Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری میزان- ائتلاف تک‌نفره!، تنگه هرمز پایان عزتمندانه برجام!، از مظهر غرور تا منظر سرور!، ترامپ کیست و ترامپیسم چیست؟، تحریم ظریف و چند نکته و دولتِ یک چشم گزیده‌ای از یادداشت و سرمقاله‌های امروز است. تاریخ انتشار: 09:44 - 13 مرداد 1398 - کد خبر: ۵۳۸۷۰۴

به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، ائتلاف تک‌نفره!، تنگه هرمز پایان عزتمندانه برجام!، از مظهر غرور تا منظر سرور!، ترامپ کیست و ترامپیسم چیست؟، جهاد ادامه دارد، قدرت نرم دیپلماسی در خدمت اقتدار نظام اسلامی، تحریم ظریف و چند نکته و دولتِ یک چشم گزیده‌ای از یادداشت و سرمقاله‌های امروز است که در ادامه می‌خوانید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 


• روزنامه حمایت یادداشتی با عنوان «ائتلاف تک‌نفره!» منتشر کرده که به این شرح است:
به دنبال افزایش تنش ساختگی آمریکا در منطقه علیه جمهوری اسلامی، کاخ سفید مدعی شده است که ائتلافی بین‌المللی برای مقابله با تهدید ادعایی ایران در خلیج‌فارس تشکیل خواهد داد. به همین منظور، نشستی در پائیز امسال در بحرین برگزار خواهد شد، اما نکته قابل اعتنا در این خصوص، آن است که کشور‌های صاحب‌نام اروپایی و آسیایی از همراهی با آمریکا در این ائتلاف، انصراف داده و رسماً «نه» گفته‌اند. از میان تروئیکای اروپایی، انگلیس تمایلی برای پیوستن به قداره‌بند‌های پنتاگون نشان نداده، فرانسوی‌های هیچ تعهدی به کاخ سفید نسپرده‌اند و آلمانی‌ها هم به‌صراحت پاسخ منفی داده‌اند. بقیه کشور‌های اروپایی نیز همین رویکرد را در پیش گرفته‌اند. «ناتالی توچی» مشاور ویژه «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در این خصوص تصریح کرد: «واضح است که عملیات نظامی در خلیج‌فارس می‌تواند تحریک‌کننده یک تقابل نظامی با ایران باشد. اروپایی‌ها تا زمانی که تضمین آزادی کشتیرانی را از طریق گفتگو و دیپلماسی باز ببینند، این راه را انتخاب می‌کنند.» ژاپنی‌ها هم به کرات اعلام کرده‌اند که حاضر به مشارکت در ماجراجویی آمریکایی‌ها نیستند. پنتاگون مدعی است که از ۶۰ کشور برای پیوستن به این ائتلاف دعوت‌شده، ولی نامی از مدعوین به میان نیاورده است! همین پنهان‌کاری موجب شده که نشریه پولتیکو از این به‌اصطلاح ابتکار آمریکایی به‌عنوان «ائتلاف تک‌نفره ترامپ» نام ببرد. در مختصات این شکست، باید تلاش آمریکا برای اعاده حیثیت از دست رفته‌اش در برابر ایران اسلامی را نیز مورد توجه قرار داد. ساقط شدن هواپیمای بدون سرنشین آمریکا توسط پدافند هوایی کشورمان در واقع، سقوط هژمونی آمریکا بود و سرافکندگی فراوانی برای واشنگتن به دنبال داشت. از طرفی، کاخ سفید به‌روشنی دریافت که اقتدار ایران ناشی از حمایت همه‌جانبه مردم از نظام و حاکمیت است، لذا تلاش کرد که با یک تیر، دو نشان بزند و با تشکیل ائتلاف دریایی، هم به‌نوعی انتقام ضرب شستی که از ایران خورده را به خیال خود بگیرد و هم مردم مقاوم کشور را با هیاهو و جنگ رسانه‌ای، به عقب براند، اما آنچه در عوض نصیبش شد، بی‌اعتنایی کشور‌ها به یانکی‌ها بود. از سوی دیگر، دولت‌های متحد آمریکا با یک محاسبه سرانگشتی به این جمع‌بندی رسیده‌اند که همراهی با آمریکا در این بازی خطرناک، یعنی سرشاخ شدن با قدرت اول منطقه. کافی است که یک جرقه در انبار باروت غرب آسیا از طرف واشنگتن انداخته شود تا مقدرات سیاسی و اقتصادی کشور‌های حاضر در حلقه آمریکا نیز متأثر از موج انفجار آن قرار گیرد. درحالی‌که پاسخ شفاهی کشورمان به تهدیدات مقامات آمریکایی در افزایش قیمت نفت دخیل است، پاسخ نظامی به‌طریق‌اولی می‌تواند تبعات سنگین‌تری به همراه داشته باشد. نکته اینجاست که پس از اعلام طرح ائتلاف دریایی آمریکا، کشور‌های روسیه، انگلیس و فرانسه هر کدام طرح‌های مختص خود را برای تأمین امنیت کشتیرانی ارائه دادند که افزون بر ارسال سیگنال واهمه از پیامد‌های همراهی با کاخ سفید علیه ایران، به این مفهوم نیز هست که نوع دیگری از ائتلاف در برابر طرح‌های آمریکا در غرب آسیا شکل گرفته و مهم‌تر اینکه پیشنهادات واشنگتن، باعث اختلاف بین کشور‌ها و هرج و مرج در منطقه شده است. بعد از رونمایی طرح انگلیس با عنوان «نیروی دریایی مستقل اروپا»، فرانسه و آلمان نیز برنامه‌ای در این خصوص پیشنهاد کردند که به گفته وزیر خارجه فرانسه، برخلاف طرح آمریکا، متضمن امنیت کشتیرانی از رهگذر دیپلماسی است، ضمن اینکه از طریق راهبرد فشار حداکثری آمریکا علیه ایران محقق نمی‌شود و با آن مغایرت دارد. نکته کلیدی اینجاست که به تعبیر سخنگوی دستگاه دیپلماسی فرانسه، این طرح مشترک نه برای عملیات نظامی بلکه به‌منظور درک بهتر اوضاع به‌منظور تسهیل تردد کشتی‌هاست. به بیان ساده‌تر، طرح‌های پیشنهادی تروئیکای اروپایی، بیش از آنکه اقدامی برای تأمین امنیت تردد دریایی باشد، روشی میانبر برای اعلام مخالفت با سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا و پاسخی معنادار به کاخ سفید است که اروپا دیگر نمی‌خواهد زیر بار خرده‌فرمایش‌های آمریکا برود. از طرفی، باید توجه داشت که اختلاف آمریکا با اروپا و کشور‌های آسیایی و حتی برخی مرتجعین منطقه بر سر تشکیل ائتلاف دریایی ناشی از این حقیقت است که «صبر راهبردی» ایران به استراتژی «مقاومت حداکثری» تغییر پیدا کرده و چنانچه دست از پا خطا کنند با عکس‌العمل قاطع مردم و نیرو‌های مسلح کشورمان مواجه خواهند شد. طرح ائتلاف دریایی آمریکا از یک زاویه دیگر، به وحشت کاخ سفید از اینکه در برابر ایران اسلامی تنها شود نیز بازمی‌گردد. آمریکا از بزرگ‌ترین ناوگان دریایی جهان برخوردار است و همیشه به برتری نظامی خود مباهات کرده، اما در برابر قدرت نظامی برق‌آسا و مرگبار جمهوری اسلامی بسیار محتاط عمل می‌کند و برای اینکه در رویارویی‌ها و شکست‌های احتمالی در مقابل نیرو‌های ایرانی، تنها مقصر ماجرا تلقی نشود، به دنبال یارگیری است تا این ضعف بزرگ را پوشش دهد. بهانه‌های جالبی هم برای ائتلاف تراشیده‌اند تا جایی که ترامپ چندی پیش مدعی شد: «برای دهه‌های متمادی ما در نقش نگهبان آنجا برای همه کشور‌ها بودیم و هرگز کسی چیزی به ما پرداخت نکرد چرا ما باید برای چین و ژاپن، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ... نگهبانی بدهیم؟ این‌ها کشور‌های خیلی ثروتمندی هستند، به چه دلیل ما باید ناو‌های خود را به آنجا ببریم؟ آمریکا نیازی به تنگه هرمز ندارد و نمی‌خواهد نگهبان آنجا باشد.» این اولین بار نیست که آمریکایی‌ها برای صف‌بندی علیه انقلاب اسلامی زمین خورده‌اند. آخرین نمونه این شکست، به ساز و کار تحریم نفتی جمهوری اسلامی بازمی‌گردد که اتاق جنگ کاخ سفید (وزارت خزانه‌داری آمریکا) برای به صفر رساندن صادرات نفت کشورمان طراحی کرد؛ درحالی‌که صادرات نفت ایران به مشتریان سنتی خود همچنان ادامه دارد و بسیاری از کشور‌ها نیز به‌صراحت با آن مخالفت کرده‌اند. در ماجرای خروج آمریکا از برجام و تلاش برای تشکیل اجماع جهانی علیه ایران نیز همین اتفاق افتاد و تقلای واشنگتن به‌جایی نرسید. عدم همراهی کشور‌های مختلف با ائتلاف‌های ضد ایرانی علاوه بر اقتدار کشورمان، با این واقعیت پیوند خورده که مشارکت با ایران و یا حداقل موضع مخالف نداشتن در برابر جمهوری اسلامی، منافع آن‌ها را در دراز مدت بیش از هم‌قطار بودن با واشنگتن تأمین می‌کند؛ و بالاخره اینکه کشورمان در «گام دوم انقلاب»، رویکرد پدافندی را به آفندی تغییر داده و در راستای رونمایی از مختصات جدید جمهوری اسلامی، هر ابرقدرت خام‌خیالی که هوس تجاوز به این مرز و بوم داشته باشد را به شکل بی‌سابقه‌ای، نادم و پشیمان خواهد کرد.

• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر «تنگه هرمز پایان عزتمندانه برجام! »درج کرده که به این شرح است:
ظریف در توجیه نوشتن نامه حاشیه سازش به رهبری، ادعا کرده سریال گاندو باعث شده «آمریکایی‌ها به غلط بگویند وزیرخارجه ایران قدرت ارائه نظرات جمهوری اسلامی را ندارد»! اولا باید گفت این ادعا در حقیقت القاء همان سخن نادرست رئیس‌جمهور است که هم در اظهارات علنی و هم در نامه به رهبری، علیرغم اختیارات کامل و تمام و با وجود حمایت‌های رهبری از دولت وی، ادعا کرده است «رئیس‌جمهور اختیار لازم را ندارد»!. ثانیا فرار از پاسخگویی در قبال مسئولیت و اختیاراتشان و تحت‌الشعاع قرار دادن عملکرد خود در برجام است. ثالثا آنچه که باعث شده و می‌شود تا آمریکایی‌ها به غلط چنین فضاسازی کنند و نهایتا وزیر امورخارجه را در لیست تحریم قرار دهند، مواضع دستگاه دیپلماسی است نه سریال گاندو!، چراکه مواضع روشن جمهوری اسلامی مقاومت و مواضع رهبری، مقتدرانه است، نه مذاکره منفعلانه و فریبکارانه و زیر سایه فشار و تحریم‌های برجامی. رابعا مواضع نظام گرفتن حق ملت ایران و مطالبات حداکثری مردم برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی شان است که قرار بود با برجام محقق شود؛ لذا نه تنها وزیر امور خارجه قدرت و اختیار کامل برای بیان مواضع جمهوری اسلامی را دارد، بلکه باید با استفاده از این قدرت و اختیارات کامل به‌درستی «نظرات جمهوری اسلامی را ارائه کند.» اما با تحریم ظریف اگر دولت می‌خواهد عزت ملت ایران و منافع و امنیت ملی کشور را حفظ کند و واکنش مقتدرانه و عزتمندانه‌ای به آمریکایی‌ها بدهد، باید تا دیر نشده اولا به پشتوانه ملت خروج رسمی و کامل ایران از برجام را اعلام کند و به سخن گفتن از هرگونه مذاکره‌ای و به امیدواری آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای هرگونه مذاکره‌ای پایان دهد و از مسیر رفته گذشته عبرت بگیرد. ثانیا باید درک کرد تنگه هرمز، تنگه اُحد جمهوری اسلامی است و دولت باید به پشتوانه اقتدار نیرو‌های مسلح و به‌ویژه سپاه پاسداران آن را ببندد و با این اقدام مقتدرانه و مبتکرانه اعلام کند به هر کشوری که با تحریم‌های آمریکا همراهی نکند، یک - اجازه تردد از تنگه هرمز و استفاده از نفت خلیج‌فارس را خواهد داد. دو- نفت آن‌ها را تامین خواهد کرد. سه- بعداز افزایش سرسام آور قیمت نفت که نتیجه قطعی چنین اقدام قاطعانه‌ای خواهد بود، اعلام کند به کشور‌هایی که با تحریم‌های آمریکا همراهی نکنند، نفت به قیمت زیر قیمت بازار می‌فروشد. با چنین اقدامی اولا شکست بزرگی برای آمریکا در صحنه بین‌المللی و همچنین در افکارعمومی داخلی آمریکا رقم خواهد زد. ثانیا هم عزت ملت ایران را حفظ، هم از حیثیت دستگاه دیپلماسی و وزیرخارجه خود دفاع کرده است. ثالثا مشکل تحریم‌های آمریکا را برای همیشه بی‌اثر و فشار حداکثری را خنثی و به فرصت حداکثری تبدیل می‌کند. رابعا سیاست صفر کردن فروش نفت جمهوری اسلامی به سیاست حداکثری فروش نفت ایران تبدیل خواهد شد.
• روزنامه اطلاعات مطلبی با مضمون «از مظهر غرور تا منظر سرور!» منتشر کرده که به این شرح است:
چند مدتی است بحث افزایش ظرفیت پذیرش دانشجویان رشته‎‌‎های پزشکی در رسانه‎‌‎ها و شبکه‎‌‎های مجازی جنجالی شده است. موافقان افزایش ظرفیت به استناد آمار‌هایی که خلاصه آن را می‎‌‎توان به کمبود سرانه پزشک در کشور ترجمه کرد، مخالفان را به انحصارطلبی به منظور حفظ منافع سرشار مادی (!) متهم می‎‌‎کنند. اخیراً هم قائم مقام معاون آموزشی وزیر بهداشت اعلام کرد که بیش از ۶۰ درصد دانشجویان رشته‌های علوم پزشکی بر اساس سهمیه وارد دانشگاه می‌شوند. ‏ در وزارت بهداشت هرساله و بطور مداوم بحثی مطرح می‎‌‎شود به نام اعتبارسنجی آموزشی دانشکده‎‌‎های پزشکی که متولی تربیت پزشک عمومی هستند. خلاصه فرایند این است که قابلیت آموزشی دانشکده‎‌‎ها اعم از امکانات سخت افزاری نظیر کلاس‌ها، آزمایشگاه‎‌‎ها و تجهیزات را در کنار امکانات نرم افزاری یعنی وضعیت هیأت علمی و کادر اداری می‌سنجند که آیا با تعداد دانشجویان پذیرش شده متناسب است یا خیر؟ اظهار نظر دقیق در این موضوع را وزارت بهداشت بهتر و به تفصیل می‎تواند بیان کند، اما قرائن نشان می‎‌‎دهد در حال حاضر دانشکده‎‌‎های پزشکی با مازاد ظرفیت آموزشی اقدام به پذیرش دانشجو می‎‌‎کنند. حال در چنین شرایطی، افزایش دوباره پذیرش دانشجو قطعاً به افت شدید کیفیت آموزش پزشکی و در نتیجه پزشکان عمومی تربیت شده می‎‌‎انجامد. از طرف دیگر بحثی که بعضی از موافقان افزایش ظرفیت پذیرش عنوان می‎‌‎کنند ورود بخش خصوصی به عرصه آموزش پزشکی است. نکته کلیدی که در خصوصی‎‌‎سازی ازجمله در حیطه آموزش وجود دارد موضوع «نظارت» است. در بخش خصوصی هزینه آموزش بر عهده فراگیر یا دانشجوست و دولت فقط نقش نظارتی را در اجرای درست ضوابط آموزشی دارد. در واقع وظیفه بخش نظارتی اطمینان از حفظ کیفیت فرایند و محصول ورودی به جامعه است و حمایت و دخالتی جز در حد نظارت سفت و سخت در جهت حفظ منافع جامعه ندارد. اهمیت این نکته وقتی دوچندان می‌شود که نقطه شکست و ضعف بخش خصوصی را بشناسیم: بخش خصوصی، چون دانشجو را به عنوان تنها منبع درآمد خود می‎‌‎شناسد، ریزش این منابع را تهدید می‎‌‎بیند و در نتیجه ممکن است به انواع روش‌ها از رد دانشجو و خاتمه به تحصیلش پرهیز‎‌‎‏ و به بیان دیگر اتمام دوره تحصیلی و اعطای مدرک را به وی تضمین کند. اینجاست که بخش نظارتی یا همان دولت بی هیچ گذشتی باید دخالت کند و جلوی فعالیت واحد‌های فاقد کیفیت و استاندارد‌های لازم آموزشی را به نفع مصالح عموم بگیرد. در غیر این صورت، فقدان نظارت به بروز پدیده دانش برانداز «مدرک‎‌‎داران دانش‎‌‎آموخته نما» می‎‌‎انجامد و اعتبار و اعتماد عمومی به آموزش عالی از جمله پزشکان تربیت شده در این بخش را نابود می‎‌‎کند و الفاظ دکتر و مهندس و استاد، نقل طنز مجالس و دورهمی‎ها می‎‌‎شود! البته در این میان نکته‎‌‎ای وجود دارد که توجه ویژه دولت و مجلس را می‎‌‎طلبد: وزارت علوم فقط متولی آموزش و پژوهش در سطح عالی است، اما وزارت بهداشت غیر از امر خطیر آموزش و پژوهش علوم پزشکی، دو مسئولیت حیاتی درمان و بهداشت را نیز بر عهده دارد. شاید قبل از هر تصمیم‎‌‎گیری، مهمتر این باشد که بار سنگین نظارت و اجرای آموزش و پژوهش در علوم پزشکی را از دوش وزارت بهداشت برداشت و به وزارت علوم سپرد و وزارت بهداشت فقط بر روی کار عظیم بهداشت و درمان کشور متمرکز شود. نگارنده که نه پزشک است و نه درآمدی از بخش خصوصی دارد و یک معلم علوم پایه در دانشکده پزشکی و همدم با دانشجویان پزشکی و پیراپزشکی است از اطاله کلام حذر می‎‌‎کند و موجز خود را اینگونه به پایان می‎‌‎رساند: حتی اگر نگاهمان را تا این حد تقلیل دهیم و تربیت پزشک را به خط تولید خودرو تشبیه کنیم که البته قیاسی کمّی، غیرانسانی و ناخوشایند است و بایسته پوزش، مطمئناً عدم رعایت استاندارد‌های لازم در تولید هر دو محصول! می‎‌‎تواند برای جان انسان‌ها خطرآفرین باشد. هشدار‌هایی که مسئولان به استناد آمار‌های تصادفات ناشی از ضعف ایمنی درباره توقف تولید خودرو‌هایی می‎‌‎دهند که زمانی مظهر غرور خودروسازی کره جنوبی بود، شاهدی بر این مدعاست. پس بیاییم پذیرش در رشته پزشکی را که زمانی مایه سرور فرد و خانواده‎‌‎اش بود به واسطه کمیت‎‌‎گرایی، به ماتم جامعه تبدیل نکنیم.
• روزنامه رسالت مطلبی با تیتر «ترامپ کیست و ترامپیسم چیست؟» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
