Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-26@01:33:30 GMT

نجات از عمق تاریکی با داستان

تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۵۶۵۳۷

نجات از عمق تاریکی با داستان

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «من پناهنده نیستم» اثری است درباره زندگی یک خانواده فلسطینی اهل طنطوره - روستایی ساحلی است که در ۴۹ کیلومتری حیفا در جنوب فلسطین - را به تصویر که به علت حمله اسرائیلی ها از سرزمین خود کوچ می‌کنند. این اثر را رضوی عاشور داستان نویس و رمان نویس و منتقد ادبی و استاد دانشگاه مصری تالیف کرده و انتشارات موسسه شهرستان ادب آن را با ترجمه اسماء خواجه زاده منتشر کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محمدقائم خانی نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی که در ادامه می‌خوانیم به این اثر نگاهی انداخته است.

«من پناهنده نیستم»، رمانی درباره «یک پناهنده آواره» نیست، رمانی است درباره «پناهندگی» و «آوراگی». چطور می شود چنین کاری کرد؟ با حرافی درباره این دو مفهوم؟ نه، با همان راه همیشگی نوشتن رمان. یعنی شخصیت پردازی و فضاسازی و غیره، یعنی با همان مصالحی که یک نویسنده معمولی می تواند درباره «یک پناهنده آواره» بنویسد. دقیقاً همان جاست که عیار کار مشخص می شود. یک نوشته تا سطح رمانی درباره خود «پناهندگی» و «آوراگی» بالا می آید و بسیاری از پرداختن درست به «یک پناهنده آواره» هم در می مانند. اما نشانه های این فراروی چیست؟ رضوی عاشور چطور چنین کاری کرده است؟

قبل از پرداختن به این مسأله، باید جواب این را پیدا کنیم که نویسنده چطور «من پناهنده نیستم» را از سطح کتاب ثبت وقایع خارج کرده و رمانی نوشته که در آن وقایع سال ۱۹۴۸ فلسطین تا آزادسازی جنوب لبنان روایت شده است؟ مگر نه اینکه پشت هم چیدن حوادثی که از اشغال فلسطین شروع شده تا نبردهای اخیر، گزارشی تاریخی است و نه رمان؟ و انتخاب یک زاویه دید یا هر چیز دیگر نمی تواند آن را به رمان تبدیل کند؟ بله، درست است و همین طور است. «من پناهنده نیستم» رمان است نه به خاطر اینکه روایت، از زبان رقیه‌نامی بیان می شود که در کودکی آواره شده و سال ها به عنوان پناهنده در لبنان رشد کرده است. این کتاب رمان است چون رقیه یکتاست و نمونه ای از آوارگان و پناهندگان نیست. این نگاه خاص در همه رمان وجود دارد. به عنوان مثال، به توصیف او از یک زن در برابر حادثه ای سهمگین توجه کنید، که چقدر خاص و یگانه است: «فندک را آوردم و سیگارش را روشن کردم. آرام سیگارش را کشید. با اینکه دفعه اولش بود، نه سرفه کرد و نه عضلات صورتش تغییری کرد. ایستادم و دست خاله را نگاه کردم که سیگار را گوشه لبش می گذاشت، پک می زد، بعد دستش را بر می داشت و طوری دود را از سوراخ های بینی بیرون می داد که انگار سال هاست سیگار می کشد. تهجب کردم و خنده ام گرفت. گفتم: «می‌خواهی برایت یک پاکت سیگار بخرم!؟»

رقیه مسائل خودش را دارد و به صورت ویژه ای به آن مسائل می پردازد. این نگاه و کنش اوست که از بقیه متمایزش می کند و به عنوان یک شخصیت در برابر مخاطب قرار می‌دهد. دقیقاً همین عامل هم هست که باعث شده این رمان از سطح «پناهندگی رقیه» فراتر برود و خود «پناهندگی» را روایت کند. اگر مسأله رقیه از ابتدا تا انتها نالیدن از درد آوارگی و پناهندگی بود، و حتی اگر به آرزوی آزادسازی قدس خشنود بود، «من پناهنده نیستم» رمانی درباره «یک پناهنده آواره» باقی می ماند، اما رقیه در این چهارچوب ها نمی ماند و چون پرسش گری خستگی ناپذیر، تمام اطرافیان را به چالش می کشد. اینجاست که نویسنده می تواند رمان را به چنان سطحی برساند.

