Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-02@03:16:35 GMT

چگونه با قانون جذب به اهدافمان دست پیدا کنیم؟

تاریخ انتشار: ۵ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۹۰۹۳۴۳

چگونه با قانون جذب به اهدافمان دست پیدا کنیم؟

فلسفه‌ی قانون جذب در آن است که در این نوع از باور، عقیده بر این است که افکار و تصورات و ذهن ما می‌توانند قوی‌تر از آنچه که تصور می‌شوند، بوده و بر سلامت ما تأثیرگذار باشند.

به گزارش ایسنا، بنابر اعلام پرورش افکار، این قانون بر این عقیده استوار است که استرس‌ها، ترس‌ها، نگرانی‌ها و دیگر افکار منفی ما می‌توانند حال مردم را منقلب ساخته و آن‌ها را مریض کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حال‌ آن که افکار مثبت نظیر عشق و یا خوشحالی می‌تواند مردم را قوی و سلامت نگه دارد و یا حتی بیماری‌های آن‌ها را نیز درمان کند.

حتماً شما هم شنیده‌اید که در بیمارانی که به انواع سرطان و یا بیماری‌های وخیم دچار شده‌اند توسط پرسنل و کادر درمانی، حال خوب و دوری از ناراحتی‌ها و نگرانی‌ها تجویز می‌شود. چرا که بخش مهم و قابل‌ توجهی از روند درمان بیماری‌ها می‌تواند حال خوب و امیدوار بودن بیمار باشد. بیمارانی که حال خوبی دارند و از استرس‌ها به دورند و یا به آینده امیدوار هستند، مراحل درمان را بهتر پشت سر گذاشته و نتایج مثبت‌تری را نسبت به انواع درمان‌ها دریافت می‌کنند.

بنابراین بر این اساس اثبات قدرت و توانایی ذهن و نیز اثبات قانون جذب آسان بوده و بر هیچ‌کسی پوشیده نیست.

قانون جذب برای اولین بار در قرن نوزدهم توسط فردی که با بیماری سل درگیر بود، کشف شد. او بر این باور بود که مشکلات ما در ذهن ما به وجود می‌آیند چرا که بدن تنها خانه‌ای برای ذهن ما هست. پس‌ از آن، قانون جذب در جنبش اندیشه‌ی نوین گسترش یافت اما بر اساس یافته‌های آنان، این قانون نه‌تنها بر سلامت تأثیرگذار است بلکه می‌تواند روی تمامی جوانب و ابعاد زندگی فردی و یا اجتماعی تأثیرگذار باشد.

آموزش قانون جذب

در قانون جذب چنین ذکر می‌شود که اگرچه که قدرت‌های عظیم و بزرگ موجود در طبیعت و جهان نظیر گرانش و یا الکترومغناطیس با حواس پنج‌گانه و محدود ما قابل‌ ادراک نیستند اما هیچ‌کسی منکر وجود آن‌ها نیست و قدرت آن‌ها نیز قطعی هست. بر این اساس قانون جذب نیز چنین تعریف می‌شود که اگرچه نیروی ذهن ما قابل‌رؤیت و مشاهده نیست اما قدرتی حتی به‌مراتب بیشتر از سایر قدرت‌های طبیعی دارد که می‌توان آن را در همه‌ی جهان مشاهده کرد.

قانون جذب باعث می‌شود تا هر فرد گرایش‌ها و تمایلات متمایزی را از فرد دیگر تجربه نموده و آن را به سمت خود بکشاند. چرا که شما با فکر کردن و تمرکز روی خواسته‌هایتان می‌توانید باعث جذب انرژی‌های همسو شوید. به این معنا که به‌طور مثال تمرکز روی قبولی در کنکور می‌تواند باعث تلاش هر چه بیشتر شما شده و درنتیجه قبولی در کنکور را برای شما محقق سازد.

قانون جذب در واقع قانون عشق است. بر اساس این قانون است که تمام ذرات عالم به‌صورت دقیق و با هماهنگی کامل در کنار یکدیگر قرار دارند و از کهکشان‌ها تا کوچک‌ترین ذرات اتم را با نظم و ترتیب در کنار هم نگه می‌دارد. در واقع در این آموزش این قانون شما فرامی‌گیرید چطور هر آنچه را که می‌خواهید به دست آورید را جذب کرده و در زندگی‌تان از آن استفاده نمایید. بر اساس این قانون شما در زندگی درست همان چیزی را دریافت می‌کنید که آن را در ذهن خود به طبیعت داده‌اید.

چگونه قانون جذب را فراگیریم؟

خوشبختانه امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی می‌توان به‌آسانی و با فراغ بال هر چیزی را که می‌خواهید به‌آسانی آموزش‌دیده و در مدت‌زمان کوتاهی به یک کارشناس خبره در آن حوزه تبدیل شوید.

دوره آموزش قانون جذب امیر شریفی که تحت عنوان چگونه کارشناس جذب شویم، یکی از بهترین دوره‌های آموزشی در این زمینه هست. در این دوره‌ها شما می‌توانید به‌صورت تخصصی قانون جذب و موارد مرتبط با آن را فراگرفته و به تمام رؤیاهایی که تا به امروز بدان آن‌ها دست نیافته‌اید، دسترسی پیدا کنید.

دوره‌های ۹ ماهه‌ی آموزش قانون جذب که به‌صورت پیوسته و آنلاین برگزار می‌شود می‌تواند یکی از بهترین و درعین‌ حال مقرون‌ به‌ صرفه ترین کلاس‌ها برای یادگیری این علم باشد. این کلاس‌ها به‌صورت تضمینی برگزار می‌شوند، به این معنا که شما می‌توانید هزینه‌ی کلاس‌ها را به شکل ماهیانه پرداخت کرده و در ۳ ماهه‌ی اول چنانچه از کلاس‌ها نتیجه‌ای نگرفتید می‌توانید تمامی هزینه‌های پرداخت‌ شده را تمام و کمال باز پس گیرید.

همچنین تمام هزینه‌های این دوره‌ی ۹ ماهه کمتر از یک‌میلیون تومان است که بازهم برای راحتی شما و این‌که تمامی افراد جامعه در هر قشری بتوانند در آن حضور یابند می‌توانید تنها با ۱۷۰ هزار تومان ماهیانه، در این دوره‌ها شرکت نموده و با تمرکز بر ذهن خود، آرزوها و خواسته‌هایتان را جامه‌ی عمل بپوشانید.

امیر شریفی که به آموزش‌های خود در این زمینه اطمینان دارد دراین‌باره می‌گوید که من به این دوره ایمان کامل دارم و مطمئنم امکان ندارد کسی در این دوره شرکت کند و نتیجه نگیرد. همچنین او تأکید می‌کند که چنانچه روش‌های عملی آموزش داده‌ شده در این دوره‌ها را به‌طور مرتب انجام داده و تمرین نمایید، زندگی شما به بهشتی بدل می‌شود که برای داشتن آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرده‌اید.

انتهای رپرتاژ آگهی

منبع: ایسنا

کلیدواژه: پرورش افکار قانون جذب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۹۰۹۳۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

از معلم‌بلاگری تا عجیب‌ترین هدیه‌ برای روز معلم!

همزمان با دوازدهم اردیبهشت، گزارش و اخبار درباره روزِ معلم بخش مهمی از خروجی سایت خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها را تشکیل می‌دهد. اخباری که معمولا با ایده کلی ذکر فداکاری‌های یک معلم و خاطراتش تهیه می‌شود اما واقعا آموزش و گذراندن ساعت قابل توجهی از روز با نسل Z چه حال و هوایی دارد؟

به گزارش ایسنا، وقتی پای صحبت دهه شصتی‌ها و هفتادی‌ها می‌نشینید معمولا همه خاطراتی شبیه به هم از دوران مدرسه تعریف می‌کنند؛ از معلم‌های سختگیری که گاهی تنبیه را بهترین تربیت می‌دانستند، معلم‌های پرورشی که نمادِ غیبتِ معلم اصلی بودند و برای پر کردن وقت بچه‌ها سرکلاس حاضر می‌شدند، مشق‌های ننوشته و ترسِ از متوجه شدن معلم تا خوندن از روی کاغذ سفید به جای انشاء! البته گاهی هم از شور و هیجانی تعریف می‌کنند که از روزهای اول اردیبهشت برای روزِ معلم در مدرسه شکل می‌گرفت؛ پچ‌پچ‌های یواشکی بچه‌ها با هم و پرسیدن این سوال که «تو قراره برای خانم معلم کادو بگیری؟» سوالی که البته خیلی وابسته به جوابی که بچه‌ها به هم می‌دادند نبود و در نهایت مامان‌ها تصمیم می‌گرفتند که همه با هم چه هدیه‌ای برای معلم کلاس تهیه کنند.

این روزها اما همه چیز فرق کرده؛ حالا بچه‌های متولدین دهه شصت و هفتاد در شرایطی پا به مدرسه گذاشتند که احتمالا کمترین همذات‌پنداری را با خاطرات مدرسه پدر و مادرشان می‌کنند و گاهی با شنیدن برخی خاطرات از شکل و شمایل مدرسه در گذشته، با حیرت و تعجب می‌پرسند «واقعا راست می‌گید؟!» مدرسه برای این بچه‌ها که از روزهای اول تولد با تکنولوژی‌های پیشرفته سر و کار داشتند، تعریف و حال و هوای دیگری دارد. نسل Z نمی‌پذیرد که با ترس یا تنبیه درس‌ها را بدون فهمیدن دلیل منطقی آن فقط حفظ کند یا در تعطیلات نوروز از هر درس سه بار مشق بنویسد!

از سوی دیگر نسلی قرار است معلم این بچه‌ها باشد که خودش تجربه آموزش و پرورش در فضای خشکِ گذشته را دارد و می‌داند نمی‌توان کودکی که از همه چیز خبر دارد را با جمله «این مطلب تو کتاب اومده، پس درسته» قانع کرد! این روزها پرورش اولویت بالاتری نسبت به آموزش دارد. همین هم عاملی می‌شود تا معلم بهتر بداند راهِ جذب و آموزش بچه‌ها در مدرسه تغییر کرده است؛ هرچند که احتمالا راه سختی پیش‌رو داشته باشد.

مهدیه؛ معلم پایه اولِ یک دبستان غیرانتفاعی پسرانه در تهران است؛ یک معلم دهه هفتادی که وقتی با او تماس می‌گیرم از مصاحبه استقبال می‌کند اما با این شرط که جزئیات بیشتری از خودش نگوید و فقط درباره بچه‌ها صحبت کند!

* مهدیه! یه کم از خودت بگو؛ اصلا چی شد که تصمیم گرفتی معلم باشی؟

«من کارم رو از سال ۱۳۹۳ که دانشجو بودم شروع کردم؛ البته اون اوایل اصلا به معلمی فکر نمی‌کردم. رشته‌ دانشگاهیم زیست‌شناسی بود اما ترم دو یا سه بود که فهمیدم رشته‌ام اشتباهه و من رو جذب نمی‌کنه ولی چون دانشگاه دولتی درس می‌خوندم و یک سال هم پشت کنکور مونده بودم، ریسک نکردم که رشته‌ام رو رها کنم و از اول برم یک رشته دیگه درس بخونم.

کم‌کم در یک گروه دانشجویی با جمعیت امام‌علی(ع) آشنا شدم و اونجا اولین تجربه آموزش رو به کودکانِ کار داشتم که باعث شد بفهمم آموزش دادن رو دوست دارم و حتی متوجه شدم که ارتباط گرفتن با بچه‌های خیلی کوچیک در حد مهدکودک و دبستان برام جذاب‌ و لذت بخشه. همین کار باعث شد برم دوره تربیت معلم مهدکودک و پیش‌دبستانی رو بگذرونم. برای کارورزی اون دوره به یکی از مدارس غیرانتفاعی رفتم و شیوه آموزشی اون مدرسه جذبم کرد تا حدی که بعد از دوره کارورزی، همون مدرسه از من دعوت به همکاری کرد و تقریبا ترم پنجم دانشگاه معلم شدم. چون توی اون دوره کارورزی دیدم که بچه‌های مدرسه با روش جدیدی باسواد می‌شن و این فرایند برام جذاب بود، از مدیر مدرسه خواستم که معلم کلاس اول باشم. اولین کلاسی که داشتم یک کلاس با ۲۲ دانش‌آموز پسر بود.»

* از همون اول فقط تو مدرسه پسرونه تدریس کردی؟

«نه؛ تجربه آموزش به دخترا رو هم داشتم. تقریبا ۱۰ ساله که معلمی می‌کنم که ۷ سال با پسرها و ۳ سال با دخترا کلاس داشتم.»

* چه فرقی بین معلم دخترا و پسرا بودن هست؟

واقعا کار کردن با هر دو جنس قشنگیای خاص خودش رو داره، چون دنیای متفاوتی دارن. پسرا خیلی پر جنب و جوش‌تر هستن و انرژی بیشتری از آدم می‌گیرن؛ البته نه به خاطر تدریس بلکه به خاطر هیجان و شیطنتی که دارن. وقتی با گروه بزرگی از پسربچه‌ها کار می‌کنی، بخش زیادی از انرژیت صرف این می‌شه که از اونا مراقبت کنی که اتفاقی براشون نیفته یا باهم دعوا نکنن. در این شرایط باید روش‌های ابراز خشم و حرف زدن رو به بچه‌های کوچیک یاد بدی و این انرژی می‌بره و باعث میشه زنگ تفریح‌ها هم حواست به اونها باشه. اما کار کردن با دخترا این راحتی رو داره که لازم نیست به اندازه پسرا ازشون مراقبت کنی. این بزرگترین تفاوت با دو جنسه، اما تجربه کار باهاشون لذت بخشه.»

* اتفاقی که این روزا خیلی باب شده فیلمبرداری و تولید محتوا از بچه‌هاست که بعضی وقتا جنجال خبری هم داشته. نظرت در این مورد چیه؟

«الان داریم با نسلی کار می‌کنیم که از وقتی چشم باز کردن موبایل و تبلت و ... رو دیدن و باهاش بزرگ شدن و از خیلی از اتفاقات و چیزهایی که دوره‌ای تو اینستاگرام وایرال میشه باخبر هستن. من تولید محتوا با بچه‌ها رو دوست دارم، اما به شرط اینکه هدف آموزشی داشته باشه. یه وقتایی به عنوان معلم می‌تونم یک صحنه‌هایی رو با گوشیم شکار کنم یا از بخش‌هایی فیلم بگیرم که در دلِ اون یک نکته آموزشی اتفاق بیفته اما برای انتشار محتوای تولید شده باید حریم خصوصی بچه‌ها رو در نظر بگیرم، ما اجازه نداریم حتی به عنوان یک معلم تصویر شفافی از ظاهر و صورت بچه‌ها نشون بدیم.

من می‌تونم از کاری که بچه انجام می‌ده و توضیحی که درباره اون می‌ده فیلم بگیرم و به اشتراک بذارم چون خودمم تو اینستاگرام پیج دارم اما هیچ وقت طوری فیلم نمی‌گیرم که صورت بچه در محوریت باشه. در نهایت باید ببینم آیا فیلم نکته‌ آموزشی داره که اون رو با شرایطی که گفتم، انتشار بدم؟ به جز حفظ حریم بچه، پدر و مادر این حق رو دارن که از معلم بابت انتشار تصویر کودکشون شکایت کنند و ما باید خیلی مراقب این موضوع باشیم. گاهی هم که از یک اتفاق بامزه فیلم بگیرم اون رو به عنوان یادگاری صرفا برای خودم و نهایتا بچه‌های کلاس منتشر می‌کنم. »

* به نظرت این موضوع چقدر به فضای آموزش کمک می‌کنه؟ اصلا کمک‌کننده هست یا آسیب‌هایی رو به اون وارد می‌دونی؟

«اینکه آیا این نوع تولید محتوا کمک کننده هست یا نه بستگی به این داره که هدف داره یا نه؟ گاهی اوقات از کلاس فیلم می‌گیریم و بعد با گروهی از معلم‌ها اون فیلم رو می‌بینیم و اتفاقاتی که افتاده و عملکرد بچه‌ها رو تحلیل می‌کنیم. دوره کرونا که کلاس‌ها آنلاین بود، از یک بخش‌هایی از کلاس فیلم می‌گرفتم و برای یک سری از جلسات آموزشی استفاده می‌کردیم و این باعث می‌شد روش‌های جدید تعامل از راه دور با کودک رو یاد بگیریم.»

* به عنوان یه معلم دهه هفتادی که تو نظام آموزشی قدیم تحصیل کرده، تصمیم گرفتی چه شیوه آموزشی رو انتخاب کنی که بچه‌ها به حضور در کلاس ترغیب بشن؟

«وقتی که خودم دانش‌آموز بودم یک روش تدریس وجود داشت که همه باید همون رو حتی با وجود اینکه درکی ازش نداشتیم یاد می‌گرفتیم. مثلا ممکن بود درک نکنیم که چرا یک اتفاق در آزمایش علوم رخ داده یا چرا جواب یک مسئله ریاضی به اون شکل شده؛ ما صرفا باید اون رو حفظ می‌کردیم. بعدها که معلم شدم فهمیدم که اگر بچه‌ها از دوره ابتدایی با این روش آموزش ببینن و فکر کنن که هرچی معلم و کتاب می‌گه درسته، قدرت فکر کردن و خلاق بودن رو از دست می‌دن و بعدا نمی‌تونن به راه حل‌ها و روش‌های دیگه فکر کنن.

وقتی معلم شدم سعی کردم فعالیت‌ها رو طوری طراحی کنم که فقط یک راه حل نداشته باشه و بچه‌ها بتونن از روش‌های مختلفی به جواب برسن. در کلاس‌های کتاب‌خوانی ازبچه‌ها می‌پرسیدم دیگه چه راه حلی برای شخصیت اصلی قصه می‌شه طراحی کرد؟ یا از اونها می‌پرسیدم اگر جای شخصیت اصلی کتاب بودن چه راهی رو انتخاب می کردن؟ این تفاوت فکری بچه‌ها قشنگه و از همین پاسخ‌ها مشخص میشه، چون هرکدوم یک فکری دارن و باید یاد بگیرن که به خودشون و فکرشون اهمیت بدن و اون رو ابراز کنن. تک تک فکرها و ایده‌ها مهمه و باید یاد بگیرن بدون ترس از قضاوت شدن یا غلط بودن راه حل، پاسخ خودشون رو اعلام کنن.»

*  خاطره خوب یا بدی از دوران تحصیلت داری که سعی می‌کنی اون کارها رو انجام بدی یا ندی که برای بچه‌ها بهتر باشه؟

«همیشه معلمایی که سر کلاس زیاد باهامون شوخی می‌کردن رو خیلی دوست داشتم و هیچ‌ وقت سرکلاس اونها استرس نداشتم و حتی امتحان گرفتن اونها هم برام شیرین بود. من بعدا دیدم که این شیوه روی شاگردای خودمم جواب می‌ده، برای همین سعی کردم معلمی باشم که زیاد با بچه‌ها شوخی می‌کنه؛ البته باید حریم‌ها حفظ شه. راه ورود به دل بچه‌های کوچیک خنده و شوخیه. همیشه برای جلسات اول کلاسم برای اینکه باهم آشنا بشیم، کتابای خنده‌دار با خودم می‌برم و می‌خونم و دیگه بعد از اون با خوشحالی سر کلاسم میان.»

* فضای آموزش تو کشور ما تا این چند وقت قبل عموما خشک و رسمی بود یا اطلاعاتی به بچه‌ها داده می‌شد که صرفا اونا رو حفظ کنند. فکر می‌کنی این فضا چقدر شکسته شده و خودت به عنوان یک معلم فکر می‌کنی آموزش مهم‌تره یا پرورش؟

«من تجربه کار کردن توی مدارس دولتی رو نداشتم. از اول مجموعه غیرانتفاعی کار کردم اما با چیزی که اطرافم می‌بینم و می‌پرسم فکر می‌کنم که فضای خشک و رسمی آموزشی مدارس تا حدی شکسته شده. معلم‌های جوان‌تری رو می‌بینم که سر کار اومدن و دوره‌هایی که آموزش و پرورش برای معلم‌ها برگزار می‌کنه کم‌کم فضا رو به سمتی می‌بره که کار گروهی تو بچه‌ها تقویت بشه. بهتره که فضای کلاس رو مهارتی‌تر کنیم و معلم‌ها دارن این آموزش رو می‌بینن تا حتی تو مدارس دولتی هم با همه کمبودها و تعداد بالای دانش آموزای یک کلاس، این روند رو اجرایی کنن که به جذب بچه‌ها کمک کنه.»

* مهدیه! تو حداقل ۱۰ سال روز معلم هدیه‌های مختلفی از بچه‌ها گرفتی؛ هدیه‌ای بوده که برات جذابیت خاصی داشته باشه؟

«جالب‌ترین هدیه‌ای که روز معلم گرفتم مربوط می‌شه به دوره کرونا. سال ۱۳۹۹ من ۱۴ شاگرد پسر با آموزش تماما آنلاین داشتم که فقط درصورت رضایت خانواده‌ها این امکان وجود داشت در ساعتی محدود بچه‌ها به مدرسه بیان اما مادرای کلاس من چون بچه‌های کوچیک و نوزاد داشتن هیچ وقت راضی نشدن بچه‌هاشون رو بفرستن مدرسه و من و شاگردام هیچ‌وقت هم دیگه رو از نزدیک ندیدیم. بستر کلاس آنلاین به شکل تصویری بود و به همین شکل باهم آشنا شدیم. اما روز معلم اون سال یکی از بچه‌ها اومد دم درِ خونه ما و یک گلدون بهم هدیه داد که گیاهش رو هم خودش کاشته بود. این خیلی هدیه جالبی بود و هنوز هم اون گلدون رو دارم و هر موقع می‌بینمش حس خوبی بهم میده. کلا بهترین هدیه‌های روز معلم، نامه‌هایی هست که بچه‌ها با لحن خودشون برام می‌نویسن. پول یا هدایای مادی هیچ‌کدوم ماندگار نیست و تموم می‌شه، اما کادوی خود بچه‌ها خیلی قشنگ‌تره.»

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • تجلیل از دانش آموز وظیفه شناس کوچصفهانی
  • رهبر انقلاب: در آموزش و پرورش مشکلات مادی، معیشتی، کاری و فضای آموزشی داریم
  • از معلم‌بلاگری تا عجیب‌ترین هدیه‌ برای روز معلم!
  • جرم معلم بلاگرها چیست؟ + فیلم
  • از حسرت کودکان نیازمند تا لبخند گرمابخش یک معلم
  • خبر خوش بخشودگی مالیات برای مودیان لرستانی
  • ۱۵۰ مدرسه در اصفهان تحت تاثیر فرونشست / حقوق معلمان حق‌التدریس افزایش پیدا می‌کند
  • میانگین دوره خدمت سربازی ۱۴ ماه است
  • مهلت ارائه اظهارنامه مالیات ارزش افزوده در لرستان تمدید شد
  • تمدید ارائه اظهار نامه مالیاتی در لرستان