اینکه ترامپ کیست؟ آدم و عالم می‌دانند او جرثومه فساد سیاسی و اخلاقی است. او نماد تمام عیار فساد اخلاقی در نظام سیاسی آمریکاست.او یک پدیده سیاسی در نظام سیاسی آمریکا است. این پدیده را باید شناخت و مطابق آن دیپلماسی خارجی کشور را نسبت به دشمن‌ترین دشمنان نظام تنظیم کرد. ینکه ترامپ فاسد و مفسد است مهم نیست. مهم این است که طراحان پیام سیاست در سپهر سیاست آمریکایی از این پدیده سخن از یک مکتب سیاسی به نام ترامپیسم به میان آورده‌اند.
حال باید دید ترامپیسم چیست؟
ترامپیسم یعنی دیوانگی در سیاست و خود را به دیوانه‌بازی زدن، اما عاقلانه در صیانت از منافع ملی عمل کردن!
ترامپیسم یعنی بدقولی، بدعهدی و بدقلقلی!
ترامپیسم یعنی هیچ قول و قرار قبلی حکام آمریکا مهم نیست مگر اینکه نانی از آن در سفره سرمایه‌داران طماع آمریکا باشد.
ترامپیسم یعنی تا سر حد جنون دروغ گفتن به طوری که مخاطب این درونی راست است.
ترامپیسم یعنی دست روی ماشه هسته‌ای برای ترساندن رقیب، اما روز نبرد و هماوردی جرئت حتی شلیک یک گلوله را نداشتن.
ترامپیسم یعنی ندادن حتی یک سنت هزینه نظامی.
ترامپیسم یعنی شلیک همه خشاب تهدید و تحریم اقتصادی روی حریف ولو دوستان و همپیمانان.
ترامپیسم یعنی تهدید دولت‌ها و ملت‌ها به براندازی.
ترامپیسم یعنی تهدید جدی تمام عیار فرهنگی که همه عزت و عظمت و شرافت فرهنگی ما را تهدید می‌کند.
ترامپیسم یعنی دولت آمریکای بی‌روتوش عریان‌تر از همیشه.
ترامپیسم یعنی هتاکی و فحاشی حتی به دوستان و همپیمانان.
به راستی آیا با این دولت و رئیس آن می‌شود مذاکره کرد؟
اگر مذاکره شود می‌شود، توافق کرد؟ اگر توافق شود، می‌توان اعتماد به اجرای آن داشت؟
اوباما که ظاهرا مؤدب و با نزاکت بود از همان فردای توافق زد زیر همه عهد و پیمان خود و تحریم‌های ایران را تمدید کرد. این مردک که در کاخ سفید جاخوش کرده خودش به طور جدی فریاد می‌زند؛ «من به هیچ توافقی حتی با دوستان و نیز توافق خودم با کسی پایبند نیستم». شنیده شد در سفر اخیر ظریف به نیویورک ترامپ یک پیشنهاد شیرین، فریبنده و وسوسه‌انگیز توسط کسی که فکر می‌شد دل‌خوشی از ترامپ ندارد و از مقامات کنگره بود مطرح کرد و ظریف آن را رد کرد. دستگاه دیپلماسی کشور می‌داند امروز با چه جانورانی در کاخ سفید رو به‌رو است. اما برخی هنوز امید دارند آمریکایی‌ها دست از فریب کاری بردارند و به عهد و پیمان خود عمل کنند. اگر می‌خواستند عمل کنند اصلا نیازی به گفتگو و مذاکره و توافق نیست. توافق حاضر است، امضای ۶ قدرت جهانی پای آن خودنمایی می‌کند. ۱۶ سال روی این توافق در دو سه دولت آمریکایی و اروپایی چانه‌زنی شده است. دیگر جایی برای گفتگو، مذاکره و توافق باقی نمانده است. تنها چیزی که باقی مانده بدون گفتگو و بدون مذاکره عمل به تعهدات طرف ما در برجام است. حتی گفتگو برای چگونگی اجرا هم مسموع نیست. تحریم وزیر خارجه ما که همواره بر طبل گفتگو و مذاکره می‌کوبید و فکر می‌کرد با یک مشت دیوانه و ابله می‌شود توافق کرد، آخرین میخ بر تابوت گفتگو است. تحریم ظریف یعنی خروج آمریکا از دیپلماسی مذاکره! علی‌رغم این رفتار احمقانه، هنوز کسانی در کاخ سفید حضور دارند و معتقدند؛ فشار اقتصادی به ایران موجب دو قطبی جنگ- مذاکره می‌شود. محصول این دو قطبی آشوب و اعتراضات مردمی است و میل به مذاکره را افزایش می‌دهد. اکنون به این نتیجه رسیده‌اند، شیپور جنگ نواخته نمی‌شود. چون حالش را ندارند. مذاکره‌ای هم در کار نیست، چون ایران معتقد است با دیوانه نمی‌شود گفتگو کرد. اما پرچم «مقاومت» برافراشته‌تر از همیشه در اهتزاز است و ضربات مقاومت پی‌درپی بر دشمن فرود می‌آید و مردم گفتمان مقاومت را برای استیفای حقوق خود پذیرفته‌اند. تحریم وزیر خارجه ما نقطه اصلی استیصال آمریکا در برابر سیاست خارجی انقلابی جمهوری اسلامی است. همه راه‌حل‌های تهدید، تحریم وتحقیر در کاخ سفید به بن بست رسیده است. بزک کنندگان چهره آمریکا در ایران نمی‌دانند با پدیده تحریم ظریف چه کنند؟ چهره کریه آمریکا تنفرانگیزتر از هر روز در برابر مردم ایران و مردم جهان ظاهر می‌شود و هیچ فرد و جریانی نمی‌تواند آن را گریم کند. ترامپیسم در غرب در حال گسترش است. ظهور بوریس جانسون در لندن و مونگول‌نمایی او در سیاست داخلی و خارجی درست نسخه ترامپ در واشنگتن است. وزارت خارجه باید فاتحه گفتگو با غرب را بخواند و دریچه‌های بزرگ‌تری برای تحکیم روابط باشرق به‌ویژه روابط راهبردی با چین، روسیه و هند باز کند. اگر گفتگو را نتیجه‌بخش می‌دانید آن را در شرق جست‌وجو کنید.
• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان «جهاد ادامه دارد» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
مفاهیم ارزشی مانند شهادت، جانبازی، آزادگی و ایثار از آن دست مفاهیمی نیستند که بتوان آن‌ها را با ابلاغ، آیین‌نامه و دستورالعمل در سازمان و هر مجموعه دیگری نهادینه کرد. از سوی دیگر صرف ادعا درباره پایبندی به این ارزش‌ها کافی نیست. برای پاسداشت و بسط چنین ارزش‌هایی بیش از شعار، عمل و اقدام کارساز است. آنچه از یک مسئول انتظار می‌رود گرامیداشت و پایبندی به این ارزش‌ها و اقدام انقلابی با رویکرد جهادی برای زنده و پرطراوت نگاه داشتن این ارزش‌ها و استمراربخشی به این ارزش‌ها در فعالیت‌های روزمره و زندگی فردی و اجتماعی است. زنده نگاه داشتن این ارزش‌هاست که خود ارزش می‌آفریند همچنان که شاهد بوده و هستیم که چطور مدافعان حرم توانستند با زنده نگاه داشتن این ارزش‌ها در زندگی فردی خود در شرایطی که بسیاری از مدعیان در چنبره دنیا و دنیاطلبی گرفتار شده‌اند بار دیگر همچون دوران دفاع مقدس فریادگر حیات طیبه در جامعه باشند و روح عزت و مردانگی را در کالبد نه‌فقط ایران بلکه جبهه مقاومت بدمند و نویدبخش پیروزی برای امت اسلام بر استکبار جهانی شوند. بر این اساس می‌توان گفت تحول اصلی و بنیادینی که به‌دنبال آن در دانشگاه هستیم از خودمان شروع می‌شود، راه آن نیز از مسیر زنده نگاه داشتن چنین ارزش‌هایی در فردفرد دانشجویان، اساتید و کارکنان دانشگاه و سپس اقدام و عمل انقلابی برای استحکام‌بخشی به این ارزش‌ها در تمام مناسبت‌های اداری، اجرایی، فرهنگی و آموزشی می‌گذرد. باید در تفکر، سیاستگذاری و اقدامات اجرایی نشان دهیم جهاد ادامه دارد. این جهاد و روحیه جهادی کلید پیشرفت، بن‌بست‌شکنی و پیوند هرچه بیشتر دانشگاه با مردم است. باید اذعان کرد قاطبه مردم جهاد را فراموش نکرده‌اند و هنوز که هنوز است پیکر شهدای مدافع حرم و شهدای گمنام و تازه‌تفحص‌شده شهدای دوران دفاع مقدس را، چون نگینی در خاتم مهر خویش دربر می‌گیرند و مسیر تشییع پیکر پاک‌شان را با اشک غبارروبی می‌کنند. همین مردمند که جوانان مومن و انقلابی خود را با آتش به اختیاری به میدان یاری رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برده‌اند و با اتکا به نیرو، توان و اراده آنان درصددند فصل نوین حیات جمهوری اسلامی را در دهه پنجم انقلاب رقم بزنند؛ دهه‌ای که آغاز آن با هنرنمایی این جوانان برومند با ساقط‌کردن پهپاد جاسوسی آمریکا شروع شده و نویدبخش پیروزی‌ها و موفقیت‌های بیشتر در جبهه مقاومت بال الهام‌بخشی به انقلاب اسلامی است. این مردم امروز به همگامی و همراهی مسئولان نیاز دارند. مسئولانی که باید به ارزش جهاد و شهادت و نقش آن در پیش‌برندگی و پیش‌روندگی انقلاب اسلامی و فراهم‌سازی زندگی شایسته و درخور برای مردم از عمق جان ایمان داشته باشند و جهادی عمل کنند و شور و شعور انقلابی جوانان مومن را ارج نهند و بستر نقش‌آفرینی آنان را برای عزت و سربلندی هرچه بیشتر ملت قهرمان ایران اسلامی فراهم آورند.


