در مظلومیت سردار ملی
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۶۶۸۶۴۶
۱۴ مرداد در تقویم ایران اسلامی، سالروز انقلاب مشروطه است؛ نهضت بزرگی که با خون جوانان وطن به ویژه ایالت آذربایجان سیراب شد و هر چند بعد از برافتادن حکومت استبدادی محمدعلی قاجار، دچار دسته بندی ها و به تبع آن سوگیری های تاریخی ناشی از آن شد، اما ستارخان سردار ملی به دلیل ایمان، شجاعت، درستکاری و وطن دوستی اش هرگز در سایه دسته بندی های برخاسته از مشروطه نشد و نامش در تاریخ ایران مانا گردید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ستارخان قراجه داغی که بعد از فتح تهران به دست مشروطه خواهان، از سوی نمایندگان مجلس دوم با اعطای لوح زرینی به «سردار ملی» ملقب شد، در زمره لوطیان محله «امیره قیز» تبریز بود که بر افروخته شدن شعله های مشروطه، به جمع مشروطه خواهان پیوست و به دلیل ویژگی های اخلاقی بی بدیل و ثبات شخصیتش به زودی به مشهورترین چهره انقلابی ایران تبدیل شد، به گونه ای که خبرنگاران روزنامه های آنگلیسی و آمریکایی حاضر در مبارزات ۱۱ ماهه تبریزیان مقابل استبدادیان، او را «گاریبالدی» شرق نامیدند.
در تبیین جایگاه ستارخان سردار ملی در تاریخ مشروطه ایران، اشاره به این نکته کافی است که کمتر کسی از پیشروان این نهضت در کسوت های مختلف را می توان یافت که از سوی تاریخ نویسان، منتسب به دربار استبدادی محمدعلی شاه یا یکی از ۲ قدرت روسیه تزاری و انگلیس نباشد، اما سردار ملی ایرانیان در مبارزات مشروطه خواهی نه تنها از این صفت مبراست، بلکه هیچ مورخی او را به مال دوستی، بی بندو باری یا وطن فروشی متهم نکرده و همه صداقت، درستی و شجاعت او را ستوده اند و همین ویژگی هاست که او را به «سردار ملی» ملقب کرده است.
اما ستارخان سردار ملی هر چه قدر که در تبریز مورد اعتماد و اجماع مردم و زعمای قوم بود، پس از مسافرات اجباری به پایتخت و ماجراهای پارک اتابک که به گلوله خوردن وی از ناحیه پا و در نهایت به مرگ ناشی از آن منجر شد، مورد بی مهری، حسادت و توطئه چینی هر دو حزب اعدالیون و دموکرات ها قرار گرفت و آنان با انداختن سردار ملی به بستر مرگ برای تصاحب راحت مناصب و مقام های دولتی و سر کار آوردن دوباره «الدوله ها»، ملک ها» و «السلطنه ها» کوشیدند.
ستارخان سردار ملی که یک بار در گرماگرم مبارزات مشروطه در تبریز با مخبرالسلطنه هدایت در سال ۱۲۸۷ شمسی در افتاده و وی را ناگزیر از خروج از تبریز به مقصد اروپاگردی و خوش گذرانی در سرزمین «پروس» ها کرده بود، این بار بعد از پیروزی نهضت مشروطه که دیگر نیازی به پیشروان شجاع، امین و صدیق مردم نبود، در رویارویی با مخبرط السلطنه که پس از برطرف شدن خطر از سر تبریز بار دیگر از همان ینگه اروپا، والیگری ایالت زرخیر آذربایجان را به نامش زده بودند، قافیه را باخت و با توطئه والی به پشتیبانی کنسولگری های روس و انگلیس در تبریز، ناچار از ترک دیار شد.
مطالعه منابع تاریخی نشان می دهد که ستارخان سردار ملی با هوش و ذکاوت فطریش از سرانجام سفر ناخواسته به تهران آگاه بود و به آن رضایت نمی داد، اما مافیای قدرت داخلی با تاکید انگلوفیل ها و روسوفیل های کارکشته به اضافه فشار دوستان ناآگاه همچون مرحوم حاج علی دواچی مبنی بر ضرورت خروج سردار از تبریز، او را ناگزیر از عزیمت به تهران کرد؛ شهری که حوادث ناگواری برای او و مجاهدان دلیرش که ۱۱ ماه تمام شبانه روز در مقابل اردوی ۴۰ هزار نفری تا بن دندان مسلح دولتی ایستاده و مشروطه را به ملت ایران اعاده کرده بودند، در شرف آبستن بود.
ستارخان سردار ملی در مسیر سفر به تهران در شهرهای مختلف با استقبال بی نظیر مردم مواجه شد؛ خوشبختانه تصاویر طاق بندی ها و آذین بندی های شهرهای سر راه و مردم تهران به افتخار ورود سردار ملی ایران در منابع مکتوب و اینترنتی به وفور یافت می شود؛ اما شیرینی گل ریختن و شربت دادن مردم به این مناسبت و اعطای لوح زرین «سردار ملی» از سوی خانه ملت به ستارخان چندان نپایید و یفرم خان و حیدرخان عمواوغلو و دولت دست نشانده که وجود ستارخان و مجاهدان آذربایجان را در تهران به مانند خاری در سر راه میوه چینی خود می دیدند، دست به کار شدند تا گرد آزادی ایرانیان را از پا بیاندازند.
و این گونه بود که ماجرای پارک اتابک، سناریونویسی و اجرا شد تا ستارخان بر بستر جراحت بیافتد و پس از حدود ۳ سال بر اثر غصه بسترنشینی و دوری از خاستگاه مشروطه و مردمش، دق مرگ شود و رخ از نقاب خاکی برکشد؛ هر چند مرگ ستارخان، پایانی بر نقش وی در مشروطه و رویدادهای ناگوار و انحرافی پس از آن بود، اما تاریخ معاصر ایران نام و یاد نیک «ستارخان سردار ملی» را فرموش نکرده و نخواهد کرد.
۵۱۸
انتهای پیاممنبع: جماران
کلیدواژه: قیمت خودرو قیمت دلار نقل و انتقالات لیگ برتر تحریم ظریف ایران اسلامی مرگ ملت ایران نمایندگان مجلس چینی قیمت خودرو قیمت دلار نقل و انتقالات لیگ برتر تحریم ظریف امام خمینی س سید مصطفی خمینی سید احمد خمینی سید حسن خمینی انقلاب اسلامی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۶۶۸۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلبریتی تراز یعنی پهلوان رزاز
فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای را با نامداران و قهرمانانش باید شناخت و شناساند. یکی از برترین پهلوانان این حوزه که تاریخ به خود دیده «سیدحسن رزاز» است. در این گزارش کمی به شخصیت و مرام او میپردازیم.
نامی که ما را به کاوش وا داشت
اردیبهشت ۱۴۰۱، وقتی برترینهای یکصد سال ورزش ایران در جشنوارهای با همین نام معرفی و تقدیر شدند، شاید بسیاری از ما که اطلاعات چندانی از ورزشهای باستانی و پهلوانان آن نداریم، انتظار داشتیم نام «غلامرضا تختی» را بهعنوان «برترین پهلوان قرن» ببینیم.
اما «سیدحسن رزاز» این جایگاه را از آن خود کرده بود. کسی که «جهانپهلوان تختی» دربارهاش گفته بود «من هرچه دارم از آقا سیدحسن رزاز دارم.» این مرد کیست که جهانپهلوان شهیر ما خود را وامدار او میداند؟
نام و نشانش را که پرسوجو کنید، از زورخانهایها و باستانیکاران سرشناس تقریباً کسی نیست که او را یک اسطورهٔ اخلاقی و «جهانپهلوان» نداند.
اما گویی غبار زمان آنچنان بر چهرهٔ این شخصیت مهم مردمی نشسته که رهبر انقلاب هم به شناخت و معرفی او توصیه کردهاند «سیدحسن رزاز و... که پهلوانهای جوان ما حتماً شرح حال اینها را در کتابها و مجلات خواندهاند، اینها چهرههای معروف ورزش باستانی هستند که در طول تاریخ گذشته حضور داشتند. ببینید و معلوم کنید که اینها که بودند و چهکار کردند. اینها مردان متدینی بودند.»
پهلوان قهرمان، روحانی مردمی، مبارز سیاسی
«سیدحسن شجاعت» که به خاطر شغل پدرش (برنجفروشی) به «رزاز» معروف است، سال ۱۲۵۷ در تهران به دنیا آمد. او بخشی از دوران قاجار و پهلوی را دید و نهایتاً در سال ۱۳۲۰ مسموم شد و با مرگی مشکوک چشم از دنیا رفت. او نه فقط پهلوان و کشتیگیری ماهر، بلکه قهرمان دلها و مصلح محله، و خانهاش خانهٔ امید مردم بوده است.
«اردشیر آلعوض» تاریخپژوه و محقق فرهنگ عامه میگوید «او در جوانی برای ادامهٔ تحصیل به حوزهٔ علمیهٔ نجف میرود و بعد از کسب علم در محضر بزرگان حوزه و با پیشنهاد آخوند خراسانی به تهران مهاجرت میکند. نظر آخوند خراسانی این بود که مقبولیت سیدحسن رزاز بین مردم بهکار مشروطهخواهان میآید... او در جریان سفر به تهران حامل پیام مهمی برای مشروطهخواهان بوده و از آنجا که آخوند خراسانی مدافع انقلاب مشروطه بود احتمالاً در تأیید فعالیت مشروطهخواهان در تهران نامهای نوشته بوده که باید به دست آنها میرسید.»
پس میتوان علاوه بر پهلوان و روحانی، مبارز سیاسی را هم بر ویژگیهای سیدحسن رزاز افزود.
پهلوان ایرانی که نامش جهانی شد
«علی جعفرنژاد» یک جهانگرد ایرانی و کسی است که سال ۱۳۹۵ خانهٔ پهلوان رزاز در محلهٔ عودلاجان را خریده و با کمک مهندسان سازمان میراث فرهنگی آن را مرمت کرده است. او وقتی متوجه میشود خانهای که خریده متعلق به «سیدحسن رزاز» بوده، شروع به تحقیق دربارهٔ او میکند. در جریان مطالعه متوجه میشود پهلوان شهرت جهانی داشته است.
این شهرت به ماجرای مبارزهٔ او با یک کشتیگیر هندی به نام «کاهوتا» برمیگردد که در جهان بیرقیب بوده است. وقتی وارد ایران میشود و رسماً حریف میطلبد، سیدحسن رزاز برای مبارزه معرفی میشود. سیدحسن، کاهوتا را خاک میکند، ولی او نمیپذیرد تا اینکه سیدحسن دوباره او را شکست میدهد.
با این شکست، کشتیگیر هندی تمام مدالهایی را که در رقابت با پهلوانهای سرشناس جهان گرفته بود به سیدحسن رزاز تقدیم میکند و میگوید «از امروز تو جهانپهلوان هستی.»، اما سیدحسن قبول نمیکند. این خبر در دنیا میپیچد و هنوز در روسیه، هند، عراق، آلمان، سوئد، عربستان و... سیدحسن رزاز را بهعنوان پیشکسوت کشتی میشناسند.
پهلوان رزاز در مسابقات خارجی بسیاری شرکت داشته و معمولاً جوایز و درآمدهای حاصل از حضور در این مسابقات را در امور خیریه صرف میکرده است. آلعوض با بیان این نکته میگوید «در جریان انقلاب مشروطه، پهلوان رزاز به دلیل همصدایی با مردم، حدود ۴ ماه دستگیر و در باغشاه حبس و مجازات شد. هرچند به دلیل منش پهلوانی و شجاعت و نیکوکاریاش آنقدر میان مردم محبوب شده بود که محمدعلیشاه به دلیل اعتراضات و فشار افکار عمومی مجبور شد این پهلوان نامی را از زندان آزاد کند.»
یکی از فیلمهای برگزیدهٔ جشنوارهٔ عمار ۱۴۰۲ مستندی دربارهٔ پهلوان رزاز با نام «آخرین زنگی زمانه» است. «سیدجمال عودسیمین» تهیهکنندهٔ این مستند که از طریق یک کتاب با سیدحسن رزاز آشنا شده میگوید «وقتی آن کتاب را خواندیم، با این نکته مواجه شدیم که چقدر سلبریتیهای جامعهٔ ایرانی در گذشته متفاوت از امروز بودهاند. این سوژه برایمان مسأله شد که چقدر افرادی که آن زمانها به شهرت میرسیدند و معروف میشدند، با چهرههای امروز متفاوت بودهاند. سیدحسن رزاز در واقع سلبریتی زمان خود بود.»
مرگ مشکوک یک قهرمان مردمی
«مهرداد خاکی» کارگردان این مستند دربارهٔ وفات این قهرمان پهلوان میگوید «اصل ماجرای مرگ سیدحسن هنوز هم مبهم است و معلوم نیست به دست چه کسی به قتل رسیده. اما اینکه او به واسطهٔ سم، مسموم شده واقعیت دارد. عدهای میگویند رضاشاه او را به قتل رسانده و عدهای دیگر برخی جریانات سیاسی آن روز را به این ماجرا مربوط میدانند. فارغ از اینکه عامل این کار چه کسی بوده، ما شاهد فروریختن یک کوه بودیم.»
خانهٔ زیبای این پهلوان نامدار در محلهٔ عودلاجان اکنون به یک هاستل برای گردشگران خارجی تبدیل شده و گردشگران ایرانی هم میتوانند از آن دیدن کنند.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی