روایتی جدید از خیانت فرماندهان در دوران جنگ، نفوذ منافقین در ارتش و سپاه و تشکیل دادگاه تخلفات نظامی
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۵۹۸۱۵۲
ساعت 24-دادستان مناطق جنگی جنوب می گوید: وقتی که برای وضعیت جبهه ها در سال ۶۶ مشکلاتی به وجود آمد و احساس می شد خیانت شده و مشکلاتی برای بعضی از فرماندهان و یا سربازان پیش آمده بود، بنا شد که هیأت هایی از طرف سازمان قضایی به جبهه ها اعزام شوند
در پایان دوران دفاع مقدس، امام راحل طی حکمی به حجت الاسلام و المسلمین علی رازینی دستور تشکیل «دادگاه ویژه تخلفات جنگ» را صادر کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای علی رازینی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح
جنابعالی موظف میباشید:
۱- دادگاه ویژه تخلفات جنگ را در کلیه مناطق جنگی تشکیل و طبق موازین شرع بدون رعایت هیچ یک از مقررات دست و پاگیر به جرایم متخلفان رسیدگی نمایید.
۲- هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. و السلام.
۶۷/۵/۲ روح الله الموسوی الخمینی» (صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۱۰۲)
در راستای حکم امام، احکامی نیز برای حجج اسلام صالحی منش و پورمحمدی به عنوان دادستان مناطق جنگی غرب و جنوب صادر شد تا به تخلفات احتمالی نیروهای مستقر در این مناطق جنگی رسیدگی و با متخلفین و مجرمین برخورد کنند. حجت الاسلام و المسلمین محمد صادق صالحی در گفتگویی تفصیلی به نکاتی پیرامون این حکم اشاره کرده است. این گفتگو را در ادامه بخوانید.
این احکام به چه منظوری برای شما صادر شده بود؟
وقتی که برای وضعیت جبهه ها در سال ۶۶ مشکلاتی به وجود آمد و احساس می شد خیانت شده و مشکلاتی برای بعضی از فرماندهان و یا سربازان پیش آمده بود، بنا شد که هیأت هایی از طرف سازمان قضایی به جبهه ها اعزام شوند. جناب آقای رازینی به عنوان رئیس سازمان قضایی آن موقع دو حکم صادر کردند؛ یکی برای من به عنوان دادستان مناطق جنگی جنوب و یکی هم برای آقای مصطفی پورمحمدی برای مناطق جنگی غرب. قاضی ما هم آن موقع آقای علیرضا صدر حسینی بودند؛ که الآن عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و یکی از بزرگان حوزه علمیه قم هستند.بنا شد که ما هم وضعیت جبهه ها را از نزدیک بررسی کنیم و هم اگر احساس کردیم افرادی دارند خیانت و توطئه می کنند و یا مسائل غیر مترقبه ای پیش آمد که ممکن است به سپاه، بسیج و اصل دستگاه نظامی کشور ضربه بخورد، همان جا سریعا با این مسائل برخورد شود.
در حدود یک سالی که ما در این مناطق جنگی بودیم با مسائل زیادی روبرو شدیم. یک مقدار احساس کردیم که خیانت هایی دارد شکل می گیرد و مشکلاتی بود که مجبور شدیم با اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هماهنگ باشیم و مدیرکل وقت اطلاعات خوزستان مرتبا اطلاعات خیانت های افراد در مناطق جنگی را به ما گزارش می کردند و اگر برای ما محرز می شد که افراد باید دستگیر شوند، دستگیر می شدند. شاید از لحظه ای که گزارش به ما می رسید تا لحظه ای که پرونده تکمیل می شد و به دادگاه می رفت بیش از یک ماه طول نمی کشید.
در منطقه جنوب دادگاه ها دادگاه های صحرایی نبود که به محض اینکه کسی تخلفی کرده باشد و یا مشکلی ایجاد شده باشد افراد را سریع اعدام کنیم؛ بلکه دادگاه نظامی با حذف مقررات دست و پا گیر اداری بود. بدین معنا که روند بازجویی، صدور کیفرخواست و حکم دادگاه در دو روز تکمیل و اجرایی می شد. بدین معنا که صبح حکم بازداشت صادر می شد به محض آمدن متهم بازجویی شروع و تا شب منتهی به صدور کیفرخواست می شد و روز بعد تشکیل دادگاه و صدور حکم اتفاق می افتاد. این مساله در خصوص زمان جنگ و عملیات بود و چنین وضعیتی دو ماه طول کشید و بعد از آن عملیات هایی که ما حضور داشتیم، روند رسیدگی به تخلفات جنگ به حالت عادی برگشت.
مثلا یک عده بسیجی بودند و یا سرباز بودند و به هر دلیلی فرار کرده بودند و یا اینکه فرماندهی دستور عقب نشینی داده بود. ما باید همه اینها را بررسی می کردیم. ممکن بود فرماندهی عمدا و بدون اینکه دلیلی برای عقب نشینی داشته باشد دستور عقب نشینی داده باشد. طبیعی بود که ما با او برخورد کنیم؛ او را در زندان نگه داریم و بعدا برای او حکم صادر می شد. ولی در بخش جنوب که ما بودیم، انصافا به جز چند مورد که مثلا انفجار در راه آهن دزفول اتفاق افتاد و تخریب بعضی از انبارهای مهمات در اهواز، شوش و اندیمشک و امثال اینها... مورد خاصی نبود. در واقع از سال ۶۶ که در جنوب مستقر بودیم، طی ۵ ماه حدود ۳۰۰ پرونده تشکیل دادیم و همه آنها منجر به صدور حکم شد و دست آخر تحویل آقای نیازی دادیم.
آیا حکم اعدام هم صادر کردید؟
حکم های ما عمدتا حبس یا انفصال از خدمت نسبت به کادر و در بعضی جاها که اتلاف اموال بیت المال رخ داده بود، ردّ مال بود.
آن انفجار توسط چه کسی رخ داد؟
توسط عوامل منافقین بود که در ارتش و سپاه نفوذ کرده بودند. منافقین خط دهی می کردند که آنها انبارها و سوله های مهمات را منفجر کنند. یک بار هم قطاری که داشت می آمد را منفجر کردند. آن موقع طبیعی بود که منافقین خیلی فعال شده بودند. از طریق شنودهای تلفنی که از ما داشتند و یا از طریق تماس هایی که با سربازان، افسران و پاسداران داشتند هم اطلاعات می گرفتند و هم بعضی وقت ها خط دهی اشتباه به اینها می دادند. بعد می فهمیدیم که اینها مقصر نیستند. حتی کسی که به آن مجاهد خلق اطلاعات داده بود فکر می کرده که یک فرمانده دارد به او زنگ می زند و یا فکر می کرده که مثلا از دفتر امام و یا امام جمعه دارد تماس می گیرد و این حرف ها را می زند.
به جز قضیه چند انفجار که توسط افرادی نفوذی در میان نظامیان رخ داده بود و در نهایت به دو سه مورد حکم اعدام رسید، بقیه پرونده ها مواردی از قبیل دستور عقب نشینی فرمانده، یا سربازی بود که از جبهه فرار نکرده بود، بلکه از جبهه به دزفول و یا اندیمشک عقب نشینی کرده بود. ما معمولا اینها را گوشمالی می دادیم و بعد سر جای خودشان در جبهه ها بر می گرداندیم. ولی حضور تیم قضایی در جبهه آن قدر تأثیر داشت که تخلفات به شدت افول پیدا کرد.
یعنی همین حضور ما در آنجا طوری اثر کرد که حضرت آیت الله خامنه ای سه ماه بعد از اینکه ما در منطقه مستقر شدیم من را خواستند و مقداری از من سؤال کردند که شما چند وقت است به آنجا رفته اید و چه کار می کنید؟ ایشان از ما خواستند طوری تند برخورد نکنیم که فرماندهان ما بِبُرند. گفتند که شنیده ام شما آنجا رفته اید و زندان می کنید و می خواهید اعدام کنید؛ همه ترسیده اند و وحشت کرده اند. گفتم اگر نترسند وضع جبهه ها به هم می ریزد. ایشان فرمودند اگر این جوری هم بترسند تضعیف قوا می شود و باز همه چیز ما بر هم می ریزد.
