پشت پرده تحرکات نظامی آمریکا در منطقه به روایت سردار جلالی/روایت مقام بلندپایه ارتش ایران از توان موشکی انصارالله
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۱۱۳۱۲
به گزارش خبرآنلاین به نقل از روابط عمومی ارتش، امیر سرتیپ کیومرث حیدری درباره حملات رژیم سعودی به مردم بیدفاع یمن و توان پهپادی انصارالله برای مقابله با این حملات گفت: انصارالله یمن متکی به اسلام و قرآن کریم است.
وی با تأکید بر اینکه انصارالله یمن توان موشکی و پهپادی بالایی دارد، ادامه داد: مردم یمن با توکل به خدا و تکیه بر نیروهای خلاق و جوان خود توانستند به خوبی سعودیها را زمینگیر کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در پایان خاطرنشان کرد: بر همه مسلمانان جهان واجب است که به مردم بیدفاع و مظلوم یمن کمک کنند.
انهدام پهپاد امریکایی، باعث عقب نشینی دشمن شد
ایلنا نیز گزارش کرده است؛ سردار غلامرضا جلالی رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور صبح امروز در همایش مدیران کل پدافند غیرعامل استانداران کشور که در سالن پیامبر اعظم (ص) وزارت کشور برگزار شد، با بیان اینکه در سال ۹۸ عرصه جدیدی از تهدیدات را تجربه میکنیم، بیان کرد: شاید بتوان گفت که بعد از دوران دفاع مقدس، هیچگاه کشور چنین شرایطی را تجربه نکرده است.
وی با بیان اینکه ما در پنج لایه با آمریکاییها درگیر هستیم، افزود: در لایه سیاسی آمریکاییها با خروج از برجام و نقش دادن به اروپاییها تلاش داشتند تا کشور را به گوشه رینگ بفرستند، اما با سیاستگذاری مدبرانه نظام و آغاز پلکانی کاهش تعهدات امروز دشمن است که دچار انفعال شده است.
جلالی با اشاره به اینکه در شرایط فعلی دشمن ناچار است که متمسک به ریسمان مذاکره شود، گفت: مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی اسم رمز فتنه است و برای کشور یک سم است.
وی با بیان اینکه در لایه نظامی هم آمریکایی اسیر ابتکار ایران شدهاند، بیان کرد: آنها تلاش داشتهاند با ایجاد هراس جنگ علیه ایران و برخی تحرکات نظامی در منطقه مثل اعزام ناوهای هواپیمابر کشور را وادار به مذاکره کند، اما اقدام غافلگیرانه ایران در انهدام یک پهپاد رادارگریز متجاوز آمریکایی در ارتفاع بسیار بالا آن هم با یک سلاح بومی و داخلی تمام معادلات را برهم زد و همین مساله سبب شد دشمن عقب نشینی کند.
رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور با یادآوری توقیف نفتکش حامل نفت ایران توسط انگلیس در تنگه جبلالطارق، به توقیف قانونی نفتکش خطاکار انگلیسی در تنگه هرمز از سوی ایران اشاره کرد و گفت: اقدام متقابل ایران که ناشی از اقتدار بود، پایانی بر امپراطوری انگلیس بر دریاها بود.
آمریکا و رژیم صهیونیستی را کلافه و سردرگم کردهایم
هم چنین ایسنا نوشت؛
سردار غلامعلی حیدری نیز طی سخنانی در همایش مدیران کل پدافند غیرعامل استانداران کشور با اشاره به اینکه دشمن در تلاش بود تا وضعیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور را تحتالشعاع سیاستهای مزورانه خود قرار دهد، اظهار کرد: با هدایتهای رهبری و بصیرت مردم و هوشیاری مسئولان و به فضل الهی تمامی سیاست و برنامههای دشمن به شکست انجامیده و امروز ایران اسلامی دست برتر را در سطح منطقه و جهان دارا است.
وی با تاکید بر اینکه توان بازدارندگی ایران اسلامی موجب تحیر و شگفتزدگی بسیاری از ناظران بینالمللی شده است، اظهار کرد: تدبیر و عقلانیت نظام و قدرت دفاعی بومی سبب شده است، تا امریکا و رژیم صهیونیستی دچار کلافگی و سردگمی شوند.
معاون بسیج و امور استانهای سازمان پدافند غیرعامل کشور با تاکید بر اینکه پدافند عامل و غیرعامل دو بال امنیت کشور هستند، افزود: مدیران کل پدافند غیرعامل در استانها باید تلاش کنند تا سیاستها و الزامات پدافند غیرعامل را به نحو احسن اجراییسازی کنند.
حیدری با بیان این که در قوانین و آییننامهها مسئولان و دستگاههای مختلف موظف به اجرای اصول و الزامات پدافند غیرعامل هستند، ادامه داد: امید داریم مدیران کل پدافند غیرعامل استانها بتوانند یک همافزایی و همگرایی بین مسئولان استان در راستای نهادینهسازی اصول و کلیات پدافند غیرعامل ایجاد کنند.
۲۷۲۱۵
کد خبر 1282700منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سپاه پاسداران نفتکش ایران و آمریکا باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال دونالد ترامپ ایالات متحده آمریکا نفتکش ایران و آمریکا بازیگران سینما و تلویزیون ایران نقل و انتقالات لیگ برتر استان لرستان خلیج فارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۱۱۳۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک روایت از جهادگران در عملیات بیتالمقدس
اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهایمان را که بیش از یکصد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر میشدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.
به گزارش ایسنا، بهرهگیری از انگیزههای دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامهریزیشده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقهای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیتالمقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران ۸ سال جنگ تحمیلی متمایز میکنند و باعث میشود که نبرد بیتالمقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب شود.
روایت حسین دولتی
حسین دولتی از رزمندگان و اعضای جهاد سازندگی استان سمنان در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب خاطرات خود «جنگ، منهای اسلحه» به بیان اقدامات جهادی خود و دیگر جهادگران در هموارسازی جادههای منطقه عملیاتی بیتالمقدس پرداخته است:
اواسط اردیبهشت ۱۳۶۱ برای عملیات آزادسازی خرمشهر به منطقه برگشتیم. اغلب نیروهایمان را که بیش از صد نفر بودند، برای عملیات بردیم. از رقابیه تا جایی که باید مستقر میشدیم، ۱۵۰ کیلومتر فاصله بود.
در مسیر، وقتی از اهواز عبور کردیم، هیچکس جز رزمندگان در شهر نبودند. شهر کاملاً تخلیه شده بود. آنقدر شهر خلوت بود که با تریلی از هر خیابانی که میخواستیم رد میشدیم. توپخانه دشمن هم مرتب اهواز را میزد.
محل استقرار ما در جاده اهواز به خرمشهر، در پانزده کیلومتری اهواز و نزدیک ایستگاه قطار بود.
مرحله اول عملیات شروع شد. در مقر، جلسهای خصوصی با فرماندهانمان، ابوالفضل حسن بیگی و مسئولان ستاد گرفتیم. آنجا به ما گفتند که باید چه کاری انجام بدهیم.
سمت چپ ما رودخانه کارون بود. زمینهای کشاورزی زیادی به چشم میخورد؛ ولی چند سالی میشد که کسی در روستا نبود تا کشاورزی کند. از وسط زمینهای کشاورزی گذشتیم تا به نخلستانها رسیدیم.
از ما خواستند یکراه فرعی از وسط نخلستانها به سمت دارخوین بزنیم. میخواستند از این راه، دشمن را در سمت غرب کارون غافلگیر کنند.
از همان روز کار را شروع کردیم. باید طوری کار میکردیم که کسی متوجه نشود. مسیری نبود که ما آن را ادامه بدهیم. تقریباً بیراهه بود و باید خودمان جاده میساختیم. شش نفر بودیم. یک گریدر راه را صاف میکرد و میرفت.
با کامیونهای لیلاند و تریلی با تانکر بیست هزار لیتری، نفت سیاه میپاشیدیم. من تریلی داشتم. مسیری که باید آماده میکردیم، حدود سی کیلومتر بود.
روزی سه چهار بار نفت سیاه را از شرکت نفت بار میزدم و روی جاده میپاشیدم. سمت راست ما خط مقدم بود و در فاصله پانصد متری، نیهای بلندی دیده میشد. ما اینطرف نیزار بودیم و دشمن آنطرف. بین ما هم آبی بود که از کارون میرفت.
با ماشین از پشت نیها میرفتم؛ ولی چون ارتفاع ماشین زیاد بود، دیده میشد. رزمندههایی که آنجا بودند، اعتراض میکردند و میگفتند: اینجا نیا! به هوای تو ما رو هم می زنن ولی ما باید جاده را احداث میکردیم.
به فرمانده گفتم رزمندههایی که در مسیر مستقر هستند، اعتراض میکنند که ماشین شما باعث میشود سنگرهای ما زیر آتش دشمن برود. فرمانده گفت: شب برو تا توی دید دشمن نباشی و رزمندهها هم ناراضی نباشن. بعدازآن، فقط شب برای نفت پاشی میرفتم؛ ولی شب هم مشکلات زیادی داشتم. مسیر را نمیدیدم و گاهی گلههای گراز از جلوی ما رد میشدند.
آن شب تا اذان صبح در خط بودم. مرحله دوم عملیات بود. نزدیک اذان به مقر برگشتم. تیربارهای دشمن یکسره کار میکرد و تمام بیابان روشنشده بود.
نماز خواندم و در کانتینر خوابیدم. ساعت هشت صبح، یکی مرا صدا کرد و گفت: حاجی، بلند شین که عراق رفت. با تعجب پرسیدم: عراق کجا رفت؟! گفت: عقبنشینی کردن.
باورمان نمیشد. گفتم: من دو ساعت قبل، از منطقه اومدم. یکسره عراق داشت میکوبید. چطور الان ول کرد و رفت؟! بنده خدا قسم میخورد که باور کنید دشمن فرار کرده و آنطرف هیچکس نیست.
بازهم باور نکردم. بلند شدم تا خودم ببینم. سوار تویوتا شدم و تا جایی که جاده را بریده بودند تا آب رهاشده به کارون برگردد، رفتم. دیدم تعداد زیادی از رزمندهها آنجا ایستادهاند. جمعیت را که دیدم، باورم شد عراق منطقه را تخلیه کرده است. آنها برای اینکه محاصره نشوند تا مرز عقبنشینی کرده بودند.
نزدیک صد متر از جاده را آب برده بود. رزمندهها ایستاده بودند و نمیدانستند چطور از آب رد شوند. ابوالفضل حسن بیگی گفت: برو لودر رو بیاور. چند لودر و بلدوزر برای شب عملیات در خط استتار کرده بودیم. رفتم تریلی را برداشتم و یک بلدوزر و یک لودر را بار زدم.
راه باز شده بود. اول پیادهها از جاده رفتند و بعد آمبولانسها و بعد هم ماشینهای سبک ولی به من اجازه ندادند بروم. گفتند منتظر بمون تا جاده سفت بشه. تریلی را پارک کردم و پیاده شدم. کمی جلوتر رفتم. داخل آب، گونی چیده بودند و رزمندهها از روی گونی میپریدند. اطرافش پر از مین بود. میآمدند روی خط آهن و از روی آن عبور میکردند.
از خط آهن رد شدم و به نیزارها رسیدم. در همین حال بودم که گفتند: جلوتر نیا! اومدی وسط میدان مین! گفتم: از روی خط آهن اومدم. گفتند: این تله س.از همون جاهایی که پاگذاشتی و اومدی، برگرد. تعدادی از رزمندگان مشغول خنثی کردن مین بودند.
تا ساعت سه بعدازظهر آنجا بودم و سپس از جاده اهواز خرمشهر به سمت مرز رفتم. عراقیها کل مسیر را با بلدوزر شخم زده بودند. همهجا پر از چاله بود و این موضوع، سرعت پیشروی ایرانیها را کند میکرد.