• روزنامه خراسان مطلبی با عنوان «معادله موشک‌های دوربرد نقطه عطف جنگ یمن» درج کرده که به این شرح است:
اول اوت ۲۰۱۹ در تاریخ جنگ یمن با متجاوزان هرگز فراموش نخواهد شد. یمنی‌ها توانستند در یک روز دو عملیات بسیار مهم انجام دهند. در یک عملیات با شلیک موشک ۱۳۰۰ کیلومتری پایگاهی هوایی را هدف قرار دادند که علاوه بر اهمیت استراتژیک در طرح ریزی و عملیات در خاک یمن، محل حضور هواپیما‌های ائتلاف آمریکایی است. معمولا در صحنه نبرد، هواپیما‌های استراتژیک عملیاتی، دور از محیط درگیری نگه داشته می‌شوند تا خسارت‌های احتمالی کاهش یابد، اما رسیدن برد موشک یمنی‌ها به ۱۳۰۰ کیلومتری به معنای نا امن بودن تمام خاک عربستان برای عملیات علیه یمن است. در مسیر این موشک، ده‌ها هدف مهم از جمله پایگاه‌های هوایی و نظامی عربستان قرار دارد که حمله به هر یک می‌تواند اساسا معادله جنگ را تغییر دهد. چندی پیش یمنی‌ها از پهپادی رونمایی کردند که بیش از ۱۶۰۰ کیلومتر برد عملیاتی دارد که با عملیات جدید موشک‌های یمنی، به واقع تمام مناطق نفت خیز عربستان زیر آتش حملات موشکی و پهپادی مقاومت قرار گرفته و این امکان وجود دارد که به جای چند پالایشگاه، این بار سکو‌های نفتی و چاه‌های نفتی عربستان هدف اصابت موشک‌های یمنی قرار بگیرند و تاریخ جنگ کویت و آتش‌های فراوان آن در حاشیه خلیج فارس دوباره تکرار شود! یمنی‌ها با این عملیات نشان دادند از جنگ تک بعدی با عربستان فراتر رفته اند و حالا نوبت مقابله جدی‌تر با حامیان رژیم سعودی در جنگ پنج ساله است. روزگاری جنگ در یمن توسط مقاومت صرفا با رویکرد تدافعی و حفظ حداقل‌های موجود بود و در واقع از راهبردی استفاده می‌کردند که از آن با عنوان جنگ تدافعی یاد می‌شد و بیشتر عملیات‌ها حالت پدافندی داشت، اما امروز این رویکرد به حالت آفندی و حضور در عمق عملیاتی عربستان تغییر پیدا کرده است. به طوری که یک ماه قبل با حضور وزیر دفاع یمن در بازدید از منطقه آفندی نیرو‌های مقاومت در خاک عربستان، تحلیل‌ها به این سو رفت که یمنی‌ها می‌خواهند از صنعا خارج شوند و به سمت شهر‌های جنوبی عربستان حرکت کنند. این به آن معناست که یمنی‌ها توان درگیر سازی عربستان در خاک خود را دارند. آن موقع این‌گونه استدلال شد که توان موشکی یمنی‌ها کاهش یافته و جنگ زمینی در دستور کار نیرو‌های صنعاست، اما عملیات جدید موشکی نشان داد یگان‌های موشکی و زمینی یمن به طور مشترک وارد عملیات عمق شده اند که می‌تواند هزینه عقب نشینی را برای عربستان سنگین‌تر کند. شاید هم اماراتی‌ها از خطر آگاه بودند که مجبور شدند هرچه سریع‌تر اهداف خود را در یمن رها و دستور بازگشت نیرو‌های خود را صادر کنند. گزارش روز گذشته خبرگزاری ترکی آناتولی از جلسه اخیر حاکمان ابوظبی و دبی که بر هزینه‌های هنگفت احتمال کشیده شدن جنگ به این امیر نشین‌ها و ضرورت تغییر سیاست این کشور در جنگ یمن تاکید دارد نیز تاییدی بر این مسئله است. در طرف دیگر عملیات دوم بسیار پیچیده و با کار اطلاعاتی عظیمی همراه بود. دستاورد عملیات دوم را نیز نباید کم پنداشت. این عملیات در خاک یمن در منطقه عدن صورت گرفت. عملیات علیه تجزیه طلبان و نیرو‌های حامی امارات بود. در این عملیات ترکیبی که با استفاده از پهپاد و موشک صورت گرفت، سران ارتش جنوب آسیب جدی دیدند و «منیر الیافعی» یکی از رهبران ارتش جنوب کشته شد. اشراف اطلاعاتی ارتش یمن از عدن و نیز هشدار به امارات پیام مهم این عملیات بود. این معادله بعد از معادله فرودگاه‌ها مطرح می‌شود. صنعا می‌تواند عملیات نظامی خود را گسترده‌تر و آن را وارد منطقه شرقی و پایتخت عربستان و در کل تمام اهداف حیاتی این کشور کند. در این شرایط به نظر می‌رسد عربستان در نهایت مجبور شود مانند هم پیمان اماراتی خود دست به بازنگری در حساب و کتاب‌های خود در یمن به صورت ویژه و در منطقه خلیج فارس به صورت کلی بزند؛ البته قاعدتا این بازنگری، در سیاست‌های ضد ایرانی عربستان در منطقه نیز صورت خواهد گرفت. زمان در جنگ یمن به زیان ریاض و ابوظبی در حرکت است و هرچقدر که این جنگ ویرانگر به جلو می‌رود مقاومت با به اجرا گذاشتن تاکتیک‌های جدید گزینه‌های پیش روی ائتلاف سعودی را محدودتر‌ می‌کند. انتخابی که اکنون به پذیرش ناکامی در این جنگ و عقب نشینی از آن با ادامه این نبرد و هدف قرار گرفتن تمام امکانات زیر ساختی و حیاتی عربستان و امارات محدود شده است. آیا بن سلمان هم مجبور به پذیرش شکست شده است و همچون امارات آرام آرام از این جنگ خونین کنار خواهد کشید؟

• روزنامه ایران یادداشتی با عنوان «قدرت نرم دیپلماسی در خدمت اقتدار نظام اسلامی» منتشر کرده که به این شرح است:
طبق آموزه‌ها و متون کلاسیک علم سیاست و روابط بین‌الملل، به طورسنتی «منابع قدرت» هرکشور در بردارنده عناصر و مؤلفه‌های سخت‌افزاری ازجمله قدرت نظامی، فراوانی جمعیت، وسعت سرزمینی و عمق استراتژیک و توانمندی‌های اقتصادی و تکنولوژیک و امثالهم است. به رغم تحولات عمیق در مفاهیم و مصادیق قدرت، مهم‌ترین عناصر تشکیل دهنده و تعیین کننده اقتدار هر کشور، دست‌کم از منظر واقع‌گرایی سیاسی را همین عناصر و عوامل تشکیل می‌دهند. اما با پیچیدگی روزافزون ساحت سیاست و امنیت، بویژه در عرصه جهانی و بین‌المللی، دست‌کم از ربع قرن پیش و مشخصاً در عصر پسا- جنگ سرد، این باور بتدریج درمیان نظریه‌پردازان و تحلیلگران سیاست و روابط بین‌الملل شکل گرفت که برای مواجهه مدبرانه، دقیق و هدفمند با چالش‌های چندوجهی دنیای کنونی و برای مقابله با بحران‌ها و پیچیدگی‌های سیاست خارجی؛ صرف اتکا به ابزار‌ها و منابع قدرت سخت، کافی و وافی به مقصود نیست. چنین است که مفهومی به نام قدرت نرم وارد ادبیات سیاسی و روابط بین‌الملل شد. تفاوت اساسی قدرت نرم با قدرت سخت در نوع و کیفیت تأثیرگذاری آن است. در حالی که قدرت سخت مبتنی بر تحمیل و اجبار است و متضمن عنصر مخالفت و مقاومت در طرف مقابل است؛ قدرت نرم بر جذب، اقناع و تأثیرگذاری مثبت مبتنی است. غایت و مقصود ازکاربست قدرت نرم، تأثیرگذاری مثبت بر افکار عمومی کشور مقابل است تا در نهایت موجبات تغییر و مصالح سیاست‌های دولت متبوع خویش را فراهم کنند. ازجمله ویژگی‌های متمایز کننده و امتیازات و برتری‌های قدرت نرم در قیاس با قدرت سخت، تنوع و تکثر منابع و مصادیق آن است. جمهوری اسلامی ایران که محصول و معلول یک انقلاب فکری- فرهنگی و دینی – ارزشی است را می‌توان به مفهوم مطلق کلمه یک قدرت و نظام نرم قلمداد کرد که ابتنای اصلی آن بر منابع نرم افزارانه قدرت است. شاید بتوان جمهوری اسلامی ایران را از حیث تنوع، تعدد و تکثر منابع قدرت، بخصوص منابع نرم افزارانه قدرت، یک استثنا در جهان محسوب کرد.
کشوری که هم از منابع دینی و ارزشی (اصول اعتقادی مبتنی بر فطرت انسانی، آموزه‌های اسلامی و اخلاقی)، هم از منابع ملی (غنای فرهنگی، استحکام تمدنی، زبان و ادبیات فارسی) و هم ازمنابع سیاسی و انقلابی (نظام سیاسی برپایه ولایت فقیه، الگوی مردم‌سالاری دینی و آموزه‌های انقلابی) برخوردار است. اما بی تردید در جهان پیچیده کنونی، سیاست خارجی اصولی و سنجیده و قوت و توانمندی دیپلماتیک؛ از عناصر کلیدی قدرت نرم‌افزارانه جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌روند. قدرتی که توانسته با اتکا به حمایت رهبری و مردم در مقابل بزرگ‌ترین توطئه‌ها و تهدیدات و فشار‌های قدرت‌های زیاده‌خواه و استکباری جانانه و مردانه بایستد. بدون تردید ابهت و شوکت امروز جمهوری اسلامی ایران در صحنه نبرد نابرابر و ناعادلانه دنیای استکبار؛ محصول هماهنگی و همبستگی قدرت سخت و قدرت نرم نظام است که نتیجه آن شکل‌گیری اقتدار هوشمندانه و مثال زدنی جمهوری اسلامی ایران در عرصه تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و در رأس آن دستگاه دیپلماسی کشور، درحال گذر از یکی از دشوارترین پیچ‌های تاریخی روابط بین‌الملل و در معرض یکی از سخت‌ترین آزمون‌های ۴۰ سال اخیر قرار دارد. دستگاه دیپلماسی همچون بازوی قدرتمند و امین در خدمت اقتدار جمهوری اسلامی ایران دراین نبرد نابرابر است. دستگاه دیپلماسی کشور با تحرکات دقیق و هوشمندانه درصفحه شطرنج دیپلماسی و سیاست جهانی، دشمن را تا مرز انفعال و بی خردی به عقب رانده و وادار به واکنش‌های عصبی و رفتار‌های هیستریک و جنون آمیز کرده است. طرح مفهوم و کلید واژه «تیم‌بی» حرکتی هوشمندانه بود که عملاً باعث تضعیف تحرکات این گروه دست کم در سطح رسانه‌ای شد. دیپلماسی رسانه‌ای فعال با شبکه‌های خبری و تلویزیونی در سطح بین المللی، منطق قوی همراه با اقتدار ایران اسلامی را بی واسطه به دنیا منتقل کرد و نقشه خبیثانه استکبار برای ترسیم چهره‌ای جنگ‌طلب، بی منطق و گفتگو گریز از کشورمان را خنثی کرد، ارائه ایده‌ها و ابتکارات متنوع مانند تبادل زندانیان و امضای پروتکل الحاقی؛ هم منطق قوی و آمادگی کشورمان برای مذاکره برابر و بدون فشار را نشان داد و هم پوشالی بودن ادعای صلح طلبی و مذاکره خواهی طرف مقابل را اثبات کرد. استفاده هنرمندانه از فضای مجازی برای انتقال منطق عدالتخواهی و صلح‌طلبی ایران، اوج نبوغ دیپلماسی دیجیتالی است که با یک توئیت یک کلمه‌ای، جایگاه قدرتمند ایران اسلامی و نابجایی استکبار در ژئوپلیتیک منطقه خلیج فارس را به تصویر می‌کشد یا صداقت توخالی مدعیان را که داعیه نقض برجام از سوی ایران داشتند، درحالی که خود از اساس برجام را بی اعتبار کردند؛ به سخره می‌گیرد. جنگ و نبرد امروز نبرد اراده‌ها و گفتمان‌ها است. دستگاه دیپلماسی کشور مقتدرانه در این نبرد مشارکت فعال دارد و با ارائه گفتمانی قوی، منطقی و انسانی، اراده محکم جمهوری اسلامی ایران را در نبرد اراده‌ها به نمایش می‌گذارد. کافی است نگاهی به تحرکات، فعالیت‌ها و اقدامات دستگاه دیپلماسی در چندماه اخیر حتی در قلب استکبار بیاندازیم تا دریابیم چگونه فرزندان انقلابی و مؤمن ایران اسلامی در اوج فشار و تحریم و تحمیل ظالمانه؛ شجاعانه در برابر جبهه‌ای وسیع از دشمنان قد علم کرده و با قدرت نرم دیپلماسی و اقسام آن (دوجانبه، چندجانبه، بین‌المللی، رسانه‌ای، عمومی و دیجیتالی) به مدد قدرت سخت نظام اسلامی آمده‌اند. برای پیروزی در این رزم نابرابر و ظالمانه الزامی است از همه ظرفیت‌های قدرت سخت، قدرت نرم و قدرت هوشمندانه خویش به نحو احسن و اکمل بهره ببریم و بر همگان است که از سربازان و ژنرال‌های عرصه جنگ نرم، حمایت و پشتیبانی کنند. فرزندان انقلابی و مؤمن ایران اسلامی، نه به تخریب و توهین، که به حمایت و همراهی نیازمند هستند.

