Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایکنا»
2024-04-26@05:19:48 GMT

فیلم/ فرازی از وصیت‌نامه شهید «باکری» درباره کتاب آسمانی

تاریخ انتشار: ۲۸ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۵۹۶۵۷

‍‍‍‍‍‍

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

منبع: ایکنا

کلیدواژه: خبرگزاری قرآن ایکنا جای خالی قرآن شهید حمید باکری فضه سادات حسینی قرآن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۵۹۶۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انتشار زندگینامه فرمانده گردان تبوک در «خواب‌های زنگ‌دار»

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «خواب‌های زنگ‌دار» نوشته رضا وحید به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب زندگینامه شهید اکبر خردپیشه شیرازی است.

شهید اکبر خرد پیشه شیرازی طلبه حوزه علمیه قم، پایه گذار کمیته دِه بید فارس و فرمانده گردان تبوک در عملیات بیت المقدس بوده است. وی همچنین مسؤول آموزش پادگان ۲۱ حمزه تهران، فرمانده یکان دریایی سپاه، مسؤول پادگان شهدای خیبر قم و آموزش سربازان و بسیجیان بوده است.

شهید خرد پیشه شیرازی پس از چند سال فعالیت در مسوولیت‌های مختلف در عملیات کربلای ۴ در جزیره بوارین به شهارت رسید.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

روزهای آموزش که تمام شد، نوبت پذیرش اکبر شد، اما بعد از آموزش گفتند: «چند روز برو مرخصی و شنبه بیا سپاه.»

وقتی بعد از دو سه روز آمد سپاه، دید خبری نیست. هر روز می‌‏آمد و تا ظهر در آسایشگاه می‌نشست؛ ولی کسی کاری به او نمی‌‏سپرد. دیگر خسته شده بود. یک روز آمد آسایشگاه و دید تعدادی نیرو آمد. پرسید: «خبریه؟!» گفتند: «قراره توی میدون آستانه رژه بریم.»

تعدادی کلت و کلاش تاشو بود که بچه‌ها سرش دعوا داشتند. یک تیربار هم کناری افتاده بود؛ ولی کسی به آن محل نمی‌‏گذاشت. شیخ ‏اکبر تیربار را برداشت و روی کولش گذاشت و دو سه ردیف نوار فشنگش را دور کمرش بست و آماده شد برای رژه.

وقتی با آن تیربار سنگین جلوی فرمانده آن وقت سپاه، مرحوم حجت‌الاسلام «ایرانی» رژه رفت، از اکبر خوشش آمد و مشخصاتش را از بچه‌ها گرفت.

این کتاب با ۳۵۲ صفحه و قیمت ۱۴۰ هزارتومان عرضه شده است.

کد خبر 6086231 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • وصیت هوادار استقلال و واکنش نکونام؛ با پرچم دو ستاره دفنم کنید! + عکس
  • عرضه چهار نمایشنامه «تیرنگ» در نمایشگاه کتاب
  • نامه وزیر دفاع به قالیباف
  • عرضه چهارنمایشنامه «تیرنگ» در نمایشگاه کتاب
  • مجموعه بیانات شهید بهشتی دربارۀ نماز منتشر شد
  • آسمانی شدن مادر شهید در فرادنبه
  • آسمانی شدن مادر شهید عباسی در کازرون
  • آسمانی شدن مادر شهید در رحیم آباد
  • سخنان شهید بهشتی درباره نماز در «بیست و هفت جمله» منتشر شد
  • انتشار زندگینامه فرمانده گردان تبوک در «خواب‌های زنگ‌دار»