Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-02@00:25:06 GMT

از شعر حافظ تا ترجمه فیلم‌های ایرانی

تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۶۵۶۷۴

از شعر حافظ تا ترجمه فیلم‌های ایرانی

ممیت الرشید، عضو هیئت علمی دانشگاه داکای بنگلادش از علاقه‌مند شدن خود به زبان و ادبیات فارسی با شعر حافظ، بازی در فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» و ترجمه فیلم‌های ایرانی می‌گوید.

ممیت الرشید، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه داکا که در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه تربیت مدرس تحصیل کرده است، در گفت‌وگو با ایسنا درباره آشنایی و علاقه‌مندی خود به زبان و ادبیات فارسی گفت: اکنون زبان و ادبیات فارسی کل زندگی من شده است، چون من زبان و ادبیات فارسی را در لیسانس و فوق لیسانس و دکتری خوانده‌ام و عضو هیئت علمی دانشگاه داکا در رشته زبان و ادبیات فارسی هم هستم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من از شعرهای حافظ خیلی تاثیر پذیرفته‌ام و می‌شود گفت که حافظ باعث شد تا من با ادبیات فارسی آشنا شوم و آن را بخوانم.

او افزود: من قبل از دوره لیسانس هیچ چیز از زبان و ادبیات فارسی نمی‌دانستم؛ یعنی اصلا با شعرهای حافظ، سعدی و خیام آشنا نبودم؛ در حالی که شاعر ملی ما شعری را از عمر خیام ترجمه کرده است.

ممیت الرشید می‌گوید که بیش از سه‌هزار واژه فارسی در زبان بنگالی وجود دارد اما مردم بنگلادش اغلب نمی‌دانند که این واژه‌ها فارسی است. 

این عضو هیئت علمی دانشگاه داکا همچنین از فعالیت هنری خود چنین روایت کرد: من در فیلم ایرانی «پنجاه کیلو آلبالو» (به کارگردانی مانی حقیقی) در نقش یک تاجر هندی و همچنین در چند تبلیغات بازی کرده‌ام. و بعد از آن هم به سراغ ترجمه فیلم و سریال ایرانی رفتم. مثلا سریال «یوسف پیامبر»، «مردان آنجلس»، «مختارنامه»، «بشارت منجی» و...  را از فارسی به بنگالی ترجمه کرده‌ام. علاوه‌ بر این، ۱۲ فیلم ایرانی را که کارگردان‌های خیلی معروفی آن‌ها را ساخته‌اند ترجمه کرده‌ام. از بین ۳۰ فیلمی که می‌خواستم ترجمه کنم حالا ۱۸ فیلم مانده است. 

او از جمله فیلم‌هایی که از زبان فارسی به بنگالی ترجمه است به «ملک سلیمان»، «حکایت عاشقی» و «مزار شریف» اشاره کرد و گفت: اکنون مشغول ترجمه سریال «شهرزاد» هم هستم. فیلم «شبی که ماه کامل شد» ۱۰ روز در بنگلادش فیلم‌برداری شد. من در این فیلم مشاور بخش بنگلادش بودم که این سبب شد با خانم نرگس آبیار هم کار کنم.

ممیت الرشید در ادامه از ساخت اولین فیلم مشترک ایران و بنگلادش خبر داد و بیان کرد: اولین فیلم مشترک ایران و بنگلادش دارد به کارگردانی مرتضی آتش‌زمزم ساخته می‌شود که من مشاور این پروژه و مترجم آن هستم. ۸۰ درصد این فیلم ترجمه و همچنین انجام شده است. موضوع آن «ضد مواد مخدر» است و در چهار کشور ایران، بنگلادش، افغانستان و ترکیه اتفاق می‌افتد. در واقع در این فیلم مکان‌های دیدنی و تاریخی ایران نمایش داده می‌شود.