جلو رفتم تا به پادگان حمیدیه رسیدم. شب آنجا ماندم. صبح مسیر را ادامه دادم تا به قرارگاه امام رضا (ع) در هشتاد کیلومتری جاده اهواز خرمشهر رسیدم. آنجا ایستگاه راهآهن بود که حسینیه نام داشت. این ایستگاه زمانی فعال بود که عراقیها از بصره به آنجا میآمدند یا از ایران میخواستند به عراق بروند. جاده اهواز به بصره ارتفاع زیادی داشت. عراق این جاده را بهعنوان سنگر در اختیار گرفته بود.
در مرحله سوم عملیات، در قرارگاه امام رضا (ع) مستقر شدیم تا جاده اهواز به بصره را بازسازی کنیم. برای عملیاتهای بعدی و پشتیبانی نیروها که در آن منطقه مستقر بودند و عملیات میکردند، نیاز به این جاده بود. جاده سه متر عرض داشت و خیلی خراب بود. باید بهطور اساسی آن را بازسازی میکردیم.
شب و روز کارم جادهسازی و نفت پاشی بود. عراقیها هرچه در مسیر بود، از تیر برق و ریل و تخته را جمع کرده و برای خودشان سنگر درست کرده بودند. هر ماشین که رد میشد، کلی گردوخاک راه میافتاد. من هم مدام در مسیرهای پرتردد نفت میپاشیدم تا گردوخاک کمتر شود.
شب مرحله سوم عملیات بیتالمقدس، در شلمچه مشغول نفت پاشی بودم. ساعت دوازده یا یک نصفهشب بود که از خط برگشتم. به من گفتند: حاجآقا حسن بیگی گفته توی رقابیه جلسه داریم. باید بیای.
با چند تا از بچهها راه افتادیم. به پادگان حمیدیه رسیدیم. شب آنجا خوابیدیم و صبح حرکت کردیم. در راه، از دامادمان، علیاصغر کلامی صحبت میکردند که چهارتا بچه دارد و دو تا از آنها دوقلوی چندروزه هستن. شک کردم. همه ناراحت بودند. پرسیدم: اتفاقی براش افتاده؟ گفتند: شهید شده.
علیاصغر بهعنوان راننده بلدوزر در رقابیه مستقر بود. گفتند: سوار ماشین بوده که توی رود کرخه افتاده و آب اون رو با خودش برده. نگران خواهرم بودم که چطور این خبر را به او بدهم.
به همانجایی رفتیم که علیاصغر در آب افتاده بود. باید پیدایش میکردم. سوار قایق شدیم و رفتیم. سمت پایین رودخانه، پشت یک درخت گیرکرده بود. به شکم روی آب افتاده بود. او را برگرداندم. خودش بود.
سریع از داخل ماشین پتو آوردیم و او را داخل پتو گذاشتیم و به عقب منتقل کردیم. به بستگانم در سرخه زنگ زدم و خبر دادم که علیاصغر شهید شده و پیکرش را فردا ظهر میآورم.
شادی آزادی خرمشهر و غم فراق یاران
خرمشهر آزادشده بود و همه خوشحال بودند. من هم خوشحال بودم ولی وقتی چشمم به پیکر علیاصغر میافتاد، غم و اندوه وجودم را فرامیگرفت. به خواهرم فکر میکردم و چهار فرزندی که باید بدون پدر، بزرگ میکرد.
بعد از مراسم هفتم شهید، میخواستم دوباره به جبهه برگردم. همسرم مخالفتی نکرد. اگر صبر و همراهیاش نبود، نمیتوانستم راهی جبهه شوم.
وقت رفتن گریه کرد و گفت: من بعد از شما چی کار کنم؟ گفتم: مرگ و زندگی دست خداس و ما هم باید راضی به رضای خدا باشیم. شما هم راضی باش تا اجرت ضایع نشه. همسرم پیش پدر و مادرم بود و آنها هوایش را داشتند تا بتوانند با خاطرجمع به جبهه بروم.
منبع:
اصغر زاده چوبدار، محمد، جنگ منهای اسلحه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۷، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۰، ۱۳۲، ۱۳۳
انتهای پیام