Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «ثانیه‌ها به کندی می‌گذشت و تپش قلب ام تندتر می‌شد. وقتی زنگ خانه به صدا در آمد و مادرم اسپند به دست با من روبه رو شد، خشک اش زد انگار با موجود دیگری روبه رو شده بود. مادرم با قیافه‌ای متعجب بعد از گذشت چند لحظه، سکوت را شکست و با لحنی لرزان گفت دخترم خودت هستی؟ اسپند از دستش افتاد و همه گریه کردند و .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..»

این‌ها بخشی از صحبت‌های دختر ۲۵ ساله فراری در کمپ ترک اعتیاد است که سرش به سنگ خورده و نزد خانواده اش برگشته است.
دختری که کورکورانه همانند خواهرش رفتار کرد، نمی‌دانست چه روز‌های سیاهی در انتظارش است.

۱۵ سال داشت که همانند مادرش قرص روان گردان خورد. با شروع سردرد و بیقراری و گرفتن جواب سوالش از مادر بیمارش که این قرص آرام بخش و مسکن قوی است به مصرف آن رو آورد. به گفته خودش، بار اول سه عدد قرص را مصرف می‌کند که سر این ماجرا دچار تشنج می‌شود و سر از بیمارستان درمی آورد.

دختر لاغر اندام بریده بریده می‌گوید: «زمانی که قرص روان گردان خوردم تشنج شدیدی به من دست داد و تا به خودم آمدم دیدم روی تخت بیمارستان دراز به دراز افتاده ام. قبل از ماجرای مصرف قرص روان گردان خواهر بزرگ ترم بنا به دلایلی از خانه فرار و زندگی بی نتیجه‌ای را با یک پسر هوسران آغاز کرد».

با فرار دختر بزرگ خانواده دختر دبیرستانی که به خاطر این اتفاق خودش را تنها می‌بیند و اعصابش به هم می‌ریزد، چاره کار را در مصرف قرص روان گردان می‌بیند تا کمی با مصرف آن آرام بگیرد و دوری همدم تنهایی و بازی‌های کودکانه اش بیش از آن او را بی تاب نکند.

دختر گم شده در رویا تعریف می‌کند: «وقتی خواهرم به من زنگ می‌زد خیلی بی تابی می‌کردم و دلم می‌گرفت، چون او همدم تنهایی ام بود و با فرار و ترک خانه از سوی او بدجوری آشفته خاطر شدم و برای همین به سراغ قرص روان گردان رفتم و مصرف آن را بعد از مدتی زیاد کردم».

ارتباط تلفنی بین دو خواهر ادامه پیدا می‌کند تا این که روزی خواهر فراری برای حل این مشکل برای خواهرش نسخه می‌پیچد و تنها درمان آن را فرار از خانه می‌داند. خواهر کوچک که طاقت دوری خواهربزرگش را ندارد چشم بسته و بدون فکر به عواقب کار و پایان راه کیف اش را بر می‌دارد و راه بی نتیجه خواهرش را می‌پیماید تا این که در تاریکی راه گم می‌شود و سر از ناکجا آباد در می‌آورد. او می‌گوید: «وقتی نزد خواهرم و فرد به اصطلاح همسرش رفتم پی به ماجرا بردم و روی دیگر روابط خواهرم را دیدم.

شریک خانه او بعد از چند روز بهانه گرفت که هزینه زندگی بالاست و پولی برای من ندارد برای همین هر کسی باید فکر چاره‌ای کند یا به درخواست پلید او تن دهم. با خواهرم و پسر غریبه بحث مان بالا گرفت و از خانه بیرون زدم و زندگی مجردی را در پیش گرفتم».

دختر گم شده در غبار بی فکری با پس انداز و فروش طلای خود خانه‌ای اجاره و همانند خواهرش به تنهایی و بی قید و بند زندگی می‌کند، اما خبر ندارد که روزی سرش به سنگ می‌خورد. بعد از این اتفاق خانواده هر بار که ردی از دختر گم شده شان می‌گرفتند او در چند قدمی رسیدن آن‌ها پا به فرار می‌گذاشت و در سیاهی گم می‌شد.

