عبور از دو قطبیهای کاذب
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۱۳۸۹۷
این واقعیت غیرقابل انکار بهنظر میرسد که مردم از وضع موجود ناراضی هستند و بهطور طبیعی دو انتخابات پیش رو هم متاثر از همین واقعیت خواهد بود. بر همین اساس تلاش سیاسیون برای مرزبندی با وضع کنونی قابل انتظار است .
به گزارش مشرق، عادت مرسوم فعالان سیاسی، رسانهها و کارشناسان شده که چند ماه مانده به هر انتخاباتی از طرح، برنامه و گفتمان و توجه به مطالبات واقعی جامعه سخن میگویند و تاکید میکنند مبادا دوباره انتخابات دچار سیاسیبازی و عملیاتهای روانی و رسانهای شده و از مسیر اصلی خود که پاسخگویی به نیازهای جامعه و رقم زدن بهترین سرنوشت برای مردم است، بازبماند ولی خب هربار با آغاز انتخابات چه مجلس باشد و چه ریاستجمهوری کمتر کسی به این مسائل پایبند است و تلاش میکند بهصورت هدفمند برای اعتلای کشور از مسیر صحیح و ابزار درست بهره بگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عدم مدنظر قراردادن دوقطبیهای واقعی بهمعنای حرکت در مسیر مطالبات واقعی مردم و دوری از جوزدگی و در مقابل، دوقطبیسازی کاذب باعث خواهد شد پس از برگزاری انتخابات و تنها با گذشت مدت کوتاهی، همان حامیان فرد پیروز به منتقدان اصلی او تبدیل شوند و هم از رای خودشان سرخورده شوند هم از شرکت در انتخابات؛ اتفاقی که واضحتر از هر زمان دیگری در جریان انتخابات سال 94 و بعد 96 رخ داد و باعث ریزش بدنه اجتماعی فراکسیون امید و حسن روحانی شد. در مقابل این فضا البته نباید این را هم از یاد برد که ورود تکساحتی به انتخابات و تمرکز بر یک موضوع خاص بدون درنظر گرفتن دیگر موضوعات و مسائل، هرچند آن یک مساله مهم هم باشد، نتیجهای جز شکست در پی نخواهد داشت. برای مثال ایستادن روی موضوعاتی مانند فساد یا مسائل اقتصادی و کنار گذاشتن موضوعات دیگر مثل مسائل فرهنگی که از دغدغههای اصلی جامعه هم هست نهایتا همان سرنوشتی را در پی خواهد داشت که نامزدهای موسوم به جریان اصولگرایی در انتخابات ریاستجمهوری 92 و مجلس 94 برای خود رقم زدند و نتوانستند رای مردم را جلب کنند. از اینرو بهنظر میرسد چه انتخابات مجلس 98 و چه ریاستجمهوری 1400محل مناقشهای باشد که یکسوی آن کسانی هستند که رقابت سالم و موثر را در توجه تمام و کمال به مجموعهای از مولفههای واقعی میدانند و در مقابل کسانی باشند که همچنان میخواهند با شعار و صدای بلند به پیروزی برسند.
هرچه هست این واقعیت غیرقابل انکار بهنظر میرسد که مردم از وضع موجود ناراضی هستند و بهطور طبیعی دو انتخابات پیش رو هم متاثر از همین واقعیت خواهد بود. بر همین اساس تلاش سیاسیون برای مرزبندی با وضع کنونی قابل انتظار است و اساسا باید گفت محل مناقشه در این دو انتخابات بیش از هرچیز ناظر به استمرار این رویه یا حکمرانی ایدهای جدید بر فضای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاست خارجی و... کشور خواهد بود.
در چنین بستری کنشگران سیاسی منتقد دولت باید بدانند صورتبندی همه مناسبات در چارچوب دوقطبیهای واقعی است که میتواند زمینه را برای رقم خوردن فضایی جدید در عرصه اجرایی و سیاستگذاری کشور بزند و متوقف ماندن بر دوقطبیهای جعلی نتیجهای جز استمرار وضع موجود نخواهد داشت.
شفافیت -رانت بهجای بنبست - نگاه به بیرونحوزه اقتصاد هم از دوقطبیهای جعلی و غیرواقعی در امان نمانده است. در شرایطی که اکثریت مردم با بحران معیشت دست به گریبانند و همین موضوع، مساله اقتصاد را به یکی از اولویتهای جامعه تبدیل کرده، آدرسهای غلط در این زمینه وضع را میتواند از آنچه هست هم بدتر کند.
آدرسهای غلطی که در دورههای قبلی نیز کار دست کشور داد و با شعار چرخیدن همزمان چرخ سانتریفیوژها و چرخ سفره مردم، وضعی را رقم زد که محصولش حال و روز امروز اقتصاد ایران است. ایدهای که تحقق همه آرزوها را از مسیر نگاه به بیرون و جذب سرمایه خارجی دنبال کرده و با این تصور که پیشبرد امور کشور در داخل و با بضاعت کنونی ممکن نیست، نوعی بنبست را در این زمینه متصور است.
دوگانه بنبست در داخل و نگاه به خارج از آنجایی مجعول است که امتحان خود را در این 6 سال بهاندازه کافی پس داده و در روزهای بازگشت پاورچینپاورچین همه تحریمها، تشت رسوایی آن با سر و صدایی بلند از بام افتاده و به همینخاطر حنای آن برای جامعه دیگر رنگی ندارد.