آنقدر وجود همین دو تیمی که به غرب و جنوب رفت تأثیر داشت که فرماندهان جنگ خدمت مقام معظم رهبری رفته بودند. آن موقع ایشان رئیس جمهور و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند. از ما توضیح خواستند و بعد هم نصیحت کردند و به ما فرمودند که به هر حال کار جبهه سخت است و مشکلات نظامی ما امروز خیلی پیچیده است. پشتیبانی جنگ ما با مشکلات روبرو شده که افراد توان ماندن در آن زندگی سخت را ندارند. لذا شما باید با دیدن جمیع جهات مسأله را ببینید و برخورد کنید.
ما حدود یک سال آنجا بودیم و الحمدلله اوضاع خیلی بهتر شد و بعدا همه پرونده ها را تحویل آقای کامکار دادیم و برگشتیم. حضور من در آنجا یک سال کامل شد.
تا آخر جنگ؟
تا اواخر جنگ بودیم. تا قبل از مرصاد بودیم. در جنوب ما مشکل نداشتیم و کار ما تمام شد. ولی به خاطر مشکلات مرصاد ظاهرا مأموریت آقای پورمحمدی ادامه پیدا کرد.
از نظر شما مهمترین ویژگی آن دادگاه ها چه بود؟
مهمترین نکته ای که من می خواهم بگویم این است که «دادگاه های تخلفات جنگ» که در مناطق جنگی مستقر شدیم مثل دادگاه های صحرایی بقیه کشورها نبود که به محض اینکه کسی فرار کرد او را اعدام کنند و یا به محض اینکه اطلاعاتی آمد با او برخورد و زندان و اعدام کنند. البته رعب و وحشتی در نظامیان ایجاد شد که گروه هایی آمده اند و دارند می گیرند و زندان می کنند. ولی ما طبق موازین عمل می کردیم. قاضی هم که آقای صدر بود. ایشان یکی از قضات خوب کشور بود و تصمیمات عاقلانه و با حساب و کتاب می گرفت. بحمدالله ما بیشتر باعث تقویت جبهه ها شدیم؛ تا اینکه بخواهیم باعث رعب و وحشت شویم.
در اواخر جنگ مشکل خاصی نبود؟
مشکلات خیلی زیاد بود. ولی بخشی از آنها عمدی بود که متخلفین را می گرفتیم و برخورد و زندان می کردیم و بخشی از آنها سهوی بود. به هر حال این مسائل پیش می آمد و نفوذ منافقین هم آن موقع خیلی بالا گرفته بود.
قاطعیتی که آقای رازینی و آقای منتظری(دادستان فعلی کل کشور) به عنوان رئیس دادگاه های نظامی و انتظامی داشتند هم در جمع و جور کردن قضایا خیلی تأثیر داشت و توانست خیلی زود مسائل را در جبهه ها حل کند.
منبع: ساعت24
کلیدواژه: احمدی نژاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۹۸۱۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کار بزرگ شهید شفیع زاده در توپخانه سپاه
با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپارهانداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره میشد به جبهههای جنوب شتافت. حسن به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندین روزه از طریق ماهشهر و به وسیله لنج از راه خورموسی خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر شد. بعدها با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، نقش تاریخی خود را در شکستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا کرد.
به گزارش ایسنا، توپخانه سپاه در سال دوم جنگ به دنبال پیروزیهای درخشان در عملیاتهای «فتحالمبین» و «الی بیتالمقدس» و به دستآمدن حدود ۲۰۰ قبضه توپ غنیمتی از دشمن بعثی، با تلاش افراد خلاق و دوراندیشی چون شهید «حسن تهرانیمقدم» و شهید «حسن شفیعزاده» بنیانگذاری شد. این یگان مراحل رشد و شکلگیری خود را در کنار توپخانۀ ارتش در عملیاتهای مشترک ارتش و سپاه، ازجمله رمضان، مسلمبنعقیل، محرم، والفجرهای مقدماتی، ۱، ۲، ۳ و ۴ طی و از عملیات خیبر تشکیل مرکز تطبیق آتش و هدایت آتش توپخانه را بهطورمستقل تجربه کرد.
