Web Analytics Made Easy - Statcounter

رویداد۲۴ عباس عبدی- با برخی از دوستان که گفتگو می‌کنیم، همواره بر یک تمایز مهم میان روحانیون و روشنفکران تاکید می‌کنم که روحانیون برحسب سنت حوزوی و آموزه‌های خود، حتی اگر مخالف جدی با یکدیگر هم باشند در ادبیات و نحوه مواجهه قواعد و ضوابطی را رعایت می‌کنند که روشنفکران چنین نمی‌کنند یا کمتر رعایت می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


سنتی که در میان روشنفکران از سوی آل‌احمد پایه‌گذاری شده، همچنان رواج دارد. ولی با دیدن نحوه مواجهه آقای یزدی و لاریجانی متوجه شدم که باید در این برداشت تجدیدنظر کرد و ظاهرا آقایان روحانیون نیز از این نظر استحاله شده‌اند و می‌خواهند ثابت کنند که چیزی از دیگران کمتر ندارند.

اجازه بدهید، نگاه دیگری به ماجرا داشته باشیم. هر دوی آقایان پا به سن گذاشته هستند، حدود ۶۰ و ۹۰ سال دارند! هر دو شهره به آیت‌الله و فقیه هستند. هر دو ۱۰ سال رییس دستگاه قضایی بوده‌اند، هر دو عضو فق‌های شورای نگهبان هستند، هر دو عضو مجلس خبرگان رهبری هستند و هر دو عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و الی آخر هستند.

طبیعی است که هر دو با یکدیگر مراوده حرفه‌ای و صنفی نزدیکی دارند و باید از حال و احوال یکدیگر به خوبی خبر داشته باشند و بتوانند مسائل را میان خود طرح کنند. ولی در عمل چه رخ داده است؟ مطالب تندی علیه یکدیگر و در فضای عمومی طرح کرده‌اند که حتی یک جمله حقوقی و فقهی در آن یافت نمی‌شود. همه می‌دانند که جایگاه حرفه‌ای و مسوولیتی این دو نفر در بالاترین سطح فقهی و حقوقی بوده است. کسانی که در این سطوح هستند، باید واجد ادبیات فقهی و حقوقی باشند و به‌شدت از ادبیات عامه و سیاسی و جدلی پرهیز کنند. در ادبیات فقهی می‌توان، دیدگاه‌ها و نوشته‌های آیت‌الله سیستانی را معیار قرار داد که چقدر دقیق و فقهی نظر می‌دهند و تمام جوانب و احتیاطات را رعایت می‌کنند.

متاسفانه ادبیات رایج در این مجادله نه تنها نشانی از فقاهت و حقوق ندارد، بلکه به طور واضح ضد آن است! مثلا آقای یزدی درباره مرجعیت یکی از آقایان قم به صراحت می‌گوید «که اگر چنین فردی تابلوی مرجعیت هم بزند، تابلویش را پایین می‌آوریم و هیچ تعارفی هم نداریم.»

این ادبیات صد درصد ضد حقوقی است و عجیب است که کسی ۱۰ سال رییس قوه قضاییه بوده و بیش از آن عضو شورای نگهبان باشد، با بدیهیات فرهنگ و ادبیات حقوقی تا این اندازه بیگانه باشد. آقای لاریجانی هم صندوق اسرار خود را از کسانی به رخ طرف مقابل خود می‌کشد که وظیفه داشته به اتهامات آنان رسیدگی کند و احکام آنان هم مثل همه متهمان دیگر منتشر شود و دادگاه‌های‌شان علنی باشد، ولی فقط در چارچوب یک فرآیند و فرهنگ و ادبیات غیر حقوقی است که می‌توان چنین اظهاراتی را از موضع یک مسوول قضایی عالیرتبه شنید.

لیستی که در جیب احمدی‌نژاد بود و هیچگاه در نیامد! اکنون مشابهش در جیب آقایان دیده می‌شود.

متاسفانه باید بگویم که بنده طی ۲۰ سال ریاست آقایان بر دستگاه قضایی کمابیش پیگیر اظهارات آنان بودم و با احتیاط نقد‌هایی می‌نوشتم که روزنامه متبوع دچار مشکل و دادگاه نشود. متاسفانه باید عرض کنم که آقایان در طول دوران مدیریت خودشان نیز همین‌گونه سخن می‌گفتند. اظهارات آنان بعضا سیاسی و بی‌ارتباط با حوزه فقه و حقوق بوده که خارج از وظیفه آنان محسوب می‌شد. آن بخشی هم که مرتبط با حقوق بود، بعضا نادرست بود و اشتباهات حقوقی غیر قابل قبولی داشت، ولی چون در آن زمان کمتر کسانی جرات داشتند که این اشتباهات را تذکر دهند و اگر هم می‌نوشتند کمتر رسانه‌ای حاضر به انتشارش می‌بود، لذا چندان متوجه ماجرا نمی‌شدند، ولی اکنون که در آن جایگاه نیستند، به سهولت می‌توان ایرادات آنان را برشمرد.

پرسشی که برای یک شهروند یا جوان ایرانی مطرح می‌شود این است که این نحوه مواجهه دو نفر در بالاترین جایگاه‌های رسمی، از کدام ویژگی آنان سرچشمه می‌گیرد؟ جایگاه فقهی، حقوقی و یا تجربه مدیریتی و بزرگسالی؟! این مجادله بیش از هر چیز دیگری جایگاه دستگاه قضایی و شورای نگهبان را با پرسش مواجه کرده است. جایگاهی که قابل مقایسه با جایگاه دو قوه مجریه و مقننه نیست و بسیار برتر از آن‌ها باید باشد.

آنچه اهمیت دارد این است که آیا این دو نفر مشاور دارند یا خیر؟ به عبارت دیگر هنگامی که سخنی می‌گویند یا متنی را منتشر می‌کنند، پیش از آن با فرد یا افرادی مشورت می‌کنند یا خیر؟ اگر مشاور ندارند که باید اظهار تاسف کرد که چگونه اطراف آنان خالی از مشاوران امین و فهیم است و اگر دارند و این نحوه رفتار را اصلاح نمی‌کنند، باید دوباره اظهار تاسف کرد که چگونه اطراف آنان پُر از مشاورانی است که درک حداقلی از مسائل نیز ندارند و سه بار باید اظهار تاسف کرد برای هنگامی که مشاور دارند و آنان هم این مواضع را تعدیل کرده‌اند و تعدیل شده‌اش این است که می‌بینیم! منبع: روزنامه اعتماد خبر های مرتبط

منبع: رویداد24

کلیدواژه: رویداد24 آیت الله یزدی آیت الله آملی لاریجانی عباس عبدی سنت حوزوی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۸۳۳۶۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یادداشت| پیمانه‌ای که پُر شد

استاد اسلامی ندوشن از نام‌آوران کامروایی بود که پیمانه زندگی‌شان پُر و پیمان بوده، از مصادیق اعلای بزرگانی که زیست تام و مرگ به‌هنگام داشته‌اند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احمدرضا بهرام‌پور، پژوهشگر و منتقد ادبی، در یادداشتی به‌مناسبت دومین سالروز درگذشت زنده‌یاد محمدعلی اسلامی ندوشن، یادی کرده است از خدمات این استاد بنام به فرهنگ و ادبیات ایران. یادداشت بهرام‌پور را می‌توانید در ادامه بخوانید: 

حقوق خوانده‌بود اما جانش سرشته‌با ادبیات و سرشار از مطالعاتِ فرهنگی بود. همچون چخوف که تناقضِ میانِ شغلِ پزشکی و هنرِ خویش را در عبارتی جاودانه‌کرده‌بود، او نیز می‌گفت حقوق عیال و ادبیات محبوبه‌ من است! ادب‌دوستی‌ِ خویش را بیش‌‌تر مرهونِ خاله‌اش می‌دانست؛ خاله‌ای تنها که در خردسالی او را با آثارِ سعدی، این «شیخِ همیشه‌شاب» آشناکرده‌بود. جیمز جویس نیز میلِ بیمارگونهٔ خویش به داستان‌نویسی را متاثّر از عمهٔ قدّیسه‌مانندِ خود می‌دانست؛ عمه‌ای که جویس را در خردسالی به تماشای تابلوی «روزِ قیامت» می‌بُرد.

استاد اسلامی گرچه مردی اروپا رفته، پاریس‌دیده‌ و شرق‌ و غرب‌گردیده‌ بود، اما دلی داشت که همواره در ایران بود و برای آن دُختِ پری‌وار می‌تپید. درک و دریافت‌ام از مطالعهٔ مستمرِ آثار استاد را اگر بخواهم در چند واژه خلاصه‌کنم، این‌ کلیدواژه‌ها است: خردگرایی، مداراگری، فرهنگ‌مداری و اندیشیدن به سرشتِ ایران و سرنوشتِ ایرانی.

اسلامی ندوشن در آینه خاطرات شاگردان/ او بزرگتر از نامش بود!

استاد اسلامی مردِ «دیده‌ور»ی بود و هرگز فریبِ «افسانه و افسونِ» زمانه را نخورد. سال‌های جوانی‌اش را شعر سرود، گاه نیز البته به‌تفاریق و ازسرِ تفنّن، داستان و نمایشنامه نوشت. اما شغلِ شاغلش نقدِ ادب و فرهنگِ ایران بود. و ادبیات فارسی را بیش‌تر ازمنظر و زوایای انسانی و اخلاقی‌اش، پژوهید و تحلیل‌کرد. بی‌گمان نقدِ ادبیِ ما بسیار وامدارِ ایشان است و تاریخِ شاهنامه‌پژوهی و حافظ‌شناسی نیز آراء‌شان را ازیادنخواهدبرد.

سهمِ استاد در شکل‌گیری ادبیاتِ تطبیقیِ ایران نیز شایانِ توجه‌ است. استاد اسلامی آثارِ رنگارنگی (شعر و زندگی‌نامه و ...) را به فارسی نیز برگرداند و چندین سفرنامه خواندنی و ماندنی نیز از خود به‌ یادگار نهاد. بسیارند کسانی که از دریچهٔ دل‌انگیزی که او به‌رویشان گشود، با کشورِ شوراها و شهرهای افغانستان و سرزمین چین آشنا شدند.

استاد جستارنویسِ پرکاری نیز بودند و مقالاتِ گوناگون‌شان در برترین مجلات هر دوره («پیامِ نوین»، «یغما»، «نگین»، «هستی» و ...) منتشرمی‌شد. اما اهتمام‌شان در همهٔ این آثارِ گوناگون، معطوف بود به دغدغه‌های ایران‌دوستانهٔ استادی که همیشه و همه‌جا چشمی به تاریخ و فرهنگ سرزمینِ مادری‌اش داشت و به ما نیز یادآورمی‌شد «ایران را ازیادنبریم».

استاد اسلامی به‌خلافِ اغلبِ ادیبان، جان‌مایه و جوهرهٔ آثارِ ادبی را با زبان و بیانی روشن و رسا به مخاطب می‌شناساند. شاهنامه و شعرِ حافظ را با دید و دریافتی روزآمد می‌نگریست. اغلب درپیِ شناساییِ پیامِ انسانی و اخلاقیِ آثار بود. و خود نیز هرگز به جانبِ جدال‌های قلمیِ فرصت‌سوزانه و فرهنگ‌ستیزانه میل‌نکرد.

به‌گمانم در طولِ هزار سالی که از سروده‌شدنِ شاهنامه می‌گذرد، کسی درست‌تر و خوش‌خوان‌‌تر و خلاقانه‌تر از استاد اسلامی و زنده‌یاد شاهرخِ مسکوب «داستانِ داستان‌ها»ی شاهنامه را تحلیل‌ نکرده‌ است. گرچه ایشان ادعایی در حافظ‌پژوهی نداشتند اما چند اثر در این‌ زمینه نیز منتشرکردند و «ماجرای پایان‌ناپذیرِ حافظِ» ایشان از درخشان‌ترین آثار در حیطهٔ حافظ‌پژوهی است.

ایشان بارها در نوشته‌هایشان کسانی را کامیاب خوانده‌اند که پیمانهٔ زندگی‌شان را پُرکرده‌اند و «ذخائر و استعدادِ وجودی‌شان را به‌حدّ‌اعلا شکوفانده‌اند» و به‌قولِ بیهقی «جهان‌خوردند»! ازجمله دربارهٔ بهار نوشته‌اند: «من بهار را مردی کامروا می‌دانم، زیرا از زندگی نترسید و خود را دلیرانه در دهانِ آن انداخت». دربارهٔ اخوان نوشته‌اند: «کوتاه یا بلند، مهم آن است که پیمانه پُر شود؛ و پیمانهٔ اخوان پر بود و پیمان را به آخر رساند». نیز دربارهٔ استاد غلامحسین یوسفی نوشته‌اند: «برسرِهم [...] سعادتمند زندگی کرد [...]. زندگی پاکیزه و باحاصلی را گذراند».*

استاد اسلامیِ ندوشن خود نیز از نامورانِ کامروایی است که پیمانهٔ زندگی‌شان پُر و پیمان بوده‌! از مصادیقِ اعلای بزرگانی که "زیستِ تامّ" و "مرگِ به‌هنگام" داشته‌اند. استاد دور از ایرانِ محبوبشان درگذشتند، اما «پیمانه چو پُر شود چه بغداد و چه بلخ»!

*عبارات نقل‌شده برگرفته از کتابِ «نوشته‌های بی‌سرنوشت»، اثرِ استاد اسلامی ندوشن است.

انتهای پیام/
 

دیگر خبرها

  • نماینده سابق مجلس عزادار شد /پیام لاریجانی
  • آیت‌الله مدرسی یزدی: شورای نگهبان در بررسی مصوبات، به نظرات مشورتی پژوهشکده توجه می‌کند
  • ضارب دانش‌آموزان آملی بازداشت شد
  • طرح مسطورا زمینه تربیت کنشگر عرصه جهاد تبیین است
  • معرفی نامزدهای جایزه ادبیات داستانی زنان
  • طرح مسطورا موجب دشمن شناسی و تربیت کنشگر عرصه جهاد تبیین می‌شود
  • آیت الله جوادی آملی: بهشت و جهنم محصول کار ما در همین دنیاست
  • شخصیت و جایگاه حضرت حمزه سید الشهدا(ع) و عزاداری برای او به دستور رسول الله(ص)
  • یادداشت| پیمانه‌ای که پُر شد
  • ضارب متواری دانش آموزان آملی دستگیر شد