در چنین شرایطی منطق حکم میکند بهجای متوقف ماندن بر چنین دوگانهای، به دوگانه شفافیت- رانت تغییر پارادایم داد. دوگانهای که بهنظر میرسد قدری واقعیتر بوده و بهجای فضاسازیهای تبلیغاتی ریشه در مصادیق واقعی دارد و بهطور عینی برای عموم مردم قابل اندازهگیری است. این بستری است که در قالب آن میتوان پدیدههایی چون دلار 4200 تومانی و سامانه شفافیت حقوق مدیران و... را نیز به سنجش گذاشت.
به عنوان یک نمونه در دسترس، مردان دولت تدبیر برای برونرفت از آشفتهبازار سقوط ارزش ریال، فکرهایشان را روی هم ریختند و طرحی جدید درانداختند و اعلام کردند نرخ قطعی دلار 4200 تومان بوده و هر چیزی غیر از آن قاچاق است. نتیجه اما آن شد که عدهای با بهرهگیری از رانتهای خاص، گرفتند و بردند و خوردند و یک آب هم رویش اما از آنچه گرفته بودند یک سکه سیاه هم به مردم نرسید. برخی هم که قدری شریفتر از دسته اول بودند با وجود دریافت مقادیر زیادی دلار 4200 تومانی یا کالایی وارد نکردند یا چیزی دیگر وارد کردند و درنهایت به نرخ دلار آزاد به مردم فروختند. با این حال خیلی از آنها همچنان راستراست میگردند و در سایه مصونیتی که عدم شفافیت برایشان ساخته به ریش ملت میخندند. دوقطبی شفافیت - رانت به همین واسطه یکی از دوگانههای واقعی حاکم بر اقتصاد است و نقد وضع موجود تا حد زیادی در این بستر میتواند پیگیری شود.
به این چارچوب باید دوقطبی عدالت و تبعیض را هم اضافه کرد که در بسیاری از مصادیق بر دوگانه پیشگفته نیز منطبق میشود؛ دوقطبیای که در یکسوی آن گروهی بهواسطه برخورداری از رانتهای سیاسی و خانوادگی و... به منابعی دسترسی دارند و مال و مکنتی به هم میزنند که برای عموم جامعه آرزو است و در سوی دیگرش، عدالت در توزیع امکانات و مواهب مطالبه میشود و هرگونه تبعیضی بدون درنظر گرفتن پیوندهای سیاسی و قبیلهای، از دم تیغ نقد عدالتخواهی میگذرد.
در این بستر آنهایی که توسعه با قرائت مطلوب خود را به هر قیمتی که هست دنبال میکنند و ابایی هم از آن ندارند که در این میان عدهای له شوند در یکسر این صفبندی و کسانی که برای مبارزه با ویژهخواری و بازپسگیری ویلاهای لاکچری و... از همهچیزشان هزینه میکنند در سر دیگر قرار دارند. بازتعریف مناقشات در این چارچوب علاوهبر به حاشیه بردن دوقطبی جعلی ذکرشده در سطور ابتدایی این بخش، صورتبندی حقیقیای نیز برای افکارعمومی تصویر میکند که حتما به سود نمایندگان وضع موجود نخواهد بود.
مقاومت فعال- انفعال بهجای سازش - جنگنه اینکه ماجرا تنها انتخابات سالهای 92 یا 96 باشد که امروز و در سال 98 هم هنوز عدهای هستند که تلاش میکنند با دوقطبی جعلی جنگ - سازش جامعه را دو تکه کرده و از آشوب حاصل از این اتفاق، پیروزی جناحی و سیاسی حاصل کنند. تیتر دوراهی جنگ و صلح هفتهنامه «صدا» ارگان اطلاعرسانی یکی از احزاب اصلاحطلب همین چند وقت پیش به صریحترین شکل ممکن گفت یا با آمریکا بسازید یا آماده جنگ باشید، یا ارگان اطلاعرسانی دولت که به قلم حسین موسویان، عضو تیم مذاکرهکننده هستهای در دولت اصلاحات همین دوگانه را تئوریزه کرد و تنها فرصت کشور برای آغاز مذاکره با ترامپ و رهایی از شرایط سخت را چند ماه باقیمانده تا آغاز رقابت انتخابات ریاستجمهوری آمریکا توصیف کرد و گفت: «آقای روحانی در سخنرانی علنی گفت مقامات دولت آمریکا هشتبار تقاضای ملاقات با دولت جمهوری اسلامی ایران را داشتهاند، علاوهبر آن پنج رهبر دنیا واسطه ملاقات شدند، اما اعلام کردیم زمان و شرایط مناسب برای مذاکره و ملاقات وجود ندارد. ممکن است ترامپ چنین درخواستهایی را تا شهریور امسال هم مطرح کند به امید اینکه در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمانملل، دیداری رخ دهد؛ اما کمکم به زمان پایان چنین درخواستهایی نزدیک میشویم، چون از پاییز امسال بهتدریج مبارزات انتخاباتی کاندیداها برای کنگره و ریاستجمهوری آمریکا در پاییز سال آتی شروع میشود و برای ترامپ ریسک مذاکره با ایران در دوران انتخابات بسیار خواهد بود. ضمن اینکه نتیجه انتخابات آمریکا نباید عامل تعیینکنندهای برای تصمیمات مقطع فعلی کشور باشد زیرا اولا محبوبیت ترامپ افزایش یافته و هیچ تضمینی هم وجود ندارد که دموکراتها پیروز انتخابات باشند و ثانیا تخریبها در یکی، دو سال گذشته و تا پایان دوره اول ریاستجمهوری ترامپ بهقدری گسترده بوده و خواهد بود که راه مفری برای منتخب بعدی نماند.»
تلاش برای این فضاسازی که عملا میخواهد ایران را در یک بنبست بزرگ و تاریخی قرار دهد، مصادیق دیگری هم دارد که پیشتر در «فرهیختگان» به آن پرداخته شده اما آنچه امروز میتوان درمقابل این دوقطبی جعلی نام برد و تاکید کرد که باید برای عبور از شرایط فعلی و جلوگیری از استمرار نگرانی، چالش و تنشهای روزانه در رسانهها و افکارعمومی به آن پرداخت، توجه به واقعیات جامعه، توانمندیهای کشور و کشف راه درست مواجهه با مسائل و مشکلات است. اگر امروز ایالات متحده یا اروپایی وجود دارد که بر ایران فشار میآورد، تحریم میکند و برعهد و پیمان خود پایبند نیست، به علت مسیر اشتباهی است که برخی سیاسیون رفتهاند و توجه نداشتهاند که مسیر جلوگیری از جنگ، سازش و کوتاه آمدن در مقابل یک زیادهخواه سیریناپذیر بهنام آمریکا نیست بلکه تنها راه مقابله با آن خروج از انفعال در حوزههای مختلف و ایجاد بازدارندگی است، به این معنا که باید کشور در نقطهای قرار گیرد که آمریکا یا هر کشور دیگری خودبهخود از فشار به ایران ناامید شود و اساسا امکان چنین اقدامی وجود نداشته باشد.این بهمعنای جایگزینی گفتمانی بهنام مقاومت فعال در مقابل انفعال است، مقاومتی که در آن از
تحکیم انسجام ملی تا تقویت قوای نظامی، از اقتصاد متکی به مردم تا دیپلماسی توام با عزت، حکمت و مصلحت جا میگیرد و راهی را پیش روی کشور باز میکند که تجربههای تلخی مانند برجام یا اتفاقی که در ابتدای دهه 80 افتاد، رخ ندهد و در داخل هم شرایط بهگونهای رقم نخورد که مردم بهجای توجه به اقدامات مسئولان کشور نسبت به مذاکره یا حرفهای آمریکاییها شرطی شوند و زندگی خود را متاثر از وقایعی بدانند که 10 هزار کیلومتر آنطرفتر از مرزهای جغرافیایی ایران رقم میخورد.
کار- سیاست بازی بهجای اصلاحطلب - اصولگراسالهاست فضای سیاسی کشور بهویژه در ایام منتهی به انتخابات درگیر دوگانهای سیاسی بهنام اصولگرایی-اصلاحطلبی است؛ دوگانهای که بسیاری از بازیگران میدان سیاست نقشی در آن برعهده گرفتهاند و تلاش میکنند مشکلات و ایرادات موجود را ناشی از عملکرد منفی جریان مقابل معرفی کنند. این در حالی است که اگر با نگاه تاریخ سیاسی به مساله کارآمدی نگاه شود، مهمترین گزارهای که به چشم میآید این است که هم در زمانی که اصولگرایان بر مسند قدرت بودهاند و هم در ایامی که اصلاحطلبان تصدی امور را در دست داشتهاند، ناکارآمدیهای مختلفی وجود داشته است. البته ناگفته نماند که بسیاری از ایرادات مهم کشور که در نگاه همه مردم بهعنوان یک چالش قابل شناسایی است، هم در دوره مسئولیت اصلاحطلبان وجود داشته و اصلاح نشده و هم در زمان فعالیت اصولگرایان. چنین شرایطی توضیحدهنده این مساله مهم است که دوگانه اصلاحطلبی- اصولگرایی از اساس یک دوگانه جعلی است و نهتنها نمیتواند مرتفعکننده موانع یک رقابت سالم در فضای سیاسی باشد که پس از مرحله رقابت سیاسی، در عرصه عمل و کارآمدی هم برآوردهکننده نیازهای اولیه حضور یک فرد در جایگاه مهمی مانند پست ریاستجمهوری نیست.
علاوهبر این هستند بسیاری از فعالان سیاسی منصف در کشور که اگرچه برچسبی چون اصلاحطلبی یا اصولگرایی دارند اما همگی متفقالقول معتقدند بر یکسری اصول باید پافشاری کرد و از آنها نگذشت و در مقابل در بسیاری از موارد نیز باید با نگاه اصلاحطلبی وارد شد و حتی از زیربنا تغییر را آغاز کرد. این وضعیت گویای این است که لازمه عبور از وضعیت کنونی و ارتقای رقابتهای سیاسی در وهله اول و موفقیت در میدان عمل که همان ارائه کارنامهای قابل دفاع از عملکرد است در وهله دوم، عبور از این دوگانه جعلی و توصیف یک دوگانه واقعی و گرهگشا از کار مملکت است.
آنچنان که بسیاری از کارشناسان از جناحهای مختلف بر آن صحه میگذارند، مشکل اساسی و دارای اولویت امروز کشور کنار گذاشتن هرگونه سیاسیکاری و سیاسیبازی در عرصه سیاست و مدیریت کشور در وجه سلبی، گسترش فرهنگ کار، داشتن همت و عزم برای انجام اقدامات بزرگ توام با عقلانیت سیاسی، آیندهنگری و فرار از روزمرگی در وجه ایجابی است. توصیف بسیاری از کارشناسان سیاسی و اقتصادی از عملکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم این است که ناکارآمدی حاصل تعلق جناحی وزرا و معاونان رئیسجمهور به این حزب و آن جناح سیاسی نیست که هم اینطرفی و هم آنطرفی نشانههای زیادی از ناکارآمدی را دارند و در عوض موفقیت آنجایی حاصلشده که سیاسیبازی و سیاسیکاری کنار رفته و صرفا کار بدون حاشیه و مستمر جایگزین شده است. از اینرو در انتخابات آتی هم اگر قرار بر شکستن فضای کنونی کشور و جلوگیری از تکرار وقایع مرسوم در انتخاباتهای گذشته باشد، باید خارج از فضای بازی اصلاحطلبان- اصولگرایان وارد میدان شد و با مردم سخن گفت.
کسی که دنبال پیروزی است باید تلاش کند بهجای تکرار گذشته، ایدهای جدید برای حکمرانی ارائه دهد. البته مرحله بعد این است که این فرد یا گروه به مردم تضمین دهند بهدور از حاشیهسازی مصمم هستند کار کنند و کار کنند و کار کنند و به قول رهبر انقلاب از لحظهلحظه دوران مسئولیت برای خدمت به مردم استفاده کنند. ناگفته نماند که حرکت در این مسیر صرفا مربوط به چند ماه مانده به انتخابات نیست و باید مبتنیبر یک رزومه کاری و طرحی هدفمند وارد میدان رقابت شد تا باورپذیری ملموسی برای افکارعمومی پدید آید.
آزادیهای مشروع - اباحهگری بهجای دیوارکشی- ولنگاریدوقطبیهای جعلی بهطور طبیعی در عرصه فرهنگ هم مثل سایر حوزهها ریشه دواندهاند و صفکشیهایی را رقم زدهاند که الزاما واقعی هم نبوده و به بیان دقیقتر هر دو سر این قبیل صفکشیها سر کارند. این قبیل دوقطبیها که از قضا در بزنگاههای انتخابات بیش از همیشه به کار سیاسیون میآیند و ماهیتی تعیینکننده دارند، عمدتا حول و حوش مساله آزادی تعریف میشوند.
لااقل تجربه اینطور ثابت کرده که برخی همواره میکوشند آزادی را امری صفر و یکی میان دیوارکشی و ولنگاری صورتبندی کنند. بر این اساس سالهاست شب انتخابات این دوقطبی به خورد جامعه داده میشود که مردم یا باید به کشیده شدن پرده در پیادهروها و بگیر و ببند و گشت ارشاد و تفکیک جنسیتی در زمین و زمان و... تن دهند، یا رایشان را بهنام کسانی به صندوق بریزند که درصورت پیروزی آنها، با هر لباسی و هر پوششی و هر سر و شکلی که خواستند راهی خیابانها شوند.
این وسط اگرچه هیچکس خود را در طرف منفی ماجرا معرفی نکرده و اینطور نمیگوید که من حامی دیوارکشی و بگیر و ببندم، اما معجزه فضاسازی رسانه و تردستی سیاسیون از سویی و مواضع غلط و خارج از چارچوب از سوی دیگر، کار خود را میکند و اگر فکری به حال آن نشود همانطور که در انتخاباتهای اخیر هم مشاهده شد جامعه را با خود میبرد. تعابیری چون «دختران عوضی» و «زن لاابالی»، آنهم وسط تریبون نمازجمعه و درست جایی که پای امر به معروف و نهی از منکر در میان است تنها یک نمونه از این خطاهاست؛ خطاهایی نظیر امحای دیشهای ماهواره با عبور تانک از روی آنها و قبلتر از آن جمعآوری ماهواره از روی پشتبامها با هلیبرن –که البته خیلی وقت است از مد افتاده- بیش از هرچیز به تقویت این قبیل دوقطبیها کمک کرده و روشن است که برنده آن نیز کدام گروه خواهد بود.
همه اینها در حالی است که اساسا صورتمساله در این زمینه چیز دیگری است. حوزه اجتماع و فرهنگ این روزها بیش از هرچیز محمل دوقطبی پایبندی به قانون و چارچوبهای آن و در مقابل، بیقانونی و هنجارشکنی است. همان قانونی که برگزاری کنسرت را موجه دانسته و برایش مجوز صادر میکند، برای حجاب و فیلترینگ و حضور زنان در ورزشگاه و هزار و یک مناقشه اجتماعی دیگر هم احتمالا نسخه خودش را دارد و در این میان نه میشود با توجیهاتی سلیقهای و مندرآوردی دامنه یکی را بازتر از آنچه باید باشد کرد و نه پذیرفتنی است که از کنار دیگری با دیده اغماض گذشت و به بهانه اولویتبندی با آن مسامحه کرد.
