کدام مدافع حرم روزنامه کیهان میخواند و نحلیلهای سعدالله زارعی را دنبال میکرد؟
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۳۰۰۳۵
خبرگزاری میزان- محمودرضا یادداشتها و تحلیلهای حسین شریعتمداری و سعدالله زارعی و چند نفر دیگر را دنبال میکرد. به من هم توصیه میکرد مطالب این چند را بخوانم. تاریخ انتشار: 00:01 - 03 مرداد 1398 - کد خبر: ۵۳۵۷۴۴
گروه سیاسی خبرگزاری میزان؛ شهید مدافع حرم «محمودرضا بیضایی» در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۶۰ در تبریز متولد شد و در روز ۲۹ دی سال ۱۳۹۲ در منطقه قاسمیه سوریه در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) توسط تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خبرگزاری میزان بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «تو شهید نمیشوی» توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت نوزدهم
روزنامهخوان بود و کیهان را هر روز میخواند. تبریز هم که میآمد اگر از خانه بیرون میرفت با روزنامه برمیگشت. در تهران هر روز یک کیهان عربی و انگلیسی هم میگرفت و به مهمانانی که داشتند میداد تا بخوانند. با کیهان مانوس بود.
سال ۸۵ یا ۸۶ بود که به من گفت مدتی است به جلسات هفتگی در منزل حاج حسین شریعتمداری میرود از من هم دعوت کرد که با او به این جلسات بروم. من آن روزها در تهران درگیر درس و امتحان جامع دکتری بودم و بهانه وقت آوردم. محمودرضا به حاج حسین شریعتمداری علاقه پیدا کرده بود. یادم هست که سادگی اتاقی که جلسات در آن تشکیل میشد، کتابخانه ایشان، وسعت مطالعه و زبان تند و تیر شریعتمداری، توجهاش را جلب کرده بود. از این زبان تند و تیز شریعتمداری هم تعبیر خاصی میکرد. محمودرضا یادداشتها و تحلیلهای حسین شریعتمداری و سعدالله زارعی و چند نفر دیگر را دنبال میکرد. به من هم توصیه میکرد مطالب این چند را بخوانم.
به پایگاه جهاننیوز علاقه داشت و تحلیلهایش را تعقیب میکرد گاهی پیامک میداد که مطلب خاصی را توی این پایگاه بخوانم اطلاعات سیاسیاش به روز بود. این طور هم نبود که فقط برای خودش بخواند؛ درباره خبر یا تحلیلی که میخواند، با دیگران هم حرف میزد. یکی از همسنگرهایش میگفت: «وقتی محمودرضا از مسائل سیاسی حرف میزد، من حرفهایش را به خاطر میسپردم و همان شب در پایگاه محل، برای بچهها بازگو میکردم.»
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: تو شهید نمی شوی حسین شریعتمداری کیهان شهید مدافع حرم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۳۰۰۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای طعم شیرین آخرین دعای کمیل شهید زین الدین
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.
به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز، بعد از ظهر پنج شنبه بود سر و کله ی آقا مهدی پیدا شد. پایگاه ما در نوار مرزی سردشت بود و مهدی آمد تا از نزدیک، پیشرفت کارها و مسائل مربوط به شناسایی را بررسی کند.
بعد از جلسه، وقت نماز شد. آن شب خود مهدی اذان گفت و نماز جماعت را اقامه کردیم.
بعد از نماز، دعای کمیل داشتیم. هر یک از بچه ها قسمتی از دعا را می خواندند؛ از جمله آقا مهدی؛ اما حال و هوای او با بقیه فرق می کرد.
مهدی با سوز عجیبی دعا می خواند. تمام کسانی که آن شب در جلسه بودند، طعم شیرین آن دعای کمیل را از یاد نخواهند برد. مهدی دعا را در شرایطی خواند که ما زیر پای دشمن قرار داشتیم و از همه طرف مورد تهدید بودیم.
او به حدی گریه کرد که از خود بی خود شده بود. قسمتی از دعا را هم جواد دل آذر خواند.
این دو نفر چنان شوری به پا کرده بودند که همه ضجه می زدند. دعا که تمام شد، مهدی از سنگر بیرون آمد، نگاهی به آسمان انداخت و زیر لب چیزهایی زمزمه کرد. دو روز بعد خبر شهادتش آمد.
برگرفته از کتاب «برف تا برف» مجموعه خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین الدین
راوی: عبدالرزاق شیخ زین الدین پدر شهید