او سپس به علاقه‌مندی مردم بنگلاش به فرهنگ و مردم ایران اشاره و اظهار کرد: بنگلادش شیوه‌ فرهنگی و سبک زندگی مشابه هند دارد اما ما مسلمان هستیم و به خاطر همین ایران، فرهنگ آن و فیلم‌های آن را خیلی دوست داریم. برای همین رسم‌ و رسوم ایرانی را دوست داریم و این باعث شد تا شروع به ترجمه فیلم‌های فارسی به بنگالی و ساخت فیلم مشترک با ایران کنیم. به نظر مردم بنگلادش فیلم‌های ایرانی را با خانواده می‌شود دید اما اخیرا با فیلم‌های هندی خیلی دچار مشکل هستیم چون اخلاق و رفتار بدی در آن‌ها وجود دارد و برای بچه‌ها و خانواده‌های مذهبی قابل دیدن نیست. البته بعد از ساخت فیلم مشترک با ایران قرار است چند مستند و سریال‌های طولانی را هم با ایران بسازیم. حتی مردم بنگلادش کارگردان‌های ایرانی را به خوبی می‌شناسند و اسامی آن‌ها را هم می‌دانند، همانند: مجید مجیدی، نرگس آبیار، ابراهیم حاتمی‌کیا، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی و... .

این استاد بنگالی زبان و ادبیات فارسی در ادامه از آشنایی مردم بنگلادش با شاعران ایرانی گفت و بیان کرد: مردم بنگلادش در مورد حافظ می‌دانند، سعدی را به خوبی می‌شناسند و شعرهایش را بلدند. حتی کسانی هم که بی‌سواد هستند، شعر سعدی را می‌خوانند. آن‌ها هر روز بعد از نماز شعر «بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجماله/ حَسُنت جمیع خصاله، صلو علیه و آله» سعدی را همانند دعا می‌خوانند و رباعیات خیام و همچین عطار را خوب بلدند. شاهنامه فردوسی هم برای مردم بنگلادش در شش جلد ترجمه شده است. ما از فرهنگ ایران تاثیر گرفته‌ایم و همانند ایران نوروز داریم. مردم بنگلادش ایران و مردمش را دوست دارند.

کلاس آزاد زبان فارسی برای دانشجویان رشته‌های مختلف در دانشگاه داکا

او در پاسخ به سوالی درباره آینده شغلی فارسی‌آموزان در کشور بنگلادش اظهار کرد: برای دانشجویان یا کسانی که فارسی یاد می‌گیرند هنوز شغلی فراهم نیست. در حالی که ما در دانشگاه داکا ۴۲۰ و در دانشگاه‌های دیگر هم تعداد زیادی دانشجوی زبان و ادبیات فارسی داریم که ۳۰ استاد به آن‌ها آموزش می‌دهند. اما امیدواریم برای بچه‌ها کار پیدا شود. این مسئله برای ما هم جای نگرانی است. بچه‌ها از ما می‌پرسند «استاد ما بعد از این باید چه کار کنیم؟» و ما نمی‌توانیم جواب آن‌ها را بدهیم و این جای تاسف دارد.

ممیت الرشید در پایان گفت: کارهایی که با آموختن زبان فارسی انجام داده‌ام، وظیفه من است. احساس می‌کنم چون ادبیات فارسی خوانده‌ام و ایران هم از وزارت علوم به من بورسیه داده است پس من باید این‌چنین فعالیت داشت باشم تا هم ایران و هم خودم را خوشحال کنم. ضمنا موسسه جدیدی را هم در بنگلادش ساخته‌ایم که کلاس‌های آموزش زبان فارسی برای رشته‌های مختلف دارد. این کلاس‌ها رایگان است اما این کار به من احساس آرامش می‌دهد و این کار را وظیفه می‌دانم چون می‌بینم بچه‌ها دوست دارند فارسی یاد بگیرند. ما در این موسسه ۶۰۰ دانشجو داریم که شش زبان عربی، انگلیسی، فرانسوی، چینی، فارسی و اسپانیایی به آن‌ها آموزش داده می‌شود.

کلاس آزاد زبان فارسی برای دانشجویان رشته‌های مختلف در دانشگاه داکا

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: شعر حافظ زبان فارسی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۶۵۶۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سینما بدون چهره کارگر ایرانی

این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزش‌گذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشته‌ای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاش‌شان فعالیت نمی‌کنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگ‌تر و کلی‌تر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمی‌توان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.

خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجرایی‌شدن مجموعه‌ای از بایسته‌هاست. بخشی از این بایسته‌ها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصی‌سازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانه‌ها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی‌ از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما به‌خوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفه‌ای و یک کارفرمای حق‌گزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر به‌راحتی نمی‌شود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حق‌شان را خورد. بخشی از این فرهنگ‌سازی را باید هنرمندان کشور به‌دست بگیرند.
 
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینه‌ای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علی‌اشرف درویشیان و محمد‌علی گودینی در این زمینه ارزش‌های ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبان‌گرا و نیز داستان‌های آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملی‌ها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لات‌های قمه‌کش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینه‌ساز ظهور انقلاب‌های کارگری محتوم در جهان می‌دانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. این‌که کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون این‌که امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم این‌که به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیک‌شدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند. 
 
کارگر در سینمای ایران، بی‌چهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود این‌که کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کم‌اعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپ‌های اسلامی‌ در دوره‌هایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دوره‌ها هم تکنوکرات‌های راستگرا بخش مهمی‌ از قدرت را به‌دست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان به‌دنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجسته‌ای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نه‌فقط مورد توجه نبوده‌اند، اصولا بی‌چهره‌اند. همین الان اگر بخواهید چهره‌های سینمایی برجسته در حوزه‌های مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونه‌هایی به ذهن‌تان می‌آید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی‌ شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمی‌آید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بوده‌اند و به همین دلیل برجسته نشده‌اند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است. 
 
کارگری که هست، کارگری که دیده می‌شود
فهرستی از فیلم‌هایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر‌ هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسب‌ها» بهمن قبادی، «آبادانی‌ها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند می‌گیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبه‌سوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار می‌پیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد»  و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیب‌بر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی،  «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنج‌ستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی‌ و... .

معادل‌سازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلم‌ها، کارگران موضوع فیلم شده‌اند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بی‌پولی‌شان به‌تصویر درآید. در بیشتر فیلم‌های سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفته‌اند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی می‌زنند که برای‌شان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلم‌های ایرانی، به‌خاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است.  البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر می‌گشود، سوژه‌های تازه و جذابی در زندگی همین قشر می‌دید. 

چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلم‌هایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکرده‌ایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاه‌های از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهره‌وری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدید‌نظر کند. 

مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سال‌های نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستان‌هایی از دل جامعه،سعی می‌کردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمی‌گشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلم‌هایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونه‌هایی از این دست فیلم‌هاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساخت‌شان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلم‌هایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود می‌کشانند، هم داستان‌هایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی می‌پردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بوده‌اند. این مسیر درسال‌های دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلم‌هایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند. 

منبع: جام‌جم آنلاین

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • سرگذشت فارسی‌زبانان آسیای میانه /نگاهی به کتاب «تاریخ تاجیکان ورارود»
  • مردم تخلفات مربوط به صیانت از زبان پارسی را گزارش بدهند
  • مردم تخلفات مربوط به صیانت از زبان پارسی را در خراسان رضوی گزارش دهند
  • شعر فارسی فلسطین به دست عرب زبانان نمی‌رسد
  • دستاوردسازی خیالی اسرائیل درباره رامین یکتاپرست ؛ کسی که یک فاحشه‌خانه را در آلمان اداره می‌کرد | یکتاپرست وابسته به سپاه بود؟
  • دستاوردسازی خیالی اسرائیل و رسانه‌هایش درباره رامین یکتاپرست
  • فراخوان سی‌ودومین جایزه جهانی کتاب سال منتشر شد
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • مرکز رصد فرهنگی کشور: ۶۵ درصد از مردم در خانه دیوان حافظ دارند
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه