"دحوالارض" چه روزی است؟
تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۶۵۵۶۵
یک کارشناس علوم قرآنی گفت: دحو الارض» مصادف با ۲۵ ذی القعده است روز که خداوند به کره زمین حیات بخشید به همین سبب اعمال خاصی برای این روز در نظر گرفته شده تا مومنان شکر گزار خداوند باشند. ناطقان: علی اکبر اسکندری کارشناس علوم قرآنی با اشاره به معنی دحوالارض گفت: دحو الارض به معنی بسط و گسترش زمین است، در این روز پیدایش زمین از زیر خانه کعبه آغاز میشود، به عبارت دیگر زمانی تمام سطح زمین را آب فراگرفته بود، خشکی ها از زیر آب بیرون آمدند و روز به روز گسترش یافتند تا به وضعیت فعلی در آمدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی به مهمترین رویداد نیمه دوم ذی القعده یعنی «دحوالارض» اشاره و افزود: بعد از ولادت امام رضا (ع) مهمترین رویداد ماه ذی القعده دحوالارض است، اعمال ویژه ای برای ۲۵ ذی القعده مطرح شده است و این روز و اعمال آن از جایگاه خاصی برخوردار هستند. این روز علاوه بر دعا نماز مستحبی را هم دارد. در برخی روایات نیز بر ولادت حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسی (ع) و حتی ظهور حضرت قائم (عج) در این ماه تاکید کرده اند، در برخی دیگر از روایات آمده قوم بنی اسرائیل برای بخشش گناه خود ۴۰ روز دعا کردند و در روز چهلم که مصادف با «دحو الارض» بود خداوند گناهان این قوم را بخشید و این اتفاق با واسطه حضور حضرت موسی (ع) در کنار دعا کنندگان بود.
این کارشناس دینی با اشاره به اعمال مستحب دحو الارض اظهار کرد: در این روز نماز مستحبی نیز وارد شده است، در کتب آمده دو رکعت نماز در وقت چاشت بوده، در این نماز در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس خوانده میشود و بعد سلام نماز گفته میشود.
اسکندری خاطر نشان کرد: دحو الارض مصادف با ۲۵ ذی القعده روزی که خداوند به کره زمین حیات بخشید. به همین سبب اعمال خاصی برای این روز در نظر گرفته شده تا مومنان شکر گزار خداوند باشند. در روز دحو الارض ادعیه فراوانی وارد شده است، از جمله یکی از دعاها که در آن گفته میشود: ای خدایی که زمین را از زیر کعبه گسترانیدی و دانه را در جوف زمین شکافتی و سختیها را از بندگان برطرف ساختی و هر غم و اندوه را از دلها زایل نمودی، در اینجا دعا به عظمت و رحمت خداوند اشاره دارد و شکر پروردگار به خاطر رحمتش به خاطر این روز با عظمت را یاد آور میشود.
دعای روز دحوالارض بدین شرح است
اَللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ
ای خدا ای که زمین کعبه را بگسترانیدی و دانه را در جوف زمین شکافتی و سختیها را از بندگان برطرف ساختی و هر غم و اندوه را از دلها زایل نمودی
أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا
از تو درخواست می کنم در این روز از ایام تو که حق آن را بزرگ شمردی و بر سایر ایام از جهت شرف مقدم داشتی
وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ
و این روز را نزد اهل ایمان به ودیعت گذاشتی و آن را وسیله خود قرار دادی قسم به این روز و به رحمت وسیع بی نهایتت
أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاَقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍ
که بر محمد (ص) بنده صالح خود که تو در عهد و پیمان که به روز ملاقات نزدیک است او را برگزیدی تا بسته را او به روی خلق گشود و عالمی را بسوی حق دعوت فرمود رحمتت بر او
وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاَةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ
و بر آل اطهارش باد که آنان هادیان و چراغ علم و معرفت و ارکان هدایت بسوی خدای بزرگوارند و حاکم بر بهشت و بر دوزخند
وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لاَ مَمْنُوعٍ (مَمْنُونٍ)
و ای خدا هم در این روز از گنج عطای پر بهای خود که مستور و نامقطوع و بی منت است به ما عطا فرما
تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ
و بر آن عطا اضافه فرما توفیق توبه و حسن بازگشت به درگاهت ای بهتر از هر کس که از او حاجت خواهند و باکرمتر کسی که به او روی آرند
یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ
ای کفایت کننده امور خلق ای وفادار ای که لطفش پنهان است به حق لطف و کرمت که با من لطف و محبت کن و از من درگذر و به عفو و بخششت مرا سعادتمند ساز
وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لاَ تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاَةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ
و به یاری و نصرتت مؤید فرما و از یاد با شرف و کرامتت بوسیله امیران و نگهبانان خود (انبیاء) محرومم مگردان
وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ
و از آلایش روزگار و مکر و شوائب دهر تا روز محشر و هنگام رستاخیز محفوظ دار
وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی
و دوستان و اولیاء خود را روز خروج روح و هنگام مرگ و وقت اجل و انقطاع عمل به بالینم حاضر ساز تا با مشاهده آنان از جهان بروم
اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی
ای خدا و مرا زمان طولانی درد و ابتلایم میان طبقات خاک
وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ
که همه خلایق مرا فراموش کرده اند تو مرا یاد کن و به دار اقامت وارد فرما به آن منزل با کرامت و عزت جای ده
وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ
و مرا با اولیاء خود و خاصان و برگزیدگانت رفیق گردان
وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئاً مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ
و در آن روز لقاء خود را بر من مبارک ساز و توفیق حسن عملی پاک و منزه از خطا و خلل پیش از ورود اجل عطا فرما
اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
ای خداو بر حوض پیغمبرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وارد گردان
وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَباً رَوِیّاً سَائِغاً هَنِیئاً لاَ أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لاَ أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لاَ عَنْهُ أُذَادُ
و از آن به شربتی گوارا و خوش چنانم سیراب کن که دیگر هرگز نه تشنه شوم و نه دیگر از ورود بر آن حوض مردود و رانده شوم
وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ
و آنجا را بهترین زاد و کاملترین منزلگاهم قرار ده در روزی که شاهدان قیام کنند
اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ (لِحُقُوقِ) أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ
ای خدا و لعنت فرست بر جباران و ستمگران اولین و آخرین و آنان که حقوق و مقام اولیاء تو را (به غصب و تعدی) بخود اختصاص دادند
اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ
ای خدا و بنیان ظلم و بیدادشان را در هم بشکن و پیروان و عامل و مدد کارانشان را هلاک ساز و در هلاکتشان تسریع فرما و کشورهای آنان را از آنها بگیر و راهها را بر آنان تنگ ساز
وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ
و شریک در منفعت آنها را هم لعنت کن
اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ
ای خدا و به دوستان و اولیاء خود بزودی فرج و آسایش عطا فرما و حقوق آنان را بدیشان بازگردان و امام قائم آنها را به حق ظاهر گردان
وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِراً وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِراً
و بر اقامه دینت به او نصرت بخش و به حکم و فرمان بر دشمنانت اقتدار بخش
اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلاَئِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِماً لَکَ حَتَّی تَرْضَی
ای خدا و به سپاه ملایک او را یاری کن و به آن فرمانی که در شب قدر بر حکومتش تقدیر فرمودی او را به انتقام از دشمنان برانگیز تا خشنود گردی
وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیداً غَضّاً وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضاً وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضاً
و دین و شرع تو که ضعیف شده از نو به دست او باز گردد و کاملا حق را پاک و خالص (از تصرف باطل) کند و باطل را به کلی محو و نابود گرداند
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ
خدایا بر او و بر آباء طاهرینش درود فرست و ما را از اصحاب و سپاهیانش قرار ده
وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ
و ما را در رجعتش برانگیز تا آنکه در زمان دولتش ما از یاوران او باشیم
اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ (عَلَی مُحَمَّدٍ) وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلاَمَهُ
ای خدا ما را به درک حضورش هنگام قیام موفق دار که دوران سلطنتش را مشاهده کنیم و درود بر او و سلام او را به ما باز رسان
وَ السَّلاَمُ عَلَیْهِ (عَلَیْهِمْ) وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
و سلام و تحیت و رحمت و برکت بر او و بر آباء طاهرینش باد. منبع: تسنیم برچسب ها: دحو الارض ، کره زمین ، حیات
منبع: ناطقان
کلیدواژه: دحو الارض کره زمین حیات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت nateghan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ناطقان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۶۵۵۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی/ ۲۰ بار مچ شوهرم را با زنهای غریبه گرفتم
به گزارش خبرآنلاین، زن ۳۲ سالهای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعبالعلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت میکرد و ما مشکل مالی نداشتیم.
همشهری در خبری نوشت:مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن میگفت و با حسرت از گذشتهاش یاد میکرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچگاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خالهام ارتباط بسیار صمیمانهای داشتم تا اینکه عاشق پسرخالهام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان میداد و رابطهاش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار میکرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.
هنوز آخرین سال دبیرستان را میگذراندم که روزی مادر و خالهام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری میکردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشهگیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفتهای مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.
هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. اینگونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار میرفتم و به بخت سیاه خودم میگریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمیرفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحتهای اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.
در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبهای ارتباط دارد و به من خیانت میکند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمیکند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.
با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار میدانستم به گونهای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی میکرد. من هم اهمیتی نمیدادم و دیگر برایم رفتارهایش بیمعنی بود.
روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخالهام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام میدادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.
با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمیخواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانتهای همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت میکردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقهای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخالهام میدانستم.
حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمدهام.
با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسیهای قانونی و مشاورهای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
۲۳۳۲۱۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903119