مناسبات حاکم بر فضای اجتماعی و فرهنگی کشور علاوهبر این دوقطبی، در بستر دوگانه آزادیهای مشروع – اباحهگری نیز قابل صورتبندی است. آزادیهای مشروع اعم از هر آنچه فارغ از سلایق خاص در قانون آمده، در مقابل هر تفسیری از آزادی که خاستگاه و نتیجهاش اباحهگری بوده و هزینههای اجتماعی زیادی را بر کشور بار میکند.
در این بین هرگونه فعالیت نابهنگام و ناموجه، بهویژه از سوی جریان مخالف با اباحهگری نتیجهای عکس خواهد داشت و بازی را به زمین دوگانهها مجعول خواهد برد. فیالمثل هنوز روشن نیست چرا برگزاری کنسرت که بهصورت قانونی و به تعدد در هر شهر کوچک و بزرگی برای آن مجوز صادر میشود، در برخی نقاط با محدودیت مواجه است و عدهای مانع آن میشوند. مقاومت در برابر آزادیهای مشروع و قرار گرفتن در برابر آنها بیش از هرچیز هیزم آتش دوقطبیهای جعلی را جفتوجور کرده و البته هزینه آن را به سبد همه کسانی میریزد که همین سوی این دوگانه ایستادهاند.
منبع : فرهیختگان
منبع: مشرق
کلیدواژه: وعده های روحانی بازار سکه و ارز اخبار خودرو انتخابات مجلس اصولگرایان اصلاح طلبان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۱۳۸۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!
آفتابنیوز :
مهدی نصیری، چپ سابقاً انقلابی و سوپر منتقد جمهوری اسلامی که از درون ایران سیاستهای حکومت را با تندترین ادبیات نقد و به ساختارها حمله میکرد طی روزهای گذشته بدون هیچ مشکلی از ایران خارج شد و به اتفاق همسرش برای یک سفر سه ماهه و دیدن فرزند خود به کانادا رفت.
به نوشته سازندگی، او در اولین فرصت نیز در گفتوگویی با تلویزیون بیبیسی در اقدامی شاذ و عجیب خواستار آن شد که اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاجزاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوریخواهی میتوانند متحد شوند. نصیری از مهندس میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاحطلبی نام برد که میتوانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنتطلبان چارهاندیشی کنند.
پیش از بررسی این پیشنهاد عجیب و غیرمعمول باید پرسید که مهدی نصیری کیست و از چه جایگاهی چنین نسخهای میپیچد؟ او اصلاحطلب است؟ خیر. آزادیخواه است؟ چنین چیزی در کارنامه او بهخصوص در سالهایی که مدیرمسئول روزنامه کیهان بود، دیده نمیشود. چه آنکه مقالات تندوتیز و افشای نیمه پنهان روشنفکران، سیاستمداران و هنرمندان در دوره او در کیهان راهاندازی شد تا با تندرویهای بسیار پنجه بر صورت این افراد بکشد.
هنوز فراموش نشده زمانی که او در غوغای جوانی سیر میکرد، چگونه مهندس بازرگان که دو برابر سن او در امر سیاسی کار کرده بود را تمسخر میکرد و وی را تخفیف میداد. با این حال مهدی نصیری در سالهای اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنتطلب تغییر داد و با راهاندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را میشناختند، حیرتانگیز بود.
کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را میخواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریشهایش خرده گرفت و او را از دایره حزبالله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغهای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.
اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بیآنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیفتر از آنچه نصیری مینوشت، بازداشت و دادگاهی میشدند. حال وی بیهیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفتگو با بیبیسی، رضا پهلوی را شاهزاده میخواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی مینشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن میگوید و خواهان یک اتحاد نامقدس میشود.
آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سالها در حصر است، سخن میگویید؟ شما آیا نماینده جمهوریخواهان ایرانی هستید و سخنگوی آنها شدهاید؟ تاجزاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمیماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنتطلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟
فردی که شما او را شاهزاده میخوانی، حتی نتوانست یک جمع پنج نفره را برای چند ماه دور هم نگهدارد؟ از کدام اپوزیسیون سخن میگویید؟ همان اپوزیسیون خائنی که کمر به تجزیه ایران و نابودی مردم بسته و هر روزه برای روسای جمهوری آمریکا و کشورهای دیگر نامه فدایت شوم مینویسد که تحریمهای اقتصادی علیه مردم را بیشتر کنند؟
فرض محال که محال نیست، اما آیا با این اتحاد نامیمون، ایران آباد میشود و در مدار توسعه قرار میگیرد؟ آیا مشکلات حل میشود؟ بیتردید شما با خیال خامی که دارید، کشور را به دامن یک خونریزی تمام عیار و جنگ داخلی سوق میدهید بدون اینکه دستاوردش توسعه و آبادانی ایران باشد.
مردم ایران به گواه تاریخ، همیشه از افراطیون لطمه دیدند. افراطیون چه در جایگاه چپ و چه از منظر راست با ناعقلانیگرایی سیاسی، بیشترین ضربات را بر پیکر این کشور زدهاند.
شما نیز اکنون در همان جایگاه نشستهاید و به دلیل اینکه دو دوره در حیات سیاسی جمهوری اسلامی به شدت ذیل رادیکالیسم فعالیت کردهاید، میتوان به قطعیت گفت، پیشنهاد غیرمنطقی شما ناممکن است. زیرا بین جمهوریخواهان و سلطنتطلبان، دریایی از اختلاف تاریخی و نظری وجود دارد که نمیتوان به سادگی از آنها چشم پوشید.