نقش ارتش در آموزش پاسداران سپاهی واحد توپخانه
تأسیس مرکز آموزش توپخانه در اصفهان و بهرهگیری از برادران پاسداری که دورۀ عالی توپخانه را در دانشکدۀ توپخانه ارتش گذرانده بودند، سبب شد که در فاصلۀ حدود دو سالهی بین عملیات خیبر تا والفجر۸، کادرهای توپخانۀ سپاه در گروههای توپخانه و توپخانههای لشکری درحال تشکیل، آموزشهای لازم را ببینند.
اینک به مناسبت سالروز شهادت شهید «حسن شفیعزاده» بخشهایی از زندگی نامه، ابتکارات و ویژگیهای اخلاقی این فرمانده شهید را مرور میکنیم.
تولد و کودکی
حسن مرداد سال ۱۳۳۶ در شهرستان تبریز متولد شد. پدر مادر او از مقلدان امام (ره) بودند به همین واسطه حسن نیز با ایشان آشنا شد. سادگی، بیآلایشی و گذشت او در سنین کودکی زبانزد همه بود. در سن ۱۲ سالگی از نعمت پدر محروم شد. چون فرزند ارشد خانواده بود با آن روحیات و مردانگیاش عملاً غمخوار مادر فداکار و دلسوز خود شد. با جدیت تمام و احساس مسئولیت، بیشتر از گذشته هم درس میخواند و هم به مادرش در اداره امور منزل کمک میکرد و از مساعدت به خواهر و برادرانش نیز دریغ نداشت. ضمن اینکه به ورزش، خصوصاً وزنهبرداری علاقمند بود، در دوران تحصیل، دانشآموزی باوقار، محجوب، مؤدب و کوشا بود و همواره سعی میکرد تکالیف دینی خود را انجام دهد.
حسن پس از اخذ دیپلم به سربازی رفت و همزمان با اوجگیری حرکت توفنده انقلاب اسلامی در سایه رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) با روحانیون معظم در تبعید، همچون شهید «آیتالله مدنی» و شهید «آیتالله دستغیب » در تماس بود و در داخل پادگان، فعالیتهای زیادی در راستای راهنمایی نظامیان و خنثیکردن تبلیغات حکومت نظامی انجام میداد و در همان حال به پخش پیامها و اعلامیههای رهبر انقلاب در داخل و خارج پادگان نیز میپرداخت.
روزی که مأمورین رژیم، به دستور فرمانده حکومت نظامی، در تبریز قصد هجوم به منزل شهید آیتالله مدنی(ره)، جهت دستگیری ایشان داشتند، او به همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژیم را در مراسم عزاداری عاشورای حسینی طراحی کرده بود، که قبل از هر گونه اقدام، ضد اطلاعات از موضوع با خبر شده و آنها را جهت ادامه خدمت سربازی به مرند تبعید میکند. ایشان پس از چندی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر ترک پادگانها، خدمت سربازی را رها کرد و به سیل خروشان مبارزان امت اسلامی پیوست.
فعالیتهای دوران انقلاب
او با شور وصفناپذیری در روزهای سرنوشتساز ۲۱ و ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ تلاش میکرد و برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نبود. هنگامی که در اوج پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی درب پادگانها بر روی مردم باز شد به همراه تعدادی از جوانان و دانشجویان حزبالهی تبریز برای جلوگیری از افتادن سلاحهای بیتالمال به دست ضد انقلاب، بخشی از سلاحها را جمعآوری کردند و گروه مسلحی را جهت دستگیری ضدانقلاب و ساواکیها تشکیل داد.
ورود به سپاه و مقابله باضد انقلاب
شفیعزاده بعدها به دنبال تشکیل سپاه، به همراه دیگر برادران، اولین هستههای مسلح سپاه را پیریزی کرد و در سمت مسئول عملیات سپاه تبریز در سرکوبی خوانین و اشرار آذربایجان و حزب منحرف «خلق مسلمان» نقش فعال داشت. هنگامی که به همراه «شهید باکری» در سپاه ارومیه انجام وظیفه میکرد بهعنوان مسئول عملیات برای ایجاد امنیت آن منطقه، در درگیریهای متعدد برای سرکوبی گروههای فاسد تلاش شبانهروزی کرد و توانست در تشکیلات حزب منحله دموکرات نفوذ کرده و باعث متلاشی شدن آن و دستگیری و اعدام تعداد زیادی از کادرهای آنان شود.
بهترین و پر ثمرترین لحظات حضور در سپاه تبریز، روزهایی بود که در بیت شهید آیتالله مدنی(ره) بهعنوان مسئول تیم حفاظت ایشان انجام وظیفه میکرد. در جوار آن عالم عارف بود که غنچههای خلوص، صداقت، ایثار و زهد شهید شفیعزاده گُل کرد و بعدها در جبهههای نبرد نور علیه ظلمت میوه داد.
حضور در جنگ و مسئولیتها
با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، با یک دسته خمپارهانداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره میشد به جبهههای جنوب شتافت. حسن به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندین روزه از طریق ماهشهر و به وسیله لنج از راه خورموسی خود را به این شهر رساند و در ایستگاه هفت مستقر شد. بعدها با فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، نقش تاریخی خود را در شکستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا کرد.
شهید شفیعزاده پس از عملیات «طریقالقدس» بهعنوان رئیس ستاد تیپ کربلا که تازه تشکیل شده بود انجام وظیفه کرد و در شکلگیری، انسجام و فرماندهی آن نقش اساسی داشت.
در عملیات «فتحالمبین» معاون تیپالمهدی(عج) بود و خاطره رشادتها و جانفشانیهای او در اذهان مسئولین جنگ و همرزمانش هرگز از یاد نمیرود.
راهاندازی فرماندهی توپخانه سپاه
پس از این عملیات، با اندیشه بلندی که داشت و تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه شد با گسترش سازمان رزمی مردمی، برای انجام عملیات بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه میباشد. با همفکری تنی چند از فرماندهان، ضمن پیریزی و سازماندهی اولین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات «الی بیتالمقدس» را بهعهده گرفت و به خوبی از عهده این وظیفه بزرگ برآمد. او با برخورداری از قدرت ابتکار، خلاقیت و آینده نگری، همیشه طرحهای دراز مدت که مبتنی بر واقعبینی در کارها و برنامهها بود ارائه میداد، ضمن آنکه بر مسأله آموزش نیروهای نیز تأکید فراوان داشت.
بعدها با تلاش بیوقفه و شبانهروزی خود قبضههای غنیمتی را در قالب توپخانههای لشکری و گردانهای مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی کرد و در «عملیات رمضان»، اکثریت قریب به اتفاق توپها را علیه دشمن بعثی بهکار برد و در ادامه، با بهدست آوردن توپهای غنیمتی بیشتر، گروههای توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد. این گروهها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی و پشتیبانی محکم برای رزمندگان بودند.
در نبردهای خیبر، والفجر ۸، کربلای ۱، کربلای ۴، کربلای ۵ که سپاه پاسداران به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات، با رهبری و هدایت ایشان انجام گرفت. اوج هنرنمایی و شکوفایی خلاقیت او در عملیات والفجر ۸ تجلی یافت. آتش پر حجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا کرد. به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی به خود ندیده بود؛ زیرا قسمت اعظم یگانهای دشمن، قبل از رسیدن به خط مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم میشد.
