیگر احترام پیشین خود را ندارند. ارتباط میان مردم و پزشکان نامناسب شده است و دلیل این امر به ساختار بهداشت کشور برمی‌گردد. هزینه‌های درمان بالا رفته است و بیمه‌ها معمولا این هزینه را نمی‌پردازند و بیمار و پزشک رودرروی هم قرار می‌گیرند.» حال باید دید که مسوولان چه راه‌حلی برای برون‌رفت از شرایط کنونی دارند و چگونه می‌توانند محیط پزشکان را امن کنند تا این اندازه تنها نباشند تا به جایی برسند که حتی از فرزند خود بگذرند و خود را بکشند.

دیگر خبرها

  • کف قیمت دلار کجاست؟
  • رِندی پیمان معادی در «افعی تهران»/ اشکال این اتاق درمان کجاست؟
  • مثلث برمودای ایران کجاست؟
  • تالاخادزه ایران کجاست؟
  • سفرنامه| مسیر بی بازگشت به ریگ جن!/ مثلث برمودای ایران کجاست؟
  • خودکشی پزشکان ایرانی در مرز هشدار؛ مشکل کجاست؟
  • مرکز عمده فروشی جوراب در بازار تهران کجاست؟
  • آیا می‌دانید قدیمی‌ترین مقابر صخره‌ای ایران کجاست؟
  • ایستگاه راه‌ آهن همدان کجاست؟
  • فتحیه کجاست؟ راهنمای سفر به فتحیه