جواد امام، محمد علی ابطحی و محمود صادقی درباره گفتوگوی اخیر مدیرمسوول سابق کیهان با BBC، سخن گفتند
روزنامه اعتماد نیز نوشت: «سوپر حزباللهی دیروز که امروز رویکردهای براندازانه ارائه میکند.» این ترجیعبندی است که از دیروز و پس از مصاحبه مهدی نصیری و ارائه راهبرد از بین بردن فاصله از شاهزاده تا تاجزاده توسط بسیاری از چهرههای سیاسی به گونههای مختلف تکرار شده است. چهرهای که در سالهای ابتدایی انقلاب در دهه ۶۰ همکاری با کیهان را در قم آغاز کرد و بلافاصله پلههای پیشرفت را به سرعت پیمود و در شمایل چهره رادیکال جناح راست و سوپر انقلابی در کیهان، نسخههایی برای سرکوب منتقدان و دگراندیشان مینوشت.
نصیری که در حوزه متعلق به مکتب تفکیک (عدم ورود به حوزه سیاسی) بود در ادامه نهتنها به عرصه سیاسی ورود کرد، بلکه به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، بیش از اندازه در سیاست غوطهور شد و از گذشتهاش فاصله گرفت.
این، اما همه سرنوشت نصیری نبود؛ کار به جایی رسید که آرام آرام از سالهای انتهایی دهه ۸۰ نوع دیگری از کنشگری را برگزید و منتقد تند تصمیمات نظام شد. مسیری که به شکل و شمایل دیگر، توسط محسن مخملباف و بسیاری دیگر از چهرههای سیاسی بریده هم پیموده شده بود. چهرههایی که فعالیت خود را در عرصه سیاسی با اصرار در تحقق آرمانهای انقلابی آغاز میکنند. اما نهایتا با انکار همان آرمانها به خط پایان کنشگری سیاسی میرسند. مصاحبه نصیری در بیبیسی فارسی، اما در عرصه داخلی بازخوردهایی هم پیدا کرد.
محمود صادقی، چهره اصلاحطلب به این نکته اشاره کرد که: «اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاحطلب دموکراسیخواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فردمحور هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد. ترسم نرسی به کعبهای اعرابی! کاین ره که تو میروی به ترکستان است...»
محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب از مهدی نصیری، مدیرمسوول اسبق روزنامه کیهان انتقاد کرد و نوشت: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزوسیونیاش مورد قبول اپوزوسیونی قرار میگیرد که ۴۰ سال است در تلاش برای براندازی هستند و نیازی به تازهوارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است. مهندس موسوی، نرگس محمدی، فائزه هاشمی و تاجزاده هم، چون دلسوز این جامعه بودهاند در ایران باقی ماندهاند و در زندان و حصر هستند. بد پوست خربزهای زیر پای آقای نصیری انداختهاند تا تمامش کنند. هم از داخل حاکمیت و هم از خارج و از درون اپوزوسیون.»
با توجه به بازخوردهای موضوع «اعتماد» گفتوگویی را با جواد امام، دبیر کل مجمع ایثارگران برنامهریزی کرد تا درباره بخشی از دیدگاههای مطرح شده در این گفتگو بحث کند. امام با واکاوی گزارههای بنیادین اصلاحات به این نکته اشاره میکند که جمهوری مسیر طبیعی مشروطه ایرانی است و بازگشت دوباره به مشروطه در واقع نوعی عقبگرد محسوب میشود و فایدهای برای ایران نخواهد داشت. امام با واکاوی دیدگاههای چهرههایی، چون تاجزاده، موسوی و خاتمی رویکردهای افراطی چهرههایی مانند نصیری را برخلاف حرکت طبیعی اصلاحات ایرانی میداند.
صحبتهای اخیر مهدی نصیری با بیبیسی بازخوردهایی در فضای عمومی کشور پیدا کرده است. نصیری در این گفتگو با بردن نامهایی، چون تاجزاده، میرحسین موسوی و اصلاحطلبان، دیدگاههایی را مطرح کرده است. درباره این دیدگاهها نظری دارید؟
از آنجا که مهدی نصیری اسامی افرادی مانند مهندس میرحسین موسوی و مصطفی تاجزاده و سایر چهرههای اصلاحطلب را مطرح کرده، لازم است توضیحاتی درباره موضوع داده شود. این افراد مطرح شده، مواضع روشنی دارند و مشخص است سالهای سال در راستای تحقق مفاهیمی، چون آزادی، عدالت، تنشزدایی، شایستهسالاری و... فعالیت میکنند. البته من نماینده این دوستان نیستم، اما تا جایی که میدانم، فردی مانند مصطفی تاجزاده هرگز در مسیری حرکت نکرده است که نصیری ادعا میکند. مسیر اصلاحطلبان و مرزبندیهای آنان هم روشن است؛ مهدی نصیری نه از اصلاحطلبان نمایندگی دارد و نه میتواند از جانب افراد اصلاحطلب صحبت کند. پیشنهاداتی هم که در گفتوگوی اخیر خود طرح کرده، بیشتر در راستای انشقاق و تحتفشار قرار گرفتن جریانات داخلی بوده است نه دستیابی به انسجام. در واقع ایشان به دنبال دعوای جدیدی است. امروز بحثهای مرتبط با براندازی روشن شده به قول سید محمد خاتمی، شرایط امروز کشور به گونهای نیست که از طریق براندازی بتوان مطالبات مردم را محقق کرد. اتفاقا بسیاری از افرادی که نگران ایران و ایرانی هستند، هرگز نسخه براندازی را توصیه نمیکنند. شخصا نمیتوانم شخصیت چهرهای مانند مهدی نصیری را تحلیل کنم و ببینم این اظهارات با چه مبنایی سازگار است. نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاههایی است که قبلا توسط مهدی نصیریها پایهگذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است.
چرا اینطور فکر میکنید. در ظاهر یک چهره سیاسی و رسانهای اظهاراتی را درخصوص موضوعی خاص مطرح کرده است، چرا فکر میکنید این رویکردهای مطرح شده، ابهاماتی دارد؟
بسیاری از دوستان اصلاحطلب، فعالان سیاسی و دانشگاهی، نقدهایی مبناییتر، علمیتر و در چارچوب منافع ملی کشور مطرح کردند و با مشکلات عدیدهای روبهرو شدند، اما مهدی نصیری هرگز دچار این مشکلات نشد. این موضوع کمی نیست. چرا در ساختاری که با کوچکترین نقدها برخورد شده، هیچ برخوردی با اظهارات تند نصیری نشده است؟ به نظر میرسد مهدی نصیری امروز قصد دارد، افراد و جریاناتی را علیه اصلاحات تحریک کند. قبل از مهدی نصیری، بسیاری از براندازان بیرون از کشور به بنبست برخورد کردند. اگر قرار به پویش مسیری در ایران باشد، مسیر اصلاحات است و اگر ساختاری قرار باشد این پروژه را پیش ببرد، این جریان اصلاحات است که میتواند این پروژه را راهبردی کند. نصیری ابتدا باید خود را تعریف کرده و تبار سیاسی خود را روشن کند. اگر مهدی نصیری بخواهد جریانی را مخاطب قرار دهد، باید جریان خودبرانداز داخلی و اصولگرایان رادیکال را مخاطب قرار دهد. او نماینده اصولگرایان تندرو و رادیکال کشور است. چه افرادی که برانداز هستند و چه افراد و جریاناتی که با رفتار، عمل و سیاستهایشان کشور را به سمت خودبراندازی سوق میدهند، به افکار و رفتار نصیری نزدیک هستند. مرزبندی اصلاحات کاملا روشن است. ما نگران آینده ایران، مردم، جوانان و زنان این سرزمین هستیم. اینکه ناگهان اصلاحطلبان و پهلوی ناگهان در کنار هم قرار داده شوند و ایدهای با عنوان از تاجزاده تا شاهزاده طرح شود، مشخص نیست از قوطی کدام عطاری بیرون آمده است.
آیا شما هیچوقت با مهدی نصیری صحبتی داشتهاید. از نزدیک او را میشناسید؟
زمانی صحبت محدودی با مهدی نصیری داشتم و ایشان تصور میکرد ممکن است سلطنتطلبان پایگاههای جدی در کشور داشته باشند. من به او پاسخ دادم که قطعا آنچه که بیرونیها ساخته و پرداخته کردهاند، برآمده از اشتباهات جمهوری اسلامی بوده است نه توان طرف مقابل. جمهوری اسلامی هر نقد و اعتراض داخلی را به ناحق به جریانات بیرونی و سلطنتطلبها منتسب کرده و به این شیوه برای آنها ارزش افزوده سیاسی ایجاد کرده است. معترضان داخلی و منتقدان داخلی اساسا نسبت چندانی با براندازان بیرونی ندارند. ضمن اینکه ظرفیتهای بسیاری در خارج از کشور وجود دارند که قلبشان برای ایران میتپد و حاضرند برای اصلاح وضع موجود هزینه دهند. این تصور که مردم ایران علاقه زیادی به تاج و تخت دارند یک توهم است. مردم ایران هزینههای بسیاری برای تحقق جمهوری دادهاند و این انقلاب هم خروجی عملکرد رژیم گذشته بوده است. نادیده گرفتن همه این مسیر و سپردن کشور به دست فرد و جریانی که هیچ عملکرد مثبتی طی ۵ دهه گذشته نداشته است، منطقی نیست. چهرههایی مانند خاتمی، تاجزاده و میرحسین موسوی شخصیتهایی هستند که برای این کشور و آرمانهای مردم هزینه دادهاند. آنچه منافع مردم را تامین میکند، جمهوری، دموکراسی، آزادی، حاکمیت قانون و تنشزدایی است. نمیتوان دوباره منافع و آینده مردم را به خطر انداخت و این آینده را دراختیار فردی سپرد که برای ایران و ایرانی اهمیتی قائل نیست و به دنبال به دست آوردن تاج و تخت خود است.
چه نسبتی میان این اظهارات و تندرویهای داخلی و خالصسازی مشاهده میشود؟
اگر امروز به وضعیت موجود و یکهسالاری موجود، خالصسازی، شکاف میان مردم و دولت و... نقدهای جدی داریم به این معنا نیست که قرار است مسیر سلطنتطلبی را در پیش بگیریم. اصلاحطلبان بدون مردم جایگاهی ندارند. مقولهای که حاکمیت فعلی به آن نیاز دارد، بازگشت به حاکمیت مردم و سنجش مقبولیت جریانات سیاسی در داخل کشور است. اگر اپوزیسیون ایرانی قرار باشد به سمت معامله با افراد و جریانات امتحان پس داده بروند، مقبولیتی در جامعه نخواهند داشت. در جمعبندی میتوان گفت که معلوم نیست صحبتهای مهدی نصیری آیا توسط خودش بیان شده یا پروژهای پشت این فرد است. تا شفافسازی نشود، نمیتوان تحلیل جامعی صورت داد. گذشته نصیریها روشن نیست. مهدی نصیری علیرغم اینکه خود را ذیل مکتب تفکیک تعریف میکند و این دیدگاه اساسا معتقد به مشارکت در حکومت و ورود به آن نبودند به فعالیتهای سیاسی ورود کرده است. آقای نصیری باید توضیح دهد چگونه از دل مکتب تفکیک به سمت فعالیتهای سیاسی و حاکمیتی کشیده شده و نهایتا سر از یک قلمروی برهوت و نامشخص در آورده است. ما هرگز به دنبال ترقی معکوس نبوده و نیستیم. باید همه ظرفیتهای کشور و ظرفیتهای خارج از کشور در یک راستا جمع شوند و برای توسعه و پیشرفت و آزادی ایران به کار برده شوند. مسیری که نصیریها طی میکنند، مشکوک است و بیشتر در راستای انشقاق و دعواهای سیاسی میتوان آن را دستهبندی کرد.
فارغ از اینکه مهدی نصیری کیست و چه گذشتهای دارد و درباره تاجزاده و شاهزاده چه گفته، درباره تجمیع ظرفیتهای جمهوریخواهان و اصلاحطلبان از یکسو و مشروطهخواهان از سوی دیگر صحبت کرده است. از منظر بنیادین آیا تمزیج و ترکیب این دو گفتمان (جمهوریخواهی و مشروطهخواهی) با هم امکانپذیر است؟
گفتمانی که ما در جریان اصلاحات دنبال میکنیم، در ادامه مسیر مشروطهخواهی است. اقتضای شرایط امروز ایران و گزارهای که پاسخ داده است، حاکمیت رای و نظر مردم است. هنوز نسخه مناسبتری ارائه نشده است. آنچه ما از آن دم میزنیم بحث جمهوری است. اگر قرار باشد اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود و هزینههایی که ملت ایران از زمان مشروطه تا به امروز پرداختهاند کنار گذاشته شود، نوعی بازگشت به عقب است. همین امروز افراد و جریاناتی در داخل کشور حضور دارند که دانش و تجربه لازم برای اداره کشور دارند، تصور اینکه همه این تجربهها نادیده گرفته شده و استارت بازگشت به گذشته شود، اشتباه است. اقتضای امروز کشور نظام جمهوری است که مورد نظر اکثریت باشد. جمهوری هم به معنای رای و نظر اکثریت و حاکمیت قانون است. یکی از اشتباهات تحلیلی آن است که اشتباهات نظام جمهوری اسلامی با اشتباهات رژیم گذشته قیاس میشود درحالی که اگر اشتباهات رژیم گذشته نبود، اتفاقات سال ۵۷ رخ نمیداد و این همه هزینه متوجه کشور نمیشد. وقتی این همه هزینه برای حاکمیت مردم و قانون صورت گرفته باید تلاش کرد این ایده و آرمان محقق شود نه اینکه اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود.
برخی معتقدند مهدی نصیریها از اصرار مطلق به انکار مطلق رسیدهاند. یعنی چهرههای تندرویی که در ادامه نوع متفاوتی از تندروی را تجربه میکنند. نظر شما چیست؟
اساسا تندروی و رادیکالیسم با جریان راست عجین است. تکلیف اصلاحطلبی با تندروی مشخص است، اساس اصلاحطلبی با میانهروی و خردورزی همراه است. روزی و روزگاری، نصیریها روبهروی مطالبات مردم ایستادند و تندروی کردند، امروز هم بدون اینکه نمایندگی از مردم داشته باشد درباره آنها صحبت کرده و راهکارهای مسالهساز ارائه میدهد. من شناخت دقیقی از مهدی نصیری ندارم، بنابراین اظهارنظری هم درباره ایشان ندارم، اما برایم قابل فهم نیست، مدیر مسوول سابق کیهان به جای نقد گذشته خود و جریانی که به آن تعلق داشت، به سمت تخریب و انشقاق و دادن نسبتهای ناروا به جریانات مختلف است. معتقدم خوب بود، نصیری این پیشنهاد را در ایران مطرح میکرد و دیدگاه فعالان سیاسی و مردمی را دریافت میکرد. میرحسین موسوی هر حرفی که زده و هر دیدگاهی را مطرح کرده در راستای مطالبات مردم بوده است. همواره هم بر حاکمیت قانون و اکثریت تاکید داشته، نمیتوان از جانب مردم صحبتی کرد که به جای انسجام، انشقاق میآفریند. ایشان در داخل باید به فکر انسجام نیروهای داخلی بودند نه در خارج. معتقدم که مخاطب ایشان هم براندازها و خودبراندازها هستند. ایشان باید از خاستگاه اصلی خود که خودبراندازهای داخلی و براندازهای خارجی است، صحبت کنند نه از جانب اصلاحطلبان. اصلاحطلبان با برانداز و خودبرانداز فاصله دارند و معتقدند باید به فکر حاکمیت اکثریت بود.