سردار رحیم صفوی فرمانده وقت کل سپاه در پیامی با اشاره به نقش شفیع زاده گفته است: «سیمای او تجلی اراده و مقاومت و تلاش و پیکارش همواره الهامبخش رزمندگان بود. عزیزی که ثمره سختکوشیهای او در جبههها همیشه مشهود بود. با تقویت آتش سنگین پیکارگران جبهه نور، که صف دشمنان را از هم میگسست، رؤیای خام قادسیه را به کابوسی وحشتناک بدل میساخت، اوج قدرت آتش توپخانه را جهانیان در نبردهای والفجر ۸ و کربلای ۵ وکربلای۸ به چشم دیدند و زبان به اعتراف آن گشودند، آنجا که شهید عزیز ما و همرزمانش با آتش سهمگین، لشکریان دشمن را مضمحل و ضایعات جبرانناپذیری بر خصم زبون وارد نمودند. »
شفیعزاده ضمن شرکت در تمامی صحنههای عملیاتی، مسئولیت فرماندهی توپخانه و طرحریزی و هدایت آتش پشتیبانی را در قرارگاههای مختلف را بهعهده داشت و آخرین مسئولیت او فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه و قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) بود.
ویژگیهای اخلاقی
شفیعزاده فردی صبور، متواضع، گشادهرو و بشاش بود. در تمام امور، ایثار و گذشت بسیاری از خود نشانمیداد و در هر کاری که پیشمیآمد ابتدا خود پیشدقم میشد. زمان عملیات و در زمانی که آتش دشمن در خط مقدم شدت پیدا میکرد، در خط اول حضور مییافت و آخرین وضعیت منطقه را برای برنامهریزی صحیح و هدایت دقیق آتش، بررسی میکرد. در تصمیم گیریها از نظرات دیگران سود میجست و در برخوردها و قضاوت عدالت را رعایت میکرد. در روابط اجتماعی، با دیگران رفتاری پخته و پسندیده داشت و در هر محیطی که حضور پیدا میکرد همگان را تحتتأثیر قرار می داد.
این فرمانده در انجام واجبات و ترک محرمات کوشا بود. به مستحبات اهمیت میداد. اهل نماز شب بود. کم سخن میگفت و با کردارش دیگران را به عمل صالح دعوت میکرد. از تشریفات و تجملات به شدت دوری میجست و سادگی و بیآلایشی را مشی خود قرار داده بود. در ایام پیروزی انقلاب اسلامی شب و روز نمیشناخت و بعد از آن، در طول جنگ تحمیلی، مخلصانه انجام وظیفه میکرد و هرگز راحت در بستر نخفت.
برادر این فرمانده نقل میکند: «دوبار او را در جبهه دیدم. بار اول زمانی بود که برای دیدنش به پادگان شهید حبیب اللهی اهواز رفتم و سراغ او را گرفتم. دوستانش خندیدند و گفتند اگر او را پیدا کردی سلام ما را هم به او برسان. مرتبه دوم در قرارگاه کربلا بدون هیچگونه تکلفی در کنار سایر نیروها در آن گرمای سوزان جنوب در سنگر خفته بود، در حالی که روزنامه رویش انداخته بود. میگفتند شب نخوابیده و خیلی خسته است. او مدام در حال سرکشی از یگانها و هماهنگی آتش پشتیبانی رزمندگان اسلام در جبهههای جنگ بود و معتقد بود هر چه قبل از عملیات تلاش کند به اذن الهی تضمینی برای موفقیت لشکریان جبهه حق خواهد بود. »
نحوه شهادت
حسن شفیعزاده روز هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی «کربلای۱۰» در شمالغرب(منطقه عمومی ماووت) درحالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودروی وی مورد اصابت گلوله توپ دشمن قرا گرفت و به شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه شهید شفیعزاده
خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمدهام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی، نه کسی دیگر.
...دلم میخواهد که در آخرین لحظههای زندگیم، بدنم و جسمم آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه دیگر.
...سلام بر امت شهیدپرور و نمونه که با حضور همیشگی خود در همه صحنههای حق علیه همیشگی خود در همه صحنههای حق علیه باطل، اسلام و امام را یاری کرده و قدرت نفس کشیدن و خواب راحت را از دشمن سلب کرده است.
انتهای پیام