• روزنامه صبح نو سرمقاله‌ای با مضمون «درباره دولت جوان حزب‌اللهی» منتشر کرده که به این شرح است:
انتخابات در ایران مظهر قدرت و وفاق ملی است و کارکرد برجسته آن در سال‌های اخیر در ایران، ایجاد چرخش نخبگان. چرخش نخبگان ایده‌ای است که نظام را همواره در خط تحول و ثبات نگه می‌دارد و به شکلی دیالکتیک، موجب پویایی و انقلابی‌گری ساختار می‌شود. این مهم را رهبری انقلاب در جمع دانشگاهیان کرمانشاه در سال‌۹۰ گوشزد کردند و در آن مقطع، بیشترین تفسیر‌ها به سمت اصلاح قانون اساسی و جایگزینی نظام پارلمانی به جای ریاستی رفت. در بهار امسال مجدداً با طرح بحث دولت جوان حزب‌اللهی، این ایده در میان جریانات سیاسی و نخبگان اجتماعی به جریان افتاده که همزمان با گام دوم انقلاب اسلامی، در افق ۱۴۰۰ باید بخش دولت‌سازی تمدن نوین اسلامی نیز به پایان برسد و کشور وارد مرحله تازه‌ای شود. دیدار جهادگران جوان در پنجشنبه گذشته با رهبر انقلاب از این جهت بااهمیت بود که بار دیگر در آن تاکید شد گفتمان حرکت جهادی باید به گفتمان عمومی بدل شود و آن را باید در نقش پیشران دولت جوان حزب‌اللهی در نظر گرفت. هم محدودکردن حرکت جهادی به امر سیاسی خطاست و هم منفک‌کردنش. خدمات‌رسانی برای ارتقای کیفیت زندگی مردم از جمله وظایف حاکمیت اسلامی است و مدیریت جهادی، روش تحقق آن.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله‌ای با تیتر «خوشبختی از مسیر رقابت» منتشرکرده که در ادامه می‌خوانید:
لودویگ ارهارد (Ludwig Erhard) معاون صدر اعظم و وزیر امور اقتصادی جمهوری فدرال آلمان، کتابی درباره پیشینه، دشواری‌ها، مخالفت‌ها، ایمان و سازش‌ناپذیری و کوشش‌های به‌کار رفته برای اقناع و جلب پشتیبانی جامعه از سیاست‌های خود تالیف کرده است. جانمایه پیام این کتاب در نام کوتاه و رسای آن بر نسخه اصلی آلمانی آن منعکس شده است، (Wohlstand Fur Alle) یا (Prosperity For All) که می‌توان معادل فارسی «سعادت برای همگان» یا «بهروزی برای همگان» بر آن نهاد (گویا تاکنون این کتاب به فارسی ترجمه نشده است). نام نسخه انگلیسی این کتاب (Prosperity through Competition) «خوشبختی از مسیر رقابت» است که به تعبیر مولف کتاب، این دو از هم جدایی‌ناپذیر هستند که اولی هدف و دومی راه و روش رسیدن به هدف را مشخص می‌کند. در این کتاب به مواردی از شرایط کاملا غیر‌عادی در آغاز سال میلادی ۱۹۴۸ هنگام گرفتن مسوولیت راهبری امور اقتصادی آلمان غربی اشاره شده است. از جمله به ۱۲ میلیون نفر پناهنده و آواره بی‌خانمان، کاهش ظرفیت تولیدی ناشی از برچیده شدن و ممنوعیت‌های اعمال شده بر تولید در دوران پیش و هنگام جنگ، افت تولید بخش واقعی اقتصاد در سوی غربی آلمان در سال ۱۹۴۷ به ۳۹ درصد میزان آن در سال ۱۹۳۶، کارخانه‌ها و مناطق مسکونی تخریب شده از جنگ، بی‌ارزش شدن پول ملی ناشی از کسری بودجه‌های ایجاد شده برای تامین مالی نظامی‌سازی کشور و هزینه‌های دوران جنگ و شاید بد‌تر از همه تقسیم و دوپاره شدن کشوری که قبلا قلمرو یک اقتصاد به شمار می‌رفته و همچنین تداوم مخالفت پروپاقرص رقبای سیاسی و خوی ۱۵ ساله اقتصاد دولتی مستولی بر کشور مورد اشاره قرار گرفته است.مخالفان سرسخت اصلاحات اقتصادی آلمان در کسوت حزب مخالف هم در آن زمان به ارهارد گوشزد می‌کردند که دست‌زدن به این اصلاحات در این شرایط همانند پرتاب کردن فردی بیمار در آب سرد و انتظار شنا کردن از او است. پرسش این است که آیا شرایط کنونی کشور ما حساس‌تر و دشوارتر از آن زمان آلمان غربی با برخی از شرایط پیش‌گفته است که گفته می‌شود شرایط برای اصلاحات ساختاری فراهم نیست؟ او در کتاب خود به مواردی از تهدید‌هایی که به فرصت تبدیل شده‌اند نیز پرداخته است؛ از جمله آورده است: مانند بسیاری از موارد تعداد پرشمار پناهندگانی که در سال‌های اول پس از جنگ گرفتاری‌های طاقت‌فرسا را تشدید کرده بودند، اینک در هنگام اشتغال کامل، دارایی و سرمایه‌های کشور به‌شمار می‌آیند. همچنین یا‌دآور شده است که به‌رغم تفاوت‌های زیاد بین ملت‌ها که باید همواره در نظر داشت، موفقیت‌های به‌دست آمده در آلمان تکیه‌گاهی در خارج مرز‌ها نیز داشته و آن کوشش سیاستمداران اقتصاد‌های توسعه‌گرا برای مشارکت در کوتاه کردن دیوار‌های جدایی بین کشور‌ها بوده است. او توانسته است با توضیح سیاست‌های اصلاحی موردنظرش درباره اصلی که نام آن را «اقتصاد اجتماعی بازار»، (Social Market Economy) گذاشته است و موفقیت‌هایی که در همه بخش‌های اقتصادی و هر رده اجتماعی قابل ردیابی و مشهود بوده است، پشتیبانی اکثریت زیادی از مردم را در انتخابات سال ۱۹۵۷ کسب کند و متعاقب آن به مقام صدر اعظمی برسد. به تعبیر او در این دستاورد‌ها رمز و رازی نبوده است، بلکه صرفا نتیجه کوششی بوده که صرف جلب پشتیبانی اجتماعی و عملی کردن اصول اقتصاد مدرن و پیدا کردن راه استوار در میانه آزادی بی‌حد و مرز «لیبرالیسم افسارگسیخته» و تمامیت‌خواهی بی‌چون و چرای «کنترل‌های بی‌روح دولتی» شده است. مشخصه‌های راه میانه مورد نظر او را می‌توان از لابه لا و تصریحات نوشته‌های او مشاهده کرد؛ از جمله اینکه: یکی از مهم‌ترین کار‌های نظم آزادی اجتماعی تضمین رقابت آزاد است، نظم اقتصاد آزاد می‌تواند اسباب دستیابی به بهروزی و امنیت خاطر واقعی شود، رقابت امیدبخش‌ترین ابزار دستیابی به بهروزی پایدار است و تضمین می‌کند که بهره‌مندی از تمام منافع حاصل از بهره‌وری بیشتر در نهایت نصیب همگان شود، در اقتصاد سالم افراد اجازه نمی‌یابند که به‌دنبال امتیاز باشند و به گروه‌های فشار هم فرصت داده نمی‌شود که از این طریق کسب منفعت کنند، کوتاهی دولت در مقابله با انحصارگری به منزله پایان زودرس اقتصاد اجتماعی بازار است، در اقتصاد رقابتی مصرف‌کننده فرمانفرما و پادشاه بازار است و بازار فروشنده در این اقتصاد جایی ندارد، اقتصاد اجتماعی بازار بدون ثبات پولی بی‌معنا است و تنها این نوع سیاست تضمین می‌کند که گروهی از افراد به هزینه دیگران منتفع نشوند، به مرحله‌ای باید برسیم که گروه‌های خاص از طرح تمنا‌هایی که در تضاد با رفاه کل جامعه است خجالت‌زده شوند و به‌صورت نمادین بیان می‌کند که وزیر امور اقتصادی نماینده منافع خصوصی نیست و نباید باشد. یعنی دولت باید نماینده و پاسدار منافع عمومی باشد و به میزانی که از این اصل تخطی کند مشروعیت و مقبولیت خود را مخدوش می‌سازد. توصیف این شرایط و سیاست‌های اصلاحی آن نشان می‌دهد که تاخیر در انجام اصلاحات ساختاری توجیه‌بردار نیست و نیازمند استراتژیست‌های روشن‌بین، سیاست‌گذاران دوراندیش، مدیرانی با انگیزه و سازش‌ناپذیر در پاسداری از منافع عمومی است.
روزنامه سیاست روز سرمقاله‌ای با تیتر «تحریم ظریف و چند نکته» منتشر کرده که در ادامه می‌خوانید:
وزیر خارجه کشورمان تحریم شد، این خبر بازتاب‌های گوناگون و متفاوتی در پهنه سیاسی و رسانه‌ای کشور داشت، آمریکا پس از بازی رسانه‌ای خود بر سر تحریم کردن یا نکردن آقای ظریف سرانجام تصمیم به این اقدام گرفت. اقدام آمریکا علیه وزیر امور خارجه ایران یک اقدام عجیب و غیر مترقبه نبود، نباید نسبت به این تصمیم شگفت زده شد، اگر آمریکا وزیر خارجه ایران را تحریم نکرده بود باید تعجب می‌کردیم! رفتار و اقدام آمریکا یک واکنش عادی است، چرا که در طول چهل سال عمر انقلاب اسلامی ایران بسیاری از مسئولین کشورمان از سوی آمریکا و اروپا تحریم شده اند، مهم آن است که در تحلیل‌های سیاسی و رسانه‌ای چه برداشتی نسبت به اقدامات تحریمی آمریکا یا اروپا علیه ایران صورت گیرد. چندی پیش بود که آمریکا در یک اقدام مضحک، رهبر معظم انقلاب اسلامی را تحریم کرد، پیش از آن نیز سردار سرلشکر قاسم سلیمانی تحریم شده بود، اما اقدام به تحریم چنین شخصیت‌هایی از سوی آمریکا آنقدر بی ارزش و بی اهمیت بود که به خاطر ماهیت و جایگاه حقیقی و واقعی آن بزرگواران، اقدام آمریکا جدی گرفته نشد، چرا که آن‌ها نه حساب بانکی و مالی خارجی دارند و نه اموالی که بخواهد از سوی خزانه داری رژیم آمریکا تحریم شود. رسانه‌های کشور البته برخی از آن‌ها و حتی برخی مسئولین و سیاسیون تحریم آقای ظریف را بسیار بزرگ جلوه دادند تا جایی که او را معمار سیاست خارجی نوین ایران دانستند.جمهوری اسلامی ایران وزرای خارجه گوناگونی را به خود دیده است که هر یک در مقطع کاری خود از نقاط قوت و ضعف برخوردار بودند، آقای ظریف نیز از این مقوله مستثنی نیست. سیاست خارجی و اداره دستگاه دیپلماسی کشور با توجه به شرایطی که دشمنان علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کرده‌اند، عرصه نبرد دیپلماسی است، این وضعیت از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون وجود داشته است و تنها تاکتیک تغییر کرده و استراتژی بر اساس دکترینی که برای جمهوری اسلامی نوشته شده ادامه دارد.اما تحریم محمد جواد ظریف در این مقطع همانگونه که گفته شد، یک اتفاق و روال عادی است، اما اهمیت آن در واکنش‌هایی است که از سوی برخی شخصیت‌های سیاسی و رسانه‌های داخلی صورت گرفته است. آقای ظریف همچنان اعتقاد به مذاکره با آمریکا دارد و این مساله همیشه و همواره در سخنان و مصاحبه‌هایی که بیشتر با رسانه‌های خارجی و بعضا آمریکایی داشته، دیده شده است. انتظار پایان دوران ترامپ و روی کار آمدن یک دموکرات در آمریکا در میان غرب گرایان وطنی همچنان دیده می‌شود، این طیف و جریان سیاسی که در دولت نیز نفوذ دارند، حتی در زمان انتخابات ریاست جمهوری دوره گذشته چشم امید به پیروزی هیلاری کلینتون داشتند، چرا که اعتقاد دارند دموکرات‌ها اهل گفتگو، مذاکره و مصالحه هستند و می‌توان با آن‌ها به نتیجه رسید. برای رسیدن به چنین هدفی، به یک دولت لیبرال غربگرا در ایران نیاز است، دولتی که با دموکرات‌ها و حتی شاید با جمهوری خواهان نیز سر میز مذاکره بنشیند و توافق کند. اگر در جمهوری اسلامی ایران دولتی انقلابی بر سر کار بیاید که سیاست «نه مذاکره می‌کنیم و نه جنگ می‌شود» پیگیری کند، آمریکایی‌ها چه جمهوری خواه و چه دموکرات، نخواهند توانست به اهداف خود دست یابند. اگر می‌بینیم در دوره‌های گذشته به ویژه دولت پیش از دولت تدبیر و امید، مذاکرات به نتیجه نرسید به خاطر آن بود که زیر بار خواسته‌های آمریکا نرفت. سعید جلیلی مسئول تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران بود، گرچه در آن دوران مذاکرات به نتیجه نرسید، اما توافق بدی همچون برجام نیز حاصل نشد. آیا می‌توان توافق هسته‌ای را که دولت تدبیر و امید با محوریت آقای ظریف به دست آمد، یک دستاورد بزرگ و تاریخی که از او یک قهرمان می‌سازد، دانست؟ اکنون افکار عمومی که پیش از این با تبلیغات گسترده از نتایج مذاکرات با آمریکا خواهان مذاکره و توافق بر سر موضوع هسته‌ای بودند، اوضاع کنونی را حاصل اعتماد به رژیم آمریکا می‌دانند. مذاکره با آمریکا به مطالبه عمومی تبدیل شده بود، چرا که وعده‌های بزرگی از دستاورد‌های توافق با آمریکا به مردم داده شده بود. نتیجه اکنون روشن است و همگان آن را لمس می‌کنند.اما نکته‌ای که مهم است موضوع اعتقاد همیشگی شخصیت‌ها، چهره‌ها و برخی مسئولین به مذاکره با آمریکا برای رسیدن به نتیجه و توافق است، اگر برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ که زمان زیادی هم باقی نمانده، چهره‌ای خود را برای انتخابات کاندیدا کند که توانایی جلب نظر مردم را داشته باشد و آن را به یک مطالبه عمومی تبدیل کند، چه بسا بار دیگر مذاکره و برجام دیگری تدارک دیده شود که از توافق هسته‌ای خسارت بارتر خواهد بود. توانمندی موشکی و تأثیر ایران در منطقه دو مقوله‌ای است که آمریکا و اروپا در پی راهی برای رسیدن به آن هستند. با این وجود، یکی از تحلیل‌های موجود درباره چرایی تحریم آقای ظریف از سوی رژیم آمریکا، تغییر رویکرد مذاکره به سوی مقاومت از سوی وزیر خارجه ایران است، که اگر چنین رویکردی استراتژی باشد نه تاکتیک، عرصه دیپلماسی کشور نیز باید از این پس رفتاری انقلابی را از خود بروز دهد، به این مفهوم که دیپلماسی با آمریکا رها شود و حتی در صورت شکست در مذاکرات با اروپا نیز، گفتگو‌ها با این اتحادیه پایان یابد و رویکرد‌های دیگری برای دستگاه دیپلماسی تعریف شود تا بتواند منافع جمهوری اسلامی ایران را تأمین کند.
• روزنامه جوان سرمقاله‌ای با تیتر «دولتِ یک چشم» منتشر کرده که به این شرح است:
دولت ترامپ پنبه دموکرات‌ها را کنار گذاشت و شمشیر واقعی را به سمت ما گرفت و فاصله‌ای بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان قائل نشد. به همین نسبت اصلاح‌طلبان نیز متوجه شدند در شعاع نگاه ترامپ قرار ندارند و وقعی به آنان نمی‌نهند؛ بنابراین اصلاح‌طلبان داخل کشور نیز بعضاً مواضعی همتراز با نظام و اصولگرایان در مقابل امریکا اتخاذ کردند و البته تعجب هم می‌کردند که چرا فضای اپوزیسیونی آنان علیه نظام توسط امریکا دیده نمی‌شود؟ شاید بتوان گفت علت اصلی یکپارچه دیدن نیرو‌های سیاسی درون نظام توسط دولت ترامپ این بود که او و دولتش با بدخیم‌ترین براندازان یعنی منافقین و سلطنت‌طلبان گره خوردند که البته نظام ما نیز از این پیوند بدش نمی‌آید. برای براندازان حداکثری که به دنبال استحاله یا تغییر رفتار نیستند و صرفاً به دنبال تغییر ساختار هستند به صورت طبیعی اصلاح‌طلب- اصولگرا تفاوتی نمی‌کند و تلاش کردند این شعار را در زمستان ۹۶ نیز به تجمعات تزریق نمایند. اصلاح‌طلبان مستقر در امریکا هم تلاش کردند امریکایی‌ها را متوجه خود کنند و سلطنت‌طلبان و منافقین را در رده‌های بعدی ارتباط امریکا ببینند، اما موفق نشدند؛ بنابراین بخش قابل توجه اصلاح‌طلبان امریکا‌نشین هم منتقد دولت ترامپ شدند و در نقد دولت و رفتار وی قلم‌فرسایی کردند، اما تلاش کردند این رویکردشان در سبد جمهوری اسلامی قرار نگیرد. پمپئو از استدلال‌های تفاوت‌گذاری بین نخبگان درون حاکمیت در ایران قانع نشد بنابراین در مهر ۱۳۹۷ و در سخنرانی خود در جمع سلطنت‌طلب‌ها در لس‌آنجلس با صراحت اعلام کرد: «قبول ندارم که سلیمانی انقلابی است و ظریف و روحانی انقلابی نیستند. این‌ها با هم تفاوتی ندارند.» البته اقبال هم با اصلاح‌طلبان یار شد و اگر ترامپ از آنان حمایت می‌کرد تلخ‌ترین برگ زندگی سیاسی‌شان رقم می‌خورد. اما به هر حال دولت ترامپ تلاش کرد همه مدعیان جمهوری اسلامی را با یک چشم ببیند و البته اتاق فکر‌های نظام از این فرصت بهره‌ای نبردند و چرایی مواضع یکپارچه دولتمردان امریکا را بررسی نکردند که چگونه است دولت اوباما بین جلیلی- ظریف تفاوت می‌دید، اما دولت ترامپ بین سلیمانی – ظریف تفاوت قائل نیست؟ تحریم ظریف را باید در این معادله تحلیل کرد که دولت امریکا دنبال براندازی ساختاری با نگاهی در تراز منافقین است. البته اصلاح‌طلبان از اقدامات ترامپ که سعی کرد آنان را ذیل نظام هل دهد نیز بهره‌ای برای اعتمادسازی نبردند و برخی نخبگان آنان با ایده‌ها و رویکرد‌های اپوزیسیونی تلاش کردند هم فاصله خود با نظام را حفظ کنند و هم به امریکای ترامپ بفهمانند که درباره ما اشتباه کردید، زیرا ما سرمایه اجتماعی بهتری از منافقین و سلطنت‌طلب‌ها داریم، اما به هر حال ترامپ همچنان یک چشم خود را باز نگه داشته است. ظریف از میانه راه نکته دیگری را متوجه شد که امریکا نه تنها دنبال نابودی جمهوری اسلامی است که به دنبال نابودی ایران است، البته تحلیل بی‌ربطی هم نیست، زیرا آنچه جمهوری اسلامی را مستحکم نگه داشته است ریشه در مؤلفه‌های هویت‌ساز ایرانی- اسلامی دارد و امریکا می‌داند اگر تجدیدنظرطلبان از جمهوری اسلامی دفاع نکنند از ایران دفاع می‌کنند. آنچه مهم است اینکه ترامپ و دولتش به‌رغم همه بدمستی‌ها به خاطر منطق ضعیف و رفتار‌های غیرقابل توجیه و سخیف به وحدت نخبگان کشور کمک کردند؛ وحدتی که می‌تواند درس‌آموز و فراتر از تاکتیک باشد. شرط راهبردی شدن این وحدت بازگشت همه‌جانبه به امام خصوصاً دیدگاه‌های وی در سیاست خارجی است.
انتهای پیام/
خبرگزاری میزان: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه‌های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: مقاله یادداشت سرمقاله روزنامه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۶۴۰۵۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آماده شدن ناتو برای جنگ با روسیه/ افشای طرح بزرگ ترامپ برای پایان جنگ اوکراین

بین الملل تابناک: هفتصد و هشتاد و ششمین روز از حمله روسیه به اوکراین با دستور ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور این کشور می‌گذرد؛ تهاجمی که رویداد‌های بسیاری به دنبال داشته و منجر به تحریم گسترده روسیه از سوی بلوک غرب شده است و دورنمای مشخصی برای پایان آن نیز وجود ندارد.

آماده شدن ناتو برای جنگ با روسیه

سخنگوی وزارت خارجه روسیه با بیان اینکه هدف کشورهای ناتو از رزمایش «مدافع ثابت‌قدم» آمادگی برای تقابل با روسیه است، گفت ادعای ناتو مبنی بر حمله ترکیبی روسیه علیه اعضای این ائتلاف تلاشی است برای توجیه نظامی‌گری اعضای ناتو.

«ماریا زاخارووا» سخنگوی وزارت خارجه روسیه گفت رزمایش بزرگ «مدافع ثابت‌قدم» ناتو نشان می‌دهد این ائتلاف نظامی در تدارک یک «مناقشه احتمالی» با روسیه است.

این رزمایش بزرگ ناتو از ژانویه ۲۰۲۴ آغاز شده و تا پایان ماه میلادی جاری ادامه خواهد داشت. این رزمایش با حضور بیش از ۹۰ هزار سرباز از تمامی ۳۲ کشور عضو ناتو برگزار شده و هدف آن آزمودن آمادگی نیروهای این ائتلاف در یک تقابل احتمالی با کشوری «تقریباً هم‌قدرت» ناتو است.

زاخارووا در پیامی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرد، نوشت: «ناتو اکنون در نزدیکی مرزهای روسیه در حال برگزاری بزرگ‌ترین رزمایش خود از زمان جنگ سرد است. بر اساس سناریوی ناتو، آن‌ها از تمامی ابزارهای خود شامل سلاح‌های متعارف و ترکیبی استفاده می‌کنند و در حال تمرین عملیات مشترک علیه روسیه هستند.»

زاخارووا ادامه داد: «باید اعتراف کنیم که کشورهای عضو ناتو واقعاً در تدارک یک مناقشه احتمالی با ما هستند و مقامات عالی‌رتبه این ائتلاف هم به‌صورت علنی درباره آن صحبت می‌کنند.»

این دیپلمات روس گفت کشورهای ناتو با متهم‌ کردن روسیه به انجام حملات ترکیبی علیه اعضای ناتو، سعی دارند جوامع اروپایی و آمریکایی را فریب داده و توجه آن‌ها را از اقدامات کشورهای عضو این ائتلاف منحرف کنند.

هفته گذشته شورای آتلانتیک شمالی بیانیه‌ای صادر کرد که در آن روسیه را به انجام حملات ترکیبی علیه کشورهای عضو ناتو متهم کرده بود.

 زاخارووا در واکنش به این ادعا گفت: «ائتلاف آتلانتیک شمالی (ناتو) و رهبرانش کاری را می‌کنند که در آن خبره هستند، یعنی اشاعه اطلاعات نادرست و افزایش سطح روس‌هراسی.»

 بر اساس بیانیه‌ای که وزارت خارجه روسیه از زاخارووا منتشر کرده، هدف ناتو و سردمدارانش از این قبیل اقدامات توجیه نظامی‌گری و بودجه‌های نظامی هنگفتی است که اعضای این ائتلاف تصویب کرده‌اند.

مقام اطلاعاتی اوکراین: اوضاع در خط مقدم از زمان آغاز جنگ هم سخت‌تر است

یک مقام اطلاعاتی ارتش اوکراین اوضاع کنونی در خط مقدم نبرد با روسیه را از زمان آغاز جنگ هم سخت‌تر توصیف کرد.

 «وادیم اسکی‌بیتسکی» جانشین سازمان اطلاعات نظامی اوکراین می‌گوید اوضاع در خطوط مقدم نبرد با روسیه حتی از زمان آغاز جنگ در فوریه سال ۲۰۲۲ هم دشوارتر است و حتی ممکن است بدتر از این هم شود.

این مقام اطلاعاتی اوکراین در مصاحبه با نشریه انگلیسی اکونومیست مدعی شد «ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهور روسیه به ارتش این کشور دستور داده پیش از جشن‌های «روز پیروزی» بر آلمان نازی در نهم می (۲۰ اردیبهشت) و یا قبل از سفر او به چین در هفته پس از آن، دستاورد میدانی داشته باشند.

اسکی‌بیتسکی در این مصاحبه گفت: «مشکل ما بسیار ساده است، ما سلاح نداریم. ما از قبل می‌دانستیم که ماه‌های آوریل و می زمان سختی برای ما خواهد بود».

این مقام وزارت دفاع اوکراین گفت او راهی را برای اوکراین متصور نیست که بتواند به‌تنهایی در میدان نبرد با روسیه پیروز شود.

او همچنین گفت حتی اگر اوکراین بتواند روسیه را به سمت مرزهای ۱۹۹۱ عقب براند، در این صورت هم جنگ به پایان نمی‌رسد.

اسکی‌بیتسکی معتقد است راه پایان این‌گونه جنگ‌ها، مذاکره است و در حال حاضر هر ۲ طرف در تلاش هستند تا پیش از برگزاری گفت‌وگوهای بالقوه آتی، «مطلوب‌ترین موضع» را اتخاذ کنند.

این مقام اوکراین در ادامه پیش‌بینی کرد که «مذاکرات معنادار» میان مسکو و کی‌یف تا پیش از نیمه دوم سال ۲۰۲۵ آغاز نمی‌شود.

اسکی‌بیتسکی درباره اوضاع میدانی هم گفت: «ارتش روسیه دیگر مانند سال ۲۰۲۲ نیست و حالا مانند یک پیکره واحد و با یک برنامه مشخص و تحت فرماندهی واحد عمل می‌کند».

مقام اطلاعاتی اوکراین همچنین گفت روسیه در حال تدارک برای یک حمله در مناطق خارکیف و سومی در شرق این کشور است.

او پیش‌بینی کرد حمله اصلی به این ۲ منطقه اواخر ماه جاری میلادی و یا ماه آینده آغاز شود.

اسکی‌بیتسکی شمار نظامیان روس که در عملیات نظامی در اوکراین شرکت می‌کنند را هم ۵۱۴ هزار نفر عنوان کرد.

افشای طرح بزرگ ترامپ برای پایان جنگ اوکراین

یک روزنامه انگلیسی نوشت دونالد ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین به صورت مسالمت‌آمیز طرح مفصلی دارد، اما تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آن را ارائه نخواهد کرد.

روزنامه تایمز مدعی شد «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا طرحی مفصل برای حل مسالمت‌آمیز مناقشه اوکراین دارد؛ اما قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا آن را ارائه نخواهد کرد.

یک منبع نزدیک به ترامپ که نخواست نامش فاش شود، به روزنامه تایمز گفت: (ترامپ) یک طرح دارد اما نمی‌خواهد درباره آن با شبکه‌های خبری صحبت کند، چون در آن صورت دیگر نمی‌تواند از آن استفاده کند.

به گفته این منبع، ترامپ قصد دارد برای پیروزی در انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا، پایان بخشیدن به جنگ اوکراین را در فهرست وعده‌های اصلی خود قرار دهد.

این گزارش در حالی منتشر شده که ترامپ بارها گفته است در صورت پیروزی در انتخابات می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان ممکن این جنگ را تمام کند. او همچنین در اواخر ماه میلادی گذشته گفت در صورت پیروزی در انتخابات تنها زمانی حاضر به حمایت از اوکراین خواهد شد که اروپا هم در این حمایت شریک باشد.

این روزنامه همچنین به نقل از منابع آگاه نوشت ترامپ قصد دارد در صورت پیروزی در انتخابات حداقل بودجه نظامی لازم برای کشورهای عضو ناتو را از ۲ درصد به سه درصد افزایش دهد.

منابع نزدیک به ترامپ باور دارند به نظر می‌رسد ترامپ این ایده را در پی گفت‌وگو با «آندژی دودا»، رئیس‌جمهور لهستان پرورده باشد. دودا نیز پیش‌تر خواستار افزایش چشمگیر در بودجه دفاعی ناتو شده بود و انتظار می‌رود در اجلاس آتی سران ناتو آن را مطرح کند.

دیگر خبرها

  • آماده شدن ناتو برای جنگ با روسیه/ افشای طرح بزرگ ترامپ برای پایان جنگ اوکراین
  • در سفر رافائل گروسی به تهران موارد اختلافی ایران و آژانس حل خواهد شد؟
  • آیا در سفر گروسی موارد اختلافی ایران و آژانس حل خواهد شد؟
  • دولت علاوه بر کنترل قیمت‌ها، اخلال گران اقتصادی را معرفی کند
  • سرکوب جنبش‌های اعتراضی دانشجویان حامی فلسطین جلوه حقوق بشر آمریکایی است
  • آمریکا خود را به دیوانگی زد و برجام را پاره کرد /واکنش ها به اعتراضات دانشجویی در آمریکا از تریبون نماز جمعه
  • جهان برای تحقق آرمان فلسطین به پا خواسته است
  • اعلام لیست انتخاباتی دور دوم شورای ائتلاف و جبهه پایداری
  • لیست ۱۶ نفره جبهه پایداری و شورای ائتلاف منتشر شد
  • شکست ائتلاف ضدایرانی