با آغاز آوارگی رقیه، سفر درونی او هم شروع می شود. او تنها از خطر کشته شدن در حمله صهیونیست‌ها به زادگاهش فرار نمی کند، بلکه از همه عناصری که هویت او را می ساخته اند هم فرار می کند. رقیه، در همان سن کم، عوامل شکست و پیروزی را پیش روی ما قرار می دهد و اصل نبرد را به چالش می کشد. از هیمن جا باید گفت که رقیه، تنها از نیروی ویرانگری که در زادگاهش به آنها یورش برده فرار نمی کند، بلکه دردرون خویش از اصل ویرانی می گریزد. او نمی خواهد شکست خورده باشد و مقهور نیروی تخریب گر عالم بشود. از همان ابتدا کار سطح بالای خود را نشان می دهد و مسأله، در ابعادی بسیار بزرگ مطرح می شود. به همین دلیل رمان با خروج او از لبنان تمام نمی شود، چون او مسأله را به سطحی رسانده که در دبی و مصر هم قابل پیگیری است. خانواده او، به علت تصحیلات بالا موقعیتی دارند که می توانند از آن جغرافیا بگریزند و زندگی نوینی در نقاط امن جهان عرب برپا کنند. اما رقیه اینجا را اتمام کار، یعنی نقطه پیروزی نمی بیند. از نظر او، مهاجرت خانواده کاملاً در ادامه پناهندگی است و تمام هویت پیشین آنها را به چالش می کشد. آنها پناهنده هایی هستند به دنیای جدید، که از گذشته و بودن پیشین خویش فرار کرده اند. برای همین، مسائل جدیدی برای رقیه به عنوان مادر مطرح می شود که جنگ را به حوزه های جدیدی می برد. در صحنه ای دختر کوچک رقیه، خود او و پسر کوچکش (که از خواهر بسیار بزرگتر است) حضور دارند. دختر خاطره ای را نقل می کند و مادر از دغدغه های آن روزش صحبت می کند:

«در اتاق گلویم را گرفت و کتکم زد… درس اخلاق و تاریخ و جغرافیا و شجره خانوادگی؛ که پدرت این طور بود… پدربزرگت ابوصادق این طور بود… برادرهایت فلان طور و جدت ابوامین آن طور بود… باید بدانی ما فلسطینی هستیم. پناهنده ایم. اهل اردوگاهیم. و… و… مامان چکار کرده ام؟ گفت دیده من با آن زن سریلانکاییِ زحمت‌کش از بالا حرف می زنم و دارم مثل دختران خلیجی رفتار می کنم. و اگر قرار است زندگی در اینجا از من چیزی شبیه این دخترها بسازد، به لبنان بر می‌گردیم. به صیدا، و در عین الحلوه زندگی می کنیم و اردوگاه یادم می دهد چه کسی هستم. این حرف بزرگی بود عبِد. خواهرت همین جور زل زده بود و نمی فهمید چرا مادرش تا این حد از دستش عصبانی است. من دوازده سالم بود. اصل جرم را نمی‌دانستم و او دادگاه تشکیل داده بود و در جایگاه مدعی و قاضی به آن رسیدگی می کرد.»

حرفش را قطع کردم.

«این قدر اغراق نکن. من فقط حواست را جمع کردم که داری به مدل زندگی ای سر می خوری که متعلق به آن نیستیم و نباید به آن وابسته باشیم. جزئیات را یادم نیست اما یادم هست شنیدم تو با لحن دستوری با سومانا حرف زدی. ترسیدم و تمام آن شب را بیدار بودم.»

آن سفر درونی از ویرانی به آبادانی که فراری از سر اضطرار است، به سفری درونی برای کل خانواده تبدیل می شود که در دنیای بیرونی به ظاهر امن نیز همچنان ادامه دارد. فرار خانواده از فروپاشی که ویرانی بزرگتر آنهاست، در بزنگاه های تصمیم گیری در دنیای جدید خود را نشان می دهد. اگر یک روز هدف حفظ جان بود در هجمه بمب ها، روز دیگر هدف حفظ هویت است در هجوم ساختارها و هنجارهای دنیای جدید. رقیه به عنوان مادری که پناه خانواده است، ویرانی بزرگتری را می بیند که بسیار مهیب تر از ویرانی اول، و به نوعی اصل و اساس آن است. این جاست که به عنوان هشداردهنده، سعی میک ند نگاه ها را متوجه چیزی بکند که در صورتی جذاب پنهان شده و هیچ چیزی از فلسطین نیمه اول قرن بیستم نگذاشته است. در فصلی که به شرح خلاصه رمانی درباره یک ناو آمریکایی می پردازد، همه پرده ها را کنار می زند و بنیاد خونین زندگی جدید را نشان می دهد. اما با همه این، او ناامید نیست و مسأله را اینجا رها نمی کند. دنیا برای او سیاه سیاه نیست، او نوری می بیند که در سال ۲۰۰۰ به پیروزی جبهه مقاومت بر اسرائیل منجر شده. نوری که توان بیرون راندن صهیونیست ها از جنوب لبنان را دارد. او در سن هفتا دسالگی، به آبادی بعد از ویرانی می اندیشد و امیدوار است. توصیف نویسنده از مواجهه رقیه با خبر پیروزی حزب الله بر اسرائیل، نشان از عمق مواجهه او با مسأله خاورمیانه است:

عجیب است. این همه اشک از کجا آمده؟ چرا اشک ها به غم و غصه وابسته اند؟ پس اشک های شادی چه؟ نه، نه غم و نه شادی. چیزی بزرگتر است. عمیق تر. پیچیده تر. مثل نگاهت وقتی نوزادی را که همین الآن از تو خارج شده به دست می گیرند. تو خسته و شاید معلق میان مرگ و زندگی با ضعف نگاه می کنی و اشک از چشمهایت جاری می شود. اشکی که نه اشک غم است، نه شادی، بلکه… بلکه چه؟ بالاتر از آن است که با کلمه توصیفش کنم. شاید سرچشمه ای است از یک جای پیچیده درون جسم یا روح یا زمین، مثل سرچشمه غار شرق روستایمان. مادرم می گوید، آب آن مثل آب کوثر گواراست. آب کوثر چیست مادر؟ می گوید، رودخانه ای در بهشت است. عجیب است. چطور طعم رودخانه بهشت را می داند؟ یعنی قبلاً آن را دیده؟

مخاطب در نقطه ای رها می شود که باید برگردد به اصل مسأله فلسطین و اسرائیل، و به ابعاد پیچیده و پنهان آن فکر کند. اینها نشانه پیروزی یک نویسنده در اثر خویش است.

کد خبر 4669832 حمید نورشمسی

منبع: مهر

کلیدواژه: ادبیات موسسه شهرستان ادب کتاب و کتابخوانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۵۶۵۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کشف معمای هولدن کالفیلد: هویت‌جویی، انزواطلبی و صداقت‌گرایی

گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، سلینجر در سال 1941 در ارتش ثبت نام کرد، اما پذیرفته نشد. با این همه با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم، سلینجر بیست و سه ساله به خدمت سربازی خوانده شد و در آوریل 1942 به ارتش پیوست. بیشتر داستان‌هایی که سلینجر در این دوران نوشته درباره جنگ و زندگی نظامی‌‍هاست.

مشت نمونه خروار این آثار، داستان کوتاه «مرگ یک آشخور»(1944) است که در آن دروغ‌های فیلم‌های جنگی هالیوود در آن زمان را به سخره می‌گیرد. سربازی به نام فیلی برنز به همسرش می‌گوید عیب فیلم‌های هالیوود این است که: «خوش تیپ‌هایی را می‌بینی که خیلی تروتمیز گلوله می‌خورند، بی‌آنکه یک خش روی صورت‌شان بیفتد. همیشه هم قبل از مردن به اندزه کافی وقت دارند تا برای معشوقه‌شان در وطن پیام عاشقانه‌ای چیزی بفرستند.»

بیلی ادامه می‌دهد که مرگ واقعی در جنگ چیزی است که برای یکی از سربازانش (همان «آشخوری» که داستان درباره اوست) اتفاق افتاد، مرگ دردناک و وحشتناک «مرگ در تنهایی مطلق، بی‌آنکه فرصتی باشد تا برای زنی یا هر کس دیگری پیامی فرستاده شود.» هرچند در «ناطور دشت» به این صراحت از مرگ و جنگ صحبت نمی‌شود اما مضامینی در همین ردیف در رمان مشهود است. درست مثل هولدن رویکرد هالیوود در تحریف تجربه‌های واقعی را به سخره می‌گیرد.

وقتی موریس (آسانسورچی) او را با مشت می‌زند، راهکار هولدن برای مقابله با این وضع درآوردن ادای بازیگران سینماست و وانمود می‌کند که انگار گلوله خورده است؛ «شروع کردم وانمود کردن به این که گلوله خوره به شکمم...».

برخی از منتقدان تجربیات سلینجر در جنگ جهانی دوم را به اندوه غیرقابل بیان هولدن در از دست دادن برادرش، الی، نسبت می‌دهند. در نتیجه در نظر گرفتن این رمان بسان یک «داستان ترما» فهم و درک جدیدی از بحران هولدن به دست می‌دهد. رامونا محمدی (کارشناس ادبی) در یادداشتی اختصاصی تلاش کرده است با تمرکز بر شخصیت‌های اصلی رمان «ناطور درشت» به واکاوی این زخم‌ها بپردازد و ساختار و معانی پنهان و دلالت‌های اثر را بررسی کند. 

«ناطور دشت» اضطراب و جستجوگری و پویایی نوجوانی را در دنیایی بیگانه و مملو از ریا و دروغ به نمایش می‌گذارد و خوانندگان را مجذوب خود می‌کند

محمدی با اشاره به اینکه «ناطوردشت» اثر جی دی سالینجر شاهکاری ادبی است می‌نویسد: این رمان اضطراب و جستجوگری و پویایی نوجوانی را در دنیایی بیگانه و مملو از ریا و دروغ به نمایش می‌گذارد و خوانندگان را مجذوب خود می‌کند. این اثر جاودانه، سفر هولدن کالفیلد نوجوانی سرخورده را دنبال می‌کند که در تلاش است پیچیدگی‌های دوران نوجوانی و انتظارات اجتماعی را پشت سر بگذارد.

در قلب رمان هولدن کالفیلد یک ضدقهرمان با شخصیتی پیچیده و عمیقاً آشفته قرار دارد که خوانندگان در سطح عمیقی با او همذات پنداری می‌کنند. سلینجر از طریق روایت اول شخص هولدن، آشفتگی درونی و احساسات متضاد دوران نوجوانی را به طرز ماهرانه‌ای به تصویر می‌کشد و پرتره‌ای زنده از نوجوانی را ترسیم می‌کند که با احساس انزوا، سرخوردگی و احساس عمیق بیگانگی از دنیای بزرگسالان دست و پنجه نرم می‌کند.

شخصیت هولدن هم ملموس و هم معمایی است و خواننده را در حالی که به سفری برای خودیابی و درون نگری می‌کشاند در دنیای او غرق می‌کند. دیدگاه‌ها و مشاهدات صریح او بینشی تکان دهنده از چالش‌های است که نوجوانان با آن مواجه هستند.

یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های «ناطوردشت»، به تصویر کشیدن ماهرانه سلینجر از تضاد درونی هولدن و سرخوردگی‌اش از سطحی‌نگری و ساختگی بودن دنیای بزرگسالان است. سلینجر از طریق برخورد‌های هولدن با شخصیت‌ها و موقعیت‌های مختلف، مضامین هویت، بیگانگی و جستجوی معنا را در دنیایی که اغلب مصنوعی و غیرصادقانه به نظر می‌رسد، بررسی می‌کند.

ناطوردشت اشتیاق انسان را برای ارتباط گرفتن، درک شدن و مورد پذیرش قرار گرفتن در جهانی که اغلب افراد بی تفاوت و بی توجه به نظر می‌رسند بررسی می‌کند

سبک روایی رمان یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته آن است، زیرا سلینجر به طرز قابل تأملی صدای متمایز هولدن و بازتاب‌های جریان آگاهی ذهنی‌اش را به تصویر می‌کشد. این تکنیک روایی به خوانندگان اجازه می‌دهد تا خود را در ذهن هولدن بیابد و افکار، احساسات و مبارزات او را به شیوه‌ای عمیقا شخصی و صمیمانه تجربه کند.

سفر هولدن او را به یک سری دیدار‌ها و تجربیاتی می‌کشاند که درک او از زندگی و طبیعت انسانی را به چالش می‌کشد. از تعامل او با همسالانش گرفته تا فرار او در نیویورک، هر بخشی لایه‌های جدیدی از شخصیت هولدن را آشکار می‌کند و پیچیدگی‌های دوران نوجوانی و جستجوی وی را برای اصالت روشن می‌کند.

سلینجر در طول رمان، تصویری غنی از مضامین طراحی می‌کند که برای خوانندگان در همه سنین خواندنی است. ناطوردشت اشتیاق انسان را برای ارتباط گرفتن، درک شدن و مورد پذیرش قرار گرفتن در جهانی که اغلب افراد بی تفاوت و بی توجه به نظر می‌رسند بررسی می‌کند. یکی از ماندگارترین مضامین این اثر میل پروتاگونیست برای محافظت از معصومیت و حفظ خلوص دوران کودکی در دنیایی است که به فساد و ریاکاری آلوده شده است. افق دید ناطوردشت و اشتیاق هولدن برای محافظت از دنیای کودکی در برابر واقعیت‌های خشن بزرگسالی، به عنوان نماد قدرتمندی از اشتیاق او برای اصالت و صداقت در دنیایی پر از فریب است.

در حالی که هولدن با شیاطین ذهنی خود دست و پنجه نرم می‌کند و تلاش می‌کند تا دنیای اطراف خود را درک کند، خوانندگان به کاوشی عمیقاً پویا و تفکر برانگیز در مورد ماهیت انسان، هویت خود و جستجوی معنا در دنیایی که اغلب احساس می‌شود مملو از هرج و مرج است کشیده می‌شوند.

امروزه ندای ناطوردشت دهه‌ها پس از انتشار خود، همچنان در میان خوانندگان طنین انداز می‌شود و احساس مراقبه‌ای بی انتها در مورد پیچیدگی‌های دوران نوجوانی و جستجوی پایدار برای اصالت در دنیایی است که اغلب به نظر می‌رسد خالی از صداقت و حقیقت است. داستان‌سرایی استادانه سلینجر و کاوش عمیق در طبیعت انسان، خواندن این کتاب را برای هر کسی که به دنبال یک تجربه ادبی عمیق و درون‌نگر است، سودمند می‌سازد.

در پایان، «ناطوردشت» یک کلاسیک ادبی است که آزمون زمان را با موفقیت سپری کرده و خوانندگان را به کاوشی تأمل‌برانگیز درباره اضطراب نوجوانی، خود-بیگانگی و تلاش برای یافتن جایگاه در دنیایی مملو از دروغگویی هدایت می‌کند. نثر خاطره‌انگیز، شخصیت‌های جذاب و مضامین همیشگی سلینجر در ترکیب با هم در جاودانگی این اثر نقش کلیدی دارند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • جایگاه هشتم نماینده ایران در جام جهانی پاراتیراندازی
  • جام جهانی پاراتیراندازی|شجاعی در تفنگ بادی هشتم شد
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/ «بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/«بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • قابلیت جدیدی از اندروید 15 برای استفاده از گوشی در تاریکی
  • معرفی نامزدهای جایزه ادبیات داستانی زنان
  • ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشی‌ها
  • موشک‌های مقاومت کریات شمونه را در تاریکی فرو برد
  • چاپ یک‌رمان پلیسی دیگر از فردریک دار/«آموزش آدمکشی» در بازار نشر
  • کشف معمای هولدن کالفیلد: هویت‌جویی، انزواطلبی و صداقت‌گرایی