دختر در به در که روحش به شدت خراش برداشته است، می‌گوید: «هر بار که پدر و مادرم دنبالم می‌آمدند پا به فرار می‌گذاشتم، چون نمی‌خواستم به خانه برگردم. مدام دلتنگی به سراغم می‌آمد و قلب ام می‌خواست از جا کنده شود، اما اشتباه محض کردم». به گفته دختر پشیمان، قرص روان گردان او را از زندگی سیر می‌کند و به موازات افزایش مصرف آن اعصابش به شدت به هم می‌ریزد.

پسری جوان که آن دختر به او علاقه داشت هر بار به بهانه ازدواج از دختر غرق در اشتباهات سوء استفاده می‌کرد. می‌گوید: «بالاخره روز دیدن روی دیگر پسر مورد علاقه ام از راه رسید و بعد از چندین سال او با تمام وعده‌هایی که داد و سوء استفاده‌های زیادی که از من کرد، من را رها و با یک دختر دیگر ازدواج کرد.

زمانی که تنهاتر از قبل شدم صاحب خانه به سراغم آمد، اما جوابم این بار منفی بود و برای همین از خانه اجاره‌ای رانده شدم و سقف خانه ام آسمان شد و زمین ام پارک. بعد از چند روز آوارگی به خانه یکی از هم پاتوقی هایم رفتم و مدتی مهمان او شدم». بعد از این ماجرا دختر از همه جا رانده دیگر طاقتش طاق می‌شود و اشتباه پشت اشتباه را تکرار می‌کند.

دخترک برای فرار از جهنم خود ساخته دست به خودکشی با قرص روان گردان می‌زند و روزگارش سیاه‌تر از قبل می‌شود. بعد از مصرف چند بسته قرص حال دختر زار می‌شود و تلو تلو کنان از پله‌ها به پایین سقوط می‌کند و به شدت از ناحیه پا آسیب می‌بیند.

به خاطر شکستگی پا در بیمارستان بستری می‌شود و تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد. او با چشمانی اشک بار تعریف می‌کند: زمانی که خواستم از بیمارستان مرخص شوم دوستم به خانواده ام اطلاع داد که من خواهان بازگشت نزد آن‌ها هستم و آن‌ها خوشحال از این اتفاق لحظه شماری می‌کردند.

بعد از گذشت ۶ سال فرار بی نتیجه لنگ لنگان با چهره‌ای شکسته راهی خانه شدم و جز سرافکندگی در این مدت چیزی عایدم نشد. خانواده ام اصلاً از اعتیاد و اتفاقاتی که به سرم آمده بود خبر نداشتند و هنوز در ذهن شان من یک دختر نوجوان و شاد بودم. او می‌گوید: زمان رویارویی با آن‌ها ثانیه‌ها به کندی می‌گذشت و تپش قلب ام تندتر می‌شد. وقتی زنگ خانه به صدا درآمد مادرم اسپند به دست با من روبه رو شد. هر دو خشک مان زده و مادرم انگار با موجود دیگری روبه رو شده بود. با قیافه‌ای متعجب بعد از گذشت چند لحظه سکوت را شکست و با لحنی لرزان گفت دخترم خودت هستی؟ اسپند از دستش افتاد و مثل یک آهن ربای قوی چنان من را در آغوش فشرد که احساس می‌کردم استخوان هایم در حال شکستن هستند. بعد از آن فقط گریه می‌کردم و این فراق بعد از ۶ سال پایان یافت، اما تاوان سنگینی بابت آن پرداخت کردم.

پدرم بعد از این که متوجه حقیقت شد قبل از روبه رو شدن با من حین بازگشت به خانه قلب اش پشت فرمان گرفت و با سر و دلی شکسته راهی بیمارستان شد. او به خاطر کار‌های ناشایست من و خواهرم بدجوری شکست. روزی برای ادامه درمان پای شکسته ام راهی بیمارستان شدم که ناگهان در بین راه کیف ام را یک سارق به سرقت برد و همین اتفاق باعث شد مسیرم تغییر کند. به خاطر سرقت کیف ام داخل یک پارک رفتم تا یک سیگار مصرف کنم. هنوز چند پک به سیگار نزده بودم که به خاطر رفتار ناهنجار دستگیر شدم و سر از کمپ در آوردم.

منبع:رکنا

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: اخبار حوادث سرگذشت تلخ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۷۲۵۶۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل یکی از مدیران شهرداری تهران به دست همسرش

به گزارش خبرنگار مهر، ۱۲ بهمن ماه سال گذشته خبر فوت محمد امیرآبادی مدیرکل دفتر پایش برنامه، کنترل پروژه و ارزیابی عملکرد شهرداری تهران توسط رسانه‌ها و پایگاه خبری شهرداری تهران منتشر شد.

امیرآبادی استادیار مهندسی حمل و نقل در دانشگاه علم و صنعت در آذرماه سال ۱۴۰۰ با حکم علیرضا زاکانی شهردار تهران به عنوان مدیرکل دفتر پایش برنامه، کنترل پروژه و ارزیابی عملکرد شهرداری تهران منصوب شده بود.

اعضای بدن محمد امیرآبادی نیز پس از مرگش به بیماران نیازمند اهدا شد.

اما حالا مشخص شده قتل مدیر شهرداری تهران به دست همسرش صورت گرفته است.

ماجرای قتل مدیر شهرداری چه بود؟

ماجرا از این قرار است که ۱۲ بهمن زن جوانی با پلیس تماس گرفته و از مرگ شوهرش در خانه خبر داده است. همسر این مرد به پلیس گفت: من به خانه پدرم رفته بود و شب خانه خودمان نبودم قرار بود امروز صبح همسرم بدنبالم بیاید و بعد از خوردن صبحانه مرا به محل کارم برساند. اما وقتی خبری از او نشد، چندین بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد با تلفن خانه تماس گرفتم باز هم پاسخگو نبود. نگران شدم و به خانه آمدم اما به محض ورود متوجه بوی گاز شدیدی شدم بعد هم در اتاق خواب جسد همسرم را دیدم. وقتی به دنبال علت بوی گاز بودم متوجه شدم شیلنگ اجاق گاز پاره شده است.

در حالی که زن جوان چنین ادعایی داشت، به دستور بازپرس محسن اختیاری، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت برای بررسی بیشتر ماجرا وارد عمل شدند. اما بررسی شیلنگ گاز نشان داد علت پارگی پوسیدگی نبوده است بلکه حدود یک ماه قبل تعویض شده بود و با یک برش عرضی و عمدی پاره شده است. بدین ترتیب فرضیه گاز گرفتگی و حادثه رنگ باخت و تحقیقات روی موضوع قتل متمرکز شد.

این بار کارآگاهان در تحقیق از همسر مرد جوان با سناریوی دیگری از جانب وی روبه‌رو شدند، زن جوان در ادعای جدیدی گفت: تصور می‌کنم همسرم دست به خودکشی زده باشد. او این اواخر دچار افسردگی شده بود و صحبت از خودکشی می‌کرد. احتمالاً خودش با بریدن شیلنگ اجاق گاز به زندگی‌اش پایان داده است.

دو مظنون برای قتل

در حالی که وی چنین ادعایی داشت، اما بررسی‌ها نشان می‌داد مرد جوان کاملاً سالم و در حالت طبیعی بوده و هیچ مشکل روحی و مالی نداشته است. اما در ادامه مشخص شد وی با همسرش اختلافات خانوادگی زیادی داشته است. اختلافی که می‌توانست انگیزه‌ای برای قتل باشد.

بدین ترتیب زن جوان به صورت نامحسوس زیر نظر گرفته شد و بررسی‌ها نشان می‌داد وی با یکی از همکاران شوهرش به نام کیوان در تماس بوده است. شب قبل از حادثه نیز، با این مرد تماس گرفته و با هماهنگی او، خانه را ترک کرده است.

نام کیوان نیز به عنوان دومین مظنون پرونده در لیست مأموران نوشته شد و تحقیقات نشان می‌داد که کیوان با مقتول بر سر مسائل کاری اختلاف شدیدی داشته است. کارآگاهان در شاخه دیگری از تحقیقات؛ به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف خانه مقتول پرداختند.

دوربین‌ها نشان می‌داد که ساعت یک بامداد کیوان با کلید وارد ساختمان محل زندگی مقتول شده و حدود ساعت ۵ صبح از ساختمان خارج شده است. این ورود و خروج در شبی رخ داده بود که به نظر می‌رسید آرش بر اثر گاز گرفتگی جانش را از دست داده بود.

به دستور بازپرس جنایی زن و مرد جوان بازداشت شدند. این بار زن جوان کیوان را عامل قتل شوهرش معرفی کرد و گفت: کیوان در ظاهر با شوهرم دوست صمیمی بود، اما در باطن بشدت به او حسودی می‌کرد

چند روز قبل از جنایت، به صورت اتفاقی زمانی که قصد داشتم به محل کارم بروم، کیوان را کنار خیابان دیدم او مرا به محل کارم رساند. نمی‌دانم چطور او کلید خانه را از کیفم برداشته بود که من متوجه نشدم. شب حادثه هم که به خانه مادرم رفتم، او از فرصت استفاده کرده بود و همسرم را به قتل رسانده بود.

باتوجه به مدارکی که در تحقیقات به دست آمده بود، از کیوان به عنوان عامل جنایت تحقیق شد. مرد جوان ابتدا منکر قتل شد اما در ادامه گفت: با مقتول اختلاف داشتم، همه او را دوست داشتند. با اینکه من و او همکار بودیم اما حقوق او بیشتر از من بود و همکارانم جور دیگری با او برخورد می‌کردند. همه اینها باعث شده بود به او حسودی کنم و دلم می‌خواست از او انتقام بگیرم. در رفت و آمدهایی که به خانه‌اش داشتم، رابطه‌ام با همسرش صمیمی‌تر شد و متوجه شدم که او نیز دلخوشی از شوهرش ندارد. حسادت من و اختلاف همسرش باعث شد که رابطه مان بیشتر شود. درنهایت تصمیم به قتل او گرفتیم.

در ادامه تحقیقات مرد جوان به قتل همکارش به خاطر حسادت اعتراف کرد. او در رابطه با جنایت گفت: کلید خانه را از همسرش گرفتم و شب قبل او به بهانه دیدن مادرش، خانه را ترک کرد. نیمه شب، در حالی که مقتول خواب بود وارد خانه شدم و به او داروی بی‌هوشی با مقدار زیاد تزریق کردم. مدتی در خانه ماندم و وقتی مطمئن شدم که فوت کرده است، شیلنگ اجاق گاز را بریدم تا به نظر گازگرفتگی بیاید و از خانه خارج شدم. روز بعد هم زن جوان با پلیس و اورژانس تماس گرفت و مدعی گازگرفتگی و مرگ شوهرش شد.

در حالی مرد جوان به قتل اعتراف کرد که متخصصان پزشکی قانونی نیز علت مرگ را مسمومیت با دارو اعلام کردند. به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت متهمان به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شده‌اند.

کد خبر 6098228

دیگر خبرها

  • قتل یکی از مدیران شهرداری به دست همسرش
  • قتل یکی از مدیران شهرداری تهران به دست همسرش
  • واکنش مطهری به ماجرای دختـر دف‌زن | خانم‌های مجلس به لاک غلیظش معترض بودنـد!
  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • ارتش اسرائیل شکست را پذیرفت/ روز نخست مذاکرات آتش بس اسرائیل و حماس پایان یافت+ جزییات/ شمار شهدای غزه به ۳۴هزار و ۶۸۳ نفر افزایش یافت
  • راز قتل مرد جوان پس از ۳ ماه برملا شد
  • مصرف این سه نوع چای چهره‌تان را ۲۰ سال جوان می‌کند
  • قتل زن میانسال در دعوای مادر و دختری | دختر جوان تا یک‌قدمی چوبه دار رفت
  • مجازات دختر‌ی که باعث مرگ